مصدرِ «بودن» و فرزندانش
«بودن» مصدرِ مشهوری است که فرزندانِ بسیار معروفی دارد، اما عجیب است که فرزندان هیچ شباهتی به مادرشان ندارند.
اینها فرزندانِ «بودن»اند:
ام/ م: زندهام، خوبام/ خوبم
ای/ ی: زندهای، خوبی
است/ ست: زنده است، خوب است، آنجاست
ایم/ یم: زندهایم، خوبایم/ خوبیم
اید: زندهاید، خوباید/ خوبید
اند: زندهاند، خوباند/ خوبند
هستم
هستی
هست
هستیم
هستید
هستند
باش: آماده باش، ناراحت نباش
باشم: آماده باشم، ناراحت نباشم، رفتهباشم
باشی: آماده باشی، ناراحت نباشی، رفتهباشی
باشد: آماده باشد، ناراحت نباشد، رفتهباشد
باشیم: آماده باشیم، ناراحت نباشیم، رفتهباشیم
باشید: آماده باشید، ناراحت نباشید، رفتهباشید
باشند: آماده باشند، ناراحت نباشند، رفتهباشند
سه مصدرِ فرضیِ «استن»، «استیدن»، و «هستن» را هرگز به کار نبرید. اینها فرزندانِ نامشروعِ «بودن»اند. به جایشان «بودن» را به کار ببرید.
در زبانِ انگلیسی نیز فرزندانِ مصدرِ to be هیچ شباهتی به مادرشان ندارند:
am
is
are
#فعل
#بودن
«بودن» مصدرِ مشهوری است که فرزندانِ بسیار معروفی دارد، اما عجیب است که فرزندان هیچ شباهتی به مادرشان ندارند.
اینها فرزندانِ «بودن»اند:
ام/ م: زندهام، خوبام/ خوبم
ای/ ی: زندهای، خوبی
است/ ست: زنده است، خوب است، آنجاست
ایم/ یم: زندهایم، خوبایم/ خوبیم
اید: زندهاید، خوباید/ خوبید
اند: زندهاند، خوباند/ خوبند
هستم
هستی
هست
هستیم
هستید
هستند
باش: آماده باش، ناراحت نباش
باشم: آماده باشم، ناراحت نباشم، رفتهباشم
باشی: آماده باشی، ناراحت نباشی، رفتهباشی
باشد: آماده باشد، ناراحت نباشد، رفتهباشد
باشیم: آماده باشیم، ناراحت نباشیم، رفتهباشیم
باشید: آماده باشید، ناراحت نباشید، رفتهباشید
باشند: آماده باشند، ناراحت نباشند، رفتهباشند
سه مصدرِ فرضیِ «استن»، «استیدن»، و «هستن» را هرگز به کار نبرید. اینها فرزندانِ نامشروعِ «بودن»اند. به جایشان «بودن» را به کار ببرید.
در زبانِ انگلیسی نیز فرزندانِ مصدرِ to be هیچ شباهتی به مادرشان ندارند:
am
is
are
#فعل
#بودن
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
مصدرِ «بودن» و فرزندانش
«بودن» مصدرِ مشهوری است که فرزندانِ بسیار معروفی دارد، اما عجیب است که فرزندان هیچ شباهتی به مادرشان ندارند.
اینها فرزندانِ «بودن»اند:
ام/ م: زندهام، خوبام/ خوبم
ای/ ی: زندهای، خوبی
است/ ست: زنده است، خوب است، آنجاست
ایم/ یم: زندهایم، خوبایم/ خوبیم
اید: زندهاید، خوباید/ خوبید
اند: زندهاند، خوباند/ خوبند
هستم
هستی
هست
هستیم
هستید
هستند
باش: آماده باش، ناراحت نباش
باشم: آماده باشم، ناراحت نباشم، رفتهباشم
باشی: آماده باشی، ناراحت نباشی، رفتهباشی
باشد: آماده باشد، ناراحت نباشد، رفتهباشد
باشیم: آماده باشیم، ناراحت نباشیم، رفتهباشیم
باشید: آماده باشید، ناراحت نباشید، رفتهباشید
باشند: آماده باشند، ناراحت نباشند، رفتهباشند
سه مصدرِ فرضیِ «استن»، «استیدن»، و «هستن» را هرگز به کار نبرید. اینها فرزندانِ نامشروعِ «بودن»اند. به جایشان «بودن» را به کار ببرید.
در زبانِ انگلیسی نیز فرزندانِ مصدرِ to be هیچ شباهتی به مادرشان ندارند:
am
is
are
#فعل
#بودن
«بودن» مصدرِ مشهوری است که فرزندانِ بسیار معروفی دارد، اما عجیب است که فرزندان هیچ شباهتی به مادرشان ندارند.
اینها فرزندانِ «بودن»اند:
ام/ م: زندهام، خوبام/ خوبم
ای/ ی: زندهای، خوبی
است/ ست: زنده است، خوب است، آنجاست
ایم/ یم: زندهایم، خوبایم/ خوبیم
اید: زندهاید، خوباید/ خوبید
اند: زندهاند، خوباند/ خوبند
هستم
هستی
هست
هستیم
هستید
هستند
باش: آماده باش، ناراحت نباش
باشم: آماده باشم، ناراحت نباشم، رفتهباشم
باشی: آماده باشی، ناراحت نباشی، رفتهباشی
باشد: آماده باشد، ناراحت نباشد، رفتهباشد
باشیم: آماده باشیم، ناراحت نباشیم، رفتهباشیم
باشید: آماده باشید، ناراحت نباشید، رفتهباشید
باشند: آماده باشند، ناراحت نباشند، رفتهباشند
سه مصدرِ فرضیِ «استن»، «استیدن»، و «هستن» را هرگز به کار نبرید. اینها فرزندانِ نامشروعِ «بودن»اند. به جایشان «بودن» را به کار ببرید.
در زبانِ انگلیسی نیز فرزندانِ مصدرِ to be هیچ شباهتی به مادرشان ندارند:
am
is
are
#فعل
#بودن
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
«وجهِ وصفی» یا «فعلِ وصفی» چیست؟
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
پُربسامدترین مصدرهای سادۀ فارسیِ امروز
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
پُربسامدترین مصدرهای سادۀ فارسیِ امروز
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
«وجهِ وصفی» یا «فعلِ وصفی» چیست؟
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
«وجهِ وصفی» یا «فعلِ وصفی» چیست؟
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
مصدرِ «بودن» و فرزندانش
«بودن» مصدرِ مشهوری است که فرزندانِ بسیار معروفی دارد، اما عجیب است که فرزندان هیچ شباهتی به مادرشان ندارند.
اینها فرزندانِ «بودن»اند:
ام/ م: زندهام، خوبام/ خوبم
ای/ ی: زندهای، خوبی
است/ ست: زنده است، خوب است، آنجاست
ایم/ یم: زندهایم، خوبایم/ خوبیم
اید: زندهاید، خوباید/ خوبید
اند: زندهاند، خوباند/ خوبند
هستم
هستی
هست
هستیم
هستید
هستند
باش: آماده باش، ناراحت نباش
باشم: آماده باشم، ناراحت نباشم، رفتهباشم
باشی: آماده باشی، ناراحت نباشی، رفتهباشی
باشد: آماده باشد، ناراحت نباشد، رفتهباشد
باشیم: آماده باشیم، ناراحت نباشیم، رفتهباشیم
باشید: آماده باشید، ناراحت نباشید، رفتهباشید
باشند: آماده باشند، ناراحت نباشند، رفتهباشند
سه مصدرِ فرضیِ «استن»، «استیدن»، و «هستن» را هرگز به کار نبرید. اینها فرزندانِ نامشروعِ «بودن»اند. به جایشان «بودن» را به کار ببرید.
در زبانِ انگلیسی نیز فرزندانِ مصدرِ to be هیچ شباهتی به مادرشان ندارند:
am
is
are
#فعل
#بودن
«بودن» مصدرِ مشهوری است که فرزندانِ بسیار معروفی دارد، اما عجیب است که فرزندان هیچ شباهتی به مادرشان ندارند.
اینها فرزندانِ «بودن»اند:
ام/ م: زندهام، خوبام/ خوبم
ای/ ی: زندهای، خوبی
است/ ست: زنده است، خوب است، آنجاست
ایم/ یم: زندهایم، خوبایم/ خوبیم
اید: زندهاید، خوباید/ خوبید
اند: زندهاند، خوباند/ خوبند
هستم
هستی
هست
هستیم
هستید
هستند
باش: آماده باش، ناراحت نباش
باشم: آماده باشم، ناراحت نباشم، رفتهباشم
باشی: آماده باشی، ناراحت نباشی، رفتهباشی
باشد: آماده باشد، ناراحت نباشد، رفتهباشد
باشیم: آماده باشیم، ناراحت نباشیم، رفتهباشیم
باشید: آماده باشید، ناراحت نباشید، رفتهباشید
باشند: آماده باشند، ناراحت نباشند، رفتهباشند
سه مصدرِ فرضیِ «استن»، «استیدن»، و «هستن» را هرگز به کار نبرید. اینها فرزندانِ نامشروعِ «بودن»اند. به جایشان «بودن» را به کار ببرید.
در زبانِ انگلیسی نیز فرزندانِ مصدرِ to be هیچ شباهتی به مادرشان ندارند:
am
is
are
#فعل
#بودن
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
«وجهِ وصفی» یا «فعلِ وصفی» چیست؟
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار میرود.
مثال:
میوهها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در اینجا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفتهاست.)
درستش این است:
میوهها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.
مثالی دیگر:
شیشهها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشهها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)
مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن میکنم.
(یعنی پشتِ میز مینشینم و شروع به خوردن میکنم.)
وجهِ وصفی یکی از غلطهای نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
#فعل
#وجه_وصفی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
ماضیِ بعیدِ «بودن»
این مرد از دبیرانِ سوری بودهبود. (ص ۱۶۷)
هرگز آنجا رسمِ شراب خوردن نبودهبود. (ص ۷۸)
ناصر خسرو (قرنِ پنجمِ هجری)
سفرنامه، به کوششِ محمد دبیرسیاقی، تهران: انتشاراتِ انجمنِ آثارِ ملی، ۱۳۵۴.
#فعل
این مرد از دبیرانِ سوری بودهبود. (ص ۱۶۷)
هرگز آنجا رسمِ شراب خوردن نبودهبود. (ص ۷۸)
ناصر خسرو (قرنِ پنجمِ هجری)
سفرنامه، به کوششِ محمد دبیرسیاقی، تهران: انتشاراتِ انجمنِ آثارِ ملی، ۱۳۵۴.
#فعل
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
پُربسامدترین مصدرهای سادۀ فارسیِ امروز
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
هشتگهای کانالِ گزینگویهها
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#نامشناسی
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#نامشناسی
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
هشتگهای کانالِ گزینگویهها
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
صرفِ صیغههای مضارعِ «زیستن»
میزیم miziyam
میزیی miziyi
میزید miziyad
میزییم miziyim
میزیید miziyid
میزیند miziyand
#فعل
میزیم miziyam
میزیی miziyi
میزید miziyad
میزییم miziyim
میزیید miziyid
میزیند miziyand
#فعل
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
هشتگهای کانالِ گزینگویهها
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
پُربسامدترین مصدرهای سادۀ فارسیِ امروز
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر
فهرستِ شصت مصدرِ سادۀ پُربسامدِ فارسیِ امروز بر مبنای فرهنگِ فارسیآموزِ دهخدا، تألیفِ بهروزِ صفرزاده.
این شصت مصدر جزوِ هزار واژۀ پُربسامدِ فارسیِ امروزند و برای آموزش در اولویتاند.
آمدن. آوردن. افتادن. افزودن. انداختن. ایستادن. بردن. بریدن. بستن. بودن. بوسیدن. پذیرفتن. پرداختن. پرسیدن. پریدن. پوشیدن. ترسیدن. توانستن. چرخیدن. خریدن. خندیدن. خوابیدن. خواستن. خواندن. خوردن. دادن. داشتن. دانستن. دویدن. دیدن. رساندن. رسیدن. رفتن. ریختن. زدن. ساختن. سوختن. شدن. شستن. شکستن. شناختن. شنیدن. فرستادن. فرمودن. فروختن. فهمیدن. کردن. کشتن. کشیدن. گذاشتن. گذشتن. گرفتن. گشتن. گفتن. ماندن. مردن. نشستن. نمودن. نوشتن. یافتن.
#فعل
#مصدر