محمد مرادی
230 subscribers
232 photos
29 videos
27 files
65 links
Download Telegram
Forwarded from محمد مرادی
"سیستم ها و قالب ها"
احتمالا بسیاری چون من به #فوتبال علاقه مندند و بازی های #جام_جهانی را دیده اند یا از خبرهای آن سراغ گرفته اند. اگر دیشب بازی #انگلستان و #کرواسی را دیده اید؛ از نتیجه ی آن خبر دارید و شما هم چون من معتقدید که با آن نوع بازی ویژه، انگستان پس از گل خوردن، دیگر نتوانست در برابر سیستم متنوع و پویای کروات ها موفق عمل کند.
در این جام، یکی از آسیب های تیم های بزرگ، #کلیشه_های_سیستمی، بود. تیم هایی بزرگ که از آغاز تا پایان یک جور بازی می کردند و تغییر و تنوعی در بازی هاشان نمی شد دید.
قطعا همه می دانیم که سیستم های مستقل و ترکیبی متعددی در جهان فوتبال شناخته شده است. سه، پنج، دو- چهار، چهار، دو- سه، چهار، سه- چهار، سه، دو، یک- و ... . سیستم های رایج در بازی های فوتبال را، می توان با #قالب_های_شعری مقایسه کرد. هرچند هر شاعر، یک سیستم شعری اصلی را برای رسیدن به سبک شخصی انتخاب می کند، اصرار بیش از حد بر یک قالب، شاعران را دچار همان آسیبی می کند که در جام اخیر تیم های بزرگ حذف شده دچار آن شدند.
هنر تک سیستمی، چون فوتبال تک سیستمی است و چنین هنرمندانی، در صورت خطا در انتخاب سیستم مناسب، کمتر فرصت جبران خواهند یافت. همچنین، سیستم این دست هنرمندان، هرقدر هم در عمل موفق باشد، مخاطب را به کسالت از دیدن فوتبال (خواندن شعر) می کشاند.
در این تمثیل، قالب هایی چون #غزل، #رباعی، #مثنوی، #سپید، #نیمایی، #طرح و ... سیستم هایی متفاوتند که یکی کارکردی تر و دیگری با کارکرد و موفقیت کمتر بوده است؛ اما آنچه کاملا مشخص است، این نکته است که در ادب فارسی اغلب شاعران شاخص، شاعران چند قالبی بوده اند. در جام اخیر هم، #فرانسه و #کرواسی، در لحظات بحرانی بهتر توانسته اند از دیگر سیستم ها استفاده کنند و همین نکته سبب شده، در فینال جام جهانی فوتبال، بتوان حضور این دو را دید.
در کنار سیستم ها که شبیه قالب ها هستند؛ در تمثیل می توان انواع #پاس و #ضربه در فوتبال را با گونه های #وزن در شعر شبیه دانست. اصرار بر پاس های #کوتاه_عرضی به شیوه ی تیم #اسپانیا، یا #سانترهای بلند در بازی دیشب #انگلستان، یا صرف استفاده از #شوت پشت محوطه یا ضربه های #ایستگاهی یا #کورنر یا #پرتاب_اوت یا #شروع_مجدد دروازه بان یا پاس های تو در یا #دریپل، نمی تواند تیم را در همه ی بازی ها به موفقیت برساند. داشتن #طرح های متعدد و متنوع برای #گردش_توپ، همان تنوع وزن های متناسب در شعر است. #کلیشه های سیستمی و قالبی، چه در فوتبال و چه در شعر یکی از #پاشنه_های_آشیل دو موضوع مقایسه شده(فوتبال و شعر) است که در دیگر عناصر سازنده نیز قابل قیاسند.
نکته ی پایانی این که در روزهای اخیر کتاب #لحظه_های_بی_ملاحظه را که دوست شاعر #مبین_اردستانی به همت #شهرستان_ادب، منتشر کرده، مطالعه کردم. بررسی و #نقد این مجموعه به مجالی دیگر نیاز دارد؛ اما از زاویه ی تمثیل پیشین باید گفت که خوشبختانه، شاعر این دفتر از نظر #قالب_های_شعری، متنوع عمل کرده است. #غزل، #رباعی، #دوبیتی، #نیمایی، #مثنوی و #ترانه، در این دفتر نمود یافته و تنوع وزنی هم در معدود غزل ها و ترانه های دفتر مناسب بوده است. البته اینکه شاعر با استفاده از این سیستم های متنوع، چقدر توانسته است به نتیجه ی نهایی برسد (گل بزند) در دیگر یادداشت ها بررسی خواهد شد.
#محمد_مرادی
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
"آه و آینه"
یکی از #مضامین پر تکرار در #غزل _ های #فاضل_نظری و بسیاری از شاعران #جوان متمایل به #سبک_هندی و #اصفهانی استفاده از تناسب #آه_و_آینه است.
آینه در شعر فارسی دست کم از #شعر_سلجوقی به وضوح نمود داشته و حتی برخی شاعران آن را در جایگاه #ردیف شعر به کار برده اند. تا پیش از شعر سده ی هشتم، اغلب شاعران #عرفانی، از آن در جایگاه نماد یا استعاره ای برای #روح و #دل انسان بهره برده اند و کمتر به جلوه های مضمونی آن توجه شده است.
