کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
2.05K subscribers
8.49K photos
944 videos
59 files
3.78K links
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

بازتاب‌دهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
Download Telegram
💠 #یاد

#بازنشر

زادروز: ۱۳ تیر ۱۲۳۰؛ تبریز
درگذشت:۱۸ آذر ۱۳۲۳



🔹#میرزا_حسن_تبریزی ( #رشدیه ) (۱۲۷۶ تا ۱۳۶۳ ق)
از نخستین بنیان‌گذاران مدرسه های جدید در ایران(تبریز و تهران) است. معلمی اندیشمند که کودکان در کلاس درس او بدون ترس و تحقیر و تنبیه با شیوه آموزش صوتی الفبا، حروف فارسی و خواندن و نوشتن را در مدت ۶۰ روز می‌آموختند.

میرزا حسن با نوآوری‌های خود کودکان را از رنج دشوار آموزش مکتب‌خانه‌ای رهانید و راه را برای همگانی شدن یادگیری خواندن و نوشتن هموار کرد و این تحولی بزرگ در آموزش و پرورش بوجود آورد.

رشدیه معتقد بود که محتوای آموزشی باید مطابق با شرایط ذهنی و توانایی‌های کودک در سنین مختلف باشد؛ نیز از لفاظی‌ها و پیچیدگی‌ها به دور باشد.

رشدیه در کودکی به مکتب رفته بود و بی‌رحمی‌های مکتب‌دار را تجربه کرده بود، در نوجوانی تحت‌تأثیر خواندن روزنامه‌های «حبل‌المتین»، «اختر» و «ثریا» که در خارج از ایران چاپ می‌شد و به تبریز می‌رسید، قرار گرفت. در این روزنامه‌ها از آموزش و پرورش مدرن و انتقاد از وضع آموزش در ایران مطالبی می‌نوشتند.

رشدیه برای ادامه تحصیل به جای نجف به استانبول، مصر و بیروت رفت و در دانشسرا (دارالمعلمین) مصر و بیروت که انگلیسی ها و فرانسوی ها تاسیس کرده بودند، اصول آموزش و پرورش جدید را آموخت. در بیروت از معلمی که به شیوه نو، الفبای فرانسه را درس می داد، اصول آموزش الفبا را یاد گرفت و با تطبیق دادن با اصول تدریس الفبای فارسی، شیوه نوینی را ابداع کرد.

🔹 در کتاب «سوانح عمر» از زبان خود رشدیه نقل شده که: « خدمت بزرگ من تاسیس مدرسه در ایران نیست اگر من این کار را نمی کردم دیر یا زود دیگری این کار را انجام می داد. خدمت ذی‌قیمت من ایجاد «الفبای‌صوتی است که راه آموختن را آسان و نوآموزان را از آن کوره راه‌ها و عذاب‌ها خلاص کرده است و با این روش است که کودن‌ترین اطفال در ۶۰ روز خواندن و نوشتن را می‌آموزند.»

رشدیه ابتدا شهر ایروانِ ارمنستان نخستین مدرسه را به نام رشدیه در ۱۳۰۱ق تاسیس کرد. ناصرالدین شاه هنگام بازگشت از سفر فرنگ، در ایروان از مدرسه رشدیه دیدن کرد و چند فرسخ او را با خود همراه کرد و از او درباره مدرسه می پرسید، رشدیه جوان با آب و تاب و خوشحال از اینکه به آرزوی دیرینه‌اش رسیده است، از هدف ها و فایده های مدرسه سخن گفت، بی‌خبر از اینکه ناصرالدین شاه به خوبی می دانست که ایجاد چنین مدارسی آگاهی جامعه را بالا می‌برد؛ بنابراین احساس خطر کرد و دستور توقف اجباری او را در نخجوان داد، پس از چند روز وقتی شاه به تهران رسید، به رشدیه اجازه دادند به تبریز حرکت کند. رشدیه که به امید کمک شاه، مدرسه اش را به برادرش سپرده بود، پس از فرار اجباری از تبریز به ایروان رفت و متوجه شد که مدرسه اش را تعطیل کرده‌اند و اجازه باز کردن مجدد را به او نمی دهند. اما چند سال بعد رشدیه در تبریز نخستین مدرسه ابتدایی به سبک اروپایی را تأسیس کرد. مدرسه‌های رشدیه در تبریز نه بار به تحریک مخالفان متعصب ویران و غارت شد و رشدیه چندین بار مجبور به فرار به شهرهای دیگر شد و یک بار هم به او تیراندازی شد. با همه اینها او دوباره مدرسه را بنا می کرد.

در سال ۱۳۱۵ قمری / ۱۲۷۶ خورشیدی به پیشنهاد و با حمایت‌های امین‌الدوله برای تاسیس مدرسه به تهران دعوت شد. رشدیه نخستین مدرسه نوین را در تهران در باغی در دروازه قزوین تأسیس کرد و برای جلوگیری از تعرض اخلالگران حدیث «انا مدینة العلم و علی بابُها» از پیامبر (ص) را بر سر در آن نصب کرد. نیز برای جلب حمایت های دولتی مقرر شد ۴۰ نفر از یتیمان با هزینه دولت در این مدرسه تحصیل کنند.

از نوآوری های دیگر رشدیه تهیه نظام نامه‌ای برای همه امور مدرسه بود؛ برخلاف مکتب خانه‌ها که بدون برنامه و بر محور خواست و سلیقه مکتب‌دار اداره می‌شد، او «انجمن امنای مدرسه» را تشکیل داد که در واقع این انجمن نخستین هسته تشکیلات رسمی آموزش در آن زمان بود. سپس «انجمن معارف» شکل گرفت که عده‌ای از روشنفکران با حمایت امین‌الدوله و همراهی مظفرالدین شاه به تاسیس مدارس و گسترش فرهنگ نو روی آوردند و نهضت مدرسه سازی به راه افتاد.

#تقویم_کانون
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#شیوه‌های_نوین_آموزش
#بزرگان_تاریخ_آموزش
#تاریخ_آموزش_و_پرورش

تهیه کننده کلیپ: #رسول_بداقی


https://tttttt.me/KSMtehran/119



🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #معرفی_کتاب

📚 «جنبش های اجتماعی و امید»

نویسنده: #سعید_مدنی

 
🔹 معرفی کتاب به قلم علیرضا رجایی

🔺"جنبش‌های اجتماعی و امید" نام کتابی است از دکتر سعید مدنی که به‌علّت ممانعت بی‌دلیل از انتشار کتاب‌های او در ایران،نشر باران در سوئد آن را منتشر کرده‌است.
مدنی چنان‌که می‌دانیم خود نیز اکنون در زندان است و این از شگفتی‌های تاریخ امروز ماست که پژوهشگری توانا و موثّر،پ پس‌از چندین نوبت متوالی زندان و تبعید، در۶۲ سالگی باز هم باید دوران نامعلومی از حبس و زندان را تحمّل کند.

