@asheghanehaye_fatima
تو گرگ و میش اگه پرسه بزنی
گاهی راتو گم می کنی
گاهی هم نه .
اگه به دیفار
مشت بکوبی
گاهی انگشتتو میشکونی
گاهی هم نه .
همه می دونن گاهی پیش اومده
که دیوار برُمبه
گرگ و میش صبح سفید بشه
و زنجیرا
از دسّا و پاها
بریزه .
#لنگستون_هیوز
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه :
#احمد_شاملو
تو گرگ و میش اگه پرسه بزنی
گاهی راتو گم می کنی
گاهی هم نه .
اگه به دیفار
مشت بکوبی
گاهی انگشتتو میشکونی
گاهی هم نه .
همه می دونن گاهی پیش اومده
که دیوار برُمبه
گرگ و میش صبح سفید بشه
و زنجیرا
از دسّا و پاها
بریزه .
#لنگستون_هیوز
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه :
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
بیا با من زندگی کن
تا بنشینیم
روی صخرهها
کنار رودخانههای کمعمق
بیا با من زندگی کن
تا میوهی بلوط بکاریم
در دهان یکدیگر
و این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمین
پیش از آنکه پرتمان کند
دوباره به میان برفها
و حفرههای درونمان
لبریز شود از
ناگواریها
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه زمستان دست بکشد از
تنها بالشتی
که آسمان تا به امروز بر آن سر گذارده
و حفرههای درونمان
لبریز شود از برف
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه بهار
این هوا را ببلعد و
و پرندگان آواز بخوانند.
#جان_یائو
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#آزاده_کامیار🌱
بیا با من زندگی کن
تا بنشینیم
روی صخرهها
کنار رودخانههای کمعمق
بیا با من زندگی کن
تا میوهی بلوط بکاریم
در دهان یکدیگر
و این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمین
پیش از آنکه پرتمان کند
دوباره به میان برفها
و حفرههای درونمان
لبریز شود از
ناگواریها
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه زمستان دست بکشد از
تنها بالشتی
که آسمان تا به امروز بر آن سر گذارده
و حفرههای درونمان
لبریز شود از برف
بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه بهار
این هوا را ببلعد و
و پرندگان آواز بخوانند.
#جان_یائو
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#آزاده_کامیار🌱
@asheghanehaye_fatima
بوی خوش سنبل مثل مهای پریده رنگ و تنک
بین من و کتابهایم نشسته؛
باد جنوب از اتاق میگذرد
و تن شعلهی شمع را میلرزاند.
عصب هایم تیر میکشند از صدای چک چک باران پشت پنجره
و خیالم پریشان است از جوانههای سبزی که آن بیرون، در شب
سر بر میآورند.
چرا اینجا نیستی که فتحم کنی
با فراوانی عشق ناگزیرت.
#آمی_لاول
#شاعر_آمریکا
#بهار
ترجمه:
#آزاده_کامیار🌱
بوی خوش سنبل مثل مهای پریده رنگ و تنک
بین من و کتابهایم نشسته؛
باد جنوب از اتاق میگذرد
و تن شعلهی شمع را میلرزاند.
عصب هایم تیر میکشند از صدای چک چک باران پشت پنجره
و خیالم پریشان است از جوانههای سبزی که آن بیرون، در شب
سر بر میآورند.
چرا اینجا نیستی که فتحم کنی
با فراوانی عشق ناگزیرت.
#آمی_لاول
#شاعر_آمریکا
#بهار
ترجمه:
#آزاده_کامیار🌱
@asheghanehaye_fatima
...میخواهی بپرسی تنها هستم؟
خب، بله هستم، تنها
مثل زنی که سراسر کشور را پشت فرمان طی میکند هر روز
و پشت سر میگذارد
کیلومترها پس از کیلومترها
شهرهای کوچکی را که میتوانست در آنها بماند
در آنها زندگی کند، در آنها بمیرد، تنها
اگر تنها هستم
تنهایی من باید تنهایی کسی باشد
که پیش از همه از خواب برمیخیزد
پیش از همه هوای سرد صبح این شهر را نفس میکشد
تنها کسی که بیدار است در خانهای غرق خواب
اگر تنها هستم
تنهاییام را قایق مانده در ساحل دریاچهی یخ بسته
در آخرین نور سرخ سال
میفهمد، که میداند
نه یخ نه گِل، نه نور زمستانی
فقط چوب است که در خود دارد موهبت سوختن را.
#آدریان_ریچ
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#آزاده_کامیار🌱
...میخواهی بپرسی تنها هستم؟
خب، بله هستم، تنها
مثل زنی که سراسر کشور را پشت فرمان طی میکند هر روز
و پشت سر میگذارد
کیلومترها پس از کیلومترها
شهرهای کوچکی را که میتوانست در آنها بماند
در آنها زندگی کند، در آنها بمیرد، تنها
اگر تنها هستم
تنهایی من باید تنهایی کسی باشد
که پیش از همه از خواب برمیخیزد
پیش از همه هوای سرد صبح این شهر را نفس میکشد
تنها کسی که بیدار است در خانهای غرق خواب
اگر تنها هستم
تنهاییام را قایق مانده در ساحل دریاچهی یخ بسته
در آخرین نور سرخ سال
میفهمد، که میداند
نه یخ نه گِل، نه نور زمستانی
فقط چوب است که در خود دارد موهبت سوختن را.
#آدریان_ریچ
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#آزاده_کامیار🌱
@asheghanehaye_fatima
با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی
دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه تو بگو
زندگی ، لبخندی نیست ؟
با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه تو بگو
زندگی ، آوازی نیست ؟
با تو سخن گفتم با روح
و توتعجب نکردی
چهره ات رویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه تو بگو
زندگی ، عشق نیست ؟
با تو سخن گفتم با شمشیری
و توسکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه تو بگو
عشق ، مرگ نیست ؟
#ادوارد_استیلن_کامینگز
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی 🌱
با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی
دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه تو بگو
زندگی ، لبخندی نیست ؟
با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه تو بگو
زندگی ، آوازی نیست ؟
با تو سخن گفتم با روح
و توتعجب نکردی
چهره ات رویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه تو بگو
زندگی ، عشق نیست ؟
با تو سخن گفتم با شمشیری
و توسکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه تو بگو
عشق ، مرگ نیست ؟
#ادوارد_استیلن_کامینگز
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی 🌱
@asheghanehaye_fatima
آن هنگام که میخندی، دنیا با تو میخندد؛
آن هنگام که اشک میریزی امّا، تنها هستی؛
شادی را باید در دنیای پیرِ غمگین جستجو کنی،
غمها امّا، تو را خواهند یافت.
آواز که میخوانی، کوهها همراهیات میکنند؛
آه که میکشی امّا، در فضا گم میشود؛
پژواکِ آوای شاد فراگیر میشود،
غمناک که شد امّا، دیگر به گوش نخواهد رسید.
شاد که هستی، همه در جستجوی تواَند؛
به هنگامِ غم امّا، روی میگردانند و میروند؛
آنها شادی تمام و کمالِ تو را میخواهند،
به غماَت امّا، نیازی ندارند.
شاد که هستی، دوستاناَت بسیارند؛
به هنگامِ غم امّا، همه را از دست میدهی،
کسی نیست که شرابِ نابِ تو را نپذیرد،
زهرِ تلخِ زندگی را امّا، باید به تنهایی بنوشی.
ضیافت که بر پا کنی، عمارت از جمعیت لبریز میشود؛
به هنگامِ تنگدستی امّا، همه از کنارت میگذرند.
سخاوت و بخشش کمکی است برای ادامه زندگی،
مرگ را امّا ، هیچ یار و همراهی نیست.
برای کاروانِ شاهانه در عمارتِ شادی همیشه جا هست،
از راهروهای باریکِ درد امّا،
به نوبت و تکتک گذر باید کرد.
#الا_ویلر_ویلکاکس
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#احسان_قصری🌱
آن هنگام که میخندی، دنیا با تو میخندد؛
آن هنگام که اشک میریزی امّا، تنها هستی؛
شادی را باید در دنیای پیرِ غمگین جستجو کنی،
غمها امّا، تو را خواهند یافت.
آواز که میخوانی، کوهها همراهیات میکنند؛
آه که میکشی امّا، در فضا گم میشود؛
پژواکِ آوای شاد فراگیر میشود،
غمناک که شد امّا، دیگر به گوش نخواهد رسید.
شاد که هستی، همه در جستجوی تواَند؛
به هنگامِ غم امّا، روی میگردانند و میروند؛
آنها شادی تمام و کمالِ تو را میخواهند،
به غماَت امّا، نیازی ندارند.
شاد که هستی، دوستاناَت بسیارند؛
به هنگامِ غم امّا، همه را از دست میدهی،
کسی نیست که شرابِ نابِ تو را نپذیرد،
زهرِ تلخِ زندگی را امّا، باید به تنهایی بنوشی.
ضیافت که بر پا کنی، عمارت از جمعیت لبریز میشود؛
به هنگامِ تنگدستی امّا، همه از کنارت میگذرند.
سخاوت و بخشش کمکی است برای ادامه زندگی،
مرگ را امّا ، هیچ یار و همراهی نیست.
برای کاروانِ شاهانه در عمارتِ شادی همیشه جا هست،
از راهروهای باریکِ درد امّا،
به نوبت و تکتک گذر باید کرد.
#الا_ویلر_ویلکاکس
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#احسان_قصری🌱
@asheghanehaye_fatima
من؟
به تنهایی قدم می زنم
و زیر پایم
خیابان های نیمه شب
جا خالی می کنند.
چشم که می بندم
میان هوس های من
این خانه های رویایی خاموش می شوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندا ی سراشیبی ها
آویخته است.
#سیلویا_پلات
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی 🌱
من؟
به تنهایی قدم می زنم
و زیر پایم
خیابان های نیمه شب
جا خالی می کنند.
چشم که می بندم
میان هوس های من
این خانه های رویایی خاموش می شوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندا ی سراشیبی ها
آویخته است.
#سیلویا_پلات
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی 🌱
@asheghanehaye_fatima
می توانم در اندوه دست و پا بزنم
در همه ی برکه هایش
به آن عادت کرده ام
اما کوچک ترین تکان خوشی
پاهایم را سُست می کند
و همچون مستان راهم را نمی شناسم
مگذار کسی خنده ای کند
مستی ام از آن شراب تازه بود
همین!
قدرت چیزی نیست جز درد و رنج
ناتوان، و اسیر نظم و انضباط
تا وقتی که سنگین شود و سرنگون
به غول ها اگر مرهمی دهی
مانند انسان ها ضعیف و ناتوان می شوند
اما کوهی اگر بر دوششان نهی
آن را برایت حمل می کنند!
#امیلی_دیکنسون
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#ملیحه_بهارلو 🌱
می توانم در اندوه دست و پا بزنم
در همه ی برکه هایش
به آن عادت کرده ام
اما کوچک ترین تکان خوشی
پاهایم را سُست می کند
و همچون مستان راهم را نمی شناسم
مگذار کسی خنده ای کند
مستی ام از آن شراب تازه بود
همین!
قدرت چیزی نیست جز درد و رنج
ناتوان، و اسیر نظم و انضباط
تا وقتی که سنگین شود و سرنگون
به غول ها اگر مرهمی دهی
مانند انسان ها ضعیف و ناتوان می شوند
اما کوهی اگر بر دوششان نهی
آن را برایت حمل می کنند!
#امیلی_دیکنسون
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#ملیحه_بهارلو 🌱
@asheghanehaye_fatima
“ The weight of the world is love.
Under the burden of solitude,
under the burden of dissatisfaction
the weight,the weight we carry is love. ”
وزن جهان عشق است.
زیرِ بارِ تنهایی
زیرِ بارِ ناخرسندی.
وزن،
وزنی که ما حمل میکنیم
عشق است.
#آلن_گینزبرگ
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#حسین_مکی_زاده🌱
“ The weight of the world is love.
Under the burden of solitude,
under the burden of dissatisfaction
the weight,the weight we carry is love. ”
وزن جهان عشق است.
زیرِ بارِ تنهایی
زیرِ بارِ ناخرسندی.
وزن،
وزنی که ما حمل میکنیم
عشق است.
#آلن_گینزبرگ
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#حسین_مکی_زاده🌱
اما در یک غروب
تو مرا در آغـوش گرفتی...
و من حالا
می دانم که اوجِ تجمل
عـشـق توست.
#نیکی_جیووانی
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه: #سولماز_بهگام #رضا_عابدین_زاده
@asheghanehaye_fatima
تو مرا در آغـوش گرفتی...
و من حالا
می دانم که اوجِ تجمل
عـشـق توست.
#نیکی_جیووانی
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه: #سولماز_بهگام #رضا_عابدین_زاده
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
دلم می خواهد موهایت
مرا بپوشاند
با نقشه ی سرزمین های جدید
تا هرجا که می روم
به زیبایی موهای تو باشد.
#ریچارد_براتیگان
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه : #علیرضا_بهنام
دلم می خواهد موهایت
مرا بپوشاند
با نقشه ی سرزمین های جدید
تا هرجا که می روم
به زیبایی موهای تو باشد.
#ریچارد_براتیگان
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه : #علیرضا_بهنام
به جایی که بدان سفر نکرده ام به جایی دور در ورای هر تجربه
چشمان تو سکوت خود را دارند
در ظریف ترین حالت تو چیزهایی ست که اسیرم می کند
چیزهایی چنان نزدیک که نمی توان بدان دست یافت.
کوتاه ترین نگاهت به آسانی اسیرم می کند
و حتی اگر هم چون انگشتان، خود را بسته باشم
برگ به برگ مرا می توانی بگشایی
به همان سان که بهار نخستین گل سرخ اش را
(به لمسی راز آلود و سبک دست) می گشاید
یا اگر بخواهی مرا بربندی، من و زندگی ام هر دو
به ناگاه و به زیبایی بسته می شویم
به همان سان که وقتی دل گل به او می گوید:
همه جا دارد دانه دانه برف می بارد.
هیچ چیز این جهان که پیش روی ماست
به ظرافت شگفت تو نمی رسد
ظرافتی که
در هر نفس وا می داردم
با رنگ مهر، مرگ و جاودانگی را رنگی دیگر زنم.
نمی دانم چه در توست که می بندد و می گشاید
تنها می دانم چیزی در من است که می داند
چشمان تو ریشه دارتر از هر گل سرخ است
و حتی باران هم
#ادوارد_استیلن_کالینگز
#شاعر_آمریکا
صداى:
#احمد_رضا_احمدى
@asheghanehaye_fatima
چشمان تو سکوت خود را دارند
در ظریف ترین حالت تو چیزهایی ست که اسیرم می کند
چیزهایی چنان نزدیک که نمی توان بدان دست یافت.
کوتاه ترین نگاهت به آسانی اسیرم می کند
و حتی اگر هم چون انگشتان، خود را بسته باشم
برگ به برگ مرا می توانی بگشایی
به همان سان که بهار نخستین گل سرخ اش را
(به لمسی راز آلود و سبک دست) می گشاید
یا اگر بخواهی مرا بربندی، من و زندگی ام هر دو
به ناگاه و به زیبایی بسته می شویم
به همان سان که وقتی دل گل به او می گوید:
همه جا دارد دانه دانه برف می بارد.
هیچ چیز این جهان که پیش روی ماست
به ظرافت شگفت تو نمی رسد
ظرافتی که
در هر نفس وا می داردم
با رنگ مهر، مرگ و جاودانگی را رنگی دیگر زنم.
نمی دانم چه در توست که می بندد و می گشاید
تنها می دانم چیزی در من است که می داند
چشمان تو ریشه دارتر از هر گل سرخ است
و حتی باران هم
#ادوارد_استیلن_کالینگز
#شاعر_آمریکا
صداى:
#احمد_رضا_احمدى
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی
دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، لبخندی نیست؟
با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، آوازی نیست؟
با تو سخن گفتم با روح
و تو تعجب نکردی
چهره اترویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، عشق نیست؟
با تو سخن گفتم با شمشیری
و توسکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه! تو بگو
عشق، مرگ نیست؟
#ادوارد_استیلن_کامینگز
#شاعر_آمریکا
برگردان:
#سینا_کمال_آبادی
با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی
دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، لبخندی نیست؟
با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، آوازی نیست؟
با تو سخن گفتم با روح
و تو تعجب نکردی
چهره اترویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، عشق نیست؟
با تو سخن گفتم با شمشیری
و توسکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه! تو بگو
عشق، مرگ نیست؟
#ادوارد_استیلن_کامینگز
#شاعر_آمریکا
برگردان:
#سینا_کمال_آبادی
@asheghanehaye_fatima
در انتهای رنج هایم
دری بود. مرا
بشنوید :
آنچه شمایان مرگ می نامید را من
به یاد می آورم
فَرازنا : رِفتافت ِ نوفه ها، شاخه های كاج
سپس آنگاه هیچ. خورشیدِ بی رمق
بر سطح خشک سوسو زد
مخوف است ادامه ی بودن
به آگاهی
مدفون، درون خاک سیاه
سپس تمام شد: آنچه شمایان بیمناکش بودید
جان_ واره ای شدن، ناتوان از گفتار،
یكباره سر آمدن،
خمیدن ملایم خاك سفت_ و آنچه می پنداشتم
مرغانند، نیز
به بوته های كوتاه
فرو شدند.
ای كه به یاد نمی آوری
گذر از جهان دیگر را
برای تو نقل می كنم:
هرآنچه باز می گردد از فراموشی
برای جستن آوایی باز می گردد
از دل هستی ام، جوشید
چشمه ای، سایه های آبی ی ژرف
روی آب لاژوردی یِ دریا
#لوییز_گلوک
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#رضا_پرهیزگار
#مسعود_طوفان
در انتهای رنج هایم
دری بود. مرا
بشنوید :
آنچه شمایان مرگ می نامید را من
به یاد می آورم
فَرازنا : رِفتافت ِ نوفه ها، شاخه های كاج
سپس آنگاه هیچ. خورشیدِ بی رمق
بر سطح خشک سوسو زد
مخوف است ادامه ی بودن
به آگاهی
مدفون، درون خاک سیاه
سپس تمام شد: آنچه شمایان بیمناکش بودید
جان_ واره ای شدن، ناتوان از گفتار،
یكباره سر آمدن،
خمیدن ملایم خاك سفت_ و آنچه می پنداشتم
مرغانند، نیز
به بوته های كوتاه
فرو شدند.
ای كه به یاد نمی آوری
گذر از جهان دیگر را
برای تو نقل می كنم:
هرآنچه باز می گردد از فراموشی
برای جستن آوایی باز می گردد
از دل هستی ام، جوشید
چشمه ای، سایه های آبی ی ژرف
روی آب لاژوردی یِ دریا
#لوییز_گلوک
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#رضا_پرهیزگار
#مسعود_طوفان
@asheghanehaye_fatima
تاس رو بنداز
اگه می خوای امتحان کنی
بروتا ته خط
اگر نه همون بهتر که شروع نکنی
اگر می خواهی امتحان کنی
.بروتا ته خط...
شاید قیمتش سه چهار روز گرسنگی باشه
شاید هم یخ زدن رو نیمکت پارک
شاید قیمتش زندان رفتن باشه
ریشخند
تحقیر
یا گوشه گیری
انزوا جایزه اته
و بقیه اش امتحان صبر و بردباریت
امتحان مصمم بودنت
تو پیش می روی
علیرغم طرد شدن ها
و بدترین بلاها
و می بینی که بهتر از هر چیز دیگری است
که رویایش را در سر می پروراندی
اگر قرار است امتحان کنی
بروتا ته خط
هیچ حس دیگه ای به پایش نمی رسه
با خدایان تنها خواهی بود
و شبهایت را
شعله های آتش
روشن خواهند کرد
برو ، ادامه بده ، برو
تا ته خط
تا ته خط
به پشت زندگی سوار شو
و تامرزهای قطعی شادی بتاز
این تنها مبارزه با ارزشی است
که وجود دارد .
#چارلز_بوکوفسکی
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#لیلی_مسلمی
تاس رو بنداز
اگه می خوای امتحان کنی
بروتا ته خط
اگر نه همون بهتر که شروع نکنی
اگر می خواهی امتحان کنی
.بروتا ته خط...
شاید قیمتش سه چهار روز گرسنگی باشه
شاید هم یخ زدن رو نیمکت پارک
شاید قیمتش زندان رفتن باشه
ریشخند
تحقیر
یا گوشه گیری
انزوا جایزه اته
و بقیه اش امتحان صبر و بردباریت
امتحان مصمم بودنت
تو پیش می روی
علیرغم طرد شدن ها
و بدترین بلاها
و می بینی که بهتر از هر چیز دیگری است
که رویایش را در سر می پروراندی
اگر قرار است امتحان کنی
بروتا ته خط
هیچ حس دیگه ای به پایش نمی رسه
با خدایان تنها خواهی بود
و شبهایت را
شعله های آتش
روشن خواهند کرد
برو ، ادامه بده ، برو
تا ته خط
تا ته خط
به پشت زندگی سوار شو
و تامرزهای قطعی شادی بتاز
این تنها مبارزه با ارزشی است
که وجود دارد .
#چارلز_بوکوفسکی
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#لیلی_مسلمی
زنان زیبا در شگفت اند راز من کجا پنهان شده
من جذاب یا مانند مانکن نیستم
اما هنگامی که به آن ها می گویم
فکر می کنند دروغ است
می گویم : رازم در امتداد بازوانم،در پهنای باسنم
و در گام های بلندم است و در شکل لبانم
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم !
به داخل اتاق می روم
به همان سردی که شما مردها می پسندید
در برابر مردی که ایستاده یا زانو زده
مردها در اطرافم جمع می شوند
مانند دسته ی زنبورهای عسل
می گویم : رازم آتش چشمانم است
و در درخشش دندان هایم و رقص کمرم،سرمستی پاهایم
من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
مردها هم در حیرتند که چه چیزی در من می بینند
آن ها تلاش بسیار می کنند
ولی نمی توانند به راز درونم پی ببرند
آن گاه تلاش می کنم نشانشان دهم
باز هم می گویند که نمی بینند
می گویم : رازم در قوس کمرم،آفتاب لبخندم
شکاف سینه ام و ظرافت اندامم است
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
حالا می فهمی چرا هیچ وقت سر خم نمی کنم ؟
داد نمی زنم؟قیل و قال نمی کنم یا حتی بلند صحبت نمی کنم ؟
وقتی مرا در حال عبور می بینید باید احساس غرور کنید
می گویم :رازم در تلق تلق پاشنه ام است و در پیچش موهایم
و در کف دستم و در نیازتان به توجهِ من
چون من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
این منم !!!
#مایا_آنجلو
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه :
#بهنود_فرازمند
@asheghanehaye_fatima
من جذاب یا مانند مانکن نیستم
اما هنگامی که به آن ها می گویم
فکر می کنند دروغ است
می گویم : رازم در امتداد بازوانم،در پهنای باسنم
و در گام های بلندم است و در شکل لبانم
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم !
به داخل اتاق می روم
به همان سردی که شما مردها می پسندید
در برابر مردی که ایستاده یا زانو زده
مردها در اطرافم جمع می شوند
مانند دسته ی زنبورهای عسل
می گویم : رازم آتش چشمانم است
و در درخشش دندان هایم و رقص کمرم،سرمستی پاهایم
من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
مردها هم در حیرتند که چه چیزی در من می بینند
آن ها تلاش بسیار می کنند
ولی نمی توانند به راز درونم پی ببرند
آن گاه تلاش می کنم نشانشان دهم
باز هم می گویند که نمی بینند
می گویم : رازم در قوس کمرم،آفتاب لبخندم
شکاف سینه ام و ظرافت اندامم است
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
حالا می فهمی چرا هیچ وقت سر خم نمی کنم ؟
داد نمی زنم؟قیل و قال نمی کنم یا حتی بلند صحبت نمی کنم ؟
وقتی مرا در حال عبور می بینید باید احساس غرور کنید
می گویم :رازم در تلق تلق پاشنه ام است و در پیچش موهایم
و در کف دستم و در نیازتان به توجهِ من
چون من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
این منم !!!
#مایا_آنجلو
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه :
#بهنود_فرازمند
@asheghanehaye_fatima
می توانم با گردن کج به تو لبخند بزنم
و توهین هایت را با لبهای مشتاق بنوشم
دهانم را با قرمز خوشبویی رنگ کنم
و با سرانگشتان تعلیم دیده بر ابروانت دست بکشم
وقتی که فهرست عشق هایت را برایم ردیف می کنی
می توانم بخندم و با چشمان شگفت زده نگاهت کنم
و تو هم بخندی و نبینی
که قلبم هزار بار می میرد
از آنجا که من نقشم را خوب بلدم باور می کنی
که به سرخوشی بامداد و سبکی برفم
و همه ی آنچه را که بر قلبم سنگینی می کند
هرگز نخواهی دانست...
#دوروتی_پارکر
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#فرشته_وزیری_نسب
@asheghanehaye_fatima
و توهین هایت را با لبهای مشتاق بنوشم
دهانم را با قرمز خوشبویی رنگ کنم
و با سرانگشتان تعلیم دیده بر ابروانت دست بکشم
وقتی که فهرست عشق هایت را برایم ردیف می کنی
می توانم بخندم و با چشمان شگفت زده نگاهت کنم
و تو هم بخندی و نبینی
که قلبم هزار بار می میرد
از آنجا که من نقشم را خوب بلدم باور می کنی
که به سرخوشی بامداد و سبکی برفم
و همه ی آنچه را که بر قلبم سنگینی می کند
هرگز نخواهی دانست...
#دوروتی_پارکر
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#فرشته_وزیری_نسب
@asheghanehaye_fatima
زنان زیبا در شگفت اند راز من کجا پنهان شده
من جذاب یا مانند مانکن نیستم
اما هنگامی که به آن ها می گویم
فکر می کنند دروغ است
می گویم : رازم در امتداد بازوانم،در پهنای باسنم
و در گام های بلندم است و در شکل لبانم
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم !
به داخل اتاق می روم
به همان سردی که شما مردها می پسندید
در برابر مردی که ایستاده یا زانو زده
مردها در اطرافم جمع می شوند
مانند دسته ی زنبورهای عسل
می گویم : رازم آتش چشمانم است
و در درخشش دندان هایم و رقص کمرم،سرمستی پاهایم
من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
مردها هم در حیرتند که چه چیزی در من می بینند
آن ها تلاش بسیار می کنند
ولی نمی توانند به راز درونم پی ببرند
آن گاه تلاش می کنم نشانشان دهم
باز هم می گویند که نمی بینند
می گویم : رازم در قوس کمرم،آفتاب لبخندم
شکاف سینه ام و ظرافت اندامم است
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
حالا می فهمی چرا هیچ وقت سر خم نمی کنم ؟
داد نمی زنم؟قیل و قال نمی کنم یا حتی بلند صحبت نمی کنم ؟
وقتی مرا در حال عبور می بینید باید احساس غرور کنید
می گویم :رازم در تلق تلق پاشنه ام است و در پیچش موهایم
و در کف دستم و در نیازتان به توجهِ من
چون من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
این منم !!!
#مایا_آنجلو
#شاعر_آمریکا
@asheghanehaye_fatima
من جذاب یا مانند مانکن نیستم
اما هنگامی که به آن ها می گویم
فکر می کنند دروغ است
می گویم : رازم در امتداد بازوانم،در پهنای باسنم
و در گام های بلندم است و در شکل لبانم
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم !
به داخل اتاق می روم
به همان سردی که شما مردها می پسندید
در برابر مردی که ایستاده یا زانو زده
مردها در اطرافم جمع می شوند
مانند دسته ی زنبورهای عسل
می گویم : رازم آتش چشمانم است
و در درخشش دندان هایم و رقص کمرم،سرمستی پاهایم
من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
مردها هم در حیرتند که چه چیزی در من می بینند
آن ها تلاش بسیار می کنند
ولی نمی توانند به راز درونم پی ببرند
آن گاه تلاش می کنم نشانشان دهم
باز هم می گویند که نمی بینند
می گویم : رازم در قوس کمرم،آفتاب لبخندم
شکاف سینه ام و ظرافت اندامم است
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
حالا می فهمی چرا هیچ وقت سر خم نمی کنم ؟
داد نمی زنم؟قیل و قال نمی کنم یا حتی بلند صحبت نمی کنم ؟
وقتی مرا در حال عبور می بینید باید احساس غرور کنید
می گویم :رازم در تلق تلق پاشنه ام است و در پیچش موهایم
و در کف دستم و در نیازتان به توجهِ من
چون من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
این منم !!!
#مایا_آنجلو
#شاعر_آمریکا
@asheghanehaye_fatima
نوشتن
اغلب تنها چیز میانِ تو
و امرِ ناممکن است.
هیچ مشروبی،
هیچ عشقی،
و هیچ ثروتی
نمیتواند چنین باشد.
هیچچیز نجاتت نمیدهد
جز نوشتن.
دیوارها را
از فروریختن باز میدارد.
جلوی نزدیک شدن مردم را میگیرد.
تاریکی را فرو میپاشد.
نوشتن
یگانه روانپزشک است
و پرمهرترینِ خدایان.
نوشتن
مرگ را زیرِ نظر میگیرد،
و توقف ندارد.
نوشتن
به خودش
و به درد میخندد.
نوشتن
آخرین امید
و آخرین توضیح است.
آری!
نوشتن چنین است...
#چارلز_بوکفسکی
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#مهیار_مظلومی
@asheghanehaye_fatima
اغلب تنها چیز میانِ تو
و امرِ ناممکن است.
هیچ مشروبی،
هیچ عشقی،
و هیچ ثروتی
نمیتواند چنین باشد.
هیچچیز نجاتت نمیدهد
جز نوشتن.
دیوارها را
از فروریختن باز میدارد.
جلوی نزدیک شدن مردم را میگیرد.
تاریکی را فرو میپاشد.
نوشتن
یگانه روانپزشک است
و پرمهرترینِ خدایان.
نوشتن
مرگ را زیرِ نظر میگیرد،
و توقف ندارد.
نوشتن
به خودش
و به درد میخندد.
نوشتن
آخرین امید
و آخرین توضیح است.
آری!
نوشتن چنین است...
#چارلز_بوکفسکی
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#مهیار_مظلومی
@asheghanehaye_fatima
.
زنان زیبا در شگفت اند راز من کجا پنهان شده
من جذاب یا مانند مانکن نیستم
اما هنگامی که به آن ها می گویم
فکر می کنند دروغ است
می گویم : رازم در امتداد بازوانم،در پهنای باسنم
و در گام های بلندم است و در شکل لبانم
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم !
به داخل اتاق می روم
به همان سردی که شما مردها می پسندید
در برابر مردی که ایستاده یا زانو زده
مردها در اطرافم جمع می شوند
مانند دسته ی زنبورهای عسل
می گویم : رازم آتش چشمانم است
و در درخشش دندان هایم و رقص کمرم،سرمستی پاهایم
من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
مردها هم در حیرتند که چه چیزی در من می بینند
آن ها تلاش بسیار می کنند
ولی نمی توانند به راز درونم پی ببرند
آن گاه تلاش می کنم نشانشان دهم
باز هم می گویند که نمی بینند
می گویم : رازم در قوس کمرم،آفتاب لبخندم
شکاف سینه ام و ظرافت اندامم است
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
حالا می فهمی چرا هیچ وقت سر خم نمی کنم ؟
داد نمی زنم؟قیل و قال نمی کنم یا حتی بلند صحبت نمی کنم ؟
وقتی مرا در حال عبور می بینید باید احساس غرور کنید
می گویم :رازم در تلق تلق پاشنه ام است و در پیچش موهایم
و در کف دستم و در نیازتان به توجهِ من
چون من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
این منم !!!
#مایا_آنجلو
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه :
#بهنود_فرازمند
@asheghanehaye_fatima
زنان زیبا در شگفت اند راز من کجا پنهان شده
من جذاب یا مانند مانکن نیستم
اما هنگامی که به آن ها می گویم
فکر می کنند دروغ است
می گویم : رازم در امتداد بازوانم،در پهنای باسنم
و در گام های بلندم است و در شکل لبانم
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم !
به داخل اتاق می روم
به همان سردی که شما مردها می پسندید
در برابر مردی که ایستاده یا زانو زده
مردها در اطرافم جمع می شوند
مانند دسته ی زنبورهای عسل
می گویم : رازم آتش چشمانم است
و در درخشش دندان هایم و رقص کمرم،سرمستی پاهایم
من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
مردها هم در حیرتند که چه چیزی در من می بینند
آن ها تلاش بسیار می کنند
ولی نمی توانند به راز درونم پی ببرند
آن گاه تلاش می کنم نشانشان دهم
باز هم می گویند که نمی بینند
می گویم : رازم در قوس کمرم،آفتاب لبخندم
شکاف سینه ام و ظرافت اندامم است
من یک زنم ! فوق العاده
زنی فوق العاده !
من اینم
حالا می فهمی چرا هیچ وقت سر خم نمی کنم ؟
داد نمی زنم؟قیل و قال نمی کنم یا حتی بلند صحبت نمی کنم ؟
وقتی مرا در حال عبور می بینید باید احساس غرور کنید
می گویم :رازم در تلق تلق پاشنه ام است و در پیچش موهایم
و در کف دستم و در نیازتان به توجهِ من
چون من یک زنم !فوق العاده
زنی فوق العاده !
این منم !!!
#مایا_آنجلو
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه :
#بهنود_فرازمند
@asheghanehaye_fatima