ورای مرزهای ذهن
میگویند! نفس ما به پنج گونه است: اماره، لوامه، مطمئنه، ملهمه و مسوّله. هر یک از اینها، نقشی در نمایشگاه بزرگ زندگی ما ایفا میکنند. اما این تقسیمبندیها، تنها برچسبهایی بر روی بطریهای مختلفی هستند که محتویاتشان به یکدیگر آمیخته است.
نفس اماره، آن بخشی از ماست که در بند شهوات و خواستههای زودگذر اسیر است. همچون بیداری که در خواب آشفتهای فرو رفته، در پی ارضای هوسهای خود میتازد. نفس لوامه، وجدانی است که گاه بیدار میشود و به ما هشدار میدهد، اما اغلب صدايش در میان هیاهوی افکارمان گم میشود.
نفس مطمئنه، آرامشی است که در عمق وجودمان نهفته است. همچون چشمهای زلال که در دل کوهستان جاری است، این آرامش، همیشه در دسترس ماست، اما اغلب آن را فراموش میکنیم. نفس ملهمه، آن بخشی از ماست که به ما الهام میکند، به ما نشان میدهد که فراتر از این دنیای مادی، جهانی دیگر نیز وجود دارد. و نفس مسوّله، آن بخشی از ماست که مسئول اعمال خود است و میداند که هر عملی، نتیجهای به دنبال دارد.
اما این تقسیمبندیها، ما را به کجا میبرند؟ آیا واقعاً میتوانیم با برچسب زدن بر روی بخشهای مختلف ذهن خود، به شناخت عمیقی از آن دست یابیم؟ یا اینکه اینها تنها ابزارهایی هستند برای آرام کردن ذهن آشفته ما؟
"مسئله، شناخت نفس نیست، بلکه رهایی از آن است." به عبارت دیگر، به جای اینکه به دنبال برچسب زدن بر روی افکار و احساسات خود باشیم، باید تلاش کنیم تا از بند آنها رها شویم.
وقتی به این موضوع فکر میکنیم، متوجه میشویم که تمام این تقسیمبندیها، چیزی جز محصول ذهن ما نیستند. ذهن، با ایجاد این دسته بندیها، میخواهد خود را توجیه کند، میخواهد به ما بگوید که اینگونه بودن طبیعی است.
اما واقعیت این است که ما فراتر از این افکار و احساساتیم. ما یک هستی واحد و یکپارچه هستیم. وقتی به این اصل پی میبریم، دیگر نیازی به تقسیمبندی نفس به بخشهای مختلف نخواهیم داشت.
پس از مرگ، چه اتفاقی میافتد؟ آیا این نفوس مختلف، به سرنوشتهای مختلفی دچار میشوند؟ شاید، شاید هم نه. مهم این است که در همین لحظه، در همین زندگی، به دنبال رهایی از بند این افکار باشیم.
چه بسا، میتوان گفت که مرگ، تنها پایان یک سفر است و آغاز سفری دیگر. این سفر، سفری به سوی خود حقیقی ماست. سفری که در آن، باید از تمام تعلقات و وابستگیها رها شویم و به هستی واحد و یکپارچه خود پی ببریم.
در این مسیر قدیسین و فرزانگان زنده و حاضر، و ارواح پاک انسان های سفر کرده همچون پیامبران، امامان و معصومین نیز راهگشای ما خواهند بود.
ان شاءالله
👤#نیما_محی_الدین
Nima Mohyeddin
📅 #شنبه #روز۱۰ #شهریور #سال۱۴۰۳
میگویند! نفس ما به پنج گونه است: اماره، لوامه، مطمئنه، ملهمه و مسوّله. هر یک از اینها، نقشی در نمایشگاه بزرگ زندگی ما ایفا میکنند. اما این تقسیمبندیها، تنها برچسبهایی بر روی بطریهای مختلفی هستند که محتویاتشان به یکدیگر آمیخته است.
نفس اماره، آن بخشی از ماست که در بند شهوات و خواستههای زودگذر اسیر است. همچون بیداری که در خواب آشفتهای فرو رفته، در پی ارضای هوسهای خود میتازد. نفس لوامه، وجدانی است که گاه بیدار میشود و به ما هشدار میدهد، اما اغلب صدايش در میان هیاهوی افکارمان گم میشود.
نفس مطمئنه، آرامشی است که در عمق وجودمان نهفته است. همچون چشمهای زلال که در دل کوهستان جاری است، این آرامش، همیشه در دسترس ماست، اما اغلب آن را فراموش میکنیم. نفس ملهمه، آن بخشی از ماست که به ما الهام میکند، به ما نشان میدهد که فراتر از این دنیای مادی، جهانی دیگر نیز وجود دارد. و نفس مسوّله، آن بخشی از ماست که مسئول اعمال خود است و میداند که هر عملی، نتیجهای به دنبال دارد.
اما این تقسیمبندیها، ما را به کجا میبرند؟ آیا واقعاً میتوانیم با برچسب زدن بر روی بخشهای مختلف ذهن خود، به شناخت عمیقی از آن دست یابیم؟ یا اینکه اینها تنها ابزارهایی هستند برای آرام کردن ذهن آشفته ما؟
"مسئله، شناخت نفس نیست، بلکه رهایی از آن است." به عبارت دیگر، به جای اینکه به دنبال برچسب زدن بر روی افکار و احساسات خود باشیم، باید تلاش کنیم تا از بند آنها رها شویم.
وقتی به این موضوع فکر میکنیم، متوجه میشویم که تمام این تقسیمبندیها، چیزی جز محصول ذهن ما نیستند. ذهن، با ایجاد این دسته بندیها، میخواهد خود را توجیه کند، میخواهد به ما بگوید که اینگونه بودن طبیعی است.
اما واقعیت این است که ما فراتر از این افکار و احساساتیم. ما یک هستی واحد و یکپارچه هستیم. وقتی به این اصل پی میبریم، دیگر نیازی به تقسیمبندی نفس به بخشهای مختلف نخواهیم داشت.
پس از مرگ، چه اتفاقی میافتد؟ آیا این نفوس مختلف، به سرنوشتهای مختلفی دچار میشوند؟ شاید، شاید هم نه. مهم این است که در همین لحظه، در همین زندگی، به دنبال رهایی از بند این افکار باشیم.
چه بسا، میتوان گفت که مرگ، تنها پایان یک سفر است و آغاز سفری دیگر. این سفر، سفری به سوی خود حقیقی ماست. سفری که در آن، باید از تمام تعلقات و وابستگیها رها شویم و به هستی واحد و یکپارچه خود پی ببریم.
در این مسیر قدیسین و فرزانگان زنده و حاضر، و ارواح پاک انسان های سفر کرده همچون پیامبران، امامان و معصومین نیز راهگشای ما خواهند بود.
ان شاءالله
👤#نیما_محی_الدین
Nima Mohyeddin
📅 #شنبه #روز۱۰ #شهریور #سال۱۴۰۳
حقیقت... چیست؟ این پرسش ازلی، این پرسشی که در اعماق وجود هر انسانی لانه کرده، چگونه میتواند کلید گشودن درهای آگاهی باشد؟ آیا این همان آغازی نیست که پایان را در خود دارد؟
اگر انسان بتواند با اولین پرسش زندگی خود روبرو شود، اگر بتواند با ذهنی عاری از پیشفرضها و قضاوتها، به این پرسش خیره شود، پاسخ تمام سوالات بعدی، خود به خود، مانند شبحی از تاریکی بیرون میآید. این پرسش، نه یک معمای پیچیده، بلکه یک دعوت است، فراخوانده شدن به یک سفری درونی، حرکتی به اعماق خود، جایی که حقیقت عریان، بدون هیچ نقابی، خود را نمایان میکند.
وقتی انسان با این پرسش روبرو میشود، ذهن او از تمام تعلقات و وابستگیها رها میشود، و در این رهایی، حقیقت، مانند صاعقهای در سکوت، میدرخشد. این پرسش، نه فقط یک سوال، بلکه یک تحول است، تحولی در نحوه نگرش انسان به جهان، تحولی در درک ندانستههای خویش.
اگر انسان بتواند با این پرسش، با تمام وجود، روبرو شود، دیگر نیازی به جستجوی پاسخ در بیرون نخواهد داشت، زیرا پاسخ، در درون او، در سکوت ذهن، در تپش قلب، در تاریکی و روشنایی، نهفته است.
👤#نیما_محی_الدین
📅 #سهشنبه #روز۷ #اسفند #سال۱۴۰۳
اگر انسان بتواند با اولین پرسش زندگی خود روبرو شود، اگر بتواند با ذهنی عاری از پیشفرضها و قضاوتها، به این پرسش خیره شود، پاسخ تمام سوالات بعدی، خود به خود، مانند شبحی از تاریکی بیرون میآید. این پرسش، نه یک معمای پیچیده، بلکه یک دعوت است، فراخوانده شدن به یک سفری درونی، حرکتی به اعماق خود، جایی که حقیقت عریان، بدون هیچ نقابی، خود را نمایان میکند.
وقتی انسان با این پرسش روبرو میشود، ذهن او از تمام تعلقات و وابستگیها رها میشود، و در این رهایی، حقیقت، مانند صاعقهای در سکوت، میدرخشد. این پرسش، نه فقط یک سوال، بلکه یک تحول است، تحولی در نحوه نگرش انسان به جهان، تحولی در درک ندانستههای خویش.
اگر انسان بتواند با این پرسش، با تمام وجود، روبرو شود، دیگر نیازی به جستجوی پاسخ در بیرون نخواهد داشت، زیرا پاسخ، در درون او، در سکوت ذهن، در تپش قلب، در تاریکی و روشنایی، نهفته است.
👤#نیما_محی_الدین
📅 #سهشنبه #روز۷ #اسفند #سال۱۴۰۳
بیایید لحظهای درنگ کنیم و بنگریم. هنگامی که گلی رنگین را از دامان پرمهر طبیعت به خانهی خود میآوریم، انگار پارهای از روح هستی را به آستانهمان دعوت کردهایم. اما افسوس، عمر این لطافت زودگذر است، همچون رؤیایی شیرین که با سپیدهدم محو میشود.
حال، چشمان باطن را بگشاییم و به سنگهای خاموش نظر افکنیم. این صخرههای سترگ که شاید هزارهها را در سکوت و ژرفا اندوختهاند، گویی حامل داستانهای زمین، زمزمههای باد و نجوای باراناند. آنان شاهد گذر اعصار بودهاند و تجربههایی بس گرانبها را در دل سخت خود نگاه داشتهاند.
پس، هنگامی که سنگی را از آغوش طبیعت جدا کرده و در حریم زندگی جای میدهیم، چه رخ میدهد؟ آیا این قطعهی بیجان میتواند بر تار و پود جان و روانمان اثری بگذارد؟ آیا اگر قطرهای کوچک از دریای بیکران را در کف دست بگیریم، از طریق این ذره با عظمت کل دریا پیوند نمییابیم؟ حال که تکهای از رگهای نهفته در دل کوهستان را به دست آوردهایم، چطور؟ آیا از این رهگذر به تمامیت آن کوه سرافراز راه نمییابیم؟
چه تفاوت ژرفی است میان سنگی که از قلب طبیعت سر برآورده و آنچه در تنگنای آزمایشگاه، بیروح و بیجان، ساخته شده است! آیا تا کنون در این راز اندیشیدهاید؟ چه فاصلهای است میان خرد پیر فرزانهای که کولهبار تجربهی هستی را بر دوش دارد و جنینی که تازه در تاریکی رحم، سفر پر رمز و راز خود را آغاز کرده است؟
درک ما از این جهان شگفتانگیز تنها از روزنهی حواسمان نمیگذرد. چهبسا، با گشودن چشم دل و بهرهگیری از ادراکی فراحسی، فرصتی مییابیم تا جانهای آشنا را در پس پردهی ظواهر دریابیم و با آنان وحدتی را تجربه کنیم. پس، گوش جان بسپاریم و به ندای خاموش هستی.
👤#نیما_محی_الدین
📅 #شنبه #روز۲۷ #اردیبهشت #سال۱۴۰۴
حال، چشمان باطن را بگشاییم و به سنگهای خاموش نظر افکنیم. این صخرههای سترگ که شاید هزارهها را در سکوت و ژرفا اندوختهاند، گویی حامل داستانهای زمین، زمزمههای باد و نجوای باراناند. آنان شاهد گذر اعصار بودهاند و تجربههایی بس گرانبها را در دل سخت خود نگاه داشتهاند.
پس، هنگامی که سنگی را از آغوش طبیعت جدا کرده و در حریم زندگی جای میدهیم، چه رخ میدهد؟ آیا این قطعهی بیجان میتواند بر تار و پود جان و روانمان اثری بگذارد؟ آیا اگر قطرهای کوچک از دریای بیکران را در کف دست بگیریم، از طریق این ذره با عظمت کل دریا پیوند نمییابیم؟ حال که تکهای از رگهای نهفته در دل کوهستان را به دست آوردهایم، چطور؟ آیا از این رهگذر به تمامیت آن کوه سرافراز راه نمییابیم؟
چه تفاوت ژرفی است میان سنگی که از قلب طبیعت سر برآورده و آنچه در تنگنای آزمایشگاه، بیروح و بیجان، ساخته شده است! آیا تا کنون در این راز اندیشیدهاید؟ چه فاصلهای است میان خرد پیر فرزانهای که کولهبار تجربهی هستی را بر دوش دارد و جنینی که تازه در تاریکی رحم، سفر پر رمز و راز خود را آغاز کرده است؟
درک ما از این جهان شگفتانگیز تنها از روزنهی حواسمان نمیگذرد. چهبسا، با گشودن چشم دل و بهرهگیری از ادراکی فراحسی، فرصتی مییابیم تا جانهای آشنا را در پس پردهی ظواهر دریابیم و با آنان وحدتی را تجربه کنیم. پس، گوش جان بسپاریم و به ندای خاموش هستی.
👤#نیما_محی_الدین
📅 #شنبه #روز۲۷ #اردیبهشت #سال۱۴۰۴