🔹هسته اصلی کتاب"جنبش‌های اجتماعی و امید" امّا از قضا در زندان شکل گرفته‌است؛ یعنی وقتی مدنی در سال ۹۲ پس‌ از یک سال بازداشت در بند ۲۰۹ وزارت اطّلاعات، به بند عمومی و مشهور ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. او این انتقال را "فرصتی طلایی" می‌داند که امکان آن را یافت منتخبی از کتاب مهمّ "جنبش‌های اجتماعی" نوشته دو محقق برجسته این رشته یعنی جف گودوین و جیمز ام جاسپر را ترجمه و در همان سال منتشر کند،ولی کاستی‌های ترجمه که در فقدان منابع در زندان و در جریان بیماری و جرّاحی درایّام حبس پدید آمده‌بود، مدنی را برآن داشت تا حاصل یک دهه مطالعات نظری و میدانی خود را در زمینه جنبش اجتماعی و در ادغام با اثر گودوین و جاسپر، در قالب کتاب "جنبش‌های اجتماعی و امید" منتشر کند؛کتابی فشرده و متراکم وانباشته از تئوری‌ها و‌ تحلیل‌ها‌ در شش فصل و ۳۶۰ صفحه که ابعادمتفاوت و گاه متناقض تکوین و افول جنبش‌ها و چگونگی سازمانِ رهبری و چشم‌اندازهای آنها را در متن دیالک‌تیک عمیق امید و ناامیدی بررسی می‌کند.

🔹 در یکی از بخش‌های مهم کتاب، سعید مدنی اهمیت مساله تاکتیک را در جنبش‌های اجتماعی مطرح می‌کند: "انتخاب تاکتیک دشوار و از آن دشوارتر ابداع تاکتیک است". تاکتیک را "سلاح ضعفا" تعریف کرده‌اند و به‌ همین جهت است که برای آن اهمیّتی استراتژیک قائل شده‌اند.یکی از تاکتیک‌های مهمّ جنبش‌ها بهره‌گیری از نقش رسانه‌ها برای رساندن صدای جنبش و ایجاد همبستگی بیشتر است امّا قدرت افسارگسیخته رسانه‌ها این خطر را نیز درپی‌دارد که گاه "یک ستاره رسانه‌ ای" برای جنبش خلق می‌شود که لزوماً رهبر واقعی روشنفکران یا سازمان‌ها نیست بلکه معمولاً "فردی افراطی و خوش‌عکس" است که توانایی جذب رسانه‌ها را دارد و این خود موجب تحریف پیام‌ جنبش می‌شود و درمقابل، رهبرانِ بالقوّه از موقعیت خود کنار گذاشته می‌شوند. درمجموع، شهرت بی‌دلیل جناح‌هایِ افراطی جنبش و بخش‌های هرج‌و‌مرج‌طلب، در کنار سرکوب شدن میانه‌روها به دست دولت، زمینه را برای تند شدن جنبش و تقویت گرایش‌های رادیکال فراهم می‌کند.




#نشر_آگاهی
#معرفی_کتاب
#ترویج_کتابخوانی


📌 متن کامل معرفی کتاب را در لینک زیر بخوانید 👇

https://bit.ly/3BDDBBp

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد


🍃 #احمد_محمود
( زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز_درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج ) نویسنده


مهدی یزدانی خرم

_ متولد خون، تاریخ و رنجی که در تمام کلمه هایش خودنمایی می کنند. مرد گرم ادبیات ایران متولد دی ماه است. چهارم دی. #احمد_محمود شاید همان توصیفی باشد که از نویسنده ی زجر کشیده ی ایرانی که تاب آورد باشد. هرچه کردند نتوانستند او را « بشکنند ». حتا سعایت کفتارهای زربگیر و سکه باز که رهگذر های مواجب بگیر این دوران بودند نیز تأثیری در شکوه آقای اغلب «ممنوع»  نداشت. بی تردید احمد محمود نیز جان اش از این همه تنگی و ناراستی که برای اش تدارک می دیدند دل خون می شد اما منش او به نحوی بود که نه می خواست مهاجرت کند، نه رام و بز خو شودتا چیزی به دست آورد. او می دانست چه قدر نویسنده ی «کاربلدی» ست.

او هجوم هزارنفر را برای خرید « #همسایه_ها» دیده بود و در عین حال آشنا بود با حبس و تبعید و تلاش برای نبودن اش. در ابتدای انقلاب که حدودا پنجاه سال داشت به اندازه دو پنجاه سال تجربه بر جان اش بود و همین او را «آماده »ی بیست سال زنده گی پر افت و خیز کرد.

🔺او « #زمین_سوخته» را نوشت و کاری کرد که اگر (تأکید می کنم ) هیچ روایت غیر رسمی دیگری از جنگ در اهواز منتشر نشود رمان او کافی باشد تا بفهمیم چه بر این انسان رفت.

محمود از جنوب آمد اما ریشه اش در کل ایران بود. در تمام ایران خوانده می شد و می شود. هرجا سخن از نویسنده ای سخت کوش و رام نشدنی می شود که از قضا گوشه گیر هم بود اما همیشه بر صدر نام اش می آید.

حسادت به او چیزی نیست که نتوان در قلم، بیان و رفتار برخی نویسندگان  هم نسل اش ندید و جالب اینکه ترکیب این حسادت محفلی و آن عداوت دولتی معجونی غریب ساخت تا مرد ساکن خانه ی میدانی در نارمک تهران تنهایی خود را بیش از پیش احساس کند. و همین شد که در آخر های نفس کشیدن اش بسیاری از همان حاسدان برای عکس یادگاری گرفتن با رئالیست بزرگ ایرانی هم را هل دهند. اما هیچ عکسی ، هیچ جایزه دولتی ای که شبانه در خانه اش فرستادند و او نپذیرفت و هیچ ستایش نامه ی پر طمطراقی نتوانست محمود را التیام دهد. که نوشتن در این مملکت نبرد با تاریخ، سنت، قدرت ، نیاید گوها و ده ها سایه ی دیگر است.
که احمد محمود سه نفر بود انگار. احمد، محمود  و احمد محمود. که یک نفر نمی‌تواند تاب بیاورد این حجم فشار را و هر روز هفت صبح بلند شود ،«شانزده» مدادش را بتراشد و تا یک ظهر بی آنکه امیدی به چاپ داشته باشد بنویسد و بنویسد. تنگنای معیشت را پشت در آن اتاق کوچک رو به حیاط بگذارد و بنویسد و سیگار بکشد.

