@asheghanehaye_fatima
آن هنگام که میخندی، دنیا با تو میخندد؛
آن هنگام که اشک میریزی امّا، تنها هستی؛
شادی را باید در دنیای پیرِ غمگین جستجو کنی،
غمها امّا، تو را خواهند یافت.
آواز که میخوانی، کوهها همراهیات میکنند؛
آه که میکشی امّا، در فضا گم میشود؛
پژواکِ آوای شاد فراگیر میشود،
غمناک که شد امّا، دیگر به گوش نخواهد رسید.
شاد که هستی، همه در جستجوی تواَند؛
به هنگامِ غم امّا، روی میگردانند و میروند؛
آنها شادی تمام و کمالِ تو را میخواهند،
به غماَت امّا، نیازی ندارند.
شاد که هستی، دوستاناَت بسیارند؛
به هنگامِ غم امّا، همه را از دست میدهی،
کسی نیست که شرابِ نابِ تو را نپذیرد،
زهرِ تلخِ زندگی را امّا، باید به تنهایی بنوشی.
ضیافت که بر پا کنی، عمارت از جمعیت لبریز میشود؛
به هنگامِ تنگدستی امّا، همه از کنارت میگذرند.
سخاوت و بخشش کمکی است برای ادامه زندگی،
مرگ را امّا ، هیچ یار و همراهی نیست.
برای کاروانِ شاهانه در عمارتِ شادی همیشه جا هست،
از راهروهای باریکِ درد امّا،
به نوبت و تکتک گذر باید کرد.
#الا_ویلر_ویلکاکس
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#احسان_قصری🌱
آن هنگام که میخندی، دنیا با تو میخندد؛
آن هنگام که اشک میریزی امّا، تنها هستی؛
شادی را باید در دنیای پیرِ غمگین جستجو کنی،
غمها امّا، تو را خواهند یافت.
آواز که میخوانی، کوهها همراهیات میکنند؛
آه که میکشی امّا، در فضا گم میشود؛
پژواکِ آوای شاد فراگیر میشود،
غمناک که شد امّا، دیگر به گوش نخواهد رسید.
شاد که هستی، همه در جستجوی تواَند؛
به هنگامِ غم امّا، روی میگردانند و میروند؛
آنها شادی تمام و کمالِ تو را میخواهند،
به غماَت امّا، نیازی ندارند.
شاد که هستی، دوستاناَت بسیارند؛
به هنگامِ غم امّا، همه را از دست میدهی،
کسی نیست که شرابِ نابِ تو را نپذیرد،
زهرِ تلخِ زندگی را امّا، باید به تنهایی بنوشی.
ضیافت که بر پا کنی، عمارت از جمعیت لبریز میشود؛
به هنگامِ تنگدستی امّا، همه از کنارت میگذرند.
سخاوت و بخشش کمکی است برای ادامه زندگی،
مرگ را امّا ، هیچ یار و همراهی نیست.
برای کاروانِ شاهانه در عمارتِ شادی همیشه جا هست،
از راهروهای باریکِ درد امّا،
به نوبت و تکتک گذر باید کرد.
#الا_ویلر_ویلکاکس
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#احسان_قصری🌱
@asheghanehaye_fatima
خستهام از شب
و شاید از باد و شاید باران
و یا گریهی پرندهای در بیشهزار
که روزگار رفته
و دردهایش را به یاد آورده است
غرق در افکارم
احساس میکنم که
دستهای ژوئن پیر خسته
قلبام را از فروپاشی بازمیدارد
تا به زندگی ادامه دهم
خستهام از شب و دلتنگ توام
ای عشق غرق در اشک
در آرزوی توام
گویی به تازهگی مرا ترک کردهای
گویی به تازهگی تنها شدهام
حال آنکه سالهاست
از کنارم رفتهای
همچنان به زندگی
ادامه میدهم
اما آوای قلبام
به زیبایی روزهای گذشته نیست
خستهام و آن درد کهنه
روحام را آزرده است
چونان رودخانهای
که ناگاه طغیان میکند
و آببند را میشکند
و هر آنچه را در راه است
ویران میکند
همچون کشتی شکستهام
که جز بادبانی سفید
هیچ از آن برجای نمانده است
از قلب شکستهام نوایی جز
درد و اندوه به گوش نمیرسد...
■●شاعر: #الا_ویلر_ویلکاکس | Ella Wheeler Wilcox | آمریکا، ۱۹۱۹-۱۸۵۰ |
■●برگردان: #احسان_قصری | #مینا_توکلی
خستهام از شب
و شاید از باد و شاید باران
و یا گریهی پرندهای در بیشهزار
که روزگار رفته
و دردهایش را به یاد آورده است
غرق در افکارم
احساس میکنم که
دستهای ژوئن پیر خسته
قلبام را از فروپاشی بازمیدارد
تا به زندگی ادامه دهم
خستهام از شب و دلتنگ توام
ای عشق غرق در اشک
در آرزوی توام
گویی به تازهگی مرا ترک کردهای
گویی به تازهگی تنها شدهام
حال آنکه سالهاست
از کنارم رفتهای
همچنان به زندگی
ادامه میدهم
اما آوای قلبام
به زیبایی روزهای گذشته نیست
خستهام و آن درد کهنه
روحام را آزرده است
چونان رودخانهای
که ناگاه طغیان میکند
و آببند را میشکند
و هر آنچه را در راه است
ویران میکند
همچون کشتی شکستهام
که جز بادبانی سفید
هیچ از آن برجای نمانده است
از قلب شکستهام نوایی جز
درد و اندوه به گوش نمیرسد...
■●شاعر: #الا_ویلر_ویلکاکس | Ella Wheeler Wilcox | آمریکا، ۱۹۱۹-۱۸۵۰ |
■●برگردان: #احسان_قصری | #مینا_توکلی
تلخترین زمان
نه در اوجِ دلتنگی و نومیدی است
و نه آنجا که از برای پنهاننمودن وحشت
و سایهی سیاه مرگ
هیچ روزنهی امیدی نیست
و نه در تاسف تجملوار
به هنگام چشیدن شوری اشک
و نه در هنگام نوشیدن جام تلخِ خاطرات روزگار رفته
و نه در یادآوری تلخِ شادیهای گمگشته و بیبازگشت
بلکه آنجاست که
لبخندزنان
به امید فردایی روشن
با چشمانی خشک و تهی از اشک
به دنیای پهناور و بزرگ آدمیان مینگریم
و روزهای گذشته
با افسوسی عمیق و ناگهانی
دور و دورتر میشوند
و در مییابیم که
در حال یادگیری فراموشی بودهایم
آنجاست که تلخترین زمان پیش روی ماست
#الا_ویلر_ویلکاکس
@asheghanehaye_fatima
نه در اوجِ دلتنگی و نومیدی است
و نه آنجا که از برای پنهاننمودن وحشت
و سایهی سیاه مرگ
هیچ روزنهی امیدی نیست
و نه در تاسف تجملوار
به هنگام چشیدن شوری اشک
و نه در هنگام نوشیدن جام تلخِ خاطرات روزگار رفته
و نه در یادآوری تلخِ شادیهای گمگشته و بیبازگشت
بلکه آنجاست که
لبخندزنان
به امید فردایی روشن
با چشمانی خشک و تهی از اشک
به دنیای پهناور و بزرگ آدمیان مینگریم
و روزهای گذشته
با افسوسی عمیق و ناگهانی
دور و دورتر میشوند
و در مییابیم که
در حال یادگیری فراموشی بودهایم
آنجاست که تلخترین زمان پیش روی ماست
#الا_ویلر_ویلکاکس
@asheghanehaye_fatima
بگذار عشق نیز چون زمان به سرعت بگذرد
زمان به سرعت در گذر است
ساعتها شتابان هستند
و ما را به سوی راههای ناشناخته پیش میبرند
فصلها به سرعت میآیند و میروند
و تنها عشق است که میماند
همهی آنچه سالها در کنارت بوده است
در زندگی تو
در زندگی من
عشق کهنه
در ابتدا چون جام عسل
و در پایان چون جام زهر
این مقدس است یا نفرینشده
نمیدانم
زمان به سرعت در گذر است
و دعاها و اشکهای ما بیهوده است
و ناتوانیم از وسوسهاش به کمی تاخیر
زمان
از گذشتههای دور
سالهای بیشماری پشت سر گذاشته است
و تنها عشق است که میماند
در گذر زندهگی
و رویاهای گوناگون
و موانعِ تکراری
همچنان نوای غمانگیز زندگی را میشنویم
زمان به سرعت در گذر است
نبضِ جوانی
و روزهای فارغ از نگرانی
اطمینان و آرامشِ ما را به سرقت میبرد
و تنها عشق است که میماند
آه ، ای زمان
عشق را ببر
وقتی عشق بیهوده است
وقتی بهترین لحظات شادیبخشاش میمیرد
وقتی تنها پشیمانیها را به جای میگذارد
بگذار عشق نیز چون زمان
به سرعت بگذرد...
#الا_ویلر_ویلکاکس
مترجم:#احسان_قصری
@asheghanehaye_fatima
زمان به سرعت در گذر است
ساعتها شتابان هستند
و ما را به سوی راههای ناشناخته پیش میبرند
فصلها به سرعت میآیند و میروند
و تنها عشق است که میماند
همهی آنچه سالها در کنارت بوده است
در زندگی تو
در زندگی من
عشق کهنه
در ابتدا چون جام عسل
و در پایان چون جام زهر
این مقدس است یا نفرینشده
نمیدانم
زمان به سرعت در گذر است
و دعاها و اشکهای ما بیهوده است
و ناتوانیم از وسوسهاش به کمی تاخیر
زمان
از گذشتههای دور
سالهای بیشماری پشت سر گذاشته است
و تنها عشق است که میماند
در گذر زندهگی
و رویاهای گوناگون
و موانعِ تکراری
همچنان نوای غمانگیز زندگی را میشنویم
زمان به سرعت در گذر است
نبضِ جوانی
و روزهای فارغ از نگرانی
اطمینان و آرامشِ ما را به سرقت میبرد
و تنها عشق است که میماند
آه ، ای زمان
عشق را ببر
وقتی عشق بیهوده است
وقتی بهترین لحظات شادیبخشاش میمیرد
وقتی تنها پشیمانیها را به جای میگذارد
بگذار عشق نیز چون زمان
به سرعت بگذرد...
#الا_ویلر_ویلکاکس
مترجم:#احسان_قصری
@asheghanehaye_fatima