anandayoga
1.33K subscribers
3K photos
536 videos
49 files
890 links
زندگی رازی است که باید آن را زیست ، عاشقش شد و تجربه اش کرد
Download Telegram
ما همان‌قدر متاثر از فضیلت‌های مورثی‌مان هسـتیم که از پلیدی‌هایمان. و اگر با این دو یکی‌انگاری نکنیم، این امکان را داریم که چیستی این «منِ» بیچاره‌ی تهی‌دست را درک کنیم و می‌آموزیم چگونه با خصوصیات موروثی ذهن‌مان کنار بیاییم. آنگاه است که امکان آزادی خواهیم یافت.
.
 تا زمانی که بپندارید این شمایید که شرایط جوی را تعیین می‌کنید، چه کاری از دست‌تان ساخته خواهد بود؟ بیهوده می‌کوشید آب و هوای خوبی را پدید آورید و هرگز هم موفق نمی‌شوید و مادامی که از دست خود عصبانی هستید که چرا مثلاً باران پدید آورده‌اید، نمی‌توانید چتر را ابداع کنید. به جای آنکه چتر خوبی بسازید، گرفتار احساس نفرت‌انگیز خودکم‌بینی و حقارت می‌شوید.
.
#کارل_گوستاو_یونگ، برگرفته از کتاب سمینار یونگ درباره‌ی زرتشتِ نیچه
.
 فیلسوفِ شرقی (برآمده از جهان‌نگری تائویی-بودایی) به جای اینکه خودش را با افکار نیک و بد خود یکی انگارد، این‌گونه در نظر می‌گیرد که «من نه اینم و نه آن»، بلکه تنها مشاهده‌گر خیر و شر، نیک و بد، فضیلت و رذیلت و ضعف و قدرتم هستم. به قول #سهراب_سپهری (که جهان‌نگری مشترکی با شرق دور دارد): «ما هیچ، ما نگاه». 
.
 این جداسازیِ خود از محتویاتی که در ذهن ظاهر می‌شوند به فرد این فرصت را می‌دهد تا در «تصویر بزرگ‌تر» در #تائو، آن‌ها را به وحدت برساند، در حالی که اگر فرد خود را با افکارش یکی بپندارد، مانند توپ پینگ ‌پنگ مدام از یک‌سو به سوی دیگر پرتاپ خواهد شد و خود را اسیر جبران‌های مداوم ناخودآگاه خواهد یافت. این تجربه‌ی استعلایی را در روانشناسی مدرن (ACT) تجربه‌ی «خود به عنوان بافتار» یا زمینه‌ای که افکار و احساسات در آن رخ می‌نمایند نام نهاده‌اند. از نظر علمی توضیح دادن این تجربه از خود بسیار دشوار است ولی از منظر فلسفی می‌توان چنین ادعا کرد که ما به عنوان آگاهی از ذهن‌مان به عنوان محتوای آگاهی (یعنی از مجموعه‌ی افکار، احساسات، امیال و خاطرات‌مان) جدا هستیم.
.
ذهنِ خود را همانگونه که هست مشاهده کنید، و تلاش نکنید آن را #کنترل کنید، تلاش نکنید  افکار خاصی را در آن به‌وجود آورید، تلاش نکنید که خوب یا بد باشید، تنها مشاهده‌اش کنید، بدون هیچ پیش‌دواری و جانب‌داری‌. آن‌گاه متوجه می‌شوید که افکارتان قدرت‌شان را از دست می‌دهند و آن خودمختاری که تا دیروز داشتند را به شما واگذار می‌کنند. این یک تناقض آشکار است که تا زمانی که با ذهنِ خود در نزاع و ستیز هستید بیشتر کنترل‌تان را نسبت به آن از دست می‌دهید، همین‌که وجودش را همان‌طور که هست می‌پذیرید، کنترل حقیقی رفتارتان را به‌دست می‌آورید. عمل #پذیرش یا آن‌چنان که در خردِ چینِ باستان می‌نامد: «وو-وی» رهای‌تان می‌سازد.
.
#وحیدشاهرضا، ۱۳ خرداد ۹۶
.
.
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا با صنـمیْ، لاله رُخی خنـدان خور
بسیار مخور و رد مکن، فاش مسـاز
اندک خور و گهگاه خور و پنهان‌خور
.
#حکیم_عمر_خیام
.
