رنج نباید تو را غمگین کند. این همان جایی است که اغلب مردم اشتباه میکنند. رنج قرار است تو را هوشیارتر کند به اینکه زندگیات نیاز به تغییر دارد. چون انسانها زمانی هوشیارتر میشوند که زخمی شوند، رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند. رنجت را تحمل نکن، رنجت را درک کن! این فرصتی است برای بیداری، وقتی آگاه شوی، بیچارگیات تمام میشود.
کارل گوستاو یونگ
📅 #شنبه #روز۱۳ #اسفند #سال۱۴۰۱
کارل گوستاو یونگ
📅 #شنبه #روز۱۳ #اسفند #سال۱۴۰۱
❤10
هنگامی که رویدادها به نظر بسیار طولانی تر از آنچه تصور می کنیم می آیند، هنگامی که احساس می کنیم درهای جدید به سرعت پیدا نمی شوند؛ آنگاه به گونه ای زیبا رشد می کنیم که خود نمی توانیم آن را ببینیم.....
"تقلای کرم ابریشم برای عبور از سوراخ کوچک پیله که ساعت ها طول می کشد موجب تحریک قسمت های متورم بدنش و تبدیل آنها به بال خواهد شد. طبیعت برای رویش بال کرم، چنین روشی را برگزیده است تا بلافاصله بعد از بیرون آمدن از پیله بتواند پرواز کند در غیر اینصورت برای همیشه محکوم به خزیدن خواهد شد"
📅 #شنبه #روز۲۷ #اسفند #سال۱۴۰۱
"تقلای کرم ابریشم برای عبور از سوراخ کوچک پیله که ساعت ها طول می کشد موجب تحریک قسمت های متورم بدنش و تبدیل آنها به بال خواهد شد. طبیعت برای رویش بال کرم، چنین روشی را برگزیده است تا بلافاصله بعد از بیرون آمدن از پیله بتواند پرواز کند در غیر اینصورت برای همیشه محکوم به خزیدن خواهد شد"
📅 #شنبه #روز۲۷ #اسفند #سال۱۴۰۱
👍7👏3
یک ضرب المثل چینی میگوید در روند پیری اول پاهایمان پیر میشود ✨️💚
اگر به افراد مسن نگاه کنیم میبینیم که بسیاری از آنها مجبور به استفاده از عصا یا ویلچر هستند و یا توانایی راه رفتن را ندارند از طرف دیگر اگر به جوان ترها نگاه کنید دوست دارند ،بدوند بپرند برقصند و سفر کنند که همه آنها نیاز به استفاده از پاها میباشد مهمترین قسمت پاها استخوانها هستند باید مطمئن شویم که از پاهای خود برای راه ،رفتن ورزش و البته ایستادن استفاده میکنیم
پاهای ما مثل ریشه درخت .است اگر ریشه ها مشکل داشته باشند درخت بیمار میشود و میافتد کف پاهای ما باید نرم ،باشد به طوری که انرژی Qi بتواند از آن خارج شود سپس کلیه ها قوی می شوند کلیه ها مربوط به پاهای ما هستند با این حال قسمتهای مختلف کف پا به قسمتهای مختلف بدن مربوط می شود.
📅 #شنبه #روز۲۵ #شهریور #سال۱۴۰۲
اگر به افراد مسن نگاه کنیم میبینیم که بسیاری از آنها مجبور به استفاده از عصا یا ویلچر هستند و یا توانایی راه رفتن را ندارند از طرف دیگر اگر به جوان ترها نگاه کنید دوست دارند ،بدوند بپرند برقصند و سفر کنند که همه آنها نیاز به استفاده از پاها میباشد مهمترین قسمت پاها استخوانها هستند باید مطمئن شویم که از پاهای خود برای راه ،رفتن ورزش و البته ایستادن استفاده میکنیم
پاهای ما مثل ریشه درخت .است اگر ریشه ها مشکل داشته باشند درخت بیمار میشود و میافتد کف پاهای ما باید نرم ،باشد به طوری که انرژی Qi بتواند از آن خارج شود سپس کلیه ها قوی می شوند کلیه ها مربوط به پاهای ما هستند با این حال قسمتهای مختلف کف پا به قسمتهای مختلف بدن مربوط می شود.
📅 #شنبه #روز۲۵ #شهریور #سال۱۴۰۲
👍14❤8
Nmidani Magar Dardam ~ UpMusic
Behroz Mahdavi~ UpMusic
جوانه از خاک بیرون آمد .
خورشید او رادید و او هم خورشید را
برگ هایش نور را لمس کرد
بیقرار شد. درد بزرگی درونش جوشید......
ریشه هایش کوچک بودند و جوانه آسیب پذیر بود.
اما کار از کار گذشته بود او نور را لمس کرده بود
دلش می خواست هزاران دست(برگ) داشت و نور را بیشتر در آغوش میگرفت.
برای درخت شدن چاره ای نداشت بجز تقلا در تاریکی، بیشتر به عمق خاک رفتن .ریشه گسترانیدن حتی اگر به سنگ برمی خورد
دست خودش نبود او اینگونه کد نویسی شده بود !
#کندالینی #حافظ
@kundalini_iran
📅 #شنبه #روز۲۳ #دی #سال۱۴۰۲
خورشید او رادید و او هم خورشید را
برگ هایش نور را لمس کرد
بیقرار شد. درد بزرگی درونش جوشید......
ریشه هایش کوچک بودند و جوانه آسیب پذیر بود.
اما کار از کار گذشته بود او نور را لمس کرده بود
دلش می خواست هزاران دست(برگ) داشت و نور را بیشتر در آغوش میگرفت.
برای درخت شدن چاره ای نداشت بجز تقلا در تاریکی، بیشتر به عمق خاک رفتن .ریشه گسترانیدن حتی اگر به سنگ برمی خورد
دست خودش نبود او اینگونه کد نویسی شده بود !
#کندالینی #حافظ
@kundalini_iran
📅 #شنبه #روز۲۳ #دی #سال۱۴۰۲
❤13👍1
Track05
Track05
موسیقی مانند سرزمینی است كه روح من در آن حركت می كند. جاییکه تنها در آن گلهای زیبا وجود دارد و هیچ علف هرزی در آن نمی روید. اما تعداد كمی از افراد می فهمند كه در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته است.
@zamin_new
📅 #شنبه #روز۲۲ #اردیبهشت #سال۱۴۰۳
@zamin_new
📅 #شنبه #روز۲۲ #اردیبهشت #سال۱۴۰۳
❤5👏1
دو صدا در وجود ما دائما طنین انداز است یکی هدایتگر است و انسان را به روشنایی و نور و راه راستی و حقیقت ً راهنمایی میکند و دیگری گمراه کننده است که انسان را به ناامیدی و ترس و اضطراب دعوت میکند
جایگاه نیروی هدایتگر در قلب آدمی است و صدایش آرامش بخش و پیامش تعالی و کمال است ، آرام سخن میگوید و صحبت هایش دلنشین است
ولی نیروی گمراه کننده ، در ذهن آدمی است و استرس و اضطراب ، نتایج پیام هایش است ، صدایی نامفهوم و آزار دهنده دارد و حاصل کارش ، تشویش و پریشانی است
وقتی این دو نیرو را بشناسیم ، کنترل کردنشان راحت خواهد بود
📅 #شنبه #روز۲۹ #اردیبهشت #سال۱۴۰۳
جایگاه نیروی هدایتگر در قلب آدمی است و صدایش آرامش بخش و پیامش تعالی و کمال است ، آرام سخن میگوید و صحبت هایش دلنشین است
ولی نیروی گمراه کننده ، در ذهن آدمی است و استرس و اضطراب ، نتایج پیام هایش است ، صدایی نامفهوم و آزار دهنده دارد و حاصل کارش ، تشویش و پریشانی است
وقتی این دو نیرو را بشناسیم ، کنترل کردنشان راحت خواهد بود
📅 #شنبه #روز۲۹ #اردیبهشت #سال۱۴۰۳
❤8👏3
ورای مرزهای ذهن
میگویند! نفس ما به پنج گونه است: اماره، لوامه، مطمئنه، ملهمه و مسوّله. هر یک از اینها، نقشی در نمایشگاه بزرگ زندگی ما ایفا میکنند. اما این تقسیمبندیها، تنها برچسبهایی بر روی بطریهای مختلفی هستند که محتویاتشان به یکدیگر آمیخته است.
نفس اماره، آن بخشی از ماست که در بند شهوات و خواستههای زودگذر اسیر است. همچون بیداری که در خواب آشفتهای فرو رفته، در پی ارضای هوسهای خود میتازد. نفس لوامه، وجدانی است که گاه بیدار میشود و به ما هشدار میدهد، اما اغلب صدايش در میان هیاهوی افکارمان گم میشود.
نفس مطمئنه، آرامشی است که در عمق وجودمان نهفته است. همچون چشمهای زلال که در دل کوهستان جاری است، این آرامش، همیشه در دسترس ماست، اما اغلب آن را فراموش میکنیم. نفس ملهمه، آن بخشی از ماست که به ما الهام میکند، به ما نشان میدهد که فراتر از این دنیای مادی، جهانی دیگر نیز وجود دارد. و نفس مسوّله، آن بخشی از ماست که مسئول اعمال خود است و میداند که هر عملی، نتیجهای به دنبال دارد.
اما این تقسیمبندیها، ما را به کجا میبرند؟ آیا واقعاً میتوانیم با برچسب زدن بر روی بخشهای مختلف ذهن خود، به شناخت عمیقی از آن دست یابیم؟ یا اینکه اینها تنها ابزارهایی هستند برای آرام کردن ذهن آشفته ما؟
"مسئله، شناخت نفس نیست، بلکه رهایی از آن است." به عبارت دیگر، به جای اینکه به دنبال برچسب زدن بر روی افکار و احساسات خود باشیم، باید تلاش کنیم تا از بند آنها رها شویم.
وقتی به این موضوع فکر میکنیم، متوجه میشویم که تمام این تقسیمبندیها، چیزی جز محصول ذهن ما نیستند. ذهن، با ایجاد این دسته بندیها، میخواهد خود را توجیه کند، میخواهد به ما بگوید که اینگونه بودن طبیعی است.
اما واقعیت این است که ما فراتر از این افکار و احساساتیم. ما یک هستی واحد و یکپارچه هستیم. وقتی به این اصل پی میبریم، دیگر نیازی به تقسیمبندی نفس به بخشهای مختلف نخواهیم داشت.
پس از مرگ، چه اتفاقی میافتد؟ آیا این نفوس مختلف، به سرنوشتهای مختلفی دچار میشوند؟ شاید، شاید هم نه. مهم این است که در همین لحظه، در همین زندگی، به دنبال رهایی از بند این افکار باشیم.
چه بسا، میتوان گفت که مرگ، تنها پایان یک سفر است و آغاز سفری دیگر. این سفر، سفری به سوی خود حقیقی ماست. سفری که در آن، باید از تمام تعلقات و وابستگیها رها شویم و به هستی واحد و یکپارچه خود پی ببریم.
در این مسیر قدیسین و فرزانگان زنده و حاضر، و ارواح پاک انسان های سفر کرده همچون پیامبران، امامان و معصومین نیز راهگشای ما خواهند بود.
ان شاءالله
👤#نیما_محی_الدین
Nima Mohyeddin
📅 #شنبه #روز۱۰ #شهریور #سال۱۴۰۳
میگویند! نفس ما به پنج گونه است: اماره، لوامه، مطمئنه، ملهمه و مسوّله. هر یک از اینها، نقشی در نمایشگاه بزرگ زندگی ما ایفا میکنند. اما این تقسیمبندیها، تنها برچسبهایی بر روی بطریهای مختلفی هستند که محتویاتشان به یکدیگر آمیخته است.
نفس اماره، آن بخشی از ماست که در بند شهوات و خواستههای زودگذر اسیر است. همچون بیداری که در خواب آشفتهای فرو رفته، در پی ارضای هوسهای خود میتازد. نفس لوامه، وجدانی است که گاه بیدار میشود و به ما هشدار میدهد، اما اغلب صدايش در میان هیاهوی افکارمان گم میشود.
نفس مطمئنه، آرامشی است که در عمق وجودمان نهفته است. همچون چشمهای زلال که در دل کوهستان جاری است، این آرامش، همیشه در دسترس ماست، اما اغلب آن را فراموش میکنیم. نفس ملهمه، آن بخشی از ماست که به ما الهام میکند، به ما نشان میدهد که فراتر از این دنیای مادی، جهانی دیگر نیز وجود دارد. و نفس مسوّله، آن بخشی از ماست که مسئول اعمال خود است و میداند که هر عملی، نتیجهای به دنبال دارد.
اما این تقسیمبندیها، ما را به کجا میبرند؟ آیا واقعاً میتوانیم با برچسب زدن بر روی بخشهای مختلف ذهن خود، به شناخت عمیقی از آن دست یابیم؟ یا اینکه اینها تنها ابزارهایی هستند برای آرام کردن ذهن آشفته ما؟
"مسئله، شناخت نفس نیست، بلکه رهایی از آن است." به عبارت دیگر، به جای اینکه به دنبال برچسب زدن بر روی افکار و احساسات خود باشیم، باید تلاش کنیم تا از بند آنها رها شویم.
وقتی به این موضوع فکر میکنیم، متوجه میشویم که تمام این تقسیمبندیها، چیزی جز محصول ذهن ما نیستند. ذهن، با ایجاد این دسته بندیها، میخواهد خود را توجیه کند، میخواهد به ما بگوید که اینگونه بودن طبیعی است.
اما واقعیت این است که ما فراتر از این افکار و احساساتیم. ما یک هستی واحد و یکپارچه هستیم. وقتی به این اصل پی میبریم، دیگر نیازی به تقسیمبندی نفس به بخشهای مختلف نخواهیم داشت.
پس از مرگ، چه اتفاقی میافتد؟ آیا این نفوس مختلف، به سرنوشتهای مختلفی دچار میشوند؟ شاید، شاید هم نه. مهم این است که در همین لحظه، در همین زندگی، به دنبال رهایی از بند این افکار باشیم.
چه بسا، میتوان گفت که مرگ، تنها پایان یک سفر است و آغاز سفری دیگر. این سفر، سفری به سوی خود حقیقی ماست. سفری که در آن، باید از تمام تعلقات و وابستگیها رها شویم و به هستی واحد و یکپارچه خود پی ببریم.
در این مسیر قدیسین و فرزانگان زنده و حاضر، و ارواح پاک انسان های سفر کرده همچون پیامبران، امامان و معصومین نیز راهگشای ما خواهند بود.
ان شاءالله
👤#نیما_محی_الدین
Nima Mohyeddin
📅 #شنبه #روز۱۰ #شهریور #سال۱۴۰۳
👍4❤2
شما مستمر در حال آفریدن
زندگی خویش هستید.
ما همواره به خلق امکانات و احتمالات در پیرامون خود ادامه میدهیم و هنگامی که آنها روی می دهند، شگفت زده میشویم ...
فقط به ایده ها و باورهای خود نسبت به هر چیزی بنگرید و ببینید که آنها چگونه زندگی شما را خلق می کنند.
کسی که فکر میکند بسیار ناتوان و بدبخت است، با این ایده واقعیت زندگی خودش را می آفریند. و او هر چه بیشتر پیش میرود در میابد که گویا نشان بدبختی بر پیشانی اش خورده و آن را باور میکند.
و این ایده از رهگذر بروز واکنش بیشتر به اجرا در میآید و او بیش از پیش در چرخه بی رحمانه کاشت بذر بدبختی و برداشت آن گرفتار میشود.
انسانی که فکر کند موفق میشود،
موفق هم میشود.
انسانی که فکر می کند ثروتمند میشود، ثروتمند هم میشود و انسانی که فکر میکند ثروتمند نمی شود، فقیر باقی میماند.
این را امتحان کنید.
و متعجب خواهید شد.
برخی اوقات نمی توانید آن را باور کنید. انسانی که فکر میکند هیچکس را نخواهد یافت که با او دوست شود، هیچکس را پیدا نخواهد کرد.
او یک دیوار چین به گرد خود آفریده است و این دیوار خلقت خود اوست.
وی در دسترس هیچ کس نیست.
اگر فکر کنی زندگی سراسر رنج و بدبختی است، قطعاً همین طور است.
رنج و بدبختی بر سرت آوار خواهد شد.
همه چیز به آنچه در درونت میگذرد بستگی دارد.
فقط کافیست ایده های خود را نظاره کنید، شما مستمر در حال آفریدن زندگی خویش هستید و دارید زندگی خود را تولید میکنید.
بخاطر داشته باش:
زندگی عمر کردن نیست
بلکه رشد کردن است.
عمر کردن کاری است که
از همه حیوانات بر می آید.
اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند ...
#اشو
#کتاب_خرد
#زمین_نو
📅 #شنبه #روز۱۳ #بهمن #سال۱۴۰۳
زندگی خویش هستید.
ما همواره به خلق امکانات و احتمالات در پیرامون خود ادامه میدهیم و هنگامی که آنها روی می دهند، شگفت زده میشویم ...
فقط به ایده ها و باورهای خود نسبت به هر چیزی بنگرید و ببینید که آنها چگونه زندگی شما را خلق می کنند.
کسی که فکر میکند بسیار ناتوان و بدبخت است، با این ایده واقعیت زندگی خودش را می آفریند. و او هر چه بیشتر پیش میرود در میابد که گویا نشان بدبختی بر پیشانی اش خورده و آن را باور میکند.
و این ایده از رهگذر بروز واکنش بیشتر به اجرا در میآید و او بیش از پیش در چرخه بی رحمانه کاشت بذر بدبختی و برداشت آن گرفتار میشود.
انسانی که فکر کند موفق میشود،
موفق هم میشود.
انسانی که فکر می کند ثروتمند میشود، ثروتمند هم میشود و انسانی که فکر میکند ثروتمند نمی شود، فقیر باقی میماند.
این را امتحان کنید.
و متعجب خواهید شد.
برخی اوقات نمی توانید آن را باور کنید. انسانی که فکر میکند هیچکس را نخواهد یافت که با او دوست شود، هیچکس را پیدا نخواهد کرد.
او یک دیوار چین به گرد خود آفریده است و این دیوار خلقت خود اوست.
وی در دسترس هیچ کس نیست.
اگر فکر کنی زندگی سراسر رنج و بدبختی است، قطعاً همین طور است.
رنج و بدبختی بر سرت آوار خواهد شد.
همه چیز به آنچه در درونت میگذرد بستگی دارد.
فقط کافیست ایده های خود را نظاره کنید، شما مستمر در حال آفریدن زندگی خویش هستید و دارید زندگی خود را تولید میکنید.
بخاطر داشته باش:
زندگی عمر کردن نیست
بلکه رشد کردن است.
عمر کردن کاری است که
از همه حیوانات بر می آید.
اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند ...
#اشو
#کتاب_خرد
#زمین_نو
📅 #شنبه #روز۱۳ #بهمن #سال۱۴۰۳
❤9👍5
" زنان بینام "
آفتاب خسته بر دوش دیوار افتاده
زنان در سایههای خود
با زخمهای کهنه ایستادهاند
در آینهی ترکخوردهی قرنها
صورتشان هنوز غبارآلود است.
دستهایشان بوی خمیر نان و خون،
چشمانشان فانوسی خاموش در شب،
صدایشان پرندهای در قفس
که آوازش را پیش از تولد دزدیدهاند.
باز هشت مارچ...
اما هنوز در خیابانهای سرد،
چادر سیاه زنی
بر سیمخاردار سرنوشت گیر کرده است.
در کافهای تلخ و بیرهگذر
فنجانهای قهوه سردتر از زمستان
میزها پوشیده از خاکسترِ سالها
و هیچ زنی، هیچجا
با نام خودش صدا نمیشود.
در کلبهای خاموش و ویران
باد، قصهی زنان را زمزمه میکند
اما دیوارها فراموشکارند،
و خاطرهها در تاریکی میپوسند
دختری با کتابهای بستهشده
زنی پشت پنجرههای قفلشده
مادری کنار قاب عکسی بیلبخند
خواهرم، رفیقم، نیمهی گمشدهی زمین...
رفیق، امشب شمعی بیفروز،
برای زنانی که دستهایشان
بندِ نان و اشک شد،
و نامشان را باد با خود برد،
و در تنهایی،
ترانههای خاموشی سرودند...
شیما مهجور
📅 #شنبه #روز۱۸ #اسفند #سال۱۴۰۳
آفتاب خسته بر دوش دیوار افتاده
زنان در سایههای خود
با زخمهای کهنه ایستادهاند
در آینهی ترکخوردهی قرنها
صورتشان هنوز غبارآلود است.
دستهایشان بوی خمیر نان و خون،
چشمانشان فانوسی خاموش در شب،
صدایشان پرندهای در قفس
که آوازش را پیش از تولد دزدیدهاند.
باز هشت مارچ...
اما هنوز در خیابانهای سرد،
چادر سیاه زنی
بر سیمخاردار سرنوشت گیر کرده است.
در کافهای تلخ و بیرهگذر
فنجانهای قهوه سردتر از زمستان
میزها پوشیده از خاکسترِ سالها
و هیچ زنی، هیچجا
با نام خودش صدا نمیشود.
در کلبهای خاموش و ویران
باد، قصهی زنان را زمزمه میکند
اما دیوارها فراموشکارند،
و خاطرهها در تاریکی میپوسند
دختری با کتابهای بستهشده
زنی پشت پنجرههای قفلشده
مادری کنار قاب عکسی بیلبخند
خواهرم، رفیقم، نیمهی گمشدهی زمین...
رفیق، امشب شمعی بیفروز،
برای زنانی که دستهایشان
بندِ نان و اشک شد،
و نامشان را باد با خود برد،
و در تنهایی،
ترانههای خاموشی سرودند...
شیما مهجور
📅 #شنبه #روز۱۸ #اسفند #سال۱۴۰۳
❤11👏2
بیایید لحظهای درنگ کنیم و بنگریم. هنگامی که گلی رنگین را از دامان پرمهر طبیعت به خانهی خود میآوریم، انگار پارهای از روح هستی را به آستانهمان دعوت کردهایم. اما افسوس، عمر این لطافت زودگذر است، همچون رؤیایی شیرین که با سپیدهدم محو میشود.
حال، چشمان باطن را بگشاییم و به سنگهای خاموش نظر افکنیم. این صخرههای سترگ که شاید هزارهها را در سکوت و ژرفا اندوختهاند، گویی حامل داستانهای زمین، زمزمههای باد و نجوای باراناند. آنان شاهد گذر اعصار بودهاند و تجربههایی بس گرانبها را در دل سخت خود نگاه داشتهاند.
پس، هنگامی که سنگی را از آغوش طبیعت جدا کرده و در حریم زندگی جای میدهیم، چه رخ میدهد؟ آیا این قطعهی بیجان میتواند بر تار و پود جان و روانمان اثری بگذارد؟ آیا اگر قطرهای کوچک از دریای بیکران را در کف دست بگیریم، از طریق این ذره با عظمت کل دریا پیوند نمییابیم؟ حال که تکهای از رگهای نهفته در دل کوهستان را به دست آوردهایم، چطور؟ آیا از این رهگذر به تمامیت آن کوه سرافراز راه نمییابیم؟
چه تفاوت ژرفی است میان سنگی که از قلب طبیعت سر برآورده و آنچه در تنگنای آزمایشگاه، بیروح و بیجان، ساخته شده است! آیا تا کنون در این راز اندیشیدهاید؟ چه فاصلهای است میان خرد پیر فرزانهای که کولهبار تجربهی هستی را بر دوش دارد و جنینی که تازه در تاریکی رحم، سفر پر رمز و راز خود را آغاز کرده است؟
درک ما از این جهان شگفتانگیز تنها از روزنهی حواسمان نمیگذرد. چهبسا، با گشودن چشم دل و بهرهگیری از ادراکی فراحسی، فرصتی مییابیم تا جانهای آشنا را در پس پردهی ظواهر دریابیم و با آنان وحدتی را تجربه کنیم. پس، گوش جان بسپاریم و به ندای خاموش هستی.
👤#نیما_محی_الدین
📅 #شنبه #روز۲۷ #اردیبهشت #سال۱۴۰۴
حال، چشمان باطن را بگشاییم و به سنگهای خاموش نظر افکنیم. این صخرههای سترگ که شاید هزارهها را در سکوت و ژرفا اندوختهاند، گویی حامل داستانهای زمین، زمزمههای باد و نجوای باراناند. آنان شاهد گذر اعصار بودهاند و تجربههایی بس گرانبها را در دل سخت خود نگاه داشتهاند.
پس، هنگامی که سنگی را از آغوش طبیعت جدا کرده و در حریم زندگی جای میدهیم، چه رخ میدهد؟ آیا این قطعهی بیجان میتواند بر تار و پود جان و روانمان اثری بگذارد؟ آیا اگر قطرهای کوچک از دریای بیکران را در کف دست بگیریم، از طریق این ذره با عظمت کل دریا پیوند نمییابیم؟ حال که تکهای از رگهای نهفته در دل کوهستان را به دست آوردهایم، چطور؟ آیا از این رهگذر به تمامیت آن کوه سرافراز راه نمییابیم؟
چه تفاوت ژرفی است میان سنگی که از قلب طبیعت سر برآورده و آنچه در تنگنای آزمایشگاه، بیروح و بیجان، ساخته شده است! آیا تا کنون در این راز اندیشیدهاید؟ چه فاصلهای است میان خرد پیر فرزانهای که کولهبار تجربهی هستی را بر دوش دارد و جنینی که تازه در تاریکی رحم، سفر پر رمز و راز خود را آغاز کرده است؟
درک ما از این جهان شگفتانگیز تنها از روزنهی حواسمان نمیگذرد. چهبسا، با گشودن چشم دل و بهرهگیری از ادراکی فراحسی، فرصتی مییابیم تا جانهای آشنا را در پس پردهی ظواهر دریابیم و با آنان وحدتی را تجربه کنیم. پس، گوش جان بسپاریم و به ندای خاموش هستی.
👤#نیما_محی_الدین
📅 #شنبه #روز۲۷ #اردیبهشت #سال۱۴۰۴
👍5❤3
مثبتنگری کور، یک فریب مدرن است!
نویسنده: ذکی مکسویل
حتماً بارها شنیدهاید که میگویند:
"نیمه پر لیوان را ببین!"
یا
"مثبت فکر کن تا مثبت جذب کنی!"
اما آیا واقعاً میشود در اوج فقر، تنهایی، بیپولی و شکست، ایستاد جلوی آینه و گفت:
"من ثروتمندم، من خوشبختم، من شاد هستم!"؟
بیایید صادق باشیم:
این نه مثبتنگریست، نه انگیزهبخش، بلکه یک نوع دروغگویی به خود است.
تو داری درد را میبینی، فشار را حس میکنی، حساب بانکیات خالیست، رابطهات در حال فروپاشیست، و بعد به خودت لبخند مصنوعی میزنی؟
این اسمش رشد نیست، سرکوب است.
مثبت بودن، یعنی پذیرش واقعیت + انتخاب اراده
مثبتاندیشی واقعی به این معنا نیست که چشمهایت را ببندی و لبخند بزنی.
مثبتاندیشی یعنی:
"من میدانم شرایط بد است، اما دنبال راهحل هستم. فرار نمیکنم، انکار نمیکنم، بلکه با آگاهی جلو میروم."
مثبت بودن = دروغ نگفتن + امید ساختن
نه اینکه جلوی آینه دروغ بگویی، بلکه روبروی حقیقت بایستی و بپرسی:
"الان چهکار میتوانم بکنم؟ چه تغییری از دستم برمیآید؟"
چرا مثبتنگریِ افراطی، آسیبزا است؟
بر اساس تحقیقات American Psychological Association، چیزی به نام "Toxic Positivity" وجود دارد، یعنی مثبتاندیشی سمی.
این حالت زمانی اتفاق میافتد که فرد اجازه نمیدهد احساسات واقعی خود را تجربه کند و با تظاهر، آنها را سرکوب میکند.
نتیجه؟
اضطراب پنهان، خشمهای سرکوبشده، بیانگیزگی، و در نهایت فروپاشی روانی.
مثبت بودنِ واقعی، یعنی عملگرایی با صداقت
ذکی مکسویل میگوید:*
"مثبتترین آدم کسی است که در بدترین شرایط، دنبال راهحل بگردد، نه کسی که وانمود کند مشکلی نیست."
بنابراین:
اگر فقیر هستی، این را بپذیر. اما بپرس: چه کار کنم که از این فقر بیرون شوم؟
اگر تنها هستی، این را حس کن. اما بپرس: چطور روابط سالم بسازم؟
اگر شکست خوردی، شکست را قبول کن. اما بپرس: درس این چه است؟
تو مجبور نیستی همیشه بخندی.
تو مجبور نیستی همیشه بگویی: "همهچیز عالیست".
تو فقط باید حقیقت را بپذیری و تصمیم بگیری که آن را تغییر دهی.
مثبت بودن، یعنی قدرت در دیدن واقعیت و شجاعت در ساختن آینده.
نه فرار، نه دروغ، نه لبخندهای مصنوعی...
📅 #شنبه #روز۳ #خرداد #سال۱۴۰۴
نویسنده: ذکی مکسویل
حتماً بارها شنیدهاید که میگویند:
"نیمه پر لیوان را ببین!"
یا
"مثبت فکر کن تا مثبت جذب کنی!"
اما آیا واقعاً میشود در اوج فقر، تنهایی، بیپولی و شکست، ایستاد جلوی آینه و گفت:
"من ثروتمندم، من خوشبختم، من شاد هستم!"؟
بیایید صادق باشیم:
این نه مثبتنگریست، نه انگیزهبخش، بلکه یک نوع دروغگویی به خود است.
تو داری درد را میبینی، فشار را حس میکنی، حساب بانکیات خالیست، رابطهات در حال فروپاشیست، و بعد به خودت لبخند مصنوعی میزنی؟
این اسمش رشد نیست، سرکوب است.
مثبت بودن، یعنی پذیرش واقعیت + انتخاب اراده
مثبتاندیشی واقعی به این معنا نیست که چشمهایت را ببندی و لبخند بزنی.
مثبتاندیشی یعنی:
"من میدانم شرایط بد است، اما دنبال راهحل هستم. فرار نمیکنم، انکار نمیکنم، بلکه با آگاهی جلو میروم."
مثبت بودن = دروغ نگفتن + امید ساختن
نه اینکه جلوی آینه دروغ بگویی، بلکه روبروی حقیقت بایستی و بپرسی:
"الان چهکار میتوانم بکنم؟ چه تغییری از دستم برمیآید؟"
چرا مثبتنگریِ افراطی، آسیبزا است؟
بر اساس تحقیقات American Psychological Association، چیزی به نام "Toxic Positivity" وجود دارد، یعنی مثبتاندیشی سمی.
این حالت زمانی اتفاق میافتد که فرد اجازه نمیدهد احساسات واقعی خود را تجربه کند و با تظاهر، آنها را سرکوب میکند.
نتیجه؟
اضطراب پنهان، خشمهای سرکوبشده، بیانگیزگی، و در نهایت فروپاشی روانی.
مثبت بودنِ واقعی، یعنی عملگرایی با صداقت
ذکی مکسویل میگوید:*
"مثبتترین آدم کسی است که در بدترین شرایط، دنبال راهحل بگردد، نه کسی که وانمود کند مشکلی نیست."
بنابراین:
اگر فقیر هستی، این را بپذیر. اما بپرس: چه کار کنم که از این فقر بیرون شوم؟
اگر تنها هستی، این را حس کن. اما بپرس: چطور روابط سالم بسازم؟
اگر شکست خوردی، شکست را قبول کن. اما بپرس: درس این چه است؟
تو مجبور نیستی همیشه بخندی.
تو مجبور نیستی همیشه بگویی: "همهچیز عالیست".
تو فقط باید حقیقت را بپذیری و تصمیم بگیری که آن را تغییر دهی.
مثبت بودن، یعنی قدرت در دیدن واقعیت و شجاعت در ساختن آینده.
نه فرار، نه دروغ، نه لبخندهای مصنوعی...
📅 #شنبه #روز۳ #خرداد #سال۱۴۰۴
👍18❤1👏1