حشو
حشو یعنی مطلبِ زائدی که حذفش هیچ لطمهای به کلام نمیزند. حشو ممکن است یک یا چند واژه، جمله، پاراگراف، یا صفحه باشد.
حشو مُخِلِ فصاحت است و باید حتیالامکان از آن پرهیز کرد.
حشودار: زانوی پای راستم آسیب دید.
بیحشو: زانوی راستم آسیب دید.
حشودار: مردمکِ چشم در تاریکی گشاد میشود.
بیحشو: مردمک در تاریکی گشاد میشود.
حشودار: او در سنِ نودسالگی درگذشت.
بیحشو: او در نودسالگی درگذشت.
حشودار: سایرِ اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
بیحشو: سایرِ ادارات هم تعطیلاند.
بیحشو: اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
حشودار: آلودگی باعثِ ایجادِ بیماری میشود.
بیحشو: آلودگی باعثِ بیماری میشود.
حشودار: جنگندهها شهر را موردِ هدف قرار دادند.
بیحشو: جنگندهها شهر را هدف قرار دادند.
#حشو
حشو یعنی مطلبِ زائدی که حذفش هیچ لطمهای به کلام نمیزند. حشو ممکن است یک یا چند واژه، جمله، پاراگراف، یا صفحه باشد.
حشو مُخِلِ فصاحت است و باید حتیالامکان از آن پرهیز کرد.
حشودار: زانوی پای راستم آسیب دید.
بیحشو: زانوی راستم آسیب دید.
حشودار: مردمکِ چشم در تاریکی گشاد میشود.
بیحشو: مردمک در تاریکی گشاد میشود.
حشودار: او در سنِ نودسالگی درگذشت.
بیحشو: او در نودسالگی درگذشت.
حشودار: سایرِ اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
بیحشو: سایرِ ادارات هم تعطیلاند.
بیحشو: اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
حشودار: آلودگی باعثِ ایجادِ بیماری میشود.
بیحشو: آلودگی باعثِ بیماری میشود.
حشودار: جنگندهها شهر را موردِ هدف قرار دادند.
بیحشو: جنگندهها شهر را هدف قرار دادند.
#حشو
حشو
و بدان ای پسر که اندر این کتاب چند جای از قناعت سخن گفتم و باز دیگر باره تکرار همی کنم.
عنصرالمعالی
قابوسنامه، به کوششِ غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ص ۲۶۱.
هرچه کسی دیگر خواهد کرد بکوش که تا تو کنی.
قابوسنامه، ص ۲۰۱.
دادِ خود از کس نیابم جز مگر
ز آنکه او از من به من نزدیکتر
مولوی
مثنوی، دفترِ اول، بیتِ ۲۱۹۶.
به میپرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن
حافظ
دیوان، چ قزوینی-غنی، ص ۲۷۱.
از کران تا به کران لشکرِ ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصتِ درویشان است
حافظ
دیوان، ص ۳۵.
#حشو
و بدان ای پسر که اندر این کتاب چند جای از قناعت سخن گفتم و باز دیگر باره تکرار همی کنم.
عنصرالمعالی
قابوسنامه، به کوششِ غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ص ۲۶۱.
هرچه کسی دیگر خواهد کرد بکوش که تا تو کنی.
قابوسنامه، ص ۲۰۱.
دادِ خود از کس نیابم جز مگر
ز آنکه او از من به من نزدیکتر
مولوی
مثنوی، دفترِ اول، بیتِ ۲۱۹۶.
به میپرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن
حافظ
دیوان، چ قزوینی-غنی، ص ۲۷۱.
از کران تا به کران لشکرِ ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصتِ درویشان است
حافظ
دیوان، ص ۳۵.
#حشو
Forwarded from گزینگویهها
حشو
حشو یعنی مطلبِ زائدی که حذفش هیچ لطمهای به کلام نمیزند. حشو ممکن است یک یا چند واژه، جمله، پاراگراف، یا صفحه باشد.
حشو مُخِلِ فصاحت است و باید حتیالامکان از آن پرهیز کرد.
حشودار: زانوی پای راستم آسیب دید.
بیحشو: زانوی راستم آسیب دید.
حشودار: مردمکِ چشم در تاریکی گشاد میشود.
بیحشو: مردمک در تاریکی گشاد میشود.
حشودار: او در سنِ نودسالگی درگذشت.
بیحشو: او در نودسالگی درگذشت.
حشودار: سایرِ اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
بیحشو: سایرِ ادارات هم تعطیلاند.
بیحشو: اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
حشودار: آلودگی باعثِ ایجادِ بیماری میشود.
بیحشو: آلودگی باعثِ بیماری میشود.
حشودار: جنگندهها شهر را موردِ هدف قرار دادند.
بیحشو: جنگندهها شهر را هدف قرار دادند.
#حشو
حشو یعنی مطلبِ زائدی که حذفش هیچ لطمهای به کلام نمیزند. حشو ممکن است یک یا چند واژه، جمله، پاراگراف، یا صفحه باشد.
