anandayoga
1.32K subscribers
3K photos
544 videos
51 files
891 links
زندگی رازی است که باید آن را زیست ، عاشقش شد و تجربه اش کرد
Download Telegram
.
.
#ویل_اسمیت، فقط دقایقی باقی مانده بود تا به‌سوی جایگاهِ افتخار گام بردارد و معتبرترین جایزه‌ی هنرپیشگی را بر فراز دست‌هایش‌ بگیرد که دستش لغزید و پایش سُرید و فروغلطید به ابتدایی‌ترین شکلِ زندگی اجدادش، وقتی هنوز زبانی نداشتند تا خواسته‌ی خود را بیان کنند یا از نارضایتی‌شان پرده بردارند. او در شبِ پر زرق و برق #اسکار درست همانند جد دورانِ پارینه سنگی خود در تاریکیِ مطلق ناخودآگاهی عمل کرد، عربده کشید و مُشت پرتاب کرد.
.
#یونگ شخصیتِ ما را بسیار پیچیده‌تر از #پرسونا یا نقابی می‌دید که برای قدم‌زدن بر روی #فرش_قرمز تدارک دیده‌ایم. ما فقط این میهمان‌خانه‌ی مزین شده نیستیم، بلکه خانه‌ی روانِ ما تاریک‌خانه‌ای هم دارد، زیرزمینِ سرد و نموری که هرچه نمی‌خواهیم میهمان -و حتی پیش‌تر از او خودمان- ببینیم را در آن پنهان کرده‌ایم. #سایه آن دیگریِ ابتدایی و غریزیِ درونِ منِ به ظاهر متمدن است که مترصد فرصت است تا صحنه را برای جولان‌دادنی جوکرگونه مساعد ببیند. #دنزل_واشنگتن پیام جالبی به اسمیت داد: «وقتی در اوج هستی مراقب باش که شیطان همان موقع به سراغ‌ات می‌آید». سایه، آن منِ دیگر، وقتی که من (#ایگو) حالی به حالی باشد -هیجان‌زده، خسته، گرسنه، فسرده، مست یا نشئه از دارو یا شهرت و قدرت- به روی سرش می‌جهد.
.
ویل اسمیت نه اهورا و نه اهریمن است، انسانی همانند تو و من است. ما هم مستعد انجام‌دادن همان کاری هستیم که وی انجام داد. این بخشی از انسان بودن ماست. ما ناگزیر در فرایند جامعه‌پذیری تکه‌پاره می‌شویم. چراکه باید معیارهای خوب و بد جامعه را تبعیت کنیم تا پذیرفته شویم. آن‌چه را در خود پس می‌زنیم تا خودمان را در صحنه پیش بکشیم همچون لنگری تعقیب‌مان می‌کند. آن‌چه را انکار می‌کنیم تا توسط دیگران تایید شویم از درون انکارمان می‌کند.
.
زیباترین کتاب #فروید -به زعم من- #تمدن_و_ملالتهای آن است. این ایده‌ی روشنِ او که آدمی اساسا ملول است، زیرا موجودی طبیعی است که در قالبی مصنوعی اسیر است. لباسِ یک‌طرف تنگ و آن‌طرف گله‌گُشادِ قواعد من-‌در-‌آوردی (البته منِ جمعی یا همان ذهنِ جمعی)، از انسان یک کاریکاتورِ زنده می‌سازد. بدین‌سان آدمی موجودی است که بسی بیشتر از قضاوت‌کردن نیاز دارد همدلی دریافت کند.
.
اما همدلی فقط با پذیرش ممکن می‌شود. تا وقتی به دروغ گفتن و توجیه کردنِ خود ادامه می‌دهیم در واقع هنوز مشغول نقش‌بازی کردن‌ایم و بدین‌سان جراحت‌های‌مان را عمیق‌تر می‌کنیم. بدتر از سیلی‌زدن این است که آنرا با واژه‌های زیبایی چون عشق تطهیر کنی. کاش اسمیت وقتی آمد که جایزه‌اش را بگیرد می‌گفت: ث
.
«متاسفم، برای یک لحظه خشم بر من مستولی شد و قاعده‌ی بازی‌مان را از یاد بردم. اینک آماده‌ام که کارم را جبران کنم.»
.
اگر چنین می‌کرد به فراسویِ خود-درگیری جهشی کرده بود و انسانی مسئول را نمایان می‌ساخت که آن دیگریِ درونش، آن سایه را نیز با خود یکپارچه کرده است. او این کار را نکرد، از #کریس_راک که سورتش را نواخته بود دلجویی نکرد، بلکه از آکادمی عذرخواهی کرد و به-شوخی-اما-جدی خواست که بازهم در این مراسم دعوت‌اش کنند! همانند بچه‌ی مطیع و سازگاری که چند قطره اشک می‌ریزد و سری کج می‌کند و حرف‌هایی می‌زند که مادر و پدر خوش‌شان بیاید، تا به این ترتیب کاری که کرده را توجیه کند و راهی دوباره به خانه بیابد. او یک پسربچه‌ی ترسیده بود که نقشِ یک پادشاهِ قدرتمند و فداکار را بازی می‌کرد، او با ریچارد، کارکتری که نقشش را ایفا کرده بود یکی شده بود وقتی گفت: «عشق تو را به کارهای جنون‌آمیزی وامی‌دارد.»
.
#تاناتوس (غریزه‌ی مرگ و پرخاشگری) همانند عروسکی بر روی صحنه بازی‌اش داده بود، و حال که به خود آمده بود -که اگر واقعا آمده بود- باز هم مسیر انکار را پیش گرفت و این‌طور جلوه داد که این #اروس (غریزه‌ی عشق و زندگی) بود که او را به پرخاش واداشت. با توجیهِ من عاشقم، من حمایت‌گرم (با نسخه‌‌ی ایرانیش: من مردم و غیرت دارم) می‌شود آبروی ریخته را جمع کرد. اما ای کاش عشق را زبان سخن بود و می‌گفت: آن زن که تو جلویش پریدی، خود یک انسانِ آزاد و مستقل است، یک بازیگر، خواننده، نویسنده و تهیه‌کننده که خودش زبان دارد و می‌تواند از احساسش بگوید و حقی را که از آن خود می‌داند مطالبه کند. این که اسمش را عشق گذاشته‌ای که توهینِ مضاعف است. پاسخِ شوخی (تیکه‌پرانی) را با مشت (سنگ‌پرانی) دادن سقوط است (فراموش نکنیم که این توافقِ نانوشته‌ی آکادمی با میهمان‌هایش است که بر روی فرش قرمز به قول خودشان به هزینه‌ی دیگری بخندند. شوخی‌هایی به مراتب تند و تیزتر از آنچه با #جیدا_پینکت شد، توسط مجری‌هایِ مراسم در سال‌های پیش با حضار صورت گرفته و این -درست یا غلط- بخشی از نمایش است)، اما کاسه‌ی داغ‌تر از آش شدن و دست و زبانِ دیگری شدن و اسمش را هم عشق گذاشتن، دیگر شیادی است.

📅 #چهارشنبه #روز۱۰ #فروردین #سال۱۴۰۱
هرچند که این آدمیِ نگون‌بخت دروغ را اول خودش باور کرده است.
.
البته حال که صحبت از دروغ است، این را هم باید اضافه کنم که کل #هالیوود یک دروغ بزرگ است -یا اگر شما دوست دارید واژه‌ی لطیف‌تری برایش انتخاب کنیم یک نمایش بزرگ است. نه تنها روی صحنه، بلکه پشتِ صحنه و حاشیه‌های هالیوود هم سناریو دارند. من تعجب نمی‌کنم که حتی همه‌ی آن‌چه در مراسم دیدیم صحنه‌سازی باشد. با این حال حتی اگر فرض بگیریم که شاهدِ فیلمی درباره‌ی فیلم‌ها بودیم و بازی هم‌چنان افزودن بر شهرت و ثروت است، این موضوع ارزش تحلیل کردنِ واقعه را کم نمی‌کند. درست به همان‌سان که شخصیت‌های تخیلیِ یک رُمان یا موقعیت‌های چیدمان شده‌ی یک فیلم را تحلیل می‌کنیم. اساسا خدمتِ هنر به انسان همین است که فرصتی برای نمادین نگریستن به جهان به او می‌دهد و به فکر وامی‌دارد‌ش. اگر البته دیگر چیزی از هنر در این عظیم #صنعت_سرگرمی باقی مانده باشد!
.
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
.
Forwarded from دیباج بافت
رمضان مبارک
Forwarded from ملودی درون
ّپذیرش عمیق یعنی چه؟

یعنی بگذریم از آدمهایی که ندانسته قضاوت کردند، نفهمیده حرف زدند، و به قول خودشان ناخواسته آزارمان دادند.
یعنی اینکه، چطور کنار خودمان بایستیم و از کسی انتظاری نداشته باشیم.
یعنی، چطور با دنیا و ناپایداری اش کنار بیاییم و چطور گاهی نبینیم و نشنویم و اجازه دهیم آدمها همانطور که راحت هستند ما را ببینند و تحلیل کنند و دوست داشته باشند و هر موقع که ما را نخواستند، پذیرش دوست نداشتن هایشان را قبول کنیم.
درست همانطور که دوام آوردیم، باقی راه را هم دوام خواهیم آورد.
پذیرش عمیق یعنی، با خودمان و دنیا و آدمهایی که به نوعی ملاقات میکنیم، آرام تر خواهیم شد و کمتر تلاش خواهیم کرد برای اثبات، برای دفاع از خود.
آرام تر خواهیم شد با تصویری که آدمها از ما دارند و تصویری که به شدت تلاش میکنند از خودشان نشان دهند.

آن روز اجازه خواهیم داد دنیا کارش را انجام دهد و ما هم در کنارش به آرامی زندگی را کنیم.


@melodiyedaroun
👍6
👍1
.
#مارتین_هایدگر در آغازِ کتابش #هستی_و_زمان به بررسیِ ماهیتِ "پرسش‌گری" می‌پردازد و الهام‌بخشِ کاوشِ #سارتر در موردِ ماهیتِ پرسش‌ها می‌گردد. کاوش‌هایِ هایدگر به درکِ انسان به عنوانِ وجودی منتهی می‌شود که پرسش‌هایی درباره‌ی سایرِ اشیاء و درباره‌ی خود طرح می‌کند. #هایدگر می‌نویسد:
.
«این موجود که هریک از ما یکی از آن هستیم، به طرحِ پرسش از امکانِ وجودِ خود می‌پردازد، و این چیزی است که اصطلاحاً با واژه‌ی دازاین درک می‌شود. #دازاین موجودی است که صرفاً در میانِ سایرِ موجودات قرار ندارد، بلکه به لحاظِ وجودی با این واقعیت متمایز می‌گردد که به وجودِ خود توجه نشان می‌دهد»
.
به عبارتِ دیگر، افراد با علامتِ سوالی که در وجودشان حک شده است، به جهان پرتاب می‌شوند. توصیفِ هایدگر از انسان‌ها به عنوانِ موجوداتی که «به وجودِ خود توجه نشان می‌دهند» به این ایده‌ی #دکارت نزدیک است که جست‌وجوی قطعیت با تلاش برایِ «به پرسش‌ گرفتنِ همه‌چیز» آغاز می‌شود با این امید که به امری قطعی دست یافته شود. با وجودِ این، هنگامی که فرآیندِ «شک در همه چیز»، در موردِ وجودِ خودِ فرد به کار بسته می‌شود انسان‌ها به طورِ کلی به عنوانِ موجوداتی شناخته می‌شوند که در خود شک می‌کنند و از [وجود و ماهیتِ] خود می‌پرسند. این ایده‌ی دکارتی-هایدگری که «همواره می‌توان خود را موضوعِ پرسش قرار داد» [همواره می‌توان #خودشناسی کرد] مضمونِ اصلیِ برداشتِ سارتر از #اصالت است.
.
#ژان_پل_سارتر می‌گوید هنگامی که ما به طورِ جدی خودمان را موردِ پُرسش قرار می‌دهیم و به این واقعیت پی می‌بریم که هیچ‌چیزْ دائمی نیست، دچارِ نوعی سرگیجه [#تهوع: عنوان یکی از رمان‌های سارتر] می‌شویم. هنگامی که با نیستی بر اثرِ به پرسش گرفتنِ خودمان و جدایی از تعاریف‌مان از خود مواجه می‌شویم، نتیجه‌ی این امر بی‌قراری و اضطراب است. این بدان معناست که هنگامی که به طورِ فعال خود را به عنوانِ موجوداتی درک می‌کنیم که از خود پرسش می‌کنند، در مقایسه با زمانی که در برداشت‌هایی که از خود داریم «ثابت‌قدم هستیم و در وضعِ موجود می‌مانیم» رنجِ بیشتری می‌بریم. هنگامی که کمتر خود را موردِ پرسش قرار می‌دهیم و درکِ خود را از خودمان به عنوانِ موجوداتِ خودپرسشگر به حداقل می‌رسانیم، رنجِ کمتری می‌بریم. به عبارتِ دیگر، تجربه‌ی آزادی بهایی دارد.
.
#رابرت_ویکس، برگرفته از کتاب #فلسفه‌_مدرن_فرانسه
.
آدمی به همان اندازه که خود را شناخته باشد آزاد است. اما #آزادی گوهر گران‌بهایی‌ست که رایگان بخشیده نمی‌شود.
.
#وحیدشاهرضا
👍1
🙌 10 قانون کلي آنتونی رابینز: 🙌

قانون يکم:
به شما جسمي داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد. بايد بدانيد که در طول زندگی در دنيای خاکی با شماست.

قانون دوم:
در مدرسه ای غير رسمی و تمام وقت نام نويسي کرده ايد که زندگی نام دارد.

قانون سوم:
اشتباه وجود ندارد، تنها درس است.

قانون چهارم:
درس آنقدر تکرار می شود تا آموخته شود.

قانون پنجم:
آموختن پايان ندارد.

قانون ششم:
قضاوت نکنيد،
غيبت نکنيد،
ادعا نکنيد،
سرزنش نکنيد،
" تحقيرو مسخره نکنيد و گرنه سرتان می آيد."

قانون هفتم:
ديگران فقط آينه شما هستن.

قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگي کردن با شماست. همه ابزار ومنابع مورد نياز را در اختيار داريد.

قانون نهم:
جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاری که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد، گوش بدهيد و اعتماد کنيد.

قانون دهم:
خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد.
آرزوی مرگ خواهی برای کسی نکنید. چون موج منفی اون نفرت اول به خودتون برمیگردد. نفرت پراکنی نکنید، لعنت نکنید. بگذارید رحمت کائنات نصیب مردم بشود.

☀️ آگاهی، با اشتراک گذاری زیاد می‌شود

Rastmard.com

📅 #سه‌شنبه #روز۱۶ #فروردین #سال۱۴۰۱
1
📚 کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی کند و خیال می کند دیگران انصاف دارند،
احمق نیست،
مناعت طبع دارد.

کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمی گذارد،
احمق نیست،
منظم و محترم است.

کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض می دهد یا ضامن وام آنها می شود و به دروغ نمی گوید که ندارم و گرفتارم،
احمق نیست،
کریم و جوانمرد است.

کسی که از معایب و کاستی های دیگران، در می گذرد و بدی ها را نادیده می گیرد،
احمق نیست،
شریف است.

كسي كه در مقابل بي ادبي و بي شخصيتي ديگران با تواضع و محترمانه صحبت مي كند و مانند آنها توهين و بد دهني نمي كند،
احمق نيست،
مودب و باشخصيت است.

کسی که به حرف های پشت سرش زده میشود اهمیت نمی دهد,
بی خبر نیست،
صبور و با گذشت است.

"انسان بودن هزينه سنگيني دارد"

📅 #پنج‌شنبه #روز۱۸ #فروردین #سال۱۴۰۱
.
.
در آغاز سفر ما #معصوم هستیم، نه به معنایِ بی‌گناه، بلکه به معنای خام و نیازموده. اگر شئی را که کودک با آن بازی می‌کند پشت خود بگیرید و به او بگویید که نیست، باور می‌کند که نیست شده است. او هرچه را پیش چشم‌هایش می‌بیند و به گوش‌اش می‌رسد باور می‌کند. او هنوز این تصور را ندارد که آنچه می‌بیند ممکن است چیزهایی را که نمی‌بیند پنهان کرده باشد و آنچه که می‌شنود ممکن است همانی نباشد که واقعا منظور دارد.
.
وقتی که می‌فهمیم چیزها همان‌طور که به نظر می‌رسند نیستند، #یتیم می‌شویم. اعتمادِ ساده‌دلانه‌ی ما به قصه‌هایی که برای‌مان تعریف کرده‌اند فرومی‌ریزد. می‌فهمیم که نمی‌فهمیم، حال هر قدر هم اولیاء و مربیانِ ما ژستی حاکی از همه‌چیزدانی و همه‌کار توانی به خود گرفته باشند. ما ضعیف‌تر و ناتوان‌تر از آنی هستیم که تصور می‌کنیم و جهانی که با آن مواجه هستیم ناشناخته‌تر از آنی است که سر و تهش را به یک قصه‌ی آفرینشِ شش روزه سرهم بیاوریم و روز هفتم استراحت کنیم!
.
در این موقعیت بسیاری تصمیم می‌گیرند که دردِ رهاشدگی به حالِ خود را انکار کنند و هم‌چنان به قصه‌هایی که آنها را به دیگری ضمیمه می‌کند باور داشته باشند. می‌کوشند شک‌هایی را که تاریخِ دروغ و جهالتِ قوم و قبیله‌ را می‌لرزاند فرونشانند و ژستی از غیرتِ متعصبانه می‌گیریند تا کسانی که این پرسش‌ها را مطرح می‌کنند دور نگه‌دارند. بسیاری از انسان‌ها امنیتِ روانیِ خود را به حقیقت ترجیح می‌دهند. و من-خوب-هستم‌ آنها خودشیفتگی‌ای‌ست که من-خوب-نیستم را پنهان می‌کند.
.
گروه دیگری به حال و روز یک #قربانی دچار می‌شوند. در خودفرو می‌روند و اعتمادِ بنیادین‌شان را به هستی و هم‌چنین به نفسِ خویشتن از دست می‌دهند. وضعیتِ روانی ایشان من‌-خوب-نیستم و تو-خوب-نیستی است. راهی برای برون رفت از این موقعیتِ تراژیک نمی‌بینند و تسلیمِ ترس‌ها و یاس‌های‌شان می‌شوند. یا خود را یک‌باره می‌کُشند و یا تدریجا -با نازیستنِ کامل خویش، با دستِ کم گرفتنِ فرصت‌های خویش.
.
اما گروه سومی هم هستند که به منزلِ بعدی پامی‌گذارند و #جنگجو می‌شوند. آن‌ها (مثل قهرمانی که در فیلم می‌بینید) می‌گویند:
.
«گور پدر دیگری، خودم انجامش می‌دهم.»
.
منتظر منجی نمی‌مانند. تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا رویاهای خویش را محقق سازند. البته با پذیرشِ واقعیت‌هایی که در منزل یتیمی آموخته‌اند، نه با خوش‌باوری‌های معصومانه‌یشان. این مرحله‌ی پذیرشِ فروتنانه‌ی آزادیِ نسبی خود برای تدبیر کردن زندگی‌ای‌ست که تقدیراتش به مراتب فراتر از آن است. مرحله‌ای که می‌پذیریم انتخاب‌های کوچکِ ما تاثیری انکارناپذیر بر ما و دیگران دارند و حاضر می‌شویم این مسئولیت را تقبل کنیم. مسئولیتِ گونه‌ای از ارتباط که با همه‌ی چالش‌هایش وضعیتِ من-خوب-هستم و تو-خوب-هستی را ممکن سازد. در این حال #قهرمان به عاملیت خود پی برده است و واقعا در مسیر است. و البته این #سفر_قهرمانی او را به شگفتی‌های بسیاری رهنمون خواهد شد...
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
👍3
هیچ مخواه
Audio
دعا برای آزادی
امروز قلب ما را از عواطف مسموم پاک گردان "آفریدگارجهان "
امروز ما از تو میخواهیم که به سوی ما بیایی و اتصال عاشقانه شدیدی را با ما شریک شوی

ما میدانیم که نام حقیقی تو عشق است و وحدت با تو یعنی داشتنِ همان" ارتعاشاتی که تو داری " چون تو تنها حقیقتی هستی که در جهان وجود دارد
امروز بماکمک کن تا مانند تو باشیم زندگی را دوست داشته باشیم زندگی باشیم عشق باشیم بما کمک کن تا مانند تو دوست بداریم بی قید و شرط بی چشمداشت بی اجبار و بی قضاوت .................. بما یاری ده تا خویشتن را دوست بداریم و بدون قضاوت بپذیریم زیرا زمانی که خود را داوری میکنیم خویشتن را " گناهکار و مستحق مجازات می یابیم " بما یاری ده تا هر آنچه را آفریده ای بی قید و شرط دوست بداریم به ویژه دیگر آدمیان را به ویژه آنانی را که در اطراف ما زندگی میکنند همه ی نزدیکان و آنانی که میکوشیم دوستشان داشته باشیم زیرا زمانیکه آنان را طرد میکنیم خود را طرد میکنیم و زمانیکه خود را" طرد میکنیم" تو را طرد میکنیم بما یاری ده تا آنان را همانگونه که هستند بی هیچ قید و شرطی دوست بداریم 💞🍃🌸💞💦💦💦@misaghtoltek💦

📅 #سه‌شنبه #روز۲۳ #فروردین #سال۱۴۰۱
💕این مجسمه،
عشق نام دارد...
زن و مردی را نشان
می دهد ...
که با هم قهر هستند...
اما کودک درونشان
میل به ارتباط دارند...
ولی به گونه ای زندانی
غرور بزرگترها شده اند..
2
Sohum
Manish Vyas
مانترا سوهام

این مانترا در حقیقت صدای تنفس در حالت دم و بازدم است .
صدای دم مثل “سو”
صدای بازدم مثل “هام”
بنابراین این مانترا موسیقی زندگی است

سوهام یکی از اذکار مقدس به معنای من او
هستم،
همه در یکی و یکی در همه.
مفهوم آن این است که من با او به وحدت رسیده ام . او فاقد شکل، کیفیت، گذشته، حال یا آینده می باشد.
اجرای مانترای سو هام سبب می شود تا طبیعت الهی درونی تان تحقق یابد
🌸
با طبیعت واقعی احساس یگانگی داشته باشید
در کاهش استرس و ایجاد آرامش، صلح و آسودگی خاطر بسیار مفید است و در نهایت شادی خود بخودی را به ارمغان می آورد.

@samarialyoga
👍21