آنچه پیش از پرداخت به این #بن_مایه در شعر فاضل باید گفته شود؛ ریشه ها و علت تناسب آه و آینه در شعر گذشته ی فارسی است. در قرن های گذشته، هرچند آینه ها از جنس های مختلف ساخته می شده اند؛ به نظر می رسد در قلمرو اسلامی بیش از همه استفاده از #آینه_های_فلزی مرسوم بوده است. این نکته را به فراوانی در اشعار نیز می توان دید. گویا ساخت آینه از "آهن " و "روی" بیش از همه سابقه داشته است:
#حافظ:
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ورنه هر گز گل و نسرین نداد ز "آهن" و "روی"
*
آه کز طعنه ی بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینه ام "روی" ز "آهن" چه کنم؟
یا #مولوی:
گر "آهن" است دل تو ز سختی اش مگری
که صیقل کرمش آینه ی صفا سازد
یا #نظامی:
چون آینه گرنه "آهنینم"
با سنگدلان چرا نشینم
*
ز #آهنی" گر سکندر آینه ساخت
خضر اگر سوی آب حیوان تاخت
استفاده از آینه های فلزی در اشعار دوره های بعدی نیز نمود دارد؛ چنانکه #بیدل_دهلوی نیز به آن اشاره کرده است:
عکس خونی است فروریخته از پیکر شخص
گر هم آیینه بسازند ز "آهن" تیغ است
آینه های فلزی تا همین دوران معاصر نیز در ایران کاربرد داشته؛ هرچند به مرور با رشد صنعت شیشه گری و آیینه سازی، نوع جدید جایگزین آن شده است.
حال ارتباط آینه با #صیقل و آه کاملا واضح است. آینه ی فلزی در مواجهه با بخار آب و هوای مرطوب زنگ می زند و کدر می شود؛ پس "آه" به دلیل مرطوب بودنش می تواند آینه را کدر کند؛ این علت احتمالا متضاد با گمانی است که ما از پیوند این دو در شعر معاصر داریم.
نمونه های موجود از #سنایی تا #شهریار همه موید رعایت این تناسب و توجه به آن در کاربرد "آه و آینه" است(البته در شعر معاصر وضعیت کمی متفاوت است):
سنایی:
آه را زهره نی که آه کند
از پی آن که رویش آینه است
*
آفت آینه آه است شما از سر عجز
پیش آن روی چو آیینه چرا آه کنید؟
#خاقانی:
کز آه دل بسوزم هرجا که آهنی است
تا هیچ صیقلی نکند دیگر آینه
#سعدی:
چرخ شنید ناله ام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره می کند آینه ی جمال من
*
ای رخ چون آینه افروخته
الحذر از آه من سوخته
*
تو روشن آینه ای ز آه دردمند بترس
عزیز من که اثر می کند در آینه آه

#اوحدی:
دل خسته ام ولی نتوان رفت هر نفس پیش رخ چو آینه ی او که آه دل

حافظ:
تا چکند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد
*
یا رب این آینه ی حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تاثیر نبود؟
#وحشی:
آیینه ی جمال تو را آن صفا نماند
آهی زدیم و آینه ات را جلا نماند
#صائب:
از ما متاب روی که از آه نیمه شب
بسیار صبح آینه را شام کرده ایم
بیدل:
ماتم و سور جهان آینه ی یکدگرند
مقطع آه سحر مطلع دیوان گل است.
حتی شاعران دوره های #قاجار و معاصر نیز در ایجاد این پیوند به رابطه ی منطقی تصاویر با جنس بیرونی آینه توجه کرده اند.
نکته ی مورد بحث این است که در غزل های فاضل، ده ها بار از این دو واژه در کنار هم استفاده شده و این مضمون یکی از بن مایه های اصلی تصویری در غزل های اوست؛ با این حال، گوینده چندان توجهی به تغییر #جنس_آینه در دوران خود نکرده و نکوشیده تناسبی جدید و واقعی را از پیوند آه و آینه، از جهان خود و مخاطبان بردارد و به اشعارش وارد کند:
آیینه ای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من ای بی وفا تو هم
*
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
*
بی سبب نیست که یادآور تنهایی هاست
آه از آیینه که از خاطر افسرده پر است
*دل اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست
ای آه جگرسوز به آیینه چه گفتی؟
در بسیاری از این نمونه ها "آه" تنها ادات تحسری است که هیچ پیوند موثر و منطقی از منظر تصویری با آیینه ندارد.
در نمونه ی زیر، کاربرد سنگ در کنار آینه کاملا موید این است که تلقی شاعر از آن (شیشه ای و نه فلزی) است و این نکته موید بی توجهی او به پیشینه ی پیوند این دو کلمه است:
در دلم آیینه ای دارم که می گوید به آه
در جهان سنگدل ها کاش می شد سنگ بود
این ها تنها نمونه هایی از یک دفتر شاعر "#کتاب" است و تکرار این مضمون را به همین شیوه در دیگر مجموعه ها نیز می توان دید. البته لزوم رعایت منطق تصویرسازی مولفه ای است که شاید همه موافق آن نباشند؛ اما به نظر حقیر، شاعرانی که به تکرار #کلیشه_های #تصویری و مضمونی، اصرار دارند؛ بهترست ریشه های آن را بدانند.
#محمد_مرادی
@drmmoradi