@Asheghanehaye_fatima
تا جان و دلم باشد؛ من جان و دلت جویم
یا من به کنار افتم؛ یا تو به کنار آیی...
#نظامی
تا جان و دلم باشد؛ من جان و دلت جویم
یا من به کنار افتم؛ یا تو به کنار آیی...
#نظامی
@asheghanehaye_fatima
بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت از دل تو میگویی، من از جان
بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟
بگفت آری، چو خواب آید! کجا خواب؟
بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟
بگفت این چشم دیگر آرَمَش پیش
بگفتا گر نیابی سوی او راه؟
بگفت از دور شاید دید در ماه
بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوشتر چه کار است؟
مناظره خسرو و فرهاد/
#نظامی_گنجوی
بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت از دل تو میگویی، من از جان
بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟
بگفت آری، چو خواب آید! کجا خواب؟
بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟
بگفت این چشم دیگر آرَمَش پیش
بگفتا گر نیابی سوی او راه؟
بگفت از دور شاید دید در ماه
بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوشتر چه کار است؟
مناظره خسرو و فرهاد/
#نظامی_گنجوی
@asheghanehaye_fatima
پدر، مجنون را به کعبه میبرد تا مجنون دعا کند که از عشق، خلاص شود. مجنون هم دست در حلقهی کعبه اینچنین دعا میکند:
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقهی زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر:
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقهی عشق جان فروشم
بیحلقهی او مبـــــاد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طـــریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پروردهی عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غــــمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو مانَد اگر چه من نمانم
از چشمهی عشق ده مــــرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رهــــا کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیـــلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقهی او به گوشمالی
گوش ادبــــــم مباد خالی
بیبادهی او مــــــباد جامم
بیسکهی او مبــــــاد نامم
جانم فدی جمـــــــال بادش
گر خون خوردم حــلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مـــــــباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صـــــد باد
#نظامی
#عزیز_روزهام❤️
پدر، مجنون را به کعبه میبرد تا مجنون دعا کند که از عشق، خلاص شود. مجنون هم دست در حلقهی کعبه اینچنین دعا میکند:
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقهی زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر:
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقهی عشق جان فروشم
بیحلقهی او مبـــــاد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طـــریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پروردهی عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غــــمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو مانَد اگر چه من نمانم
از چشمهی عشق ده مــــرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رهــــا کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیـــلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقهی او به گوشمالی
گوش ادبــــــم مباد خالی
بیبادهی او مــــــباد جامم
بیسکهی او مبــــــاد نامم
جانم فدی جمـــــــال بادش
گر خون خوردم حــلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مـــــــباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صـــــد باد
#نظامی
#عزیز_روزهام❤️
🎼●آهنگ: «مهمان من شو ساعتی»
🎙●خواننده: #حسامالدین_سراج
○●شاعر: #نظامی_گنجوی
○●آهنگساز: #عباس_ابوحمزه
○●نوازندهی پیانو: #حسامالدین_سراج
شب بیگَهَست ای ماهِ من، مهمانِ من شو ساعتی
همخانهی عشقِ تواَم، همخانِ من شو ساعتی
بنگر به روی زرد من، وز سینه بنشان گرد من
تا چند باشی درد من؟ درمان من شو ساعتی
ای چشمهی حیوان به لب، وی زندگانی را سبب
چون جانام آوردی به لب، جانان من شو ساعتی
ای چتر مه گیسوی تو، طغرای مه ابروی تـو
ای من غلام روی تو، سلطان من شو ساعتی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
پدر، مجنون را به کعبه میبرد تا مجنون دعا کند که از عشق، خلاص شود. مجنون هم دست در حلقهی کعبه اینچنین دعا میکند:
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقهی زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر:
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقهی عشق جان فروشم
بیحلقهی او مبـــــاد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طـــریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پروردهی عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غــــمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو مانَد اگر چه من نمانم
از چشمهی عشق ده مــــرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رهــــا کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیـــلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقهی او به گوشمالی
گوش ادبــــــم مباد خالی
بیبادهی او مــــــباد جامم
بیسکهی او مبــــــاد نامم
جانم فدی جمـــــــال بادش
گر خون خوردم حــلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مـــــــباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صـــــد باد
#نظامی
#عزیز_روزهام
پدر، مجنون را به کعبه میبرد تا مجنون دعا کند که از عشق، خلاص شود. مجنون هم دست در حلقهی کعبه اینچنین دعا میکند:
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقهی زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر:
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقهی عشق جان فروشم
بیحلقهی او مبـــــاد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طـــریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پروردهی عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غــــمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو مانَد اگر چه من نمانم
از چشمهی عشق ده مــــرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رهــــا کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیـــلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقهی او به گوشمالی
گوش ادبــــــم مباد خالی
بیبادهی او مــــــباد جامم
بیسکهی او مبــــــاد نامم
جانم فدی جمـــــــال بادش
گر خون خوردم حــلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مـــــــباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صـــــد باد
#نظامی
#عزیز_روزهام
عاشق شده ام بر تو
تدبیر چه فرمایی ؟
از راه صلاح آیم ...
یا از ره رسوایی ؟
#نظامی_گنجوی
@asheghanehaye_fatima
تدبیر چه فرمایی ؟
از راه صلاح آیم ...
یا از ره رسوایی ؟
#نظامی_گنجوی
@asheghanehaye_fatima
تا کنون دیوانه وار اسم کسی بوسیده ای
نیمه شب در آینه با خنده اش خندیده ای
چشم بر در ،خنده بر لب،اشک هم در دیدگان
سالها با یاد اوبا ساز او رقصیده ای
راستی پیش آمده با ترس از دست دادنش
همچوطفلی از نبودمادرش ترسیده ای
اولین دیدار مانده خاطرت یک روز خوب
باز هر هفته به یادش در سماع چرخیده ای
با خیال اولین دیدار او عصری قشنگ
صبح ها با فکر آن عصرقشنگ بالیده ای
من نمی دانم چنان لیلای مجنون کش شدی
حال او را از هوا از آینه ،باد صبا پرسیده ای
#نظامی
@asheghanehaye_fatima
نیمه شب در آینه با خنده اش خندیده ای
چشم بر در ،خنده بر لب،اشک هم در دیدگان
سالها با یاد اوبا ساز او رقصیده ای
راستی پیش آمده با ترس از دست دادنش
همچوطفلی از نبودمادرش ترسیده ای
اولین دیدار مانده خاطرت یک روز خوب
باز هر هفته به یادش در سماع چرخیده ای
با خیال اولین دیدار او عصری قشنگ
صبح ها با فکر آن عصرقشنگ بالیده ای
من نمی دانم چنان لیلای مجنون کش شدی
حال او را از هوا از آینه ،باد صبا پرسیده ای
#نظامی
@asheghanehaye_fatima
تمنای من از عمر و جوانی
وصال تست وانگه زندگانی
منم در پای عشقت رفته از دست
به خلوت خورده می تنها شده مست
منم آن سایه کز بالا و از زیر
ز پایت سر نگردانم به شمشیر
نگردم از تو تابی سر نگردم
ز تو تا در نگردم برنگردم
سخن تا چند گویم با خیالت
برون رانم جنیبت با جمالت
بخسبانم ترا من می خورم ناب
که من سرمست خوش باشم تو در خواب
بجای توتیا گردت ستانم
گهی بوسه گهی دردت ستانم
سر زلفت به گیسو باز بندم
گهی گریم ز عشقت گاه خندم
چنان بندم به دل نقش نگینت
که بر دستت نداند آستینت
در آغوش آنچنان گیرم تنت را
که نبود آگهی پیراهنت را
چو لعبت باز شب پنهان کند راز
من اندر پرده چون لعبت شوم باز
گر از دستم چنین کاری بر آید
ز هر خاریم گلزاری بر آید
خدایا ره به پیروزیم گردان
چنین پیروزیی روزیم گردان
#نظامی_گنجوی
خمسه, خسرو و شیرین
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
وصال تست وانگه زندگانی
منم در پای عشقت رفته از دست
به خلوت خورده می تنها شده مست
منم آن سایه کز بالا و از زیر
ز پایت سر نگردانم به شمشیر
نگردم از تو تابی سر نگردم
ز تو تا در نگردم برنگردم
سخن تا چند گویم با خیالت
برون رانم جنیبت با جمالت
بخسبانم ترا من می خورم ناب
که من سرمست خوش باشم تو در خواب
بجای توتیا گردت ستانم
گهی بوسه گهی دردت ستانم
سر زلفت به گیسو باز بندم
گهی گریم ز عشقت گاه خندم
چنان بندم به دل نقش نگینت
که بر دستت نداند آستینت
در آغوش آنچنان گیرم تنت را
که نبود آگهی پیراهنت را
چو لعبت باز شب پنهان کند راز
من اندر پرده چون لعبت شوم باز
گر از دستم چنین کاری بر آید
ز هر خاریم گلزاری بر آید
خدایا ره به پیروزیم گردان
چنین پیروزیی روزیم گردان
#نظامی_گنجوی
خمسه, خسرو و شیرین
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای تن تو پاکتر از جان پاک
روح تو پرورده روحی فداک
