طب فشاری: طب فشاری (Acupressure) از هزاران سال پیش در چین استفاده می شده است. این طب از اصولی کلی برخوردار است و برای ایجاد آرامش و درمان بیماری های مختلف استفاده می گردد.
گاهی اوقات این طب را طب سوزنی (Acupuncture) هم می نامند. ولی در اصل این دو متفاوت اند. در طب فشاری از سوزن استفاده نمی شود. فقط با فشار دادن نقاط خاصی از بدن و ماساژ آن بیماری ها را درمان و یا درد را کاهش می دهند.
در این مقاله به بررسی اصول کلی طب فشاری می پردازیم.
تئوری طب فشاری چیست؟
طب فشاری یکی از انواع درمان های بدنی در آسیا است.
از انواع دیگر آن می توان به:
– طب کیگونگ (qigong) و
– توینا (Tuina) اشاره کرد که در طول تاریخ بسیار موفق بوده اند.
طب سنتی چینی کانال ها و نقاطی از بدن را تعریف می کند.
این نقاط معمولا همان نقاطی هستند که در طب سوزنی هم استفاده می شوند.
اعتقاد بر این است که:
– از طریق این کانال های نامرئی جریان انرژی حیاتی یا یک نیروی حیاتی به نام کیچی (qi ch’i) جریان می یابد.
همچنین اعتقاد بر این است که ۱۲ کانال بزرگ، اعضای خاص یا شبکه های اندام های بدن را به یکدیگر متصل می کنند.
این کانال ها سیستم ارتباطی را در سراسر بدن سازماندهی می کنند.
کانال ها از نوک انگشتان شروع می شوند،
– به مغز متصل می شوند،
– و سپس به یک عضو دیگر یا یک کانال دیگر متصل می شوند.
با توجه به این نظریه، وقتی یکی از این کانال ها مسدود می شود یا از تعادل خارج می شود، ممکن است بیماری رخ دهد.
طب فشاری و طب سوزنی از جمله انواع طب سنتی چینی هستند،
– که مانند سایر طب های سنتی از طریق بازگرداندن تعادل به بدن به درمان بیماری ها می پردازد.
این طب چگونه کار می کند؟
متخصصان طب فشاری از دست ها، آرنج، پاها، ماساژ و یا دستگاه های خاصی استفاده می کنند تا فشار متفاوتی را به کانال های مختلف بدن وارد کنند.
هر جلسه معمولا حدود یک ساعت طول می کشد.
برای رسیدن به بهترین نتایج:
– بسته به نوع بیماری،
– و شدت و ضعف آن تعداد جلسات مورد نیاز تعیین می شود.
همان طور که گفتیم، هدف از طب فشاری و یا سایر انواع طب آسیایی بازگرداندن سلامت و تعادل به کانال های بدن و تنظیم نیروهای یین (انرژی منفی) و یانگ (انرژی مثبت) است.
برخی از طرفداران طب فشاری، این طب را نه تنها برای درمان بیماری های جسمی، بلکه برای درمان بیماری های روحی هم موثر می دانند. در طب مدرن اگرچه ممکن است وجود کانال ها و نقاط حساس در بدن رد شود، ولی نتایج به دست آمده از طب فشاری انکار ناپذیر است و این نتایج را معمولا به عواملی مانند کاهش تنش عضلانی،
بهبود گردش خون و یا تحریک اندورفین ها، که به طور طبیعی باعث کاهش درد می شود، مرتبط می دانند.
منبع: WebMd
📅 #پنجشنبه #روز۱۴ #بهمن #سال۱۴۰۰
گاهی اوقات این طب را طب سوزنی (Acupuncture) هم می نامند. ولی در اصل این دو متفاوت اند. در طب فشاری از سوزن استفاده نمی شود. فقط با فشار دادن نقاط خاصی از بدن و ماساژ آن بیماری ها را درمان و یا درد را کاهش می دهند.
در این مقاله به بررسی اصول کلی طب فشاری می پردازیم.
تئوری طب فشاری چیست؟
طب فشاری یکی از انواع درمان های بدنی در آسیا است.
از انواع دیگر آن می توان به:
– طب کیگونگ (qigong) و
– توینا (Tuina) اشاره کرد که در طول تاریخ بسیار موفق بوده اند.
طب سنتی چینی کانال ها و نقاطی از بدن را تعریف می کند.
این نقاط معمولا همان نقاطی هستند که در طب سوزنی هم استفاده می شوند.
اعتقاد بر این است که:
– از طریق این کانال های نامرئی جریان انرژی حیاتی یا یک نیروی حیاتی به نام کیچی (qi ch’i) جریان می یابد.
همچنین اعتقاد بر این است که ۱۲ کانال بزرگ، اعضای خاص یا شبکه های اندام های بدن را به یکدیگر متصل می کنند.
این کانال ها سیستم ارتباطی را در سراسر بدن سازماندهی می کنند.
کانال ها از نوک انگشتان شروع می شوند،
– به مغز متصل می شوند،
– و سپس به یک عضو دیگر یا یک کانال دیگر متصل می شوند.
با توجه به این نظریه، وقتی یکی از این کانال ها مسدود می شود یا از تعادل خارج می شود، ممکن است بیماری رخ دهد.
طب فشاری و طب سوزنی از جمله انواع طب سنتی چینی هستند،
– که مانند سایر طب های سنتی از طریق بازگرداندن تعادل به بدن به درمان بیماری ها می پردازد.
این طب چگونه کار می کند؟
متخصصان طب فشاری از دست ها، آرنج، پاها، ماساژ و یا دستگاه های خاصی استفاده می کنند تا فشار متفاوتی را به کانال های مختلف بدن وارد کنند.
هر جلسه معمولا حدود یک ساعت طول می کشد.
برای رسیدن به بهترین نتایج:
– بسته به نوع بیماری،
– و شدت و ضعف آن تعداد جلسات مورد نیاز تعیین می شود.
همان طور که گفتیم، هدف از طب فشاری و یا سایر انواع طب آسیایی بازگرداندن سلامت و تعادل به کانال های بدن و تنظیم نیروهای یین (انرژی منفی) و یانگ (انرژی مثبت) است.
برخی از طرفداران طب فشاری، این طب را نه تنها برای درمان بیماری های جسمی، بلکه برای درمان بیماری های روحی هم موثر می دانند. در طب مدرن اگرچه ممکن است وجود کانال ها و نقاط حساس در بدن رد شود، ولی نتایج به دست آمده از طب فشاری انکار ناپذیر است و این نتایج را معمولا به عواملی مانند کاهش تنش عضلانی،
بهبود گردش خون و یا تحریک اندورفین ها، که به طور طبیعی باعث کاهش درد می شود، مرتبط می دانند.
منبع: WebMd
📅 #پنجشنبه #روز۱۴ #بهمن #سال۱۴۰۰
🕉 واژه و نماد "اُم" چیست؟🕉
✨ام فركانس هماهنگى با حركت عظيم و جهانى همه چيز است. ام ما را به درك خلوص و يكى بودن با همه چيز نزديك مى كند.
✨ام در حقیقت یک کلمه نیست، بلکه یک صوت است که مانند یک موسیقی از ورای قرون و اعصار، فرهنگ و تمدنها و همچنین موجودات عبور کرده است.
✨این باور وجود دارد که تمامی صداهای موجود در هستی از این صدا نشأت میگیرند. این کلمه به طور طبیعی یک مانترا یا به عبارتی ذکر است که اگر با صوت مناسب تلفظ و تکرار شود، در تمام بدن طنین انداز شده؛ روح و جسم را به آرامش و سکون دعوت میکند.
هماهنگی وجودی، صلح و بخشش، فلسفه اصلی و پنهان این ذکر هستند.
✨ارتعاشاتی که از زمزمه اُم بلند میشود، ذهن را به آرامش میرساند. هرگاه که به کمی آرامش احتیاج داشتید آن را با خود زمزمه کنید.
✨طریقهِ گفتن این صوت متفاوت است.
یکی از طرقِ آن بدینگونه است که ابتدا ، دم گرفته و با بازدم،طی ۴ ثانیه اُ را گفته با لبهایی کمی باز و با ۸ ثانیه م را میگوئیم.دهان بسته، دندانها کمی فاصله دارند از هم و صوت م در جمجمه می پیچد.
Rastmard.com
📅 #دوشنبه #روز۱۸ #بهمن #سال۱۴۰۰
✨ام فركانس هماهنگى با حركت عظيم و جهانى همه چيز است. ام ما را به درك خلوص و يكى بودن با همه چيز نزديك مى كند.
✨ام در حقیقت یک کلمه نیست، بلکه یک صوت است که مانند یک موسیقی از ورای قرون و اعصار، فرهنگ و تمدنها و همچنین موجودات عبور کرده است.
✨این باور وجود دارد که تمامی صداهای موجود در هستی از این صدا نشأت میگیرند. این کلمه به طور طبیعی یک مانترا یا به عبارتی ذکر است که اگر با صوت مناسب تلفظ و تکرار شود، در تمام بدن طنین انداز شده؛ روح و جسم را به آرامش و سکون دعوت میکند.
هماهنگی وجودی، صلح و بخشش، فلسفه اصلی و پنهان این ذکر هستند.
✨ارتعاشاتی که از زمزمه اُم بلند میشود، ذهن را به آرامش میرساند. هرگاه که به کمی آرامش احتیاج داشتید آن را با خود زمزمه کنید.
✨طریقهِ گفتن این صوت متفاوت است.
یکی از طرقِ آن بدینگونه است که ابتدا ، دم گرفته و با بازدم،طی ۴ ثانیه اُ را گفته با لبهایی کمی باز و با ۸ ثانیه م را میگوئیم.دهان بسته، دندانها کمی فاصله دارند از هم و صوت م در جمجمه می پیچد.
Rastmard.com
📅 #دوشنبه #روز۱۸ #بهمن #سال۱۴۰۰
💯 در ولایتی مدت طولانی باران نباریده بود و همه چیز خشک و پژمرده بود.
در نهایت اهالی روستا تصمیم گرفتند مرد باران ساز را از سرزمینی دور بیاورند تا برای زمینهای خشکشان باران بیاورد.
باران ساز پیرمرد خردمندی بود و قول انجامش را داد به شرطی که برایش دور از شهر کلبه ای بسازند و طی سه روز هیچکس به آنجا نرود و آب و غذا هم برایش نبرند.
عصر روز سوم باران فراوانی بارید.
مردم برای قدر دانی نزد او رفتند و پرسیدند.
به ما بگو چه کردی
او گفت بسیار ساده بود،
در این سه روز خودم را در نظم قرار دادم.
به این خاطر که می دانم وقتی من در نظم هستم جهان اطرافم در نظم خواهد بود.
و خشکی باید جایش را به باران بدهد.
وقتی تو در نظم هستی، آنگاه کل دنیا برای تو در نظم خواهد بود.
وقتی تو در هارمونی هستی کل اطرافت در هارمونی خواهد بود.
و وقتی در بی نظمی و ناهماهنگی باشی کل دنیا برایت آشفته و ناهماهنگ می شود.
اما نظم نباید تحمیلی باشد.
وگرنه در عمق وجودت بی نظمی ادامه می یابد.
🌟 آگاهی خود را به اشتراک بگذارید
📅 #سهشنبه #روز۱۹ #بهمن #سال۱۴۰۰
در نهایت اهالی روستا تصمیم گرفتند مرد باران ساز را از سرزمینی دور بیاورند تا برای زمینهای خشکشان باران بیاورد.
باران ساز پیرمرد خردمندی بود و قول انجامش را داد به شرطی که برایش دور از شهر کلبه ای بسازند و طی سه روز هیچکس به آنجا نرود و آب و غذا هم برایش نبرند.
عصر روز سوم باران فراوانی بارید.
مردم برای قدر دانی نزد او رفتند و پرسیدند.
به ما بگو چه کردی
او گفت بسیار ساده بود،
در این سه روز خودم را در نظم قرار دادم.
به این خاطر که می دانم وقتی من در نظم هستم جهان اطرافم در نظم خواهد بود.
و خشکی باید جایش را به باران بدهد.
وقتی تو در نظم هستی، آنگاه کل دنیا برای تو در نظم خواهد بود.
وقتی تو در هارمونی هستی کل اطرافت در هارمونی خواهد بود.
و وقتی در بی نظمی و ناهماهنگی باشی کل دنیا برایت آشفته و ناهماهنگ می شود.
اما نظم نباید تحمیلی باشد.
وگرنه در عمق وجودت بی نظمی ادامه می یابد.
🌟 آگاهی خود را به اشتراک بگذارید
📅 #سهشنبه #روز۱۹ #بهمن #سال۱۴۰۰
" یک استعفا "
بیش از ده سال پیش من رسماً اعلام کردم که دیگر یک "معلم نادوگانگی" نیستم. آن برچسبی بود که با روح و قلب من انطباق نداشت.
پنج سال پیش اعلام کردم که من دیگر "هیچ نوع معلمی" نیستم.
امروز دوست دارم اعلام کنم-و چه اعلامهای جالبی!- که من هنوز یک "معلم" نیستم. من یک متخصص یا مرشد نیستم و هیچگونه مرجعیتی بر حقیقت ندارم.
من یک پرنده ام، آواز اصیل خودم را سر میدهم. من حقیقت را در بر ندارم، آنرا تصاحب و تملّک نمیکنم و حتی ادعا نمیکنم آوازم حقیقی است.
حقیقت یک چیز زنده است نه چیزی که در کتابها، آشرامها یا ذهن انسانها بیابی، هرچقدر هم دانش آموخته یا مشهور یا "روشن ضمیر" باشند. خدا به آنها کمک کند.
حقیقت فقط در لحظه ی زنده، حقیقت است.آن یک حقیقت نادوگانه یا دوگانه نیست. یک حقیقت معنوی یا غیرمعنوی نیست، بلکه مقدم بر همه ی این کلمات زیرکانه و مست کننده است. آن، زنده است. یک وضعیت خاص نیست. آن اینجا فقط برای "بیداران" نیست. آن، نفسی است که می آید و میرود. گرمای خورشید است بر صورت تو. صدای آواز پرنده است، صدای بوق یک ماشین است. نگاهی است در چشمان فردی محبوب یا غریبه. جریان نور صبحگاهی در پنجره اتاق خوابتان است. احساسِ اتصالِ عمیق به زمین است، حتی در عمیقترین تنهایی تان. شکوه و الوهیت است، حتی در لحظات درد و اندوه.
من چگونه می توانم "متخصصِ آن" باشم؟
من عاشق سهیم شدن سخنانم، همانطور که می آیند، با شما هستم. دوست دارم شما را به حقیقتِ لحظه ی کنونی دعوت کنم. من عاشقِ نگه داشتن این فضا به آرامی هستم. وقتی توجهی کنجکاو به بدن می افتد، من عاشق آنم. عاشقِ برخطا بودنم. عاشق خندیدن همچون یک کودکم.
من به سر دادن آواز ادامه خواهم داد مادامیکه عشق به خواندنش وجود داشته باشد. اما نمی توانم معلم، مرشد یا درمانگرِ هیچکسی باشم. نمیتوانم "کسی که می داند" باشم.
میتوانم با تو در این میدان دوستی دیدار کنم. نمیتوانم تو را شفا دهم، اما میتوانم تو را به بازگشتن به مکان مقدسی در درون خودت که همه چیز در آنجا در بر گرفته شده، و نه لزوماً شفا یافته، راهنمایی کنم. من نمی توانم تو را درست کنم. اما میتوانم به تو عشق بورزم. نمیتوانم حقیقت را به تو بدهم. تو پیشاپیش آنجایی. ورای نادوگانگی، بله. ورای همه ی تصورات معنوی، بله. ورای همه ی برچسبهایی که من ممکن است به خودم بدهم: نویسنده، سخنران، معلم، نامعلم. هرچه. مهم نیست.
فقط این لحظه. اینجا. در خامی اش. در سادگی اش. در بی پایه بودنش. در خلوصش.
اینجا ما میتوانیم شروع کنیم و نه هیچ جای دیگر.
نه سیستمی برای حفظ کردن، نه تعلیمی برای دفاع کردن.
نه سلسله مراتبی.
من استعفا میدهم. کاملاً استعفا میدهم.
با استعفایم خود را به این مسیرِ جامعیتِ بنیادین می سپارم. من به این بشریت شکسته و زیبا که در خودم و دیگران است، هر روز تعظیم میکنم. اجازه میدهم این نور بی اندازه از میان هر شکافی بدرخشد.
من در هر لحظه از نقش و فرافکنیها و مزخرفاتِ معنوی استعفا میدهم، طوریکه بتوانم شما را ببینم، با شما دقیقاً در جایی که هستید، دیدار کنم
شما معلم من هستید.
و شاید،
در آن دیدار مقدس،
من نیز معلم شما باشم.
#جف_فوستر
📅 #یکشنبه #روز۲۴ #بهمن #سال۱۴۰۰
بیش از ده سال پیش من رسماً اعلام کردم که دیگر یک "معلم نادوگانگی" نیستم. آن برچسبی بود که با روح و قلب من انطباق نداشت.
پنج سال پیش اعلام کردم که من دیگر "هیچ نوع معلمی" نیستم.
امروز دوست دارم اعلام کنم-و چه اعلامهای جالبی!- که من هنوز یک "معلم" نیستم. من یک متخصص یا مرشد نیستم و هیچگونه مرجعیتی بر حقیقت ندارم.
من یک پرنده ام، آواز اصیل خودم را سر میدهم. من حقیقت را در بر ندارم، آنرا تصاحب و تملّک نمیکنم و حتی ادعا نمیکنم آوازم حقیقی است.
حقیقت یک چیز زنده است نه چیزی که در کتابها، آشرامها یا ذهن انسانها بیابی، هرچقدر هم دانش آموخته یا مشهور یا "روشن ضمیر" باشند. خدا به آنها کمک کند.
حقیقت فقط در لحظه ی زنده، حقیقت است.آن یک حقیقت نادوگانه یا دوگانه نیست. یک حقیقت معنوی یا غیرمعنوی نیست، بلکه مقدم بر همه ی این کلمات زیرکانه و مست کننده است. آن، زنده است. یک وضعیت خاص نیست. آن اینجا فقط برای "بیداران" نیست. آن، نفسی است که می آید و میرود. گرمای خورشید است بر صورت تو. صدای آواز پرنده است، صدای بوق یک ماشین است. نگاهی است در چشمان فردی محبوب یا غریبه. جریان نور صبحگاهی در پنجره اتاق خوابتان است. احساسِ اتصالِ عمیق به زمین است، حتی در عمیقترین تنهایی تان. شکوه و الوهیت است، حتی در لحظات درد و اندوه.
من چگونه می توانم "متخصصِ آن" باشم؟
من عاشق سهیم شدن سخنانم، همانطور که می آیند، با شما هستم. دوست دارم شما را به حقیقتِ لحظه ی کنونی دعوت کنم. من عاشقِ نگه داشتن این فضا به آرامی هستم. وقتی توجهی کنجکاو به بدن می افتد، من عاشق آنم. عاشقِ برخطا بودنم. عاشق خندیدن همچون یک کودکم.
من به سر دادن آواز ادامه خواهم داد مادامیکه عشق به خواندنش وجود داشته باشد. اما نمی توانم معلم، مرشد یا درمانگرِ هیچکسی باشم. نمیتوانم "کسی که می داند" باشم.
میتوانم با تو در این میدان دوستی دیدار کنم. نمیتوانم تو را شفا دهم، اما میتوانم تو را به بازگشتن به مکان مقدسی در درون خودت که همه چیز در آنجا در بر گرفته شده، و نه لزوماً شفا یافته، راهنمایی کنم. من نمی توانم تو را درست کنم. اما میتوانم به تو عشق بورزم. نمیتوانم حقیقت را به تو بدهم. تو پیشاپیش آنجایی. ورای نادوگانگی، بله. ورای همه ی تصورات معنوی، بله. ورای همه ی برچسبهایی که من ممکن است به خودم بدهم: نویسنده، سخنران، معلم، نامعلم. هرچه. مهم نیست.
فقط این لحظه. اینجا. در خامی اش. در سادگی اش. در بی پایه بودنش. در خلوصش.
اینجا ما میتوانیم شروع کنیم و نه هیچ جای دیگر.
نه سیستمی برای حفظ کردن، نه تعلیمی برای دفاع کردن.
نه سلسله مراتبی.
من استعفا میدهم. کاملاً استعفا میدهم.
با استعفایم خود را به این مسیرِ جامعیتِ بنیادین می سپارم. من به این بشریت شکسته و زیبا که در خودم و دیگران است، هر روز تعظیم میکنم. اجازه میدهم این نور بی اندازه از میان هر شکافی بدرخشد.
من در هر لحظه از نقش و فرافکنیها و مزخرفاتِ معنوی استعفا میدهم، طوریکه بتوانم شما را ببینم، با شما دقیقاً در جایی که هستید، دیدار کنم
شما معلم من هستید.
و شاید،
در آن دیدار مقدس،
من نیز معلم شما باشم.
#جف_فوستر
📅 #یکشنبه #روز۲۴ #بهمن #سال۱۴۰۰
مرد ساعت ساز
روزگاری ساعت سازی بود که ساعت هم تعمیر می کرد. روزی مردی با ساعتی خراب وارد مغازه ی او شد و گفت:« ساعتم خراب شده. فکر می کنید می توانید تعمیرش کنید؟» ساعت ساز جواب داد:« خوب، البته سعی خودم را می کنم.» مرد گفت:« متشکرم، اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است.» و ساعتش را برداشت و رفت! بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد و گفت:« ساعتم کار نمی کند؛ اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یک را هم اینجا، مطمئنم که دوباره مثل روز اولش کار می کند.» ساعت ساز چیزی نگفت. ساعت را گرفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود. سپس ساعت را به او برگرداند. ظهر نشده بود که باز مرد دیگری وارد مغازه شد. ساعتش را روی میز گذاشت و گفت:« یک ساعت دیگر بر می گردم تا ببرمش.» این را گفت و مغازه را ترک کرد. ساعت ساز قبل از اینکه مغازه را تعطیل کند، چهارمین مرد وارد مغازه اش شد و گفت:« قربان، ساعتم کار نمی کند. من هم چیزی راجع به تعمیر ساعت نمی دانم! لطفا هر وقت آماده شد، خبرم کنید.» -به نظر شما از میان چهار مردی که به مغازه ی ساعت ساز آمدند، ساعت کدام یک از آنها تعمیر شد؟
نتیجه:
ما اغلب مشکلاتمان را نزد خدا می بریم و پیش از بازگشت، آنها را با خود بر می گردانیم! گاهی برای خدا تعیین می کنیم که چگونه گره از کار ما بگشاید! و گاهی هم برای خدا زمان تعیین می کنیم که تا چه زمانی باید دعای ما را برآورده کند! درست مثل آنهایی که برای تعمیر ساعتشان آمده بودند. ولی… باید مشکل را به خدا واگذار کنیم. او خود پس از حل آن، ما خبر می کند. فراموش نکنیم که خدواند همیشه وقت شناس است. به قول عالمی گرانقدر:« همیشه فکر می کنیم چون گرفتاریم به خدا نمیرسیم، ولی در حقیقت چون به خدا نمی رسیم گرفتاریم.»همه چیز رو بسپارید به خودش🤍
"صبح" یعنی☕️
یک سلام آبی که بوی🍂🌷
"زندگی بده"...
"صبح" یعنی
"امید" برای
یک "شروعی زیبا"...
"صبح" یعنی
یک "معجزه"
یعنی یک "ایمان"
دوباره به "قدرت خداوند"...
📅 #دوشنبه #روز۲۵ #بهمن #سال۱۴۰۰
روزگاری ساعت سازی بود که ساعت هم تعمیر می کرد. روزی مردی با ساعتی خراب وارد مغازه ی او شد و گفت:« ساعتم خراب شده. فکر می کنید می توانید تعمیرش کنید؟» ساعت ساز جواب داد:« خوب، البته سعی خودم را می کنم.» مرد گفت:« متشکرم، اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است.» و ساعتش را برداشت و رفت! بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد و گفت:« ساعتم کار نمی کند؛ اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یک را هم اینجا، مطمئنم که دوباره مثل روز اولش کار می کند.» ساعت ساز چیزی نگفت. ساعت را گرفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود. سپس ساعت را به او برگرداند. ظهر نشده بود که باز مرد دیگری وارد مغازه شد. ساعتش را روی میز گذاشت و گفت:« یک ساعت دیگر بر می گردم تا ببرمش.» این را گفت و مغازه را ترک کرد. ساعت ساز قبل از اینکه مغازه را تعطیل کند، چهارمین مرد وارد مغازه اش شد و گفت:« قربان، ساعتم کار نمی کند. من هم چیزی راجع به تعمیر ساعت نمی دانم! لطفا هر وقت آماده شد، خبرم کنید.» -به نظر شما از میان چهار مردی که به مغازه ی ساعت ساز آمدند، ساعت کدام یک از آنها تعمیر شد؟
نتیجه:
ما اغلب مشکلاتمان را نزد خدا می بریم و پیش از بازگشت، آنها را با خود بر می گردانیم! گاهی برای خدا تعیین می کنیم که چگونه گره از کار ما بگشاید! و گاهی هم برای خدا زمان تعیین می کنیم که تا چه زمانی باید دعای ما را برآورده کند! درست مثل آنهایی که برای تعمیر ساعتشان آمده بودند. ولی… باید مشکل را به خدا واگذار کنیم. او خود پس از حل آن، ما خبر می کند. فراموش نکنیم که خدواند همیشه وقت شناس است. به قول عالمی گرانقدر:« همیشه فکر می کنیم چون گرفتاریم به خدا نمیرسیم، ولی در حقیقت چون به خدا نمی رسیم گرفتاریم.»همه چیز رو بسپارید به خودش🤍
"صبح" یعنی☕️
یک سلام آبی که بوی🍂🌷
"زندگی بده"...
"صبح" یعنی
"امید" برای
یک "شروعی زیبا"...
"صبح" یعنی
یک "معجزه"
یعنی یک "ایمان"
دوباره به "قدرت خداوند"...
📅 #دوشنبه #روز۲۵ #بهمن #سال۱۴۰۰
🖊جستجو برای پیدا کردن خدا را متوقف کنید!
خدا اینک اینجاست. او شما را احاطه کرده است. او در درون و بیرون شماست. جستجو همانقدر احمقانه ست که یک ماهی، اقیانوس را جستجو کند، در حالی که پیشاپیش در آن زندگی میکند. شما در درون حقیقت هستید، چونکه راه دیگری نیست. شما فقط میتوانید در درون حقیقت باشید. ممکن است این را فراموش کرده باشید و قادر به تشخیص آن نباشید، چونکه آن بسیار بدیهی است. آن به قدری نزدیک است که هیچ فاصله ای وجود ندارد که بتوانید آنرا ببینید. برای اینکه یک چشم انداز داشته باشید، به فاصله نیاز است. نمیتوان چیزهای خیلی نزدیک را دید. و خدا نه فقط نزدیک است، بلکه نزدیک ترین است. او شماست. خدا یک "دیده شده" نیست، بلکه بیننده است. خدا یک هدف نیست، بلکه درون جستجوگر است. جستجوگر، مورد جستجوست.
📅 #چهارشنبه #روز۲۷ #بهمن #سال۱۴۰۰
خدا اینک اینجاست. او شما را احاطه کرده است. او در درون و بیرون شماست. جستجو همانقدر احمقانه ست که یک ماهی، اقیانوس را جستجو کند، در حالی که پیشاپیش در آن زندگی میکند. شما در درون حقیقت هستید، چونکه راه دیگری نیست. شما فقط میتوانید در درون حقیقت باشید. ممکن است این را فراموش کرده باشید و قادر به تشخیص آن نباشید، چونکه آن بسیار بدیهی است. آن به قدری نزدیک است که هیچ فاصله ای وجود ندارد که بتوانید آنرا ببینید. برای اینکه یک چشم انداز داشته باشید، به فاصله نیاز است. نمیتوان چیزهای خیلی نزدیک را دید. و خدا نه فقط نزدیک است، بلکه نزدیک ترین است. او شماست. خدا یک "دیده شده" نیست، بلکه بیننده است. خدا یک هدف نیست، بلکه درون جستجوگر است. جستجوگر، مورد جستجوست.
📅 #چهارشنبه #روز۲۷ #بهمن #سال۱۴۰۰
🌷علت انسداد کانال های انرژی در بدن🌷
طب چینی توضیح می دهد که چرا افراد هنگام عصبانیت از دیگران, به سردردهای شدید مبتلا می شوند.
علت این است که گردن و شانه های فرد دچار انقباض و گرفتگی می شود, بنابراین عبور آزاد انرژی در درون کانال های انرژی مختل شده و در نتیجه دردی شدید در ناحیه سر ایجاد می شود.
هر گاه ما در برابر وضعیتی, از خود مقاومت نشان می دهیم و می گوییم: “این درست نیست”, جریان انرژی را مسدود می کنیم.
بخشایش, طب سنتی و ماساژ, باعث از بین رفتن مانع پیش آمده و به جریان افتادن دوباره انرژی و بهبود سردرد شما خواهد شد.
هر کدام از ما به تنهایی گذرگاه های عبور انرژی هستیم, پس از تولد نیروی حیات را در درون خود جاری می کنیم و به کل جهان متصل می شویم.
اما هر زمان که افکار و عبارات منفی را به زبان می آوریم و دیگران را مورد قضاوت قرار می دهیم, کانالهای انرژی خود را می بندیم.
اگر انرژی نتواند در درون شما جریان یابد, بی شک مانع یا مقاومتی وجود دارد.
با پذیرش وضعیت کنونی خود, راه انرژی را باز نگه دارید.
#دکترآرام
📅 #پنجشنبه #روز۲۸ #بهمن #سال۱۴۰۰
طب چینی توضیح می دهد که چرا افراد هنگام عصبانیت از دیگران, به سردردهای شدید مبتلا می شوند.
علت این است که گردن و شانه های فرد دچار انقباض و گرفتگی می شود, بنابراین عبور آزاد انرژی در درون کانال های انرژی مختل شده و در نتیجه دردی شدید در ناحیه سر ایجاد می شود.
هر گاه ما در برابر وضعیتی, از خود مقاومت نشان می دهیم و می گوییم: “این درست نیست”, جریان انرژی را مسدود می کنیم.
بخشایش, طب سنتی و ماساژ, باعث از بین رفتن مانع پیش آمده و به جریان افتادن دوباره انرژی و بهبود سردرد شما خواهد شد.
هر کدام از ما به تنهایی گذرگاه های عبور انرژی هستیم, پس از تولد نیروی حیات را در درون خود جاری می کنیم و به کل جهان متصل می شویم.
اما هر زمان که افکار و عبارات منفی را به زبان می آوریم و دیگران را مورد قضاوت قرار می دهیم, کانالهای انرژی خود را می بندیم.
اگر انرژی نتواند در درون شما جریان یابد, بی شک مانع یا مقاومتی وجود دارد.
با پذیرش وضعیت کنونی خود, راه انرژی را باز نگه دارید.
#دکترآرام
📅 #پنجشنبه #روز۲۸ #بهمن #سال۱۴۰۰
📚سلیمان و زبان حیوانات...
مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:
ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.
سلیمان گفت: تحمل آن را نداری.
اما مرد اصرار کرد.
سلیمان پرسید: کدام زبان؟
جواب داد: زبان گربه ها!
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت.
روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم!
دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا فروخت!
گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت.
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!!
📅 #شنبه #روز۳۰ #بهمن #سال۱۴۰۰
مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:
ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.
سلیمان گفت: تحمل آن را نداری.
اما مرد اصرار کرد.
سلیمان پرسید: کدام زبان؟
جواب داد: زبان گربه ها!
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت.
روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم!
دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا فروخت!
گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت.
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!!
📅 #شنبه #روز۳۰ #بهمن #سال۱۴۰۰
رادیو راه | مجتبی شکوری
「 تهران پادکست 」
🎙 پادکست رادیو راه : مجتبی شکوری
🎼 اپیزود اول: عشق
شنیدن همه اپیزودهای پادکست رادیو راه از طریق لینک زیر در تیپاد👇
https://tpod.app/app/i/1496988806
@tehranpodcast | تهران پادکست
📅 #جمعه #روز۵ #بهمن #سال۱۴۰۳
🎼 اپیزود اول: عشق
شنیدن همه اپیزودهای پادکست رادیو راه از طریق لینک زیر در تیپاد👇
https://tpod.app/app/i/1496988806
@tehranpodcast | تهران پادکست
📅 #جمعه #روز۵ #بهمن #سال۱۴۰۳
داستان کوتاه📚
دزد شریف ...
مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند؛ که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد.
دزد گفت چرا داد و بیداد میکنی؟
شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه میکند؟
دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم میکنی.
شیخ پرسید:
پس چرا الاغ را ندزدیدی؟
دزد گفت:
تو الاغت را به من سپردی من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپردهاند به آن خیانت نمیکنم.
مولانا سپس ادامه میدهد که:
به اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپردهاند خیانت نکنید.
📅 #پنجشنبه #روز۱۱ #بهمن #سال۱۴۰۳
دزد شریف ...
مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند؛ که در تاریکی دم صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد.
دزد گفت چرا داد و بیداد میکنی؟
شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه میکند؟
دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم میکنی.
شیخ پرسید:
پس چرا الاغ را ندزدیدی؟
دزد گفت:
تو الاغت را به من سپردی من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپردهاند به آن خیانت نمیکنم.
مولانا سپس ادامه میدهد که:
به اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپردهاند خیانت نکنید.
📅 #پنجشنبه #روز۱۱ #بهمن #سال۱۴۰۳
شما مستمر در حال آفریدن
زندگی خویش هستید.
ما همواره به خلق امکانات و احتمالات در پیرامون خود ادامه میدهیم و هنگامی که آنها روی می دهند، شگفت زده میشویم ...
فقط به ایده ها و باورهای خود نسبت به هر چیزی بنگرید و ببینید که آنها چگونه زندگی شما را خلق می کنند.
کسی که فکر میکند بسیار ناتوان و بدبخت است، با این ایده واقعیت زندگی خودش را می آفریند. و او هر چه بیشتر پیش میرود در میابد که گویا نشان بدبختی بر پیشانی اش خورده و آن را باور میکند.
و این ایده از رهگذر بروز واکنش بیشتر به اجرا در میآید و او بیش از پیش در چرخه بی رحمانه کاشت بذر بدبختی و برداشت آن گرفتار میشود.
انسانی که فکر کند موفق میشود،
موفق هم میشود.
انسانی که فکر می کند ثروتمند میشود، ثروتمند هم میشود و انسانی که فکر میکند ثروتمند نمی شود، فقیر باقی میماند.
این را امتحان کنید.
و متعجب خواهید شد.
برخی اوقات نمی توانید آن را باور کنید. انسانی که فکر میکند هیچکس را نخواهد یافت که با او دوست شود، هیچکس را پیدا نخواهد کرد.
او یک دیوار چین به گرد خود آفریده است و این دیوار خلقت خود اوست.
وی در دسترس هیچ کس نیست.
اگر فکر کنی زندگی سراسر رنج و بدبختی است، قطعاً همین طور است.
رنج و بدبختی بر سرت آوار خواهد شد.
همه چیز به آنچه در درونت میگذرد بستگی دارد.
فقط کافیست ایده های خود را نظاره کنید، شما مستمر در حال آفریدن زندگی خویش هستید و دارید زندگی خود را تولید میکنید.
بخاطر داشته باش:
زندگی عمر کردن نیست
بلکه رشد کردن است.
عمر کردن کاری است که
از همه حیوانات بر می آید.
اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند ...
#اشو
#کتاب_خرد
#زمین_نو
📅 #شنبه #روز۱۳ #بهمن #سال۱۴۰۳
زندگی خویش هستید.
ما همواره به خلق امکانات و احتمالات در پیرامون خود ادامه میدهیم و هنگامی که آنها روی می دهند، شگفت زده میشویم ...
فقط به ایده ها و باورهای خود نسبت به هر چیزی بنگرید و ببینید که آنها چگونه زندگی شما را خلق می کنند.
کسی که فکر میکند بسیار ناتوان و بدبخت است، با این ایده واقعیت زندگی خودش را می آفریند. و او هر چه بیشتر پیش میرود در میابد که گویا نشان بدبختی بر پیشانی اش خورده و آن را باور میکند.
و این ایده از رهگذر بروز واکنش بیشتر به اجرا در میآید و او بیش از پیش در چرخه بی رحمانه کاشت بذر بدبختی و برداشت آن گرفتار میشود.
انسانی که فکر کند موفق میشود،
موفق هم میشود.
انسانی که فکر می کند ثروتمند میشود، ثروتمند هم میشود و انسانی که فکر میکند ثروتمند نمی شود، فقیر باقی میماند.
این را امتحان کنید.
و متعجب خواهید شد.
برخی اوقات نمی توانید آن را باور کنید. انسانی که فکر میکند هیچکس را نخواهد یافت که با او دوست شود، هیچکس را پیدا نخواهد کرد.
او یک دیوار چین به گرد خود آفریده است و این دیوار خلقت خود اوست.
وی در دسترس هیچ کس نیست.
اگر فکر کنی زندگی سراسر رنج و بدبختی است، قطعاً همین طور است.
رنج و بدبختی بر سرت آوار خواهد شد.
همه چیز به آنچه در درونت میگذرد بستگی دارد.
فقط کافیست ایده های خود را نظاره کنید، شما مستمر در حال آفریدن زندگی خویش هستید و دارید زندگی خود را تولید میکنید.
بخاطر داشته باش:
زندگی عمر کردن نیست
بلکه رشد کردن است.
عمر کردن کاری است که
از همه حیوانات بر می آید.
اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند ...
#اشو
#کتاب_خرد
#زمین_نو
📅 #شنبه #روز۱۳ #بهمن #سال۱۴۰۳
پسر هندی ازپدر پرسید مادرم چه شغلی دارد ؟
گفت او بیکار است .خانه دار است
🔻این نقاشی دانشآموز کلاس نهم به نام آجونات سیندهو از کرالای هندوستان است! آجونات همواره از پدر میشنید که درباره مادرش میگوید: "او خانهدار است و کار نمیکند" و از این نحوه معرفی مادرش حیرت میکرد، زیرا هرگز مادرش را بیکار ندیده بود! وی این نقاشی را کشید تا زحمات بیپایان مادرش را نشان دهد! او نقاشی را به معلم خود نشان داد! معلم هم حیرت زده شد و نقاشی را به دفتر ایالتی فرستاد و نقاشی وی در آن مرکز برای جلد سند بودجه جنسیتی سال ۲۰۲۱ انتخاب شد و اکنون از معروفترین و گرانترین نقاشیهای جهان است که در موزه بزرگ بمبی نگهداری میشود! این اثر ساده و تاثیرگذار تقدیم به تمام زنان خانه دار و مادران اطراف خود کنید.
🌲🌺🌲
📅 #دوشنبه #روز۲۲ #بهمن #سال۱۴۰۳
گفت او بیکار است .خانه دار است
🔻این نقاشی دانشآموز کلاس نهم به نام آجونات سیندهو از کرالای هندوستان است! آجونات همواره از پدر میشنید که درباره مادرش میگوید: "او خانهدار است و کار نمیکند" و از این نحوه معرفی مادرش حیرت میکرد، زیرا هرگز مادرش را بیکار ندیده بود! وی این نقاشی را کشید تا زحمات بیپایان مادرش را نشان دهد! او نقاشی را به معلم خود نشان داد! معلم هم حیرت زده شد و نقاشی را به دفتر ایالتی فرستاد و نقاشی وی در آن مرکز برای جلد سند بودجه جنسیتی سال ۲۰۲۱ انتخاب شد و اکنون از معروفترین و گرانترین نقاشیهای جهان است که در موزه بزرگ بمبی نگهداری میشود! این اثر ساده و تاثیرگذار تقدیم به تمام زنان خانه دار و مادران اطراف خود کنید.
🌲🌺🌲
📅 #دوشنبه #روز۲۲ #بهمن #سال۱۴۰۳