.
محبوبم!
معشوقه ی نداشته ی این روزهام...
تو هم مثل من تنهایی...؟!
و از نبودن جفت پرنده ای که پرواز کرد
به گریه های پنهانی فکر می کنی؟
مثل من به دریا
به موج های پرتلاطم
که هر بار جنازه ای را پس میزنند...!
به این هجمه ی مزمن از عشق
به سرسام درختان در باد
به انجماد زیرِ صفر دست ها
به باران بی جا
به شتک های بی امان باد بر پنجره
به چایِ مانده و سیاه عصر
به خنده های بی دلیل و سرد
به من...
به من فکر میکنی؟
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
محبوبم!
معشوقه ی نداشته ی این روزهام...
تو هم مثل من تنهایی...؟!
و از نبودن جفت پرنده ای که پرواز کرد
به گریه های پنهانی فکر می کنی؟
مثل من به دریا
به موج های پرتلاطم
که هر بار جنازه ای را پس میزنند...!
به این هجمه ی مزمن از عشق
به سرسام درختان در باد
به انجماد زیرِ صفر دست ها
به باران بی جا
به شتک های بی امان باد بر پنجره
به چایِ مانده و سیاه عصر
به خنده های بی دلیل و سرد
به من...
به من فکر میکنی؟
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
.
آدم وا می ماند
می آیند ..
مثل میخ در روح و روانمان فرو می روند
طوری که دلت می خواهد
در قلبت را ببندی و
بریزی دور
دوست داشتنی که معنی خودش را از دست داده
باور کنید
در هیچ گوشه کنار زندگیمان
با وجود این آدمها
جایی برای آرام شدن نیست
گاهی به یک خداحافظی ابدی نیاز داریم
بروند ..
به جهنمی که خودشان
برای ما درست کرده بودند
و دست سمی شان را
از زندگیمان کوتاه کنند
#امیر_وجود
#امیر_وجود
@asheghanehaye_fatima
آدم وا می ماند
می آیند ..
مثل میخ در روح و روانمان فرو می روند
طوری که دلت می خواهد
در قلبت را ببندی و
بریزی دور
دوست داشتنی که معنی خودش را از دست داده
باور کنید
در هیچ گوشه کنار زندگیمان
با وجود این آدمها
جایی برای آرام شدن نیست
گاهی به یک خداحافظی ابدی نیاز داریم
بروند ..
به جهنمی که خودشان
برای ما درست کرده بودند
و دست سمی شان را
از زندگیمان کوتاه کنند
#امیر_وجود
#امیر_وجود
@asheghanehaye_fatima
.
و اگر نشنوی به تو خواهم شنواند
حماسهی سماجتِ عاشقت را
زیرِ پنجرهی مشبکِ تاریکِ بلند
که در غریوِ قلبش زمزمه میکند:
ـ شوکرانِ عشقِ تو که
در جامِ قلبِ خود نوشیدهام
خواهدم کُشت.
و آتشِ این همه حرف در گلویم
که برایِ برافروختنِ ستارگانِ
هزار عشق فزون است
در ناشنواییِ گوشِ تو
خفهام خواهد کرد!
@asheghanehaye_fatima
#احمد_شاملو
#شما_فرستادید
و اگر نشنوی به تو خواهم شنواند
حماسهی سماجتِ عاشقت را
زیرِ پنجرهی مشبکِ تاریکِ بلند
که در غریوِ قلبش زمزمه میکند:
ـ شوکرانِ عشقِ تو که
در جامِ قلبِ خود نوشیدهام
خواهدم کُشت.
و آتشِ این همه حرف در گلویم
که برایِ برافروختنِ ستارگانِ
هزار عشق فزون است
در ناشنواییِ گوشِ تو
خفهام خواهد کرد!
@asheghanehaye_fatima
#احمد_شاملو
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بیهوده مگو کیستی
منم، من
چنان منی آمده بر درگاهت
که سراپا توست...
Kim o, deme boşuna...
benim, ben.
Öyle bir ben ki gelen kapına;
Başdan_ başa sen...
#اوزدمیر_آصف
برگردان: #علیرضا_شعبانی
بیهوده مگو کیستی
منم، من
چنان منی آمده بر درگاهت
که سراپا توست...
Kim o, deme boşuna...
benim, ben.
Öyle bir ben ki gelen kapına;
Başdan_ başa sen...
#اوزدمیر_آصف
برگردان: #علیرضا_شعبانی
خوشبختیاش بسیار کوتاه بود، تنها در کودکی توانست همبازی خسرو و فرهاد شود، اما دختر ساسان بایستی میگریخت، و بعد همواره در پردهها و قلمدانها زندگی میکرد؛ از این قلمدان به آن قلمدان. و هرگاه پا به حیات میگذاشت راه بر او میبستند: «خواهر! موهات را بپوشان.»
«من؟»
«آره، تو لکاته هرزه.»
گفتم: «من که نیستم.» و نیستم.
برگشتم به روزگار نقش و نگاران.
تنها در روزگار نقش و نگاران بود که او در بازیهای کودکانه خسرو و فرهاد، شیرین میشد، اما ناگاه آن تشنههای سرگردان از راه رسیدند و دمار از روزگار آدمها درآورند.
من میخواستم شصت سال پس از بوف کور با دوربین آن زن کمی در فضای بوف کور بچرخم و داستانی بنویسم که آدمهایش در اوجی عاشقانه بمیرند. خوشبختی را مزه مزه کنند بعد بمیرند، اما راوی من در همان بوف کور ماند و چیزی جز فضای بوف کور و مردسالاری سراپا خشونت ندید.
#شصت_سال_پس_از_خودکشی_هدایت؛
#آینهای_برابر_انحطاط
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
«من؟»
«آره، تو لکاته هرزه.»
گفتم: «من که نیستم.» و نیستم.
برگشتم به روزگار نقش و نگاران.
تنها در روزگار نقش و نگاران بود که او در بازیهای کودکانه خسرو و فرهاد، شیرین میشد، اما ناگاه آن تشنههای سرگردان از راه رسیدند و دمار از روزگار آدمها درآورند.
من میخواستم شصت سال پس از بوف کور با دوربین آن زن کمی در فضای بوف کور بچرخم و داستانی بنویسم که آدمهایش در اوجی عاشقانه بمیرند. خوشبختی را مزه مزه کنند بعد بمیرند، اما راوی من در همان بوف کور ماند و چیزی جز فضای بوف کور و مردسالاری سراپا خشونت ندید.
#شصت_سال_پس_از_خودکشی_هدایت؛
#آینهای_برابر_انحطاط
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
منتظرم شب بیاید.
هوا که تاریک بشود
من و اشیا
از برزخ بیرون خواهیم آمد.
#ژان_پل_سارتر
#تهوع
@asheghanehaye_fatima
هوا که تاریک بشود
من و اشیا
از برزخ بیرون خواهیم آمد.
#ژان_پل_سارتر
#تهوع
@asheghanehaye_fatima
این چشم ها میترسانید و جذب میکرد و یک پرتو ماوراءِ طبیعی مست کننده در ته آن میدرخشید .
#بوف_کور
#صادق_هدايت
@asheghanehaye_fatima
#بوف_کور
#صادق_هدايت
@asheghanehaye_fatima
وقتی عشق ما را در هم شکسته ، تسلی بخش است که بشنویم خوشبختی هرگز جزئی از برنامه نبوده است. فقط یک اشتباه مادرزادی وجود دارد، و آن این است که میپنداریم زندگی میکنیم تا خوشبخت باشیم … تا زمانی که بر این اشتباه مادرزادی پافشاری کنیم جهان پر از تناقض به نظرمان میرسد؛ زیرا در هر قدمی، در مسائل کوچک و بزرگ، مجبوریم این امر را تجربه کنیم که جهان و زندگی قطعا به منظور حفظ زندگی سرشار از خوشبختی آرایش نیافتهاند. به همین دلیل سیمای تقریبا همه افراد سالخورده حاکی از احساسی است که ناامیدی خوانده میشود.
#آلن_دو_باتن
@asheghanehaye_fatima
#آلن_دو_باتن
@asheghanehaye_fatima
ما فراموش نمیکنیم،
بلکه چیزی خالی در ما آرام میگیرد....
#خاطرات_سوگواری
#رولان_بارت
@asheghanehaye_fatima
بلکه چیزی خالی در ما آرام میگیرد....
#خاطرات_سوگواری
#رولان_بارت
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
پدر، مجنون را به کعبه میبرد تا مجنون دعا کند که از عشق، خلاص شود. مجنون هم دست در حلقهی کعبه اینچنین دعا میکند:
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقهی زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر:
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقهی عشق جان فروشم
بیحلقهی او مبـــــاد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طـــریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پروردهی عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غــــمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو مانَد اگر چه من نمانم
از چشمهی عشق ده مــــرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رهــــا کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیـــلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقهی او به گوشمالی
گوش ادبــــــم مباد خالی
بیبادهی او مــــــباد جامم
بیسکهی او مبــــــاد نامم
جانم فدی جمـــــــال بادش
گر خون خوردم حــلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مـــــــباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صـــــد باد
#نظامی
#عزیز_روزهام
پدر، مجنون را به کعبه میبرد تا مجنون دعا کند که از عشق، خلاص شود. مجنون هم دست در حلقهی کعبه اینچنین دعا میکند:
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقهی زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر:
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقهی عشق جان فروشم
بیحلقهی او مبـــــاد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طـــریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پروردهی عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غــــمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو مانَد اگر چه من نمانم
از چشمهی عشق ده مــــرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رهــــا کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیـــلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقهی او به گوشمالی
گوش ادبــــــم مباد خالی
بیبادهی او مــــــباد جامم
بیسکهی او مبــــــاد نامم
جانم فدی جمـــــــال بادش
گر خون خوردم حــلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مـــــــباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صـــــد باد
#نظامی
#عزیز_روزهام
🎼●آهنگ: «من عاشقش هستم»
"I Love Her"
🎙●خواننده: #خولیو_ایگلسیاس | "Julio Iglesias" | اسپانیا، ۱۹۴۳ |
give her all my love
That's all I do
And if you saw my love
You'd love her, too
And I love her
همهى عشقم را به او میدهم
اين تمام كاریست كه میكنم
و اگر تو هم عشق مرا ببينى
تو هم عاشقش مىشوى
و من عاشقش هستم
She gives me everything
And tenderly
The kiss my lover brings
She brings to me
And I love her
با او همه چيز دارم
به آرامى،
بوسههايى كه محبوبم به من هديه میكند
برایم به ارمغان مىآورد
و من عاشقش هستم...
A love like ours,Could never die
As long as I, Have you near me
عشقى اينچنين هرگز نخواهد مرد
تا زمانی كه تو را كنارم داشته باشم
Bright are the stars that shine
Dark is the sky
I know this love of mine
Will never die
And I love her,Yes, I love her
ستارگان درخشان نورانىاند
و آسمان تاريک ست
میدانم عشقم هرگز پايان نخواهد پذيرفت
و من عاشقش هستم...
@asheghanehaye_fatima
"I Love Her"
🎙●خواننده: #خولیو_ایگلسیاس | "Julio Iglesias" | اسپانیا، ۱۹۴۳ |
give her all my love
That's all I do
And if you saw my love
You'd love her, too
And I love her
همهى عشقم را به او میدهم
اين تمام كاریست كه میكنم
و اگر تو هم عشق مرا ببينى
تو هم عاشقش مىشوى
و من عاشقش هستم
She gives me everything
And tenderly
The kiss my lover brings
She brings to me
And I love her
با او همه چيز دارم
به آرامى،
بوسههايى كه محبوبم به من هديه میكند
برایم به ارمغان مىآورد
و من عاشقش هستم...
A love like ours,Could never die
As long as I, Have you near me
عشقى اينچنين هرگز نخواهد مرد
تا زمانی كه تو را كنارم داشته باشم
Bright are the stars that shine
Dark is the sky
I know this love of mine
Will never die
And I love her,Yes, I love her
ستارگان درخشان نورانىاند
و آسمان تاريک ست
میدانم عشقم هرگز پايان نخواهد پذيرفت
و من عاشقش هستم...
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
دلبستگی، یه تنهایی ساده رو به یه دلتنگی عمیق تبدیل میکنه. من تنهاییم رو دوست دارم و تو رو بیش از تنهاییم. من نه میخوام تو رو فراموش کنم، نه میخوام دوستت نداشته باشم. من فقط میخوام با نبودنت کنار بیام. بودنت دلتنگترم میکنه، وقتی نمیخوای جای خالیت رو برام پر کنی.
#پویا_جمشیدی
دلبستگی، یه تنهایی ساده رو به یه دلتنگی عمیق تبدیل میکنه. من تنهاییم رو دوست دارم و تو رو بیش از تنهاییم. من نه میخوام تو رو فراموش کنم، نه میخوام دوستت نداشته باشم. من فقط میخوام با نبودنت کنار بیام. بودنت دلتنگترم میکنه، وقتی نمیخوای جای خالیت رو برام پر کنی.
#پویا_جمشیدی
@asheghanehaye_fatima
محمل به عزم مرحلهٔ دور بستهام
ترسم که پای ناقه به سنگ حرم خورد
بت زیر خرقه کرده حرم میکنم طواف
قندیل کعبه وای اگر بر صنم خورد
#فیضی_دکنی
#عزیز_روزهام
محمل به عزم مرحلهٔ دور بستهام
ترسم که پای ناقه به سنگ حرم خورد
بت زیر خرقه کرده حرم میکنم طواف
قندیل کعبه وای اگر بر صنم خورد
#فیضی_دکنی
#عزیز_روزهام
سپیدهدم که جهانی ز خواب برخیزد
نقاب شب ز رخ آفتاب برخیزد
ز باد صبح که بر اوج آسمان گذرد
ز روی شاهد مشرق نقاب برخیزد
خوش آن کسی که نشیند به باده وقت سحر
نمازِ خفتن مست و خراب برخیزد
کجاست ساقی بیداربخت و خوابآلود؟
که بهر دادن جام شراب برخیزد
غلام نرگس مستم که بامداد پگاه
قدح به دست گرفته، ز خواب برخیزد
#امیرخسرو_دهلوی
@asheghanehaye_fatima
نقاب شب ز رخ آفتاب برخیزد
ز باد صبح که بر اوج آسمان گذرد
ز روی شاهد مشرق نقاب برخیزد
خوش آن کسی که نشیند به باده وقت سحر
نمازِ خفتن مست و خراب برخیزد
کجاست ساقی بیداربخت و خوابآلود؟
که بهر دادن جام شراب برخیزد
غلام نرگس مستم که بامداد پگاه
قدح به دست گرفته، ز خواب برخیزد
#امیرخسرو_دهلوی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در هر جغرافیایی که هستید
جهتها تفاوتی ندارند
تمام دامنههای دلتون
به سمت خوشبختی و اُمید
لحظههاتون پر از
امید، شادی و زیبایی...
صبحتون بخیر
@asheghandhaye_fatima
#صبح
جهتها تفاوتی ندارند
تمام دامنههای دلتون
به سمت خوشبختی و اُمید
لحظههاتون پر از
امید، شادی و زیبایی...
صبحتون بخیر
@asheghandhaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima
رسمِ زندهگی این است
این را مادرم وقتی گفت
که در آغوشاش گریه میکردم
به گلهایی فکر کن
که هر سال در باغچه میکاری
خواهی آموخت
که آدمها هم باید خم شوند
و بیفتند تا از نو جوانه بزنند
رشد کنند
و زیبا شوند
#روبی_کور | Rupi Kaur | هند-کانادا، ۱۹۹۲ |
برگردان: #زهرا_قناعتی
رسمِ زندهگی این است
این را مادرم وقتی گفت
که در آغوشاش گریه میکردم
به گلهایی فکر کن
که هر سال در باغچه میکاری
خواهی آموخت
که آدمها هم باید خم شوند
و بیفتند تا از نو جوانه بزنند
رشد کنند
و زیبا شوند
#روبی_کور | Rupi Kaur | هند-کانادا، ۱۹۹۲ |
برگردان: #زهرا_قناعتی