نقطه گه خانه رحمت توئی
خانه بر نقطه زحمت توئی
راهروان عربی را تو ماه
یاوگیان عجمی را تو راه
ای شب گیسوی تو روز نجات
آتش سودای تو آب حیات
عقل شده شیفته روی تو
سلسله شیفتگان موی تو
چرخ ز طوق کمرت بندهای
صبح ز خورشید رخت خندهای
عالم تردامن خشک از تو یافت
ناف زمین نافه مشک از تو یافت
خاک تو از باد سلیمان بهست
روضه چگویم که ز رضوان بهست
کعبه که سجاده تکبیر تست
تشنه جلاب تباشیر تست
تاج تو و تخت تو دارد جهان
تخت زمین آمد و تاج آسمان
تا قدمت در شب گیسو فشان
بر سر گردون شده دامن کشان
در صدف صبح به دست صفا
غالیه بوی تو ساید صبا
#نظامی_گنجوی
خمسه, مخزن الاسرار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
روح تو پرورده روحی فداک
نقطه گه خانه رحمت توئی
خانه بر نقطه زحمت توئی
راهروان عربی را تو ماه
یاوگیان عجمی را تو راه
ای شب گیسوی تو روز نجات
آتش سودای تو آب حیات
عقل شده شیفته روی تو
سلسله شیفتگان موی تو
چرخ ز طوق کمرت بندهای
صبح ز خورشید رخت خندهای
عالم تردامن خشک از تو یافت
ناف زمین نافه مشک از تو یافت
خاک تو از باد سلیمان بهست
روضه چگویم که ز رضوان بهست
کعبه که سجاده تکبیر تست
تشنه جلاب تباشیر تست
تاج تو و تخت تو دارد جهان
تخت زمین آمد و تاج آسمان
تا قدمت در شب گیسو فشان
بر سر گردون شده دامن کشان
در صدف صبح به دست صفا
غالیه بوی تو ساید صبا
#نظامی_گنجوی
خمسه, مخزن الاسرار
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
شب بیگَهَست ای ماهِ من، مهمانِ من شو ساعتی
همخانهی عشقِ تواَم، همخانِ من شو ساعتی
بنگر به روی زرد من، وز سینه بنشان گردِ من
تا چند باشی دردِ من؟ درمانِ من شو ساعتی
#نظامی
@asheghanehaye_fatima
شب بیگَهَست ای ماهِ من، مهمانِ من شو ساعتی
همخانهی عشقِ تواَم، همخانِ من شو ساعتی
بنگر به روی زرد من، وز سینه بنشان گردِ من
تا چند باشی دردِ من؟ درمانِ من شو ساعتی
#نظامی
@asheghanehaye_fatima
زهی چشمم به دیدار تو روشن
سر کویت مرا خوشتر ز گلشن
خیالت پیشوای خواب و خوردم
غبارت توتیای چشم دردم
به تو خوشدل دماغ مشک بیزم
ز تو روشن چراغ صبح خیزم
مرا چشمی و چشمم را چراغی
چراغ چشم و چشم افروز باغی
فروغ از چهر تو مهر فلک را
نمک از کان لعل تو نمک را
چه میخوردی که رویت چون بهارست
از آن می خور که آنت سازگارست🥰😋
#نظامی_گنجوی, خمسه, خسرو و شیرین
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
سر کویت مرا خوشتر ز گلشن
خیالت پیشوای خواب و خوردم
غبارت توتیای چشم دردم
به تو خوشدل دماغ مشک بیزم
ز تو روشن چراغ صبح خیزم
مرا چشمی و چشمم را چراغی
چراغ چشم و چشم افروز باغی
فروغ از چهر تو مهر فلک را
نمک از کان لعل تو نمک را
چه میخوردی که رویت چون بهارست
از آن می خور که آنت سازگارست🥰😋
#نظامی_گنجوی, خمسه, خسرو و شیرین
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عاشق شدهام بر تو، تدبير چه فرمايى
از راه صلاح آيم؟
يا از در رسوايى؟
#نظامی_گنجوى
@asheghanehaye_fatima
از راه صلاح آيم؟
يا از در رسوايى؟
#نظامی_گنجوى
@asheghanehaye_fatima
.
تدبیر کنم هر شب تا دل ز تو برگیرم
چون روز برآرد سر، مهر تو ز سر گیرم
دل با تو درآمیزم، کآمیختهای با جان
جانی دگرم باید، تا یار دگر گیرم
#نظامی_گنجوی
@asheghanehaye_fatima
تدبیر کنم هر شب تا دل ز تو برگیرم
چون روز برآرد سر، مهر تو ز سر گیرم
دل با تو درآمیزم، کآمیختهای با جان
جانی دگرم باید، تا یار دگر گیرم
#نظامی_گنجوی
@asheghanehaye_fatima
.
دل به نادانی بدادم در کف عیاره ای
دلگشایی ، جانفزایی ، غم بری ، غمخواره ای
گلرخی ، شکّرلبی ، سنگین دلی ، سیمین بری
سرو قدّی ، لاله خَدّی ، مشتری رخساره ای
دلفریبی ، جانستانی ، کج سری ، عشوه گری
بیوفایی ، پُر جفایی ، کین کشی ، خونخواره ای
شوخ چشمی ، سرکشیّ و ناوک اندازی بُتی
دلپذیری ، زیرکی ، مستکبری ، هُشیاره ای
خوشنوایی ، خوش لقایی ، خوش وصالی همچو ماه
ماهرویی ، مهوشی ، مَه چهره ای ، مَه پاره ای
تیز فهمی ، دور بینی ، دلبری ، رامشگری
راست طبعی ، غمگساری ، مونسی، دلداده ای
ای نظامی گلرخی را هان چرا گفتی چنین ؟
چون نداری یادگار از روی او نظّاره ای...
#نظامی_گنجوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
دل به نادانی بدادم در کف عیاره ای
دلگشایی ، جانفزایی ، غم بری ، غمخواره ای
گلرخی ، شکّرلبی ، سنگین دلی ، سیمین بری
سرو قدّی ، لاله خَدّی ، مشتری رخساره ای
دلفریبی ، جانستانی ، کج سری ، عشوه گری
بیوفایی ، پُر جفایی ، کین کشی ، خونخواره ای
شوخ چشمی ، سرکشیّ و ناوک اندازی بُتی
دلپذیری ، زیرکی ، مستکبری ، هُشیاره ای
خوشنوایی ، خوش لقایی ، خوش وصالی همچو ماه
ماهرویی ، مهوشی ، مَه چهره ای ، مَه پاره ای
تیز فهمی ، دور بینی ، دلبری ، رامشگری
راست طبعی ، غمگساری ، مونسی، دلداده ای
ای نظامی گلرخی را هان چرا گفتی چنین ؟
چون نداری یادگار از روی او نظّاره ای...
#نظامی_گنجوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
چو در نیم شب سر برارم ز خواب
تو را خوانم و ریزم از دیده آب
و گر بامدادست راهم به توست
همه روز تا شب پناهم به توست
#نظامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تو را خوانم و ریزم از دیده آب
و گر بامدادست راهم به توست
همه روز تا شب پناهم به توست
#نظامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima