خودشناسی یعنی چه؟
خودشناسی یعنی نگاه مراقبه گون و فطری به آنچه که هستیم. تحقیق در بارهء خود، شیرین ترین تحقیق هاست، زیرا به اندازهء تلاش و سعی ای که برای خودشناسی می کنی، نتیجه می گیری. هیچ تلاشی در راه خودشناسی بی نتیجه و بی ثمر نمی ماند. زیرا خودشناسی حق است و حقیقت چیزی جز حقیقت، برای ارائه ندارد.
اما بسیاری از نسل بشر، برای کشف حقیقت، به جای مراجعه به خود (آن منبع و مرجع اصلی) به دین، مذهب، همسایه، علوم غیر باطنی، تشکل های سیاسی و اجتماعی مراجعه می کنند، که البته همهء این ها در جای خود و در ذات خود بد نیستند، اما اگر قرار باشد، دین و مذهب و علم را بشناسیم، و از خودمان غافل باشیم، آن علم و مذهب، علم و مذهبی خواهد بود که پنداری تیغ را دست راهزن دهند!
من در مقالات قبلی نیز، اشاره ای به ضایعات نسل بشر داشته ام، که انسان نیز مانند طبیعت و هر چیز دیگر، ضایعاتی دارد و آن ضایعات را باید به رسمیت شناخت و آن را پذیرفت و با آن مدارا کرد. با دوستان مروت با دشمنان مدارا ! ذهن و نفس انسان بزرگترین ضایعه و دشمن اصلی آدمی بوده است و با دشمن، تنها باید مدارا کرد. دشمن را باید شناخت و شناخت دشمن آن را از ما دفع می کند و این تنها راه رفع و شفای آن ضایعهء بزرگ همو ساپین می باشد که در زمان آفرینش آن، با او همراه شده و هیچ ربطی به سیب و گناه اولیه ندارد.
تفاوت اصلی علم خودشناسی با علوم دیگر، در این است که در خودشناسی مراجعهء به "خود" اصل است و در علوم دیگر، مراجعهء به اطلاعات، حافظه، ذهن و مراجع دیگر. اگر از شما بپرسند که اکنون دلتان چه می خواهد، به چه چیز مراجعه کرده و نیاز طبیعی خود را پاسخ می دهید؟
اگر به حافظه، گذشته، دین، فرهنگ، سنت، تشکل ها، جامعه و مراجع دیگر مراجعه کنیم تا پاسخ نیازمان را داده باشیم، این علم هیچ ربطی به خودشناسی نخواهد داشت، زیرا در علم خودشناسی فقط و فقط باید به خود مراجعه شود، حتی به پیغمبر خدا نیز نباید مراجعه کرد، زیرا آداب خودشناسی مراجعهء به خود است و هیچ مرجع دیگری نمی تواند از درون من به نیاز من پاسخ دهد. مراجع می توانند از واقعیت های من خبر دهند، اما از حال و اکنون و حقیقت و ذات من، تنها و تنها خودم باخبر هستم، پس مراجعهء به خود و آن نی لبک خالی درون، اساس، مبنا و محور اصلی خودشناسی است.
اگر مشکلاتی با دوست، همسر، پدر، مادر، فرزندان و هرکس دیگری داشته باشیم، دلیل آن، پوشیدگی و درهم بودن علت و معلول هایی هست که خود ما، ذهن ما و طبیعت ما به آن سرمشق داده است. پوشیدگی و عدم آگاهی و شناخت از یک چیز، موجب تولید شبح و توهم در ذهن می گردد و این امر نسل بشر را تاکنون سرگشته و متحیر کرده است. چه سوءتفاهم و سوءتعبیرهایی که از سخنان دوست و فلان نویسنده از نوشته و کتابش نشده است و اسم آن را زبان شناسی، روانشناسی و ... گذاشته اند، بعضی ها با پنبه سر می برند، و در اینجا حق است که اگر بگوییم:
اغلب نسل بشر، می پندارد که خود را می شناسد و اغلب آدم ها فکر می کنند که دیگران را هم می شناسند و از نیت اعمال آنان باخبر هستند، خطرناک تر این است که روانشناسان و عارف نماها و زبان شناسان دنیا ظن و گمان و خیال بکنند که دیگران را می شناسند، برای این خطرناک تر است که اینان به گونه ای مشروعیت دارند که انسان و اعمال انسان را مورد کاوش و کنکاش قرار دهند، اما اغلب اوقات، عقده و ناتوانایی های خودشان و نفس و خرافه، بر شناخت و کنکاش بی طرفانهء آن نی لبک درون غالب می شود و به همین خاطر است که انسان ها باهم نمی توانند با زبان عشق و محبت سخن گفته و در صلح زندگی کنند.
عدم شناخت از خود و نفس، باعث شده، که انسان ها باهم در جدل، تشنج، انزوا و بیگانگی در ارتباط باشند، در حالی که همه می دانیم و یا حداقل الیت و نخبگان می دانند که یگانگی و یکپارچگی اصل است، اما با بیگانگی، به یگانگی دهن کجی می شود. احساس برتری طلبی و منیت و غرور و اینکه من بیشتر می دانم و می فهمم، بدون آن که توانایی های دیگری را مورد مطالعه قرار دهیم، یک دهن کجی بزرگ برای توحید، یگانگی و خداوند است.
تمامی مشکلات و رذایل اخلاقی نسل بشر از عدم شناخت او نسبت به خودش حاصل می شود. خودشناسی حائز تمامی خصلت های عالم است. یعنی اگر انسان خودش را بشناسد، عاقبتش را نیز خواهد شناخت و شناخت موجب دفع نگرانی و تمامی رذایل اخلاقی و رفتاری می گردد. و این پایان کار نیست، تازه زندگی و شیرینی و بهشت آغاز می شود. ما متولد می شویم و تا زمانی که این تولد، اختیاری و انتخابی صورت نگیرد، غم، اندوه، آشفتگی، سرگشتگی و هرچه تلخی در عالم است، به سوی ما روانه خواهد شد. به تعبیری دیگر، تا زمانی که اختیار"خود" ما دست توهمات و نفس و خرمان باشد، این وجود، درد خواهد داشت و اگر گمان کند که خوشبخت است، تلقین و فریبی بیشتر برای باور خود و دیگران نخواهد بود.
📅 #دوشنبه #روز۲۳ #اسفند #سال۱۴۰۰
خودشناسی یعنی نگاه مراقبه گون و فطری به آنچه که هستیم. تحقیق در بارهء خود، شیرین ترین تحقیق هاست، زیرا به اندازهء تلاش و سعی ای که برای خودشناسی می کنی، نتیجه می گیری. هیچ تلاشی در راه خودشناسی بی نتیجه و بی ثمر نمی ماند. زیرا خودشناسی حق است و حقیقت چیزی جز حقیقت، برای ارائه ندارد.
اما بسیاری از نسل بشر، برای کشف حقیقت، به جای مراجعه به خود (آن منبع و مرجع اصلی) به دین، مذهب، همسایه، علوم غیر باطنی، تشکل های سیاسی و اجتماعی مراجعه می کنند، که البته همهء این ها در جای خود و در ذات خود بد نیستند، اما اگر قرار باشد، دین و مذهب و علم را بشناسیم، و از خودمان غافل باشیم، آن علم و مذهب، علم و مذهبی خواهد بود که پنداری تیغ را دست راهزن دهند!
من در مقالات قبلی نیز، اشاره ای به ضایعات نسل بشر داشته ام، که انسان نیز مانند طبیعت و هر چیز دیگر، ضایعاتی دارد و آن ضایعات را باید به رسمیت شناخت و آن را پذیرفت و با آن مدارا کرد. با دوستان مروت با دشمنان مدارا ! ذهن و نفس انسان بزرگترین ضایعه و دشمن اصلی آدمی بوده است و با دشمن، تنها باید مدارا کرد. دشمن را باید شناخت و شناخت دشمن آن را از ما دفع می کند و این تنها راه رفع و شفای آن ضایعهء بزرگ همو ساپین می باشد که در زمان آفرینش آن، با او همراه شده و هیچ ربطی به سیب و گناه اولیه ندارد.
تفاوت اصلی علم خودشناسی با علوم دیگر، در این است که در خودشناسی مراجعهء به "خود" اصل است و در علوم دیگر، مراجعهء به اطلاعات، حافظه، ذهن و مراجع دیگر. اگر از شما بپرسند که اکنون دلتان چه می خواهد، به چه چیز مراجعه کرده و نیاز طبیعی خود را پاسخ می دهید؟
اگر به حافظه، گذشته، دین، فرهنگ، سنت، تشکل ها، جامعه و مراجع دیگر مراجعه کنیم تا پاسخ نیازمان را داده باشیم، این علم هیچ ربطی به خودشناسی نخواهد داشت، زیرا در علم خودشناسی فقط و فقط باید به خود مراجعه شود، حتی به پیغمبر خدا نیز نباید مراجعه کرد، زیرا آداب خودشناسی مراجعهء به خود است و هیچ مرجع دیگری نمی تواند از درون من به نیاز من پاسخ دهد. مراجع می توانند از واقعیت های من خبر دهند، اما از حال و اکنون و حقیقت و ذات من، تنها و تنها خودم باخبر هستم، پس مراجعهء به خود و آن نی لبک خالی درون، اساس، مبنا و محور اصلی خودشناسی است.
اگر مشکلاتی با دوست، همسر، پدر، مادر، فرزندان و هرکس دیگری داشته باشیم، دلیل آن، پوشیدگی و درهم بودن علت و معلول هایی هست که خود ما، ذهن ما و طبیعت ما به آن سرمشق داده است. پوشیدگی و عدم آگاهی و شناخت از یک چیز، موجب تولید شبح و توهم در ذهن می گردد و این امر نسل بشر را تاکنون سرگشته و متحیر کرده است. چه سوءتفاهم و سوءتعبیرهایی که از سخنان دوست و فلان نویسنده از نوشته و کتابش نشده است و اسم آن را زبان شناسی، روانشناسی و ... گذاشته اند، بعضی ها با پنبه سر می برند، و در اینجا حق است که اگر بگوییم:
اغلب نسل بشر، می پندارد که خود را می شناسد و اغلب آدم ها فکر می کنند که دیگران را هم می شناسند و از نیت اعمال آنان باخبر هستند، خطرناک تر این است که روانشناسان و عارف نماها و زبان شناسان دنیا ظن و گمان و خیال بکنند که دیگران را می شناسند، برای این خطرناک تر است که اینان به گونه ای مشروعیت دارند که انسان و اعمال انسان را مورد کاوش و کنکاش قرار دهند، اما اغلب اوقات، عقده و ناتوانایی های خودشان و نفس و خرافه، بر شناخت و کنکاش بی طرفانهء آن نی لبک درون غالب می شود و به همین خاطر است که انسان ها باهم نمی توانند با زبان عشق و محبت سخن گفته و در صلح زندگی کنند.
عدم شناخت از خود و نفس، باعث شده، که انسان ها باهم در جدل، تشنج، انزوا و بیگانگی در ارتباط باشند، در حالی که همه می دانیم و یا حداقل الیت و نخبگان می دانند که یگانگی و یکپارچگی اصل است، اما با بیگانگی، به یگانگی دهن کجی می شود. احساس برتری طلبی و منیت و غرور و اینکه من بیشتر می دانم و می فهمم، بدون آن که توانایی های دیگری را مورد مطالعه قرار دهیم، یک دهن کجی بزرگ برای توحید، یگانگی و خداوند است.
تمامی مشکلات و رذایل اخلاقی نسل بشر از عدم شناخت او نسبت به خودش حاصل می شود. خودشناسی حائز تمامی خصلت های عالم است. یعنی اگر انسان خودش را بشناسد، عاقبتش را نیز خواهد شناخت و شناخت موجب دفع نگرانی و تمامی رذایل اخلاقی و رفتاری می گردد. و این پایان کار نیست، تازه زندگی و شیرینی و بهشت آغاز می شود. ما متولد می شویم و تا زمانی که این تولد، اختیاری و انتخابی صورت نگیرد، غم، اندوه، آشفتگی، سرگشتگی و هرچه تلخی در عالم است، به سوی ما روانه خواهد شد. به تعبیری دیگر، تا زمانی که اختیار"خود" ما دست توهمات و نفس و خرمان باشد، این وجود، درد خواهد داشت و اگر گمان کند که خوشبخت است، تلقین و فریبی بیشتر برای باور خود و دیگران نخواهد بود.
📅 #دوشنبه #روز۲۳ #اسفند #سال۱۴۰۰
Audio
دعا برای آزادی
امروز قلب ما را از عواطف مسموم پاک گردان "آفریدگارجهان "
امروز ما از تو میخواهیم که به سوی ما بیایی و اتصال عاشقانه شدیدی را با ما شریک شوی
ما میدانیم که نام حقیقی تو عشق است و وحدت با تو یعنی داشتنِ همان" ارتعاشاتی که تو داری " چون تو تنها حقیقتی هستی که در جهان وجود دارد
امروز بماکمک کن تا مانند تو باشیم زندگی را دوست داشته باشیم زندگی باشیم عشق باشیم بما کمک کن تا مانند تو دوست بداریم بی قید و شرط بی چشمداشت بی اجبار و بی قضاوت .................. بما یاری ده تا خویشتن را دوست بداریم و بدون قضاوت بپذیریم زیرا زمانی که خود را داوری میکنیم خویشتن را " گناهکار و مستحق مجازات می یابیم " بما یاری ده تا هر آنچه را آفریده ای بی قید و شرط دوست بداریم به ویژه دیگر آدمیان را به ویژه آنانی را که در اطراف ما زندگی میکنند همه ی نزدیکان و آنانی که میکوشیم دوستشان داشته باشیم زیرا زمانیکه آنان را طرد میکنیم خود را طرد میکنیم و زمانیکه خود را" طرد میکنیم" تو را طرد میکنیم بما یاری ده تا آنان را همانگونه که هستند بی هیچ قید و شرطی دوست بداریم 💞🍃🌸💞💦💦💦@misaghtoltek💦
📅 #سهشنبه #روز۲۳ #فروردین #سال۱۴۰۱
امروز قلب ما را از عواطف مسموم پاک گردان "آفریدگارجهان "
امروز ما از تو میخواهیم که به سوی ما بیایی و اتصال عاشقانه شدیدی را با ما شریک شوی
ما میدانیم که نام حقیقی تو عشق است و وحدت با تو یعنی داشتنِ همان" ارتعاشاتی که تو داری " چون تو تنها حقیقتی هستی که در جهان وجود دارد
امروز بماکمک کن تا مانند تو باشیم زندگی را دوست داشته باشیم زندگی باشیم عشق باشیم بما کمک کن تا مانند تو دوست بداریم بی قید و شرط بی چشمداشت بی اجبار و بی قضاوت .................. بما یاری ده تا خویشتن را دوست بداریم و بدون قضاوت بپذیریم زیرا زمانی که خود را داوری میکنیم خویشتن را " گناهکار و مستحق مجازات می یابیم " بما یاری ده تا هر آنچه را آفریده ای بی قید و شرط دوست بداریم به ویژه دیگر آدمیان را به ویژه آنانی را که در اطراف ما زندگی میکنند همه ی نزدیکان و آنانی که میکوشیم دوستشان داشته باشیم زیرا زمانیکه آنان را طرد میکنیم خود را طرد میکنیم و زمانیکه خود را" طرد میکنیم" تو را طرد میکنیم بما یاری ده تا آنان را همانگونه که هستند بی هیچ قید و شرطی دوست بداریم 💞🍃🌸💞💦💦💦@misaghtoltek💦
📅 #سهشنبه #روز۲۳ #فروردین #سال۱۴۰۱
Nmidani Magar Dardam ~ UpMusic
Behroz Mahdavi~ UpMusic
جوانه از خاک بیرون آمد .
خورشید او رادید و او هم خورشید را
برگ هایش نور را لمس کرد
بیقرار شد. درد بزرگی درونش جوشید......
ریشه هایش کوچک بودند و جوانه آسیب پذیر بود.
اما کار از کار گذشته بود او نور را لمس کرده بود
دلش می خواست هزاران دست(برگ) داشت و نور را بیشتر در آغوش میگرفت.
برای درخت شدن چاره ای نداشت بجز تقلا در تاریکی، بیشتر به عمق خاک رفتن .ریشه گسترانیدن حتی اگر به سنگ برمی خورد
دست خودش نبود او اینگونه کد نویسی شده بود !
#کندالینی #حافظ
@kundalini_iran
📅 #شنبه #روز۲۳ #دی #سال۱۴۰۲
خورشید او رادید و او هم خورشید را
برگ هایش نور را لمس کرد
بیقرار شد. درد بزرگی درونش جوشید......
ریشه هایش کوچک بودند و جوانه آسیب پذیر بود.
اما کار از کار گذشته بود او نور را لمس کرده بود
دلش می خواست هزاران دست(برگ) داشت و نور را بیشتر در آغوش میگرفت.
برای درخت شدن چاره ای نداشت بجز تقلا در تاریکی، بیشتر به عمق خاک رفتن .ریشه گسترانیدن حتی اگر به سنگ برمی خورد
دست خودش نبود او اینگونه کد نویسی شده بود !
#کندالینی #حافظ
@kundalini_iran
📅 #شنبه #روز۲۳ #دی #سال۱۴۰۲
Mimiram
Hamed Nikpay
روح برخواسته از من ته این کوچه بایست!
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم!
#آواتار_مهربابا :
خدایی را که نمی بینیم می گوییم حقیقی است و دنیایی را که می بینیم می گوییم مجازیست. آنچه که در تجربه ما وجود دارد در حقیقت موجود نیست و آنچه که برای ما وجود ندارد واقعا موجود است. باید خود را گم کنیم تا بتوانیم خویش را پیدا نماییم، از این جهت گم کردن به منزله یافتن است.
باید در نفس خود بمیریم تا درخداوند زنده شویم، از این رو مردن زندگیست.
باید درونمان کاملا تهی گردد تا کلا از خدا پر گردیم، پس خلاء کامل یعنی پر بودن مطلق. باید با غلبه کردن بر "هیچ چیز" از نادرستی و ریا عریان شویم تا در بی نهایت خدا جذب گردیم، پس هیچ چیز یعنی همه چیز.
(اسرار عشق الهی)
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر، صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست، دوستتر از جان ماست
#سعدی
@Kundalini_iran
📅 #دوشنبه #روز۲۳ #مهر #سال۱۴۰۳
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم!
#آواتار_مهربابا :
خدایی را که نمی بینیم می گوییم حقیقی است و دنیایی را که می بینیم می گوییم مجازیست. آنچه که در تجربه ما وجود دارد در حقیقت موجود نیست و آنچه که برای ما وجود ندارد واقعا موجود است. باید خود را گم کنیم تا بتوانیم خویش را پیدا نماییم، از این جهت گم کردن به منزله یافتن است.
باید در نفس خود بمیریم تا درخداوند زنده شویم، از این رو مردن زندگیست.
باید درونمان کاملا تهی گردد تا کلا از خدا پر گردیم، پس خلاء کامل یعنی پر بودن مطلق. باید با غلبه کردن بر "هیچ چیز" از نادرستی و ریا عریان شویم تا در بی نهایت خدا جذب گردیم، پس هیچ چیز یعنی همه چیز.
(اسرار عشق الهی)
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر، صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست، دوستتر از جان ماست
#سعدی
@Kundalini_iran
📅 #دوشنبه #روز۲۳ #مهر #سال۱۴۰۳
مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:
میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم
و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم.
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند.
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد .
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد .
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند.
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند .
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
این معنی روزی حلال است
الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان
و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده.
🙏🙏🙏🙏🙏
📅 #چهارشنبه #روز۲۳ #آبان #سال۱۴۰۳
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:
میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم
و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم.
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند.
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد .
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد .
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند.
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند .
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
این معنی روزی حلال است
الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان
و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده.
🙏🙏🙏🙏🙏
📅 #چهارشنبه #روز۲۳ #آبان #سال۱۴۰۳
📚 #معـــرفـی_کــتاب
🔖خلاصه کتاب:
خودشناسی به روش یونگ تکنیک جدیدی از خودشناسی را بر اساس تئوری های روانشناختی کارل یونگ نشان می دهد. این تکنیک به شما امکان می دهد نوع شخصیت روانشناختی خود را شناسایی کرده و ساختار و پویایی شخصیت خود را کشف کنید. یادگیری اینکه بین قوای مختلف و تمایلات موجود در روانمان تمایز وجود دارد ، راه را برای درک بیشتر "خود" و روابط شخصی مان باز می کند. این کتاب سرگرم کننده و ساده و برای همه قابل فهم است. خودشناسی به روش یونگ خوانندگان را قادر می سازد تا نتایج خود را با پیروی از دستورالعمل های ساده که نیازی به نمره گذاری عددی ندارند ارزیابی و تفسیر کنند. این روش نه تنها می تواند نوع روانشناختی یونگی هر کس را شناسایی کند بلکه روشی را برای کار با این آرکوتایپ های های یونگی فراهم می کند ...
📚 #نــام_کـــتاب: خودشناسی با روش یونگ
🖋️ #نــوییسنده_کــتاب: مایکل دانیلز
📅 #یکشنبه #روز۲۳ #دی #سال۱۴۰۳
🔖خلاصه کتاب:
خودشناسی به روش یونگ تکنیک جدیدی از خودشناسی را بر اساس تئوری های روانشناختی کارل یونگ نشان می دهد. این تکنیک به شما امکان می دهد نوع شخصیت روانشناختی خود را شناسایی کرده و ساختار و پویایی شخصیت خود را کشف کنید. یادگیری اینکه بین قوای مختلف و تمایلات موجود در روانمان تمایز وجود دارد ، راه را برای درک بیشتر "خود" و روابط شخصی مان باز می کند. این کتاب سرگرم کننده و ساده و برای همه قابل فهم است. خودشناسی به روش یونگ خوانندگان را قادر می سازد تا نتایج خود را با پیروی از دستورالعمل های ساده که نیازی به نمره گذاری عددی ندارند ارزیابی و تفسیر کنند. این روش نه تنها می تواند نوع روانشناختی یونگی هر کس را شناسایی کند بلکه روشی را برای کار با این آرکوتایپ های های یونگی فراهم می کند ...
📚 #نــام_کـــتاب: خودشناسی با روش یونگ
🖋️ #نــوییسنده_کــتاب: مایکل دانیلز
📅 #یکشنبه #روز۲۳ #دی #سال۱۴۰۳