anandayoga
Deva Premal – Part I
از آغاز آفرینش ، از سه هجاءِ اُم تات سات برای نشان دادن حقیقت مطلق متعال استفاده می شده است . براهماناها، هنگام ذکر سرودهای ودایی و در خلال قربانیهایی که برای رضایت خداوند متعال صورت می گرفت ، آن را ادا می کردند.
-بنابراین ، حق جویان به منظور رسیدن به متعال ، همواره قربانیها، ریاضتها و صدقات خود را که بر اساس قواعد کتب مقدس است با ادای واژه اُم آغاز می کنند.
-انسان باید بدون آرزوی نتایج ثمربخش ، انواع گوناگون قربانی ، ریاضت و صدقه را با ادای واژه ”تات “ انجام دهد. منظور و مقصود از انجام چنین فعالیتهای متعال و روحانی، آزاد شدن از اسارت مادی است .
-حقیقت مطلق ، هدف و مقصود قربانی عابدانه است و با واژه ”سات “ نشان داده می شود. ای پسر پریتها، فاعل چنین قربانی و همین طور تمام اعمال قربانی ، ریاضت و صدقه که در راستی و خلوص هماهنگ با مطلق یا شخص متعال هستند و به منظور رضایت او انجام می گیرند، نیز ”سات“ خوانده می شوند.
-ای پسر پریتها، آنچه به صورت قربانی ، صدقه یا ریاضت ، بدون ایمان به خداوند متعال انجام گردد، مآرتی است . آنها ”آسات“ خوانده می شوند و چه در این زندگی و چه در زندگی بعد بی فایده هستند.
#قربانی #صدقه #ذکر #مانترا
-بنابراین ، حق جویان به منظور رسیدن به متعال ، همواره قربانیها، ریاضتها و صدقات خود را که بر اساس قواعد کتب مقدس است با ادای واژه اُم آغاز می کنند.
-انسان باید بدون آرزوی نتایج ثمربخش ، انواع گوناگون قربانی ، ریاضت و صدقه را با ادای واژه ”تات “ انجام دهد. منظور و مقصود از انجام چنین فعالیتهای متعال و روحانی، آزاد شدن از اسارت مادی است .
-حقیقت مطلق ، هدف و مقصود قربانی عابدانه است و با واژه ”سات “ نشان داده می شود. ای پسر پریتها، فاعل چنین قربانی و همین طور تمام اعمال قربانی ، ریاضت و صدقه که در راستی و خلوص هماهنگ با مطلق یا شخص متعال هستند و به منظور رضایت او انجام می گیرند، نیز ”سات“ خوانده می شوند.
-ای پسر پریتها، آنچه به صورت قربانی ، صدقه یا ریاضت ، بدون ایمان به خداوند متعال انجام گردد، مآرتی است . آنها ”آسات“ خوانده می شوند و چه در این زندگی و چه در زندگی بعد بی فایده هستند.
#قربانی #صدقه #ذکر #مانترا
.
.
در آغاز سفر ما #معصوم هستیم، نه به معنایِ بیگناه، بلکه به معنای خام و نیازموده. اگر شئی را که کودک با آن بازی میکند پشت خود بگیرید و به او بگویید که نیست، باور میکند که نیست شده است. او هرچه را پیش چشمهایش میبیند و به گوشاش میرسد باور میکند. او هنوز این تصور را ندارد که آنچه میبیند ممکن است چیزهایی را که نمیبیند پنهان کرده باشد و آنچه که میشنود ممکن است همانی نباشد که واقعا منظور دارد.
.
وقتی که میفهمیم چیزها همانطور که به نظر میرسند نیستند، #یتیم میشویم. اعتمادِ سادهدلانهی ما به قصههایی که برایمان تعریف کردهاند فرومیریزد. میفهمیم که نمیفهمیم، حال هر قدر هم اولیاء و مربیانِ ما ژستی حاکی از همهچیزدانی و همهکار توانی به خود گرفته باشند. ما ضعیفتر و ناتوانتر از آنی هستیم که تصور میکنیم و جهانی که با آن مواجه هستیم ناشناختهتر از آنی است که سر و تهش را به یک قصهی آفرینشِ شش روزه سرهم بیاوریم و روز هفتم استراحت کنیم!
.
در این موقعیت بسیاری تصمیم میگیرند که دردِ رهاشدگی به حالِ خود را انکار کنند و همچنان به قصههایی که آنها را به دیگری ضمیمه میکند باور داشته باشند. میکوشند شکهایی را که تاریخِ دروغ و جهالتِ قوم و قبیله را میلرزاند فرونشانند و ژستی از غیرتِ متعصبانه میگیریند تا کسانی که این پرسشها را مطرح میکنند دور نگهدارند. بسیاری از انسانها امنیتِ روانیِ خود را به حقیقت ترجیح میدهند. و من-خوب-هستم آنها خودشیفتگیایست که من-خوب-نیستم را پنهان میکند.
.
گروه دیگری به حال و روز یک #قربانی دچار میشوند. در خودفرو میروند و اعتمادِ بنیادینشان را به هستی و همچنین به نفسِ خویشتن از دست میدهند. وضعیتِ روانی ایشان من-خوب-نیستم و تو-خوب-نیستی است. راهی برای برون رفت از این موقعیتِ تراژیک نمیبینند و تسلیمِ ترسها و یاسهایشان میشوند. یا خود را یکباره میکُشند و یا تدریجا -با نازیستنِ کامل خویش، با دستِ کم گرفتنِ فرصتهای خویش.
.
اما گروه سومی هم هستند که به منزلِ بعدی پامیگذارند و #جنگجو میشوند. آنها (مثل قهرمانی که در فیلم میبینید) میگویند:
.
«گور پدر دیگری، خودم انجامش میدهم.»
.
منتظر منجی نمیمانند. تمام تلاششان را میکنند تا رویاهای خویش را محقق سازند. البته با پذیرشِ واقعیتهایی که در منزل یتیمی آموختهاند، نه با خوشباوریهای معصومانهیشان. این مرحلهی پذیرشِ فروتنانهی آزادیِ نسبی خود برای تدبیر کردن زندگیایست که تقدیراتش به مراتب فراتر از آن است. مرحلهای که میپذیریم انتخابهای کوچکِ ما تاثیری انکارناپذیر بر ما و دیگران دارند و حاضر میشویم این مسئولیت را تقبل کنیم. مسئولیتِ گونهای از ارتباط که با همهی چالشهایش وضعیتِ من-خوب-هستم و تو-خوب-هستی را ممکن سازد. در این حال #قهرمان به عاملیت خود پی برده است و واقعا در مسیر است. و البته این #سفر_قهرمانی او را به شگفتیهای بسیاری رهنمون خواهد شد...
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچنیستیوهیچنیستکهنباشی
.
در آغاز سفر ما #معصوم هستیم، نه به معنایِ بیگناه، بلکه به معنای خام و نیازموده. اگر شئی را که کودک با آن بازی میکند پشت خود بگیرید و به او بگویید که نیست، باور میکند که نیست شده است. او هرچه را پیش چشمهایش میبیند و به گوشاش میرسد باور میکند. او هنوز این تصور را ندارد که آنچه میبیند ممکن است چیزهایی را که نمیبیند پنهان کرده باشد و آنچه که میشنود ممکن است همانی نباشد که واقعا منظور دارد.
.
وقتی که میفهمیم چیزها همانطور که به نظر میرسند نیستند، #یتیم میشویم. اعتمادِ سادهدلانهی ما به قصههایی که برایمان تعریف کردهاند فرومیریزد. میفهمیم که نمیفهمیم، حال هر قدر هم اولیاء و مربیانِ ما ژستی حاکی از همهچیزدانی و همهکار توانی به خود گرفته باشند. ما ضعیفتر و ناتوانتر از آنی هستیم که تصور میکنیم و جهانی که با آن مواجه هستیم ناشناختهتر از آنی است که سر و تهش را به یک قصهی آفرینشِ شش روزه سرهم بیاوریم و روز هفتم استراحت کنیم!
.
در این موقعیت بسیاری تصمیم میگیرند که دردِ رهاشدگی به حالِ خود را انکار کنند و همچنان به قصههایی که آنها را به دیگری ضمیمه میکند باور داشته باشند. میکوشند شکهایی را که تاریخِ دروغ و جهالتِ قوم و قبیله را میلرزاند فرونشانند و ژستی از غیرتِ متعصبانه میگیریند تا کسانی که این پرسشها را مطرح میکنند دور نگهدارند. بسیاری از انسانها امنیتِ روانیِ خود را به حقیقت ترجیح میدهند. و من-خوب-هستم آنها خودشیفتگیایست که من-خوب-نیستم را پنهان میکند.
.
گروه دیگری به حال و روز یک #قربانی دچار میشوند. در خودفرو میروند و اعتمادِ بنیادینشان را به هستی و همچنین به نفسِ خویشتن از دست میدهند. وضعیتِ روانی ایشان من-خوب-نیستم و تو-خوب-نیستی است. راهی برای برون رفت از این موقعیتِ تراژیک نمیبینند و تسلیمِ ترسها و یاسهایشان میشوند. یا خود را یکباره میکُشند و یا تدریجا -با نازیستنِ کامل خویش، با دستِ کم گرفتنِ فرصتهای خویش.
.
اما گروه سومی هم هستند که به منزلِ بعدی پامیگذارند و #جنگجو میشوند. آنها (مثل قهرمانی که در فیلم میبینید) میگویند:
.
«گور پدر دیگری، خودم انجامش میدهم.»
.
منتظر منجی نمیمانند. تمام تلاششان را میکنند تا رویاهای خویش را محقق سازند. البته با پذیرشِ واقعیتهایی که در منزل یتیمی آموختهاند، نه با خوشباوریهای معصومانهیشان. این مرحلهی پذیرشِ فروتنانهی آزادیِ نسبی خود برای تدبیر کردن زندگیایست که تقدیراتش به مراتب فراتر از آن است. مرحلهای که میپذیریم انتخابهای کوچکِ ما تاثیری انکارناپذیر بر ما و دیگران دارند و حاضر میشویم این مسئولیت را تقبل کنیم. مسئولیتِ گونهای از ارتباط که با همهی چالشهایش وضعیتِ من-خوب-هستم و تو-خوب-هستی را ممکن سازد. در این حال #قهرمان به عاملیت خود پی برده است و واقعا در مسیر است. و البته این #سفر_قهرمانی او را به شگفتیهای بسیاری رهنمون خواهد شد...
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچنیستیوهیچنیستکهنباشی
👍3