حشو مُخِلِ فصاحت است و باید حتیالامکان از آن پرهیز کرد.
حشودار: زانوی پای راستم آسیب دید.
بیحشو: زانوی راستم آسیب دید.
حشودار: مردمکِ چشم در تاریکی گشاد میشود.
بیحشو: مردمک در تاریکی گشاد میشود.
حشودار: او در سنِ نودسالگی درگذشت.
بیحشو: او در نودسالگی درگذشت.
حشودار: سایرِ اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
بیحشو: سایرِ ادارات هم تعطیلاند.
بیحشو: اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
حشودار: آلودگی باعثِ ایجادِ بیماری میشود.
بیحشو: آلودگی باعثِ بیماری میشود.
حشودار: جنگندهها شهر را موردِ هدف قرار دادند.
بیحشو: جنگندهها شهر را هدف قرار دادند.
#حشو
Forwarded from گزینگویهها
حشو
حشو یعنی مطلبِ زائدی که حذفش هیچ لطمهای به کلام نمیزند. حشو ممکن است یک یا چند واژه، جمله، پاراگراف، یا صفحه باشد.
حشو مُخِلِ فصاحت است و باید حتیالامکان از آن پرهیز کرد.
حشودار: زانوی پای راستم آسیب دید.
بیحشو: زانوی راستم آسیب دید.
حشودار: مردمکِ چشم در تاریکی گشاد میشود.
بیحشو: مردمک در تاریکی گشاد میشود.
حشودار: او در سنِ نودسالگی درگذشت.
بیحشو: او در نودسالگی درگذشت.
حشودار: سایرِ اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
بیحشو: سایرِ ادارات هم تعطیلاند.
بیحشو: اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
حشودار: آلودگی باعثِ ایجادِ بیماری میشود.
بیحشو: آلودگی باعثِ بیماری میشود.
حشودار: جنگندهها شهر را موردِ هدف قرار دادند.
بیحشو: جنگندهها شهر را هدف قرار دادند.
#حشو
حشو یعنی مطلبِ زائدی که حذفش هیچ لطمهای به کلام نمیزند. حشو ممکن است یک یا چند واژه، جمله، پاراگراف، یا صفحه باشد.
حشو مُخِلِ فصاحت است و باید حتیالامکان از آن پرهیز کرد.
حشودار: زانوی پای راستم آسیب دید.
بیحشو: زانوی راستم آسیب دید.
حشودار: مردمکِ چشم در تاریکی گشاد میشود.
بیحشو: مردمک در تاریکی گشاد میشود.
حشودار: او در سنِ نودسالگی درگذشت.
بیحشو: او در نودسالگی درگذشت.
حشودار: سایرِ اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
بیحشو: سایرِ ادارات هم تعطیلاند.
بیحشو: اداراتِ دیگر هم تعطیلاند.
حشودار: آلودگی باعثِ ایجادِ بیماری میشود.
بیحشو: آلودگی باعثِ بیماری میشود.
حشودار: جنگندهها شهر را موردِ هدف قرار دادند.
بیحشو: جنگندهها شهر را هدف قرار دادند.
#حشو
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
حشو
و بدان ای پسر که اندر این کتاب چند جای از قناعت سخن گفتم و باز دیگر باره تکرار همی کنم.
عنصرالمعالی
قابوسنامه، به کوششِ غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ص ۲۶۱.
هرچه کسی دیگر خواهد کرد بکوش که تا تو کنی.
قابوسنامه، ص ۲۰۱.
دادِ خود از کس نیابم جز مگر
ز آنکه او از من به من نزدیکتر
مولوی
مثنوی، دفترِ اول، بیتِ ۲۱۹۶.
به میپرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن
حافظ
دیوان، چ قزوینی-غنی، ص ۲۷۱.
از کران تا به کران لشکرِ ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصتِ درویشان است
حافظ
دیوان، ص ۳۵.
#حشو
و بدان ای پسر که اندر این کتاب چند جای از قناعت سخن گفتم و باز دیگر باره تکرار همی کنم.
عنصرالمعالی
قابوسنامه، به کوششِ غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ص ۲۶۱.
هرچه کسی دیگر خواهد کرد بکوش که تا تو کنی.
قابوسنامه، ص ۲۰۱.
دادِ خود از کس نیابم جز مگر
ز آنکه او از من به من نزدیکتر
مولوی
مثنوی، دفترِ اول، بیتِ ۲۱۹۶.
به میپرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن
حافظ
دیوان، چ قزوینی-غنی، ص ۲۷۱.
از کران تا به کران لشکرِ ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصتِ درویشان است
حافظ
دیوان، ص ۳۵.
#حشو
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
هشتگهای کانالِ گزینگویهها
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#نامشناسی
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#نامشناسی
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
هشتگهای کانالِ گزینگویهها
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
هشتگهای کانالِ گزینگویهها
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه