@asheghanehaye_fatima
وقتی که تو رفتی
شکوفه ها و برگها هم رفتند
و من تنها توانستم، به نقطه ای خیره شوم
و اندوهم را به شکل کلمات کوچک در آورم،
نمی توانم به عشق التماس کنم
یا آرزو کنم
که اندوه تلخ مرا در خود غرق کند
همان اندوهی که ریسمان های مرا
همچون قایق شکسته ای، از هم جدا می کند
تنها قلم خسته ی من است
که اندوه مرا به روی کاغذ می ریزد
در حالی که آهسته آهسته
قلبم را می خورد…
در تغییر و تبدیل سالها، لطف و مرحمتی نیست
و نه هیچ زیبایی در این جهان برای من!
پس به کلمات کوچک بدل می شوم
تا تو عزیزم
مرا تلفظ کنی
این تنها کاری است که از دست من بر می آید.
#دوروتی_پارکر
شاعر آمریکایی
وقتی که تو رفتی
شکوفه ها و برگها هم رفتند
و من تنها توانستم، به نقطه ای خیره شوم
و اندوهم را به شکل کلمات کوچک در آورم،
نمی توانم به عشق التماس کنم
یا آرزو کنم
که اندوه تلخ مرا در خود غرق کند
همان اندوهی که ریسمان های مرا
همچون قایق شکسته ای، از هم جدا می کند
تنها قلم خسته ی من است
که اندوه مرا به روی کاغذ می ریزد
در حالی که آهسته آهسته
قلبم را می خورد…
در تغییر و تبدیل سالها، لطف و مرحمتی نیست
و نه هیچ زیبایی در این جهان برای من!
پس به کلمات کوچک بدل می شوم
تا تو عزیزم
مرا تلفظ کنی
این تنها کاری است که از دست من بر می آید.
#دوروتی_پارکر
شاعر آمریکایی
@asheghanehaye_fatima
وقتی که تو رفتی
شکوفه ها و برگها هم رفتند
و من تنها توانستم به نقطه ای خیره شوم
و اندوهم را به شکل کلمات کوچک در اورم
نمی توانم به عشق التماس کنم
یا ارزو کنم
که اندوه تلخ مرا در خود غرق کند
همان اندوهی که ریسمانهای مرا
همچون قایق شکسته ای از هم جدا می کند
تنها قلم خسته من است که
اندوه مرا به روی کاغذ می ریزد
در حالیکه اهسته اهسته
قلبم را میخورد ..
در تغییر و تبدیل سالها لطف و مرحمتی نیست
ونه هیچ زیبایی در این جهان برای من !
پس به کلمات کوچک بدل میشوم
تا تو عزیزم
مرا تلفظ کنی
این تنها کاری است که از دست من بر می اید . .
#دوروتی_پارکر(شاعری از امریکا )
ترجمه #چیستا_یثربی
وقتی که تو رفتی
شکوفه ها و برگها هم رفتند
و من تنها توانستم به نقطه ای خیره شوم
و اندوهم را به شکل کلمات کوچک در اورم
نمی توانم به عشق التماس کنم
یا ارزو کنم
که اندوه تلخ مرا در خود غرق کند
همان اندوهی که ریسمانهای مرا
همچون قایق شکسته ای از هم جدا می کند
تنها قلم خسته من است که
اندوه مرا به روی کاغذ می ریزد
در حالیکه اهسته اهسته
قلبم را میخورد ..
در تغییر و تبدیل سالها لطف و مرحمتی نیست
ونه هیچ زیبایی در این جهان برای من !
پس به کلمات کوچک بدل میشوم
تا تو عزیزم
مرا تلفظ کنی
این تنها کاری است که از دست من بر می اید . .
#دوروتی_پارکر(شاعری از امریکا )
ترجمه #چیستا_یثربی
@asheghanehaye_fatima
"بعدازظهر"
وقتی پیر شوم و قرین آرامش،
وقتی این اشتیاق را
پشت سر بگذارم،
با خاطرات، رختخوابم را تقسیم کنم،
و با آرامش، آتش درونم را.
موهایم را شانه می کنم،
به آن ها گیره می زنم
و می کنمشان زیر کلاهم.
بعد نگاه می کنم به دست های سرد و نحیفم
که سبک آرمیده روی دامنم.
پیراهن گُلداری می پوشم
با توری که بوسه می زند بر گلویم.
پنجره ها را به سوی شهر می گشایم
ترانه ای از سر لذت زمزمه می کنم،
و مسیر اشک ها را از یاد می برم.
روی صندلی تاب می خورم،
و چای ام را، هم می زنم.
با این همه کاش این سالهای فرخنده
دورتر از آن باشد که هست.
#دوروتی_پارکر
"بعدازظهر"
وقتی پیر شوم و قرین آرامش،
وقتی این اشتیاق را
پشت سر بگذارم،
با خاطرات، رختخوابم را تقسیم کنم،
و با آرامش، آتش درونم را.
موهایم را شانه می کنم،
به آن ها گیره می زنم
و می کنمشان زیر کلاهم.
بعد نگاه می کنم به دست های سرد و نحیفم
که سبک آرمیده روی دامنم.
پیراهن گُلداری می پوشم
با توری که بوسه می زند بر گلویم.
پنجره ها را به سوی شهر می گشایم
ترانه ای از سر لذت زمزمه می کنم،
و مسیر اشک ها را از یاد می برم.
روی صندلی تاب می خورم،
و چای ام را، هم می زنم.
با این همه کاش این سالهای فرخنده
دورتر از آن باشد که هست.
#دوروتی_پارکر
@asheghanehaye_fatima
"بعد از ظهر"
وقتی پیر شوم و قرین آرامش،
وقتی این اشتیاق را
پشت سر بگذارم،
با خاطرات، رختخوابم را تقسیم کنم،
و با آرامش، آتش درونم را.
موهایم را شانه می کنم،
به آن ها گیره می زنم
و می کنمشان زیر کلاهم.
بعد نگاه می کنم به دست های سرد و نحیفم
که سبک آرمیده روی دامنم.
پیراهن گُلداری می پوشم
با توری که بوسه می زند بر گلویم.
پنجره ها را به سوی شهر می گشایم
ترانه ای از سر لذت زمزمه می کنم،
و مسیر اشک ها را از یاد می برم.
روی صندلی تاب می خورم،
و چای ام را، هم می زنم.
با این همه کاش این سالهای فرخنده
دورتر از آن باشد که هست.
#دوروتی_پارکر
"بعد از ظهر"
وقتی پیر شوم و قرین آرامش،
وقتی این اشتیاق را
پشت سر بگذارم،
با خاطرات، رختخوابم را تقسیم کنم،
و با آرامش، آتش درونم را.
موهایم را شانه می کنم،
به آن ها گیره می زنم
و می کنمشان زیر کلاهم.
بعد نگاه می کنم به دست های سرد و نحیفم
که سبک آرمیده روی دامنم.
پیراهن گُلداری می پوشم
با توری که بوسه می زند بر گلویم.
پنجره ها را به سوی شهر می گشایم
ترانه ای از سر لذت زمزمه می کنم،
و مسیر اشک ها را از یاد می برم.
روی صندلی تاب می خورم،
و چای ام را، هم می زنم.
با این همه کاش این سالهای فرخنده
دورتر از آن باشد که هست.
#دوروتی_پارکر
چرا اینگونه است که وقتی در سفرم
چشم به راه خانه میدوزم
و وقتی به خانه برمیگردم
دلام را در سفر جا گذاشتهام؟
و چرا وقتی با تو هستم ای عشق من، مرد من
خستهام اما
وقتی ترکام میکنی
برای بازگشتات جیغ میکشم؟
■●شاعر: #دوروتی_پارکر | Dorothy Parker | آمریکا ● ۱۹۶۷--۱۸۹۳ |
■●برگردان: #کامبیز_منوچهریان
@asheghanehaye_fatima
چشم به راه خانه میدوزم
و وقتی به خانه برمیگردم
دلام را در سفر جا گذاشتهام؟
و چرا وقتی با تو هستم ای عشق من، مرد من
خستهام اما
وقتی ترکام میکنی
برای بازگشتات جیغ میکشم؟
■●شاعر: #دوروتی_پارکر | Dorothy Parker | آمریکا ● ۱۹۶۷--۱۸۹۳ |
■●برگردان: #کامبیز_منوچهریان
@asheghanehaye_fatima
می توانم با گردن کج به تو لبخند بزنم
و توهین هایت را با لبهای مشتاق بنوشم
دهانم را با قرمز خوشبویی رنگ کنم
و با سرانگشتان تعلیم دیده بر ابروانت دست بکشم
وقتی که فهرست عشق هایت را برایم ردیف می کنی
می توانم بخندم و با چشمان شگفت زده نگاهت کنم
و تو هم بخندی و نبینی
که قلبم هزار بار می میرد
از آنجا که من نقشم را خوب بلدم باور می کنی
که به سرخوشی بامداد و سبکی برفم
و همه ی آنچه را که بر قلبم سنگینی می کند
هرگز نخواهی دانست...
#دوروتی_پارکر
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#فرشته_وزیری_نسب
@asheghanehaye_fatima
و توهین هایت را با لبهای مشتاق بنوشم
دهانم را با قرمز خوشبویی رنگ کنم
و با سرانگشتان تعلیم دیده بر ابروانت دست بکشم
وقتی که فهرست عشق هایت را برایم ردیف می کنی
می توانم بخندم و با چشمان شگفت زده نگاهت کنم
و تو هم بخندی و نبینی
که قلبم هزار بار می میرد
از آنجا که من نقشم را خوب بلدم باور می کنی
که به سرخوشی بامداد و سبکی برفم
و همه ی آنچه را که بر قلبم سنگینی می کند
هرگز نخواهی دانست...
#دوروتی_پارکر
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#فرشته_وزیری_نسب
@asheghanehaye_fatima