عکس مریم زندی از بهترین تصاویر اوست. استعاره از مردی که میان یک تاریخ رونده و خفه کننده خود را بیرون کشید...


📌 "سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند ..."

#یاد
#زادروز
#احمد_محمود
#نشر_آگاهی
#آشنایی_با_بزرگان

🔹🔹🔹
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/100

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #روز_جهانی_اُتیسم

🔺🌀 مرا درک کن

۲ آوریل؛ ۱۳ فروردین
#روز_جهانی_اتیسم

#نشر_آگاهی 🤝

برخی از علائم گسترده و عمومی تر #طیف_کودکان_اتیسم؛

🌈 عدم توجه به محیط
🌈 عدم واکنش به اسم خود
🌈 انجام کارهای تکراری به مدت طولانی
🌈 بازی های نامتعارفو غیر معمول
🌈 عدم همبازی شدن
🌈حساسیت بیش از حد( بالا و یا پایین ) به لمس شدن
🌈 تاخیر کلامی
🌈تحریک پذیری بالا
🌈 واکنش شدید به تغییر
🌈 و ...

و بسیاری علائم دیگر که در هر کودک متفاوت از دیگری است.

🔹 شناخت و آگاهی ما از علائم اختلالات گوناگون، به تشخیص زودهنگام و در نتیجه جلوگیری از آسیب های بیشتر و نیز آموزش های حیاتی به کودک برای ارتباط، گفتار و ... خواهد انجامید.
پس👇

🔍 تفاوت ها و علائم را جدی بگیریم.

آسیه سپهری
معلم و درمانگر کودکان

#اتیسم
#طیف_اتیسم
#درک_تفاوت_ها
#نشر_آگاهی
#بخاطر_کودکان
#آموزش_حق_کودکان
📌 #آموزش_برابر_حق_همه

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #روز_جهانی_اُتیسم

🔺🌀 مرا درک کن

۲ آوریل؛ ۱۳ فروردین
#روز_جهانی_اتیسم

#نشر_آگاهی 🤝

برخی از علائم گسترده و عمومی تر #طیف_کودکان_اتیسم؛

🌈 عدم توجه به محیط
🌈 عدم واکنش به اسم خود
🌈 انجام کارهای تکراری به مدت طولانی
🌈 بازی های نامتعارفو غیر معمول
🌈 عدم همبازی شدن
🌈حساسیت بیش از حد( بالا و یا پایین ) به لمس شدن
🌈 تاخیر کلامی
🌈تحریک پذیری بالا
🌈 واکنش شدید به تغییر
🌈 و ...

و بسیاری علائم دیگر که در هر کودک متفاوت از دیگری است.

🔹 شناخت و آگاهی ما از علائم اختلالات گوناگون، به تشخیص زودهنگام و در نتیجه جلوگیری از آسیب های بیشتر و نیز آموزش های حیاتی به کودک برای ارتباط، گفتار و ... خواهد انجامید.
پس👇

🔍 تفاوت ها و علائم را جدی بگیریم.

آسیه سپهری
معلم و درمانگر کودکان

#اتیسم
#طیف_اتیسم
#درک_تفاوت_ها
#نشر_آگاهی
#بخاطر_کودکان
#آموزش_حق_کودکان
📌 #آموزش_برابر_حق_همه

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #روز_جهانی_کتاب

🔹 در سال ۱۹۹۵ یونسکو تصمیم گرفت که روز جهانی کتاب و حق نشر در روز ۲۳ آوریل، جشن گرفته شود. این روز همچنین مصادف با سالگرد در گذشت ویلیام شکسپیر (نمایش‌نامه‌نویس مشهور و شاعر برجسته‌ی انگلیسی) و سروانتس است.

ایده اعلام این روز به عنوان روز جهانی کتاب و حق مؤلف اولین بار در کاتالونیا نشأت گرفت. آنجا در روز ۲۳ آوریل، روز سن ژورژ، به ازای هر کتاب که فروخته می‌شود یک شاخه گل رز، به خریدار کتاب هدیه داده می‌شود.

موفقیت روز جهانی کتاب بیش از هر چیز، به حمایت کلیه گروه‌های ذی‌نفع از این روز بستگی دارد. این گروه‌ها عبارت‌اند از: نویسندگان، ناشران، معلمان، کتابداران، مؤسسات خصوصی و دولتی، سازمان‌های غیردولتی بشردوستانه و رسانه‌های عمومی.



"اعتقاداتت را
برای خودت نگهدار ،
و انسانیت را
به تمام دنیا نشان بده ..."

#ویلیام_شکسپیر


‎‌
📚 ۳ اردیبهشت، ۲۳ آوریل #روز_جهانی_کتاب گرامی باد


#قلم
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#نشر_آگاهی
#روز_جهانی_کتاب

https://tttttt.me/httpsksmtehran2/165

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠#یاد

#محمد_بهمن_بیگی
(بنیانگذار آموزش عشایر ایران)
(۲۶ بهمن ۱۲۹۸_ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹)

🔺متن هایی از کتاب "اگر قره قاچ نبود" و کتاب "به اجاقت قسم" نوشته: #محمد_بهمن_بیگی


🔹 سال سختی بود. آسمان بی ابر و زمین بی باران شده بود. هر بامداد، خورشید بی رحم می تابید. هر شامگاه، ماه بی شرم می درخشید. مردم تیل از خنده ی ستارگان به جان آمده بودند.
(ص ۴۵، اگر قره قاچ نبود)


🔹 کلیه مشکلات ما در لابلای الفبا خفته است و من اینک شما را به یک قیام جدید دعوت می کنم. پس از سالها سیر و سیاحت، غور و مطالعه، دلسوزی و دردمندی به این نتیجه قطعی رسیده ام و شما را به یک قیام مقدس دعوت میکنم. قیام برای با سواد کردن مردم ایلات.
(ص ۱۹۵ ،اگر قره قاچ نبود)


🔹 آنچه من می خواستم تعمیم مکتب ها و مدارس خصوصی بود. می خواستم که نعمت سواد عمومیت یابد و. همگانی شود تا فقیر نیز مثل غنی و چوپان زاده هم مثل خانزاده بر این سفره ی کریم بنشینند.

(ص ۱۴، به اجاقت قسم)

🔹 باید به پا ایستاد. باید مشت ها را گره کرد. باید به جنگ جور و ستم رفت. باید بیسوادی و جهل را ریشه کن ساخت. باید به گسترش فرهنگ و سواد همت گماشت. و البته فرهنگ و سوادی که از اخلاق انسانی و شرف خواهی و مظلوم نوازی جدا نشود و از محبت و مهربانی به پدران آواره مادران داغدیده دور نماند. باید دبستان بر پا کنیم و البته نه زندان.

(ص ۳۹، به اجاقت قسم )


🔹 برای من دیدار چادرهای سفید دبستان های عشایری در میان چادرهای سیاه لذت بخش و افتخارآمیز بود ولی محرومیت دختران از حضور در این دبستان ها اندوهگینم میکرد. اندوه بیشترم از این بود که با تاسیس مدارس رنج روزانه دختران دو برابر شده بود.
پسران به دبستان میرفتند و دختران ناچار بودند که وظایف آنان را نیز انجام دهند.

(ص۸۱، به اجاقت قسم)



#تقویم_کانون
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#آموزش_عشایر
#شیوه‌های_نوین_آموزش
#بزرگان_تاریخ_آموزش
#تاریخ_آموزش_و_پرورش

https://tttttt.me/KSMtehran/9498

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران )

🆔 @KSMtehran
💠 #آخر_هفته_با_کتاب

🔺نام کتاب: اندیشه البرز؛ یادنامه دکتر محمدعلی مجتهدی، به کوشش بهرام بیانی، نشر ماهی

محمدعلی مجتهدی نه رجل سیاسی بود و نه مبارز یا روشنفکر منتقد محسوب می‌شد. هنرش این بود که ۳۴ سال دبیرستان البرز را اداره کرد و دانشگاه صنعتی شریف را پایه گذاشت. یکی از همان کنشگران مرزی که او را می‌توان پدر تجدد آموزشی در ایران معاصر دانست.
در سال‌های اخیر، چند کتاب و مستند سینمایی درباره مجتهدی در پاسخ به اقبال افکار عمومی به او منتشر شده‌اند. آخرین نمونه از این دست پژوهش ‌ها را نشر ماهی در سال گذشته منتشر کرد.
«اندیشه البرز» به دلیل پرهیز از تکرار گفته‌های پیشین درباره‌ی مجتهدی و تمرکز بر شیوه‌های مدیریتی او، از پژوهش‌های قبلی یک گام جلوتر است.
کتاب در دو بخش تدوین شده که در بخش اول بهرام بیانی محصل دبیرستان البرز و دانشگاه صنعتی شریف در دوره‌ی مدیریت مجتهدی، جستاری بلند درباره کارنامه این مدیر آموزشی نوشته و در بخش دوم، شاگردان و دبیران سابق دبیرستان البرز که حالا جزو چهره‌های فکری ایران محسوب می‌شوند، از این مدرسه و مجتهدی نوشته‌اند. به قول یکی از معلمان دبیرستان البرز، ایران برای مجتهدی در دبیرستان البرز خلاصه می‌شد و او سعادت ایران را در موفقیت دبیرستان البرز می‌پنداشت. وقتی در غائله‌ی آذربایجان به او گفته بودند: «مملکت دارد بر باد می‌رود و شما دائم می‌گویید دبیرستان البرز ». پاسخ داده بود که اگر این جا(دبیرستان البرز) درست شود، همه جا (ایران) درست خواهد شد.
در کتاب می‌خوانیم که چگونه مجتهدی تلاش می‌کرد دبیرستان البرز و دانشگاه‌های پلی‌تکنیک و شریف را از مصاف‌های سیاست مستقل نگاه دارد. این تلاش مجتهدی برای او دردسرهایی هم به همراه داشت. مثلاً این که به روایت کتاب، برکناری مجتهدی از ریاست دانشگاه‌های پلی‌تکنیک و صنعتی شریف، نه به دلیل بدخواهی سایر مدیران هم‌رده‌اش در آموزش عالی بلکه به دلیل مخالفت ساواک با مجتهدی به دلیل ایستادگی او در برابر دست‌اندازی این نهاد امنیتی به دانشگاه بوده است. یک عمر تلاش مجتهدی برای نهادسازی، پس از انقلاب به «تلاش موثر در تحکیم سلطنت پهلوی » تعبیر شد و به قطع حقوق بازنشستگی‌اش انجامید. مجتهدی باقی عمر را با تنگدستی در تبعید گذراند اما خاطره‌ی نهادهایی که او ساخت همچنان الگویی از کنشگری مرزی است.

اندیشه پویا، ش ۸۳

#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#نشر_آگاهی

https://tttttt.me/httpsksmtehran2/169

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد


🍃 #زادروز
#توران_میرهادی( ۲۶خرداد۱۳۰۶_۱۸آبان ۱۳۹۵)
نود و ششمین سالروز تولد توران خانم.


توران میرهادی

🔹 "سختی ها به من یاد دادند، همه چیز را غنیمت بشمارم، و تا زمانی که نفس می کشم بکوشم خدمت کنم، و هر کار که از دستم بر می آید، انجام بدهم.

در تمام عمرم هم شاگرد بوده‌ام و هم معلم.

آن چه را که بلد بوده ام، یاد می دادم و آن چه را بلد نبودم یاد می گرفتم.

و این جریان هنوز هم ادامه دارد و چون شاگرد خوبی هستم و بسیار می آموزم خسته نمی شوم.

احترام به اساتید هنوز هم در دل و جان من پا بر جاست."


🔹 «این یک اصل است که ترقی و سعادت یک مملکت ،
نه مربوط به ازدیاد عواید است و نه به جنگ افزارهای پیشرفته، نه به زیبائی بناها و معابد تاریخی،
بلکه ازدیاد عدۀ مردم تربیت شده و فرهنگ دوست است که قدرت واقعی یک سرزمین را می‌سازد.»



#صلح_را_از_کودکی_باید_آموخت
#تقویم_آموزشی
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#مدارس_نوین
#آشنایی_با_بزرگان
#تاریخ_آموزش_و_پرورش

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
⤴️ ادامه از صفحه قبل


این‌گونه گناهان رشدیه در میان برخی از فقیهان و درباریان بزرگ‌تر می‌شد، ولی حامیانش نیز از حمایت‌های مالی و تشویق او دست نمی‌کشیدند؛ نمونه‌اش حاج ملاهادی سبزواری و علی‌خان امین‌الدوله که وقتی رشدیه را از مدرسه و مسجد بیرون می کردند و او مجبور می‌شد از ترس جانش مدتی را در فرار از دشمنان در جایی پنهانی به سر ببرد، یا وقتی در تامین مالی مدارس خود با تنگدستی و ورشکستگی مواجه می‌شد، به کمکش می‌شتافتند. شمس‌الدین رشدیه تعریف می‌کند، در زمانی که پدرش برای راه‌اندازی دوباره مدرسه به شخصی مقروض شده بود، شیخ هادی مبلغ بدهی او را در پاکتی به دستش می‌دهد و «فردای آن روز شاگردان کلاس اول را با معلم‌شان [...] به منزل شیخ حرکت دادند. در عرض راه هیاهوی عجیبی راه افتاده بود که حاج شاگردان مدرسه رشدیه را به امتحان خواسته است. [...] مخصوصاً حاج شیخ امتحان را به آن چنان شخصی واگذاشت تا همه بدانند که علاقه وافر شیخ در نگهداری رشدیه و مدرسه‌اش از چه جهت است.» (سوانح عمر)


#تقویم_کانون
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#میرزا_حسن_تبریزی_رشدیه
#شیوه‌های_نوین_آموزش
#بزرگان_تاریخ_آموزش
#تاریخ_آموزش_و_پرورش

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد

🔺 #صدیقه_دولت_آبادی

۶ مرداد
#سالروز_درگذشت

صدیقه دولت‌آبادی (۱۲۶۱–۱۳۴۰) روزنامه‌نگار و از فعالان انقلاب مشروطه و جنبش زنان در ایران، از بنیان‌گذاران انجمن مشروطه‌خواه مخدرات وطن بود. همچنین، از نخستین فعالان حقوق زنان در ایران و ناشر نخستین نشریه زنان به زبان پارسی به نام "زبان زنان" و از موسسین یکی از اولین مدارس دخترانه به نام مکتب شرعیات بود. او از معدود زنانی بود که در دوره قاجار تلاش‌های گسترده‌ای برای تأسیس و گسترش مدارس دخترانه انجام دادند و ناملایمات زیادی را تحمل کرد.

صدیقه دولت آبادی در ۲۰ صفر سال۱۳۰۰ هجری قمری در اصفهان و در یک خانواده روشنفکرِ روحانی متولد شد. پدرش میرزا هادی دولت‌آبادی و مادرش خاتمه بیگم بودند.
خودش می‌گوید: " وقتی شش ساله بودم، روزی پدرم به من گفت: صدیقه! مادرت قبل از تولد تو؛ شش پسر به دنیا آورد. من در این عصر که اجتماع با دیده حقارت به زنان می نگرد، دلم نمی‌خواست صاحب فرزند دختری شوم. ولی اگر درس بخوانی و باسواد شوی نزد من محترم و عزیز خواهی بود و همسنگ برادرانت از دارایی مادی و معنوی من سهم خواهی برد. اما اگر تحصیل نکنی و بی دانش باقی بمانی، تو را حتی در ردیف فرزندان خودم هم به حساب نخواهم آورد"...


🔺 در بزرگسالی مهم‌ترین رویای صدیقه دستیابی به حق رای برای زنان ایران و حضور در مجلس بود؛ رویایی که بارها درباره آن صحبت کرد و نوشت. در سال ۱۳۳۱ در نامه ای خطاب به دکتر مصدق خواست حق رای  را به زنان واگذار کنند. دولت آبادی ضعف عمومی مردم، به خصوص زنان را در بی سوادی می‌دانست. در نطق ۱۷ دی ۱۳۳۰ از دولت مصدق خواست وزیر فرهنگ هفت سال در این پست بماند و برنامه‌های آموزش نسل جوان را ارزیابی کند. او برای مراسم فروش اوراق قرضه ملی، پولی را که برای کفن و دفنش کنار گذاشته بود برای کمک به وطن خرج کرد.

در سال ۱۳۴۰ که بار دیگر خبر احتمال حق رای به زنان منتشر شد، صدیقه دولت آبادی که به شدت بیمار بود در سازمان زنان از حق رای دفاع کرد. اما بیماری سرطان در نهایت ششم مرداد همین سال نفسش را بند آورد. او درحالی درگذشت که دقیقا هفت ماه بعد از مرگش زنان برای نخستین بار پای صندوق‌های رای رفتند و به اصول ششگانه انقلاب سفید رای دادند.
  اما تراژدی زندگی صدیقه دولت‌آبادی در به‌گور بردن آرزوی آزادی زنان به پایان نرسید.
او وصیت کرده بود در قبرستان زرگنده دفن شود. سازمان زنان روی مزار او به عنوان یکی از زنان فعال سنگ قبر زیبایی گذاشته بود اما درست ۱۵ سال بعد در روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۹ مزارش توسط امام جماعت مسجد زرگنده تخریب شد. بخش باقی مانده از مزار او و برادرش یحیی دولت‌آبادی و دکتر محمود نریمان در سال ۸۶ تخریب شد و از بین رفت.


https://tttttt.me/httpsksmtehran2/103

🔻مطالب منتشر شده در مورد فعالیتها و زندگی #صدیقه_دولت_آبادی را درکانال بخوانید:

#قسمت_اول:

https://tttttt.me/KSMtehran/12407

#قسمت_دوم:

https://tttttt.me/KSMtehran/12418

#قسمت_سوم:

https://tttttt.me/KSMtehran/12425




#صدیقه_دولت_آبادی
#درگذشت
#تقویم_کانون
#نشر_آگاهی
#زنان_پیشرو
#جنبش_زنان_ایران
#بزرگان_تاریخ_آموزش
#تاریخ_آموزش_و_پرورش
#تاریخچه_آموزش_پرورش_نوین_ایران

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد

🍂 #درگذشت
🔹 #علی‌اشرف_درویشیان
( زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶ تهران ) 
معلم، نویسنده


🔹درویشیان داستان‌نویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه بود که بسیاری از افسانه‌ها را در کتاب افسانه‌‌ها و متل‌های کردی آورده ‌است.

او درباره‌ قصه‌های کودکی‌اش می‌گفت:

"در زندگی پای قصه‌های خیلی از قصه‌ گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه  آنها‌ بهتر بود و به آنچه می‌گفت آگاهی کافی داشت‌. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثل‌ها و اصطلا‌حات محلی بیان می‌کرد‌. آن‌ها را با مسائل روز و نکته‌های مورد علا‌قه ما می‌آمیخت،‌ آرام و بی‌شتاب قصه می‌گفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی می‌شود، ‌بنابراین همیشه شب‌ها و به‌ویژه پیش از خواب برای ما قصه می‌گفت‌. پدرم هم قصه‌‌گوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم‌. او کم‌ سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را می‌خواند‌. نخستین کتاب داستانی که به‌خانه‌ ما آمد، امیرارسلا‌ن نامدار بود که من در ۹ سالگی در شب‌های زمستان برای خانواده می‌خواندم".

🔹 وی در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره‌ دانشسرای مقدماتی کرمانشاه ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلا‌نغرب آموزگار بود.

در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته‌ ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روان‌شناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته‌ مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.

🔹 او از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولا‌یت" و فعالیت‌های سیاسی، ۳ بار دستگیر و ممنوع‌‌القلم شد و ۶ سال به‌خاطر انتشار کتاب‌هایش در زندان بود و مجموعه‌ "فصل نان" و قصه‌ "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش به‌خارج از زندان فرستاد‌.

وی در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سال‌های ابری، فصل نان و همراه آهنگ‌های بابام به زندگی خودش و سختی‌های آن سالها پرداخته است.

🔹 آثار:
_ بیستون
_ آبشوران
_ فصل نان
_ همراه آهنگ‌های بابام
_ گل طلا وکلاش قرمز
_ ابر سیاه هزار چشم
_ روزنامه دیواری مدرسه ما
_ رنگینه
_ کی برمی‌گردی داداش جان
_ آتش در کتابخانه بچه‌ها
_ چون و چرا
_ داستان‌های محبوب من (۶ جلد)
_ سلول ۱۸
_ سی و دوسال مقاومت در زندان‌
_ افسانه‌ها و متل‌های کردی
_ سال‌های ابری (۲ جلد)
_ درشتی (مجموعه داستان کوتاه)
_ مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانه‌های ایرانی با همکاری رضا خندان مهابادی
_ واژه‌نامه گویش کرمانشاهی
_یادمان صمد (صمدبهرنگی)
_ شب آبستن
_ از این ولایت: نشرچشمه
_قصه‌های آن سال‌ها: نشرچشمه
_ خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان)



#زادروز
#علی‌اشرف_درویشیان
#نشر_آگاهی
#آشنایی_با_بزرگان
#نابرابری_آموزشی
#نابرابری_اجتماعی

یادداشت عبدالرضا قنبری در مورد علی اشرف درویشیان 👇

https://tttttt.me/KSMtehran/2138

https://tttttt.me/KSMtehran/2139


🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد

🔹 نگاهی به زندگی دشوار و کارنامه پربار جبار باغچه بان، از پیشگامان آموزش پیش دبستان و بنیان‌گذار آموزش کودکان ناشنوا در ایران:

زمین و زمانه "جبار"

"...هیچ وقت از زمین خوردن نترسیده‌ام. به خودم گفته ام: زمین خوردن هم درشان پهلوانان است.
اگر از زمین خوردن میترسی، اصولا نباید کشتی بگیری. هربار که زمین خورده ام، برخاسته ام و مصمم‌تر و امیدوارتر از گذشته به راه خود ادامه داده ام..."
جبار باغچه بان


#یاد
#درگذشت
#جبار_باغچه_بان
#تقویم_کانون
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#شیوه‌های_نوین_آموزش
#بزرگان_تاریخ_آموزش
#تاریخ_آموزش_و_پرورش


https://tttttt.me/KSMtehran/12132

https://tttttt.me/KSMtehran/4323

https://tttttt.me/KSMtehran/114

https://tttttt.me/KSMtehran/15268

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
⤴️ ادامه از صفحه قبل


این‌گونه گناهان رشدیه در میان برخی از فقیهان و درباریان بزرگ‌تر می‌شد، ولی حامیانش نیز از حمایت‌های مالی و تشویق او دست نمی‌کشیدند؛ نمونه‌اش حاج ملاهادی سبزواری و علی‌خان امین‌الدوله که وقتی رشدیه را از مدرسه و مسجد بیرون می کردند و او مجبور می‌شد از ترس جانش مدتی را در فرار از دشمنان در جایی پنهانی به سر ببرد، یا وقتی در تامین مالی مدارس خود با تنگدستی و ورشکستگی مواجه می‌شد، به کمکش می‌شتافتند. شمس‌الدین رشدیه تعریف می‌کند، در زمانی که پدرش برای راه‌اندازی دوباره مدرسه به شخصی مقروض شده بود، شیخ هادی مبلغ بدهی او را در پاکتی به دستش می‌دهد و «فردای آن روز شاگردان کلاس اول را با معلم‌شان [...] به منزل شیخ حرکت دادند. در عرض راه هیاهوی عجیبی راه افتاده بود که حاج شاگردان مدرسه رشدیه را به امتحان خواسته است. [...] مخصوصاً حاج شیخ امتحان را به آن چنان شخصی واگذاشت تا همه بدانند که علاقه وافر شیخ در نگهداری رشدیه و مدرسه‌اش از چه جهت است.» (سوانح عمر)


#تقویم_کانون
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#میرزا_حسن_تبریزی_رشدیه
#شیوه‌های_نوین_آموزش
#بزرگان_تاریخ_آموزش
#تاریخ_آموزش_و_پرورش

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد

🍃 #احمد_محمود
( زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز_درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج ) نویسنده

مهدی یزدانی خرم

🔺بازنشر

_ متولد خون، تاریخ و رنجی که در تمام کلمه هایش خودنمایی می کنند. مرد گرم ادبیات ایران متولد دی ماه است. چهارم دی. #احمد_محمود شاید همان توصیفی باشد که از نویسنده ی زجر کشیده ی ایرانی که تاب آورد باشد. هرچه کردند نتوانستند او را « بشکنند ». حتا سعایت کفتارهای زربگیر و سکه باز که رهگذر های مواجب بگیر این دوران بودند نیز تأثیری در شکوه آقای اغلب «ممنوع»  نداشت. بی تردید احمد محمود نیز جان اش از این همه تنگی و ناراستی که برای اش تدارک می دیدند دل خون می شد اما منش او به نحوی بود که نه می خواست مهاجرت کند، نه رام و بز خو شودتا چیزی به دست آورد. او می دانست چه قدر نویسنده ی «کاربلدی» ست.

او هجوم هزارنفر را برای خرید « #همسایه_ها» دیده بود و در عین حال آشنا بود با حبس و تبعید و تلاش برای نبودن اش. در ابتدای انقلاب که حدودا پنجاه سال داشت به اندازه دو پنجاه سال تجربه بر جان اش بود و همین او را «آماده »ی بیست سال زنده گی پر افت و خیز کرد.

🔺او « #زمین_سوخته» را نوشت و کاری کرد که اگر (تأکید می کنم ) هیچ روایت غیر رسمی دیگری از جنگ در اهواز منتشر نشود رمان او کافی باشد تا بفهمیم چه بر این انسان رفت.

محمود از جنوب آمد اما ریشه اش در کل ایران بود. در تمام ایران خوانده می شد و می شود. هرجا سخن از نویسنده ای سخت کوش و رام نشدنی می شود که از قضا گوشه گیر هم بود اما همیشه بر صدر نام اش می آید.

حسادت به او چیزی نیست که نتوان در قلم، بیان و رفتار برخی نویسندگان  هم نسل اش ندید و جالب اینکه ترکیب این حسادت محفلی و آن عداوت دولتی معجونی غریب ساخت تا مرد ساکن خانه ی میدانی در نارمک تهران تنهایی خود را بیش از پیش احساس کند. و همین شد که در آخر های نفس کشیدن اش بسیاری از همان حاسدان برای عکس یادگاری گرفتن با رئالیست بزرگ ایرانی هم را هل دهند. اما هیچ عکسی ، هیچ جایزه دولتی ای که شبانه در خانه اش فرستادند و او نپذیرفت و هیچ ستایش نامه ی پر طمطراقی نتوانست محمود را التیام دهد. که نوشتن در این مملکت نبرد با تاریخ، سنت، قدرت ، نیاید گوها و ده ها سایه ی دیگر است.
که احمد محمود سه نفر بود انگار. احمد، محمود  و احمد محمود. که یک نفر نمی‌تواند تاب بیاورد این حجم فشار را و هر روز هفت صبح بلند شود ،«شانزده» مدادش را بتراشد و تا یک ظهر بی آنکه امیدی به چاپ داشته باشد بنویسد و بنویسد. تنگنای معیشت را پشت در آن اتاق کوچک رو به حیاط بگذارد و بنویسد و سیگار بکشد.

عکس مریم زندی از بهترین تصاویر اوست. استعاره از مردی که میان یک تاریخ رونده و خفه کننده خود را بیرون کشید...


📌 "سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند ..."

#یاد
#زادروز
#احمد_محمود
#نشر_آگاهی
#آشنایی_با_بزرگان

🔹🔹🔹
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/100

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠#یاد

#محمد_بهمن_بیگی
(بنیانگذار آموزش عشایر ایران)

🍃#زاد_روز ۲۶ بهمن ۱۲۹۸

🔹بنیانگذار آموزش و پرورش عشایر در ایران
🔹 در نوع خود موفق ترین فرد در آموزش جهان سوم
🔹برنده جایزه یونسکو در سال ۱۳۵۳ (به فعالین عرصه سوادآموزی)


🎍برخی آثار:
بخارای من ایل من، طلای شهامت، به اجاقت قسم، عرف و عادت در عشایر فارس، اگر قره قاج نبود ...


#تقویم_کانون
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#آموزش_عشایر
#شیوه‌های_نوین_آموزش
#بزرگان_تاریخ_آموزش
#تاریخ_آموزش_و_پرورش

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران )

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد


🔹#محمد_بهمن_بیگی
(بنیانگذار آموزش عشایر ایران)
🍃#زاد_روز ۲۶ بهمن ۱۲۹۸


🔻 خاطره ای از استاد محمد بهمن بیگی:

به جز من، همه خواهرانم پسوند بس داشتند. ماه بس، گل بس، دختر بس، قز بس …
در چهره رنگ پریده مادر، بیم و امید را میشد دید! اضطراب و ترس را بیشتر…
و پدر که مهربان بود و صبوری داشت و کم طاقت می شد…
مادر نذر کرده بود و از درویش دوره گرد دعا گرفته بود! شاید این بار…
دیگر دلم نمی خواست به پدر بگویند «ریشت را آب برد»!
یا زن عمو با خنده معنی داری بگوید «نافش را روی پای حسنو ببرید»
دلم نمی خواست بیش از این مادر مقصر شود…
دلم برای همه مان می سوخت برای مادر بیشتر.
🔹 به یاد دخترانی که خون بس شدند! ناز دخترانی که برای نجات پدر، برادر، عمو و بستگان و تیره و طایفه، به اجبار به عقد ناشناسی در آمدند! دخترانی که ابزار و وسیله صلح قبائل می شدند و در غربت چه حرف ها که نمی شنیدند و چه زجرها که نمی کشیدند و برخی از آنها چه مظلومانه که نمردند
به یاد دخترانی که به طوایف دیگر شوهر داده شدند و دیگر کسی آنها را ندید و از سرنوشت آنها اطلاعی نیافت
به یاد مادرانی که در ایل ودر بین راه و در هنگام کوچ زاییدند و مردند
به یاد مادران جوانی که تسلیم آل شدند
🔹 به یاد مادرانی که سالی یکبار نوزادی را به دنیا می آوردند ، از مرخصی زایمان، از پزشک و ماما، از کارت بهداشت و مرکز بهداشت و نوبت های ماهیانه، از زایشگاه و پزشک خانوادگی، از قطره آهن و رژیم غذایی ویژه خبری نبود…
حتی در روز زایمان مشک می زدند و نان می پختند و در راه آب آوردن از چشمه با درد زایمان روبرو می شدند و یکه و تنها، قهرمانانه دوام می آوردند و با نوزاد به چادر بر می گشتند
🔹 در شب های سرد و تاریک زمستان، مادر بزرگ های قهرمان با دست های پرچین و چروک خود معجزه ها می کردند! شجاعت، زرنگی، ایمان و توکل آنها کارآمدتر از بسیاری از داروها و امکانات این روزها بود! آوای گلوله و شیهه اسب، نویدی از حضور میهمان کوچولو در بُنکو می داد و پدر که در بیرون چادر منتظر بود، شادمانه گوسفندی را سر می برید.
اما امان از وقتی که آل می آمد و بسیاری از نوعروسان مادران جوان را می برد! پدربزرگ ها هرچه به آسمان تیر می انداختند فایده ای نداشت! هرچه مادربزرگ ها صورت و دست و پاهای زائو را با ذغال سیاه می کردند بی فایده بود! از قیچی و کارد و تیشه نیز کاری بر نمی آمد. به یاد مادران جوانی که تسلیم آل می شدند
به یاد مادرانی که سینه هایشان سرشار از مهر و عاطفه بود و به فرزندانشان شیر شهامت و صداقت می دادند. به یاد مادرانی که همزمان سه طفل همراهشان بود، یکی در دست و دیگری در کول و سومی در شکم.
🔹 به یاد مادرانی که سینه هایشان بوی هِل و میخک می داد و بدون حضور آنها بچه ها خوابشان نمی برد! به یاد مادرانی که اسب سواران و تیراندازان کم نظیری بودند! به یاد مادرانی که در مسیر کوچ با راهزن و گرگ درگیر می شدند و قهرمانانه از جان و مال خویش دفاع می کردند.
به یاد مادرانی که صبحگاهان زودتر از بانگ خروس بیدار می شدند… به یاد مادرانی که همواره مشغول بودند و وقت کم می آوردند… به یاد مادرانی که دست تنها، چادر را بار می کردند و چادر می زدند…
🔹 به یاد مادرانی که همچنان صدای لالایی آنها از دره ها و کوه ها به گوش می رسد، به یاد مادرانی که صدای کِل های زیبایشان هنوز در گوشهایمان است…! به یاد مادرانی که صدای خواندن و مشک زدنهایشان هنوز از یوردها می آید، به یاد مادرانی که بوی نان داغ و آغوز و دوغ و کنگر ماست با آنها معنی داشت…! به یاد مادرانی که مرگ ناگهانی همسران آنها خللی در اراده شان ایجاد نکرد، سوختند و ساختند تا فرزندان خود را بزرگ کنند.
به یاد مادرانی که سیاه گیس رفتند و به یاد مادرانی که گیس سفید تیره و طایفه بودند، به یاد مادرانی که به قول خودشان فقط یک کلاه از مردان کمتر داشتند…
به یاد مادرانی که هم آشپز بودند و هم خیاط، هم بافنده و هم چوپان، هم پزشک و هم ماما…
🔹 به یاد مادرانی که از شوهران خود فقط محبت می خواستند، به یاد مادرانی که به شوهر و فرزندان خود عشق می ورزیدند، با عشق به آنها زندگی می کردند و با عشق به آنها مردند، به یاد مادرانی که کم لطفی ها و بی انصافی های شوهرانشان را تحمل کردند و خم به ابرو نیاوردند…! به یاد مادرانی که سال ها از داشتن لباس نو محروم بودند تا شاید پسران و دختران جوانشان لباس نو داشته باشند
به یاد مادرانی که درو کردند و خوشه چیدند تا شاید بخشی از نان سال خانواده تهیه گردد، به یاد مادرانی که دستهایشان مانند دست های پدرها خشن و محکم بود، به یاد مادرانی که جاجیم ها و گلیم ها و قالیچه های رنگارنگ می بافتند.


کتاب: ایل من بخارای من

#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#آموزش_عشایر

https://tttttt.me/KSMtehran/283

🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🆔 @KSMtehran
💠 #روز_جهانی_اتیسم
۲ آوریل

🔺 مرا درک کن

#نشر_آگاهی 🤝

برخی از علائم گسترده و عمومی تر #طیف_کودکان_اتیسم؛

🌈 عدم توجه به محیط
🌈 عدم واکنش به اسم خود
🌈 انجام کارهای تکراری به مدت طولانی
🌈 بازی های نامتعارف و غیر معمول
🌈 عدم همبازی شدن
🌈حساسیت بیش از حد( بالا و یا پایین ) به لمس شدن
🌈 تاخیر کلامی
🌈تحریک پذیری بالا
🌈 واکنش شدید به تغییر
🌈 و ...

و بسیاری علائم دیگر که در هر کودک متفاوت از دیگری است.

🔹 شناخت و آگاهی ما از علائم اختلالات گوناگون، به تشخیص زودهنگام و در نتیجه جلوگیری از آسیب های بیشتر و نیز آموزش های حیاتی به کودک برای ارتباط، گفتار و ... خواهد انجامید.
پس👇

🔍 تفاوت ها و علائم را جدی بگیریم.

آسیه سپهری
معلم و درمانگر کودکان

#اتیسم
#طیف_اتیسم
#درک_تفاوت_ها
#نشر_آگاهی
#بخاطر_کودکان
#آموزش_حق_کودکان
📌 #آموزش_برابر_حق_همه

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌈☀️

🍃نگاهم را ببین و... با من بخوان

 علیرغم تمام علائم و نشانه هایی که در تعریف اتیسم بیان می شود- ضعف شدید در برقراری ارتباط و ارتباط حسی تا گوشه گیری و...
اما
من اعتراف میکنم این کودکان اتیسم بودند که به من ابراز احساسات، عشق ورزیدن، دوست داشتن، و مهم تر از همه؛ #درک کردن را - آن هم فقط با #نگاه آموختند.
به من آموختند؛
فهمیدن، دوست داشتن،
و غنیمت شمردن کوچکترین فرصت ها را برای پیوند با یکدیگر.
آموزگار #صبوری بودند.
یادم دادند ساعت هاو ساعت ها در انتظار نشستن، برای شنیدن یک واژه چه لذّتی دارد و به چه شوقی آمیخته است🩵
آنهم در زمانهٔ ازدحام تکرار مداومِ واژه های عادت گونه و تهی از معنی آدمیانی متوهم!
و نشانم دادند؛
سراسر لذّت است و آموزنده #همراهی_کودکان_اتیسم

آسیه سپهری
معلم

۲ آوریل
#روز_جهانی_آگاهی_بخشی_اتیسم
#امکانات_برابر_حق_همه

🔗 این ۳ دقیقه از سالها عشق و همراهی با پسرم هست و زمان ثبتش برای حداقل ۸ سال پیشِ. بعد سالها وقتی با مامان بهناز شریک دیدنش شدیم کلی خاطره و عشق زنده شد و دیگه شکی برای نشرش برام نموند.
برای #نشر_آگاهی
و برای فریاد #مرا_درک_کن این کودکان.

@Asiyeh_Sepehry

🆔 @KSMtehran
💠 #یاد


🍃 #زادروز
#توران_میرهادی( ۲۶خرداد۱۳۰۶_۱۸آبان ۱۳۹۵)
نود و هفتمین سالروز تولد توران خانم


این خیال که صلح خود به خود ایجاد می شود ، خیال واهی است .

چنین چیزی امکان ندارد .

زیرا گروهی از وجود جنگ ها سود می برند ، و از این راه قدرتمند می شوند .

به نظر می آید ، شکلی جدید از استبداد قصد دارد کل دنیا را تسخیر کند .

در گذشته استبداد را فقط به مفهوم پادشاهی اش تصور می کردیم .

اما امروز استبداد به مفهوم نظام صنعتی پیشرفته ای که می خواهد دنیا را تسخیر کند ، حرکت خودش را آغاز کرده است ،

و اگر جلوی آن نایستیم،جهان را به خاک و خون می کشد .

"صلح را باید از کودکی آموخت ""


#صلح_را_از_کودکی_باید_آموخت
#تقویم_آموزشی
#نشر_آگاهی
#معلمان_تاثیرگذار
#مدارس_نوین
#آشنایی_با_بزرگان
#تاریخ_آموزش_و_پرورش

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran