anandayoga
1.33K subscribers
3K photos
536 videos
49 files
890 links
زندگی رازی است که باید آن را زیست ، عاشقش شد و تجربه اش کرد
Download Telegram
آرزو می‌کنم …
هر آن چه در این لحظه‌ها
از دلتان می‌گذرد
به نسیم لطافتِ خداوند
بر شما روا گردد …
نوروزتان پیروز، هر روزتان نوروز

📅 #سه‌شنبه #روز۱ #فروردین #سال۱۴۰۲
Ancient herdingcall
Kulning
توجه خود را به نحوه تنفس خود معطوف کنید و دریابید که این شما نیستید که آن را انجام می دهید. این تنفسِ طبیعت است. با آگاهی از تنفس خود و تمرکز و توجه به آن، شما با بیشترین صمیمیت و قدرت به طبیعت متصل خواهید شد.
این روش موجب درمان، بهبود و قوت یافتنِ شما می گردد؛ ذهن و آگاهی شما را از دنیایی پر از مفهومات و تفکرات به قلمرویی از آگاهی های نامحدود منتقل می کند

@zamin_new🧘🏻‍♂️

📅 #سه‌شنبه #روز۲۲ #اسفند #سال۱۴۰۲
هشت سطح آگاهی:
١-در سطح آگاهی اول، شخصی که عملی اشتباه را انجام می دهد؛ اصرار دارد که عمل او درست بوده و دیگران را محکوم می کند. این شخص به خاطر اعتقاد عمیق برای انجام عمل اشتباه خود از انجام هیچ کاری پروا نداشته و دست به انجام هر کاری می زند تا عملش را به کرسی نشاند.
٢-در دومین سطح آگاهی شخص پس از انجام عمل اشتباه خود، پی به اشتباه خود برده و از درون احساس پشیمانی می کند ولی این پشیمانی را بروز نمی دهد.
٣- سومین سطح آگاهی شخصی در حین انجام عمل اشتباه خود، پی به اشتباه خود برده و دیگر آن را ادامه نمی دهد. شخص قادر به کنترل احساسات و افکار خود می باشد.
٤-در چهارمین سطح آگاهی شخص قبل از انجام عملی اشتباه متوجه آن عمل شده و آن را انجام نمی دهد.
٥-در پنجمین سطح آگاهی شخص خود عمل اشتباهی انجام نمی دهد ولی اعمال اشتباه دیگران موجب آزار و خشم او می شوند.
٦-در سطح آگاهی ششم شخص عمل اشتباهی انجام نمی دهد و با دیدن اعمال اشتباه دیگران متاثر نمی شود.
٧-در سطح آگاهی هفتم. شخص عمل اشتباهی انجام نمی دهد و با دیدن اعمال اشتباه دیگران احساس ترحم و دلسوزی نسبت به آنها می کند.
٨- شخص عمل اشتباهی انجام نمی دهد و در دیگران نیز عملی اشتباه نمی بیند سطح آگاهی هشتم همان عشق است. در این سطح فرد می داند که هرکس دقیقا در جایی است که باید باشد یعنی در سطح آگاهی خود عمل می نماید و از این طریق موجب رشد و تجربه ی دیگر ارواح و خود می گردد.
برگرفته از تحول درون

📅 #سه‌شنبه #روز۲۵ #اردیبهشت #سال۱۴۰۳
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یوگا مبتدی۲
مربی رضا بیگی
پندار یوگا

📅 #سه‌شنبه #روز۱۵ #خرداد #سال۱۴۰۳
Buddah
M. Captain
نام اثر : بودا

کاسه تبتی و صدای باران .... و سازهای آویزان بر دیواره ها که با باد به صدا در میان 🌧⚡️🧫


@zamin_new🌏

📅 #سه‌شنبه #روز۲ #مرداد #سال۱۴۰۳
کرم شب تاب،فلسفه ذِن وشعر هایکو:

یکی از موجودات عجیبِ طبیعت کرم شب تاب است.یک سوسکِ نرم که نور زرد گرمی از انتهای شکمش ساطع می کند. موقع غروب پرواز میکند برای اینکه جفت یا شکارش را جذب کند.
در اروپا وآمریکای شمالی نادرند ولی در ژاپن زیاد دیده می شوند وبه شان می گویند ..هوتارو..هوتاروها درماه آخر بهار واول تابستان از هرموقعی بیشترند دوروبر رودخانه ها و دریاچه ها به صورت گروهی دیده می شوند.
نور درخشنده کرم شب تاب چنان افسونگر است که ژاپنی ها جشن کرم شب تاب برگزار می کنند.
به آن می گویند...هوتاروماتسوری...
ورقصشان راتماشا می کنند.اما درژاپن
چیز عجیب تری درباره هوتارو اتفاق افتاده است.
کرم شب تاب به فلسفه نفوذ کرده است.
قرن هاست که دربودیسم مکتب ذِن، شاعران وفلاسفه متوجه چیزی شده اند- دوواژه شاعروفیلسوف درژاپن به راحتی به عنوان جایگزین یکدیگر استفاده می شوند- آن ها متوجه شده اند- که یک مفهوم اساسی مکتب ذِن وکرم شب تاب باهم تناسب دارند:
کوتاهی عمر.مکتب ذِن گُذاروفانی بودن را سوگوارانه وتراژیک تعبیر نمی‌کند بلکه می گوید اگر باوقار محو وناپدید شویم،به روشنی یافتگی وتعادل باجوهر طبیعت می رسیم.
در فلسفه ذِن کرم شب تاب نماد اعلای گذرابودن به معنای مثبت کلمه است.
فصل کوتاهی دارد.تابشی دراوج تابستان.نوری کوچک ولرزان.
کرم شب تاب هم خیلی ظریف اند هم اگر زیاد باشد به طور خیره کننده ای زیبان.
درشب یک چمنزار یا جنگل کاج-
تمثیل تلخی اند از زندگی خودمان.اینکه مضامین مهم فلسفه را از خود طبیعت بگیریم.کاری است که مکتب ذِن همواره انجام می دهد.
مثلاً ساقه بامبو نماد انعطاف واستقامت،آب نماد قدرتی شکیبا،ساینده سنگها وشکوف های گیلاس نماد خلسه ای فروتنانه.
ذِن همواره اندیشه اش را با چیزهایی پیوندمی زند که ممکن است در ابتدا جزیی به نظر بیایند.ذِن می خواهد از معمولی ترین ها وجلو چشم ترین چیزها استفاده کند تا از حقایق فراگیر جدانشویم.
شاعر بزرگ قرن ۱۷ ماتسوری باشو پوچی روزمره وآرزوهای خودخواهانه راکنار می زند به این امید که با پرداختن به این موجود کوچک باعمر کوتاهش مارا به یاد فانی بودن خودمان بیندازد.
می اُفتد از ساقه ای علف
کرم شب تاب
تا به پرد
برای بودیسم ذِن،کرم شب تاب به بهترین شکل بر بال های ظریفش این اندیشه ها را حمل می کنند:
دربرابر راز وقدرت نظم طبیعت تنها یک تسلیم باوقار برازنده ماست.
کویاباشی اِسا راهب بودایی قرن۱۸ و استاد هایکو ۲۳۰ شعر درباره کرم شب تاب سروده است.
دریکی از ستایش شده ترین این اشعار زمان را متوقف می‌کند تا گذار زمان را در درون خودمان حس کنیم.

شب تاب ها می درخشند
وحتی دهان غوک وامانده است.

این یک لحظه کوچک اشراق است،
به آن می گویند ساتوری.
قورباغه هم مثل شاعرِ ما از نور شجاعانه کرم شب تاب حیرت کرده ودهانش باز مانده است.
حق این است که ما هم شگفت زده شویم،بترسیم،شکرگزارباشیم و درنهایت به وجد بیاییم که چند دمِ کوتاه به ماداده شده است که درآن نگاه کنیم وسعی کنیم معنایی برای وجودمان بیابیم،
درجهانی رازآلود به قدمت ۱۳/۸ میلیارد سال .

برگرفته:
موسسه مدرسه زندگی
ترجمه دکتر ایمان فانی

📅 #سه‌شنبه #روز۱۶ #مرداد #سال۱۴۰۳
⭕️ افرادی که در مسیر زندگی به بلوغ عاطفی و فکری و شخصیتی میرسند ، خودبخود ، در سکوتی خاص قرار میگیرند که لبریز محبت و مهربانی است.

برای این افراد ، قضاوت شدن توسط دیگران ، اهمیتی ندارد ، زیرا که آنان ، نگران تصویر ذهنی دیگران در مورد خودشان نیستند.

این افراد از میدان مسابقه ، خارج شده اند ، و خود را با دیگران مقایسه نمیکنند ، حتی اگر دیگران ، آنها را بازنده بدانند ، برایشان ، اهمیتی ندارد.

افراد بالغ ، به نقطه ای رسیده اند که فهمیده اند ، زندگی ، مثل یک بازی ، برای آمدن و نماندن است.
آنها فهمیده اند که بهترین مواجهه با زندگی ، مهربانی است.

افراد بالغ ، در مواجهه با دیگران ، به خوبی و زیبایی افراد ، اشاره میکنند و دیگران ، در مقابل افراد بالغ ، نسبت به خودشان ، احساس خوبی پیدا میکنند.

افراد بالغ ، اگر انتقادی هم میکنند ، یک انتقاد عقلانی است و انتقادشان ، بر اساس تنش و تخریب نیست.

افراد بالغ ، در صورت نیاز ، نظرشان را اعلام میکنند و سعی بر به کرسی نشاندن نظرشان ندارند.
میگویند و عبور میکنند و اینکه طرف مقابل ، بپذیرد یا نپذیرد ، برایشان اهمیتی ندارد.

افراد بالغ ، از چسبیدن به سیستمهای فکری و فلسفی ، فارغند ، آنها ، مطالعه میکنند و با دقت ، به نظر دیگران توجه میکنند ، اما بنده ی یک شخص یا یک مکتب نمیشوند.

افراد بالغ ، از کسی ، بت نمیسازند.

با عدم جدیتی خاص ، زندگی میکنند که از ژرفای وجودشان آشکار میشود ، که همان وارستگی است.

افراد بالغ ، هم در زندگی هستند هم جدا از زندگی ، و به افکار و اشیا و اشخاص ، نمی چسبند.

افراد بالغ ، به رنجهایشان ، لبخند میزنند و میدانند که زندگی ، در گذر است.
مهربانی ، نشانه بلوغ است.



📅 #سه‌شنبه #روز۳۰ #مرداد #سال۱۴۰۳
📖حکایت
می‌گویند روزی مولانا، شمس تبریزی را به خانه‌اش دعوت کرد.
شمس به خانه‌ی جلال‌الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده‌ای؟
مولانا حیرت‌زده پرسید: مگر تو شرابخوار هستی؟!
شمس پاسخ داد: بلی!
مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
– با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
– پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا می‌شناسند، چگونه به محله‌ی نصاری‌نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله‌ی راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب‌ها بدون شراب نه می‌توانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.
مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه‌ای به دوش می‌اندازد، شیشه‌ای بزرگ زیر آن پنهان می‌کند و به سمت محله‌ی نصاری‌نشین راه می‌افتد.
تا قبل از ورود او به محله‌ی مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمی‌کرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.
آنها دیدند که مولوی داخل میکده‌ای شد و شیشه‌ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن، از میکده خارج شد.
هنوز از محله‌ی مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانانِ ساکنِ آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه‌روزه در آن به او اقتدا می‌کردند رسید.
در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا می‌کنید به محله‌ی نصاری‌نشین رفته و شراب خریداری نموده است.
آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد!
مرد ادامه داد: این منافق که ادعای زُهد می‌کند و به او اقتدا می‌کنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه می‌برد!
سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش کوفت که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد.
زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به‌ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.
در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: ای مردم بی‌حیا! شرم نمی‌کنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید؟ این شیشه که می‌بینید حاوی سرکه است زیرا که هر روز با غذای خود تناول می‌کند.
رقیب مولوی فریاد زد: این سرکه نیست بلکه شراب است.
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه‌ی مردم ازجمله آن رقیب، قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست‌های او را بوسیدند و متفرق شدند.
آن‌گاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مرا مجبور کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می‌نازی جز یک سراب نیست. تو فکر می‌کردی که احترامِ یک مشت عوام برای تو سرمایه‌ای‌ست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه‌ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل می‌رساندند.
این سرمایه‌ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ.

🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺

📅 #سه‌شنبه #روز۱۱ #دی #سال۱۴۰۳
Forwarded from anandayoga (Dibaj)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حرکات اولیه یوگا
پاوان موکت آسانا
📅 #سه‌شنبه #روز۲ #شهریور #سال۱۴۰۰
حقیقت... چیست؟ این پرسش ازلی، این پرسشی که در اعماق وجود هر انسانی لانه کرده، چگونه می‌تواند کلید گشودن درهای آگاهی باشد؟ آیا این همان آغازی نیست که پایان را در خود دارد؟
اگر انسان بتواند با اولین پرسش زندگی خود روبرو شود، اگر بتواند با ذهنی عاری از پیش‌فرض‌ها و قضاوت‌ها، به این پرسش خیره شود، پاسخ تمام سوالات بعدی، خود به خود، مانند شبحی از تاریکی بیرون می‌آید. این پرسش، نه یک معمای پیچیده، بلکه یک دعوت است، فراخوانده شدن به یک سفری درونی، حرکتی به اعماق خود، جایی که حقیقت عریان، بدون هیچ نقابی، خود را نمایان می‌کند.
وقتی انسان با این پرسش روبرو می‌شود، ذهن او از تمام تعلقات و وابستگی‌ها رها می‌شود، و در این رهایی، حقیقت، مانند صاعقه‌ای در سکوت، می‌درخشد. این پرسش، نه فقط یک سوال، بلکه یک تحول است، تحولی در نحوه نگرش انسان به جهان، تحولی در درک ندانسته‌های خویش.
اگر انسان بتواند با این پرسش، با تمام وجود، روبرو شود، دیگر نیازی به جستجوی پاسخ در بیرون نخواهد داشت، زیرا پاسخ، در درون او، در سکوت ذهن، در تپش قلب، در تاریکی و روشنایی، نهفته است.
👤#نیما_محی_الدین

📅 #سه‌شنبه #روز۷ #اسفند #سال۱۴۰۳
خودشناسی برای تو به معنای آگاه شدن از وجود حقیقی‌ات است.

احتمالا شخصیتی را که هم اکنون بعنوان خودت پذیرفتی، پر است از ایده آلهای اطرافیانت، آموخته ای که آنچیزی باشی که دیگران دوست دارند ببینند؛ پر از باید ها و نبایدها، هنجارها و ناهنجارها، نقابهایی برای شخصیت خود ساخته‌ای که در هر جمع، به اقتضای سلیقه ی اعضای آن جمعیّت، یکی را بر چهره میزنی، زیرا از اینکه دیگران روی حقیقی‌ات را ببینند و نپسندند، بیم داری.

غافل از اینکه هرگونه که شخصیت خود را آرایش کنی، باز کسانی هستند که از تو ایراد بگیرند، پس نقابها را بینداز، تتها کسی که باید از وجود تو شادمان باشد خود تو هستی، خود را آنگونه که هستی بپذیر، آنگاه که خود را پذیرفتی و به آنچه که هستی عشق ورزیدی، خواهی دید کسانی به سوی تو می آیند که آنان نیز تو را آنگونه که هستی پذیرفته‌اند.

خود را بیاب و در راستای پرورش نقاط قوّت و تقویت نقاط ضعف خود اقدام کن، هر انسانی منحصر بفرد است، پس خویش حقیقی‌ات را کشف کن، تنها تو هستی که میتوانی ناجی خود باشی.

⚜️راستمرد مکانی برای شکوفایی روح

Rastmard.com

📅 #سه‌شنبه #روز۵ #فروردین #سال۱۴۰۴
 هر زباله، يک گناه است. با هر زباله که مي سازيم گناهي مرتکب مي شويم. گناهانمان را در کوه و‌ جنگل و دشت و دمن مي ريزم. در کوچه و خيابان و رودخانه و جويخانه.
گناهانمان را مي ريزيم در حلق پرندگان در نَفَس آسمان.
گناهانمان را مي پاشيم به صورتِ مادرمان زمين و سيلي مي زنيم به شفقتِ خاک و به مهربانيِ آب.

ما به جهنم نمي رويم ما خودمان دوزخيم.
گناهانمان دست و‌ پايمان را گرفته،‌ وبال گردنمان شده است، وبالِ همه چيز.
زندگيِ ما شکنجه اي است براي بي پناهترين و معصوم ترين آفريدگان خدا.

به پشت سرت نگاه کن! ببين چقدر نفرينِ گياه و پرنده و آب و خاک پشتمان است.
عاق والدينمان، عاق زمين و آسمان، ما را گرفته است...

سيزدهم فروردين، روز گناهان کبيره ما ايرانيان است.
تو اما در آن روز گناه نکن!
تو اما گناهي را از زمين بردار!
تو مي داني که نيکوکاران به بهشت نمي روند، نيکوکاران بهشت را مي سازند.
حتي در جهنم و حتي در ميان جماعت دوزخيان تو يک نفر بهشت باش!

عرفان نظرآهاري
تو يک نفر بهشت باش

📅 #سه‌شنبه #روز۱۲ #فروردین #سال۱۴۰۴