دیگه از این جامع‌تر و کامل‌تر هم می‌شد آدابِ مستی‌کردن را تلخیص کرد و در نظم پیچید؟ فقط یک #آپولو است که می‌تواند تا به این ژرفا #دیونیسوس را فهم کند!
.
آپولو،در اساطیر یونان، ایزدِ آفتاب بود و نمادِ عقل و منطق و اخلاق و حد و اندازه. #دیونیسوس را باید خلاف او دانست، ایزد مهتاب، خدای شراب و شعر و شور و وجد عارفانه. این یکی را با حساب و کتاب کاری نیست.
.
هر کدام از این دو اصل که به افراط درآیند کارِ فرد و جامعه را می‌سازند. درست همان‌طور که اگر خورشید یکسره بتابد بیابان می‌کند خاک را، منطق هم خشک می‌کند زندگی را. و اگر مستی هم از حد بگذرد به سیاهی و به جنون می‌انجامد. یک نوار زرین تعادل میان این دو وجود دارد که جانانه زیستن همان است. آنجا که #یونگ می‌گوید: خرد همان‌جاست، همان‌جا که دیگر عقل و دل در ستیز با هم نیستند.

در اساطیر یونان وقتی آئینِ دیونیسوس به شکل کارنوالی از شعر و شراب با پایکوبی از راه رسید، آپولو جایی برای او در معبد خویش باز کرد و سه ماه زمستان را به برادر کوچکش سپرد و خود به شمالِگان رفت، همان‌جا که رازی است که خورشید می‌رود. و چه زیبا #حافظ این نُه‌ماه حضور آپولو در #معبد_دلفی و سه ماه غیابش را به نظم درآورده و راز معرفتِ دیونیسوسی می‌داند:
.
نگویمت که همه‌ ساله می ‌پرستی کن
سه‌ماه می خور و نُه‌ماه پارسا می‌باش
.
.
دکتر #وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
.
.
#عشق مقصد، ملاک، معیار و نقشه‌ی از پیش تعیین‌شده ندارد، اما یک هدف دارد. هدف، تغییردادن کسانی نیست که به آن‌ها عشق می‌ورزیم، بلکه بخشیدن آن‌چیزی‌ است که برای شکوفایی بدان نیاز دارند. هدفِ عشق شکل دادن به سرنوشت معشوق نیست، بلکه کمک کردن به اوست در این جهت که خودش به سرنوشت‌اش شکل دهد. هدف نشان دادن راه به او نیست، بلکه کمک کردن به اوست تا راه خودش را بیابد، حتی اگرمسیری که در پیش می‌گیرد آن راهی نباشد که خود ما برمی‌گزیدیم، یا حتی راهی نباشد که ما برایش انتخاب می‌کردیم.
.
هدف از عشق ورزیدن به کودکان، به طور خاص، فراهم کردنِ محیطی پربار، باثبات و امن برای این انسان‌های کوچک و آسیب‌پذیر است، محیطی که در آن تغییر، خلاقیت و نوآوری می‌توانند شکوفا شوند. عشق ورزیدن به کودکان برای آن‌ها مقصد تعیین نمی‌کند، بلکه قدرت و مایه‌ی آغاز سفر را به آن‌ها می‌بخشد.
.
#آلیسون_گوپنیک، برگرفته از کتاب #علیه_تربیت_فرزند
.
.
به تعبیر #یونگ «بزرگ‌ترین تراژدی خانواده‌ها زندگیِ نازیسته‌ی والدین است.» تحمیلِ رویاهای‌شان به فرزندان‌شان. وای بر کودکی که برایش نقشه کشیده باشند. چه خواهد شد نقشه‌ای که در بذرِ وجودی‌اش دارد؟ وی حتی اگر خوابی که برایش دیده‌اند را تعبیر کند، اگر قله‌ای را که به‌سویش رانده‌اند فتح کند، باز هم رنگِ شادی را نخواهید دید و طعمِ رضایت را نخواهد چشید. چرا که #خویشتن وی ناشکفته مانده و او زندگی جعلیِ دیگری را زیسته است.
.
چه‌بسا بهتر است تا در مسیرِ #فردیت سعی و خطا کنیم، تا اینکه یک کپیِ برابر اصل، یک رونوشتِ بی‌خطا از دیگران باشیم.
.
.
دکتر #وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
.
#
.
تو را اشتباه می‌ترسانند، حال آنکه هرچه را که بشر آموخته است از تجربه بوده است. و بستر تجربه سعی و خطا بوده است. امروز اگر هر چیزی خیر است، زمانی از دل دوراهی‌های خیر و شر گذر کرده است. و از آن جایی که هیچ انتهایی برای توسعه‌ی خیر قابل تصور نیست، امروز نیز بشر در دوراهی‌های دیگری قرار دارد. چه کسی به آن امکاناتِ نهفته دست خواهد یافت؟ بی‌شک آن‌هایی که به خود اجازه می‌دهند خطا کنند. آن‌هایی که به خاکسترها فوت می‌کنند تا گداختگی آتش‌ِ پنهان در آن‌ها را دوباره شعله‌ور سازند و نه آن‌هایی که خاکستر را در خاکستردان بر روی سربخاری پرستش می‌کنند و آهسته می‌روند و آهسته می آیند که مبادا گربه شاخ‌شان بزند.
.
با خیال راحت اشتباه کنید. لیکن مسئولیت انتخاب‌های‌تان را قبول کنید. اگر چنین باشد، بی‌شک هیچ خطایی در کار نخواهد بود، بلکه فقط درس‌هایی ارزشمند که مدام به درستی‌هایی فراتر راهنمایی‌تان خواهند کرد. تکرار اشتباه‌ها یعنی اعتیادها. و اعتیادها به تحول نیاز دارند.
.
.
#وحیدشاهرضا
هرچند که این آدمیِ نگون‌بخت دروغ را اول خودش باور کرده است.
.
البته حال که صحبت از دروغ است، این را هم باید اضافه کنم که کل #هالیوود یک دروغ بزرگ است -یا اگر شما دوست دارید واژه‌ی لطیف‌تری برایش انتخاب کنیم یک نمایش بزرگ است. نه تنها روی صحنه، بلکه پشتِ صحنه و حاشیه‌های هالیوود هم سناریو دارند. من تعجب نمی‌کنم که حتی همه‌ی آن‌چه در مراسم دیدیم صحنه‌سازی باشد. با این حال حتی اگر فرض بگیریم که شاهدِ فیلمی درباره‌ی فیلم‌ها بودیم و بازی هم‌چنان افزودن بر شهرت و ثروت است، این موضوع ارزش تحلیل کردنِ واقعه را کم نمی‌کند. درست به همان‌سان که شخصیت‌های تخیلیِ یک رُمان یا موقعیت‌های چیدمان شده‌ی یک فیلم را تحلیل می‌کنیم. اساسا خدمتِ هنر به انسان همین است که فرصتی برای نمادین نگریستن به جهان به او می‌دهد و به فکر وامی‌دارد‌ش. اگر البته دیگر چیزی از هنر در این عظیم #صنعت_سرگرمی باقی مانده باشد!
.
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
.
.
#مارتین_هایدگر در آغازِ کتابش #هستی_و_زمان به بررسیِ ماهیتِ "پرسش‌گری" می‌پردازد و الهام‌بخشِ کاوشِ #سارتر در موردِ ماهیتِ پرسش‌ها می‌گردد. کاوش‌هایِ هایدگر به درکِ انسان به عنوانِ وجودی منتهی می‌شود که پرسش‌هایی درباره‌ی سایرِ اشیاء و درباره‌ی خود طرح می‌کند. #هایدگر می‌نویسد:
.
«این موجود که هریک از ما یکی از آن هستیم، به طرحِ پرسش از امکانِ وجودِ خود می‌پردازد، و این چیزی است که اصطلاحاً با واژه‌ی دازاین درک می‌شود. #دازاین موجودی است که صرفاً در میانِ سایرِ موجودات قرار ندارد، بلکه به لحاظِ وجودی با این واقعیت متمایز می‌گردد که به وجودِ خود توجه نشان می‌دهد»
.
به عبارتِ دیگر، افراد با علامتِ سوالی که در وجودشان حک شده است، به جهان پرتاب می‌شوند. توصیفِ هایدگر از انسان‌ها به عنوانِ موجوداتی که «به وجودِ خود توجه نشان می‌دهند» به این ایده‌ی #دکارت نزدیک است که جست‌وجوی قطعیت با تلاش برایِ «به پرسش‌ گرفتنِ همه‌چیز» آغاز می‌شود با این امید که به امری قطعی دست یافته شود. با وجودِ این، هنگامی که فرآیندِ «شک در همه چیز»، در موردِ وجودِ خودِ فرد به کار بسته می‌شود انسان‌ها به طورِ کلی به عنوانِ موجوداتی شناخته می‌شوند که در خود شک می‌کنند و از [وجود و ماهیتِ] خود می‌پرسند. این ایده‌ی دکارتی-هایدگری که «همواره می‌توان خود را موضوعِ پرسش قرار داد» [همواره می‌توان #خودشناسی کرد] مضمونِ اصلیِ برداشتِ سارتر از #اصالت است.
.
#ژان_پل_سارتر می‌گوید هنگامی که ما به طورِ جدی خودمان را موردِ پُرسش قرار می‌دهیم و به این واقعیت پی می‌بریم که هیچ‌چیزْ دائمی نیست، دچارِ نوعی سرگیجه [#تهوع: عنوان یکی از رمان‌های سارتر] می‌شویم. هنگامی که با نیستی بر اثرِ به پرسش گرفتنِ خودمان و جدایی از تعاریف‌مان از خود مواجه می‌شویم، نتیجه‌ی این امر بی‌قراری و اضطراب است. این بدان معناست که هنگامی که به طورِ فعال خود را به عنوانِ موجوداتی درک می‌کنیم که از خود پرسش می‌کنند، در مقایسه با زمانی که در برداشت‌هایی که از خود داریم «ثابت‌قدم هستیم و در وضعِ موجود می‌مانیم» رنجِ بیشتری می‌بریم. هنگامی که کمتر خود را موردِ پرسش قرار می‌دهیم و درکِ خود را از خودمان به عنوانِ موجوداتِ خودپرسشگر به حداقل می‌رسانیم، رنجِ کمتری می‌بریم. به عبارتِ دیگر، تجربه‌ی آزادی بهایی دارد.
.
#رابرت_ویکس، برگرفته از کتاب #فلسفه‌_مدرن_فرانسه
.
آدمی به همان اندازه که خود را شناخته باشد آزاد است. اما #آزادی گوهر گران‌بهایی‌ست که رایگان بخشیده نمی‌شود.
.
#وحیدشاهرضا
.
.
در آغاز سفر ما #معصوم هستیم، نه به معنایِ بی‌گناه، بلکه به معنای خام و نیازموده. اگر شئی را که کودک با آن بازی می‌کند پشت خود بگیرید و به او بگویید که نیست، باور می‌کند که نیست شده است. او هرچه را پیش چشم‌هایش می‌بیند و به گوش‌اش می‌رسد باور می‌کند. او هنوز این تصور را ندارد که آنچه می‌بیند ممکن است چیزهایی را که نمی‌بیند پنهان کرده باشد و آنچه که می‌شنود ممکن است همانی نباشد که واقعا منظور دارد.
.
وقتی که می‌فهمیم چیزها همان‌طور که به نظر می‌رسند نیستند، #یتیم می‌شویم. اعتمادِ ساده‌دلانه‌ی ما به قصه‌هایی که برای‌مان تعریف کرده‌اند فرومی‌ریزد. می‌فهمیم که نمی‌فهمیم، حال هر قدر هم اولیاء و مربیانِ ما ژستی حاکی از همه‌چیزدانی و همه‌کار توانی به خود گرفته باشند. ما ضعیف‌تر و ناتوان‌تر از آنی هستیم که تصور می‌کنیم و جهانی که با آن مواجه هستیم ناشناخته‌تر از آنی است که سر و تهش را به یک قصه‌ی آفرینشِ شش روزه سرهم بیاوریم و روز هفتم استراحت کنیم!
.
در این موقعیت بسیاری تصمیم می‌گیرند که دردِ رهاشدگی به حالِ خود را انکار کنند و هم‌چنان به قصه‌هایی که آنها را به دیگری ضمیمه می‌کند باور داشته باشند. می‌کوشند شک‌هایی را که تاریخِ دروغ و جهالتِ قوم و قبیله‌ را می‌لرزاند فرونشانند و ژستی از غیرتِ متعصبانه می‌گیریند تا کسانی که این پرسش‌ها را مطرح می‌کنند دور نگه‌دارند. بسیاری از انسان‌ها امنیتِ روانیِ خود را به حقیقت ترجیح می‌دهند. و من-خوب-هستم‌ آنها خودشیفتگی‌ای‌ست که من-خوب-نیستم را پنهان می‌کند.
.
گروه دیگری به حال و روز یک #قربانی دچار می‌شوند. در خودفرو می‌روند و اعتمادِ بنیادین‌شان را به هستی و هم‌چنین به نفسِ خویشتن از دست می‌دهند. وضعیتِ روانی ایشان من‌-خوب-نیستم و تو-خوب-نیستی است. راهی برای برون رفت از این موقعیتِ تراژیک نمی‌بینند و تسلیمِ ترس‌ها و یاس‌های‌شان می‌شوند. یا خود را یک‌باره می‌کُشند و یا تدریجا -با نازیستنِ کامل خویش، با دستِ کم گرفتنِ فرصت‌های خویش.
.
اما گروه سومی هم هستند که به منزلِ بعدی پامی‌گذارند و #جنگجو می‌شوند. آن‌ها (مثل قهرمانی که در فیلم می‌بینید) می‌گویند:
.
«گور پدر دیگری، خودم انجامش می‌دهم.»
.
منتظر منجی نمی‌مانند. تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا رویاهای خویش را محقق سازند. البته با پذیرشِ واقعیت‌هایی که در منزل یتیمی آموخته‌اند، نه با خوش‌باوری‌های معصومانه‌یشان. این مرحله‌ی پذیرشِ فروتنانه‌ی آزادیِ نسبی خود برای تدبیر کردن زندگی‌ای‌ست که تقدیراتش به مراتب فراتر از آن است. مرحله‌ای که می‌پذیریم انتخاب‌های کوچکِ ما تاثیری انکارناپذیر بر ما و دیگران دارند و حاضر می‌شویم این مسئولیت را تقبل کنیم. مسئولیتِ گونه‌ای از ارتباط که با همه‌ی چالش‌هایش وضعیتِ من-خوب-هستم و تو-خوب-هستی را ممکن سازد. در این حال #قهرمان به عاملیت خود پی برده است و واقعا در مسیر است. و البته این #سفر_قهرمانی او را به شگفتی‌های بسیاری رهنمون خواهد شد...
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
.
.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگیِ ما عدمِ ماست
.
#صائب_تبریزی
.
به قول بعضی دوستان #آروم_نمیگیگیریم
.
جنگیدن و آرام گرفتن اضدادِ مکملِ هم هستند. یک سلحشورِ حقیقی از حسِ امتنان سرشار است.
.
هنری بزرگ است که چشم از مقصود برنداریم و با این حال به مقصد نیاندیشیم و قصه را لحظه به لحظه در آغوش کشیده و تجربه کنیم. این هنر واقعیِ زندگی است اگر لباس رزم به تن کرده‌اید و آماده‌ی ورود به صحنه شده‌اید با این حال چای‌تان را با اینکه می‌تواند آخرین نوشی باشد که می‌نوشید جرعه به جرعه و با حسی سرشار از حضور فرومی‌دهید، گویی ابدیتی را سیر می‌کنید. این آرامش در دلِ آن تکاپو کیمیا است.
.

.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
.
#قدر در اصل به معنای دیگ، پاتیل و آبشخور است، ظرفی که در آن غذا یا آبی نگه می‌دارند. از آن‌جایی که غذا و آب برای ادامه‌ی حیاتِ موجود ضروری هستند معنای استعاری «قدر»، روزی و نصیبِ فرد می‌شود: وقتی می‌گوییم «تقدیر» (قسمت) او چنین بود، در واقع به اندازه‌ی دیگ‌اش اشاره داریم. پس «قدر» هم‌چنین به معنای اندازه‌کردن و ارزیابی کردن نیز هست: قدر و قیمت چیزی را دانستن یعنی به ارزش آن آگاه بودن. «قدر» هم‌چنین به معنای جایگاه و مقام نیز هست زیرا دیگی بزرگ‌تر داشتن طبیعتا به معنای غذای بیشتر داشتن و این نیز به معنای توان‌گری و قدرت‌مندی‌ست (به ترکیب قدَر قدرت توجه کنید).
.
حال بیایید نگاهی بیاندازیم به ترکیبِ #شب_قدر. اگر صوری‌ترین معنای قدر را در نظر آوریم که در اصل اشاره به دیگ و آبشخور است، این شب چیزی نیست جز شب خورشت‌خوردن و شربت‌خوردن! و مردم سرزمینِ من بسیار در این شب دیگ‌ها به پا می‌کنند! اما اگر معنای دومی را در نظر داشته باشیم، این شب همانا شبِ تقدیر است، پس مردمانِ دیگری از سرزمین من در این شب به دنبال سهم روزی خود برای یک‌سال می‌روند، آنان به سیر کردن شکم خود در یک‌ شب نمی‌اندیشند بلکه به سالی پربرکت نظر دارند: خرید خانه، ماشین، رونق دکان، شفای بیماران، ازدواج فرزندان و بسیاری دیگر که می‌خواهند در سال پیش‌رو رقم بخورد.

برخی دیگر که این شب را به معنای «شبِ ارزشیابی» در نظر می‌گیرند، به درگاه خداوند عجز و ناله برده و فروتنی پیشه می‌کنند تا در عوض خداوند نیز آن‌ها را در مقام و مرتبه‌ی معنوی بالاتری قرار دهد، گناهان و تقصیرات‌شان را پاک گرداند و جایگاه‌شان را -در آن جهان- برتر نشاند. ایشان نیز به تعبیری همچنان به دنبال سهم بیشتری از این آش هستند، با این تفاوت که دیگ برای آنها مفهومی معنوی‌تر به خود گرفته است.
.
اما شاید «شبِ قدر» مفهوم دیگری نیز داشته باشد، برای مثال می‌توان آنرا «شبِ بیداری» دانست، زیرا چه زمانی که دیگی روی اجاق داریم و مشغول طبخ‌یم و چه زمانی که پیمانه زده و اندازه می‌گیریم، در هر دو حالت نیازمند هشیاری هستیم، وگرنه یا غذای‌مان ته می‌گیرد و یا اندازه‌ها از دست‌مان خارج می‌شود. شب، نقطه‌ی مقابل روز است؛ روز وقت بیداری‌ست و خورشید نماد خودآگاهی، پس شب نماد وجه ناخودآگاه شخصیت است، وجهی که نسبت به آن در غفلت به‌سر می‌بریم.
.
#کارل_گوستاو_یونگ، روانشناس سوئیسی می‌گوید: «تا زمانی که نسبت به وجه ناخودآگاه شخصیتِ خود هشیار نشده باشید، زندگی‌تان را هدایت می‌کند و شما به آن تقدیر می‌گویید». به این ترتیب می‌توان گفت هر زمان که درون‌نگری و تاملی بر نفس داشته باشیم، به همان اندازه (پیمانه) بر بیداری خود افزوده‌ایم و همان «قدر» جایگاه و منزلت یافته‌ایم و در زندگی خویش توانگر شده‌ایم.
.
به آنان که به دنبال خورشت و آش و شله بیرون می‌زنند نوشِ‌جان‌ می‌گویم! برای ایشان که پیش حاکمی که قرار است در این یک شب حکمِ سال‌شان را صادر کند تزویر می‌کنند، کامروایی آرزو می‌کنم! ولی شمایی که نه این یک شب که تقویم‌تان ساعت به ساعت بیداری‌ست، شمایی که مسئولیتِ خود را به تمامی پذیرا شده‌اید، بگذارید تا من معنای دیگر واژه‌ی «قدر» را برای شما به کار برم: «قدردان» وجودتان در این جهانم، سپاس که هستید.
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی

📅 #یک‌شنبه #روز۴ #اردیبهشت #سال۱۴۰۱
#کارل_گوستاو_یونگ، روانشناس سوئیسی می‌گوید: «تا زمانی که نسبت به وجه ناخودآگاه شخصیتِ خود هشیار نشده باشید، زندگی‌تان را هدایت می‌کند و شما به آن تقدیر می‌گویید». به این ترتیب می‌توان گفت هر زمان که درون‌نگری و تاملی بر نفس داشته باشیم، به همان اندازه (پیمانه) بر بیداری خود افزوده‌ایم و همان «قدر» جایگاه و منزلت یافته‌ایم و در زندگی خویش توانگر شده‌ایم.
.
به آنان که به دنبال خورشت و آش و شله بیرون می‌زنند نوشِ‌جان‌ می‌گویم! برای ایشان که پیش حاکمی که قرار است در این یک شب حکمِ سال‌شان را صادر کند تزویر می‌کنند، کامروایی آرزو می‌کنم! ولی شمایی که نه این یک شب که تقویم‌تان ساعت به ساعت بیداری‌ست، شمایی که مسئولیتِ خود را به تمامی پذیرا شده‌اید، بگذارید تا من معنای دیگر واژه‌ی «قدر» را برای شما به کار برم: «قدردان» وجودتان در این جهانم، سپاس که هستید.
.
#وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی