محمد مرادی
233 subscribers
236 photos
29 videos
27 files
72 links
Download Telegram
Forwarded from محمد مرادی
"نگاهی به دفتر ترنم داوودی سکوت"
#قربان_ولییی از شاعران توانمند دانشگاهی است که از خیل شاعران جریان سنتی و گاه نیمه سنتی، نامی شناخته شده دارد و در قالب #غزل و #مثنوی، اشعاری درخشان سروده است. علت تمایز اشعار او، بیش از همه مضامین عرفانی منعکس در آن هاست که طراوت و عمقی خاص به سبک او بخشیده است. از دفترهای متعدد شعر ولییی، شاید بتوان #ترنم_داوودی_سکوت را موفق ترین دانست. در این دفتر 121 غزل گنجانده شده و قوت مضامین و شاعرانگی بسیاری از آن ها سبب شده، صاحب این دفتر برگزیده ی جایزه ی قلم زرین شود.
در کنار جلوه های رنگ رنگ و مثبت این دفتر که بارها از آن سخن گفته شده و دیگر بار و در مجالی مناسب تر باید از آن سخن گفت، در ژرف ساخت اشعار می توان نقدهایی متوجه این مجموعه دانست.
یکی از آسیب های پنهان این دفتر که در تصاویر، مضامین و زبان قربان ولییی هم نشانه هایی از آن دیده می شود، کلیشگی برخی عناصر سازنده ی شعر است.
برای نمونه در غزل های این دفتر نوعی کلیشگی در تعداد ابیات دیده می شود که با جوشندگی اصیل مضامین عرفانی در تضاد است؛ به طوری که 93 غزل این دفتر چهار تا شش بیت دارند. نکته ای که علاوه بر شبیه شدن طول ابیات(به ویژه در قالب 5 بیت با 39غزل) قابلیت پیش بینی شکلی را در نگاه مخاطب افزونی می بخشد و احتمال کوششی بودن تجربه های عرفانی شاعر را نیز تقویت می کند.
این کلیشگی را در وزن های انتخابی هم می توان دید. این تکرار وزنی بیش از همه مربوط به وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن است با 55 بار تکرار؛ پس از آن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن در 20 غزل استفاده شده است. بسامد حدود 65 درصدی در کاربرد دو وزن تکرارشونده که به میزانی زیاد بیش از متوسط سنت غزل فارسی کهن و معاصر است؛ کلیشگی ای که حتی در غزل شاعران شاخص سبک هندی نیز به این میزان تکرار نمی توان دید.
با وجود این ایرادها، غزل قربان_ولییی دریچه ای متمایز با شعر دهه های اخیر را رو به افق های ذهن و زبان مخاطب گشوده است و می توان در نوع خود آن ها را نمونه هایی موفق از غزل معناگرا دانست.
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
"سیستم ها و قالب ها"
احتمالا بسیاری چون من به #فوتبال علاقه مندند و بازی های #جام_جهانی را دیده اند یا از خبرهای آن سراغ گرفته اند. اگر دیشب بازی #انگلستان و #کرواسی را دیده اید؛ از نتیجه ی آن خبر دارید و شما هم چون من معتقدید که با آن نوع بازی ویژه، انگستان پس از گل خوردن، دیگر نتوانست در برابر سیستم متنوع و پویای کروات ها موفق عمل کند.
در این جام، یکی از آسیب های تیم های بزرگ، #کلیشه_های_سیستمی، بود. تیم هایی بزرگ که از آغاز تا پایان یک جور بازی می کردند و تغییر و تنوعی در بازی هاشان نمی شد دید.
قطعا همه می دانیم که سیستم های مستقل و ترکیبی متعددی در جهان فوتبال شناخته شده است. سه، پنج، دو- چهار، چهار، دو- سه، چهار، سه- چهار، سه، دو، یک- و ... . سیستم های رایج در بازی های فوتبال را، می توان با #قالب_های_شعری مقایسه کرد. هرچند هر شاعر، یک سیستم شعری اصلی را برای رسیدن به سبک شخصی انتخاب می کند، اصرار بیش از حد بر یک قالب، شاعران را دچار همان آسیبی می کند که در جام اخیر تیم های بزرگ حذف شده دچار آن شدند.
هنر تک سیستمی، چون فوتبال تک سیستمی است و چنین هنرمندانی، در صورت خطا در انتخاب سیستم مناسب، کمتر فرصت جبران خواهند یافت. همچنین، سیستم این دست هنرمندان، هرقدر هم در عمل موفق باشد، مخاطب را به کسالت از دیدن فوتبال (خواندن شعر) می کشاند.
در این تمثیل، قالب هایی چون #غزل، #رباعی، #مثنوی، #سپید، #نیمایی، #طرح و ... سیستم هایی متفاوتند که یکی کارکردی تر و دیگری با کارکرد و موفقیت کمتر بوده است؛ اما آنچه کاملا مشخص است، این نکته است که در ادب فارسی اغلب شاعران شاخص، شاعران چند قالبی بوده اند. در جام اخیر هم، #فرانسه و #کرواسی، در لحظات بحرانی بهتر توانسته اند از دیگر سیستم ها استفاده کنند و همین نکته سبب شده، در فینال جام جهانی فوتبال، بتوان حضور این دو را دید.
در کنار سیستم ها که شبیه قالب ها هستند؛ در تمثیل می توان انواع #پاس و #ضربه در فوتبال را با گونه های #وزن در شعر شبیه دانست. اصرار بر پاس های #کوتاه_عرضی به شیوه ی تیم #اسپانیا، یا #سانترهای بلند در بازی دیشب #انگلستان، یا صرف استفاده از #شوت پشت محوطه یا ضربه های #ایستگاهی یا #کورنر یا #پرتاب_اوت یا #شروع_مجدد دروازه بان یا پاس های تو در یا #دریپل، نمی تواند تیم را در همه ی بازی ها به موفقیت برساند. داشتن #طرح های متعدد و متنوع برای #گردش_توپ، همان تنوع وزن های متناسب در شعر است. #کلیشه های سیستمی و قالبی، چه در فوتبال و چه در شعر یکی از #پاشنه_های_آشیل دو موضوع مقایسه شده(فوتبال و شعر) است که در دیگر عناصر سازنده نیز قابل قیاسند.
نکته ی پایانی این که در روزهای اخیر کتاب #لحظه_های_بی_ملاحظه را که دوست شاعر #مبین_اردستانی به همت #شهرستان_ادب، منتشر کرده، مطالعه کردم. بررسی و #نقد این مجموعه به مجالی دیگر نیاز دارد؛ اما از زاویه ی تمثیل پیشین باید گفت که خوشبختانه، شاعر این دفتر از نظر #قالب_های_شعری، متنوع عمل کرده است. #غزل، #رباعی، #دوبیتی، #نیمایی، #مثنوی و #ترانه، در این دفتر نمود یافته و تنوع وزنی هم در معدود غزل ها و ترانه های دفتر مناسب بوده است. البته اینکه شاعر با استفاده از این سیستم های متنوع، چقدر توانسته است به نتیجه ی نهایی برسد (گل بزند) در دیگر یادداشت ها بررسی خواهد شد.
#محمد_مرادی
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
"یک سوزن به خودم"
اولین مجموعه شعری م که سروده های سال های #78 تا #81 را در بر دارد، #دخترک_کوچه_بالا_سلام است. این دفتر در سال #82 منتشر و یک سال بعد با وجود رقیبانی چون: #گریه_های_امپراتور، #عاشقانه_های_پسر_نوح و دفترهایی دیگر، برگزیده ی #کتاب_سال_دانشجویان_ایران شده است؛ هرچند ملاک داوران را در انتخاب نمی دانم؛ حضور #قیصر عزیز در جمع آنان برایم باعث خوشحالی بوده و هنوز نیز هست.
قطعا اگر از منظر یک منتقد منصف این دفتر را با کتاب #فاضل_نظری مقایسه کنم؛ دست کم از منظر #یک_دستی_زبانی، #پرداخت_شاعرانه و #کشف_های_مضمونی، #گزیده_گویی و #ایجاز اشعار خود را در جایگاهی پایین تر از آن می دانم. البته از زوایایی چون: #تنوع_مضامین، #قالب_ها، #وزن_ها، #نوآوری و #جسارت_های_شاعرانه، #گسترگی_دایره_واژگان و #انعکاس_جهان_فردی در شعر، مجموعه ی خود را ترجیح خواهم داد. اما بحث اصلی مقایسه ی این دو دفتر نیست؛ بلکه #نقد مجموعه ی دخترک کوچه ی بالا سلام است. هر چند هنوز به سرودن بسیاری از اشعار آن افتخار می کنم و البته تعدادی را نیز چندان خوشایند نمی دانم؛ به هر حال این دفتر حاصل #زندگی، #عقاید و #نگاه_شاعرانه ی من در آن روزها بوده است. اما ایرادهایی که به اختصار می توان بر این دفتر وارد دانست:
1- پرهیز از حذف و ویرایش نکردن اشعار و غلبه ی #چه_گفتن بر #چگونه_گفتن که سبب شده، اشعار متوسط و ضعیف هم در آن منتشر شود. برخی از این اشعار را در چاپ دوم حذف کرده ام.
2- به قول قدما #شتر_گربه افتادن بسیاری از شعرها، به ویژه در اشعار #روایی و #مثنوی_ها به طوری که ابیات متعددی را می توان از آن ها حذف کرد.
3- فضای غالب #نثر در اشعار #سپید؛ هرچند مولف در زمان نشر هم به شعر بودن آن ها معتقد نبوده و آن ها را با نام سپیدواره چاپ کرده است.
4- برخی ایرادهای #موسیقایی چون: بلندخوانی " که" و "و" آغاز مصراع ها ص 71، 72، 79 و ... که الان چندان موافق آن نیستم. حذف #عین که در برخی موارد با آن مخالفم چون: ص10، استفاده از هجای کشیده در پایان لخت میانی وزن هایی که ذاتا دولختی نیستند مثل ص 12، مشدد خوانی کاف در "یکی" به شیوه ی زبان محاوره (حتی در شعرهایی که زبانشان نزدیک به محاوره است): ص 12، 46، 51، 60.
5- برخی ایرادهای زبانی چون: استفاده ی پیاپی از حرف "که" ربط در یک مصراع (ص21). استفاده از "من را" به جای "مرا" (ص 45، 60، 83). تعدد "واو" های آغازین بدون ضرورت عطف (ص 13 و 60). مفتوح خواندن "واو" در میان مصراع (ص45، 49، 72، 80، 94). ناسازگاری فعل و ضمیر (ص 52) و برخی دودستگی های زبانی بین واژه های کهن و نو.
این ها گزارشی کوتاه از نقدهای امروز من بر یکی از دفترهای دیروز خود است. در چاپ جدید بسیاری از از این ایرادها را (اگر توانسته ام) بر طرف کرده ام. ممکن است علت این ایرادها و نقدها را در نمونه هایی از دفترهای شعر شاعران جوان نیز تذکر دهم؛ اما پیش از آن لازم دیدم تغییر و نقد را از خود شروع کرده باشم.
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
@drmmoradi
Forwarded from حیات شعر (Mohammad Moradi)
"چرا ابوالفضل زرویی؟"
در هفته ای که گذشت و در پی در گذشت طنزپرداز معاصر #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، بارها دست به قلم شدم که مطلبی درباره ی هنر و شیوه ی #طنز_نویسی او بنویسم؛ اما مجال مناسب فراهم نشد. گاه خاطرم به #کارگاه_طنز جلب شد، گاه به #حلقه_ی_رندان، گاه هم ذهنم متوجه #جشنواره_ی_طنز_دانشجویان شد و گاه دیگر خاطرات و نشست ها را مرور کردم؛ اما برای نوشتن جرات نکردم.
تا دو سه روز قبل که با شاعر دوست داشتنی #محسن_نقدی، مجددا درباره ی این موضوع گفتگو کردیم و قول دادم که اگر توفیق حضور در جلسه ی #حیات_شعر نیافتم، دست کم یادداشتی بنویسم.
ابتدا در انبوه موضوع ها و خاطرات غوطه زدم و دیدم نوشتن دقیق و نقادانه درباره ی زرویی گرامی؛ هرچند ضروری است؛ به سطرها و زمان و دقت بیشتری نیاز دارد.
در کنار آن، در تصورم؛ صدها نام از طنزپردازان و طنزسرایان گذشته و حال و آینده رد شدند و فرضم این بود که نوشتن درباره ی طنز معاصر، بی یاد از بسیاری از آنان بی اشکال نیست؛ پس در این یادداشت که بیشتر رنگ ذوق و پسند فردی دارد، تنها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا در میان صدها اهل طنز فعال و غیر فعال، دست کم از گروه #ادبیات_انقلاب_اسلامی، ابوالفضل زرویی را موفق تر از دیگران می دانم؟
۱_ اغلب طنزپردازان دو دهه ی اخیر؛ صرفا در یک شاخه ی #نثر یا #شعر آثاری ارجمند خلق کرده اند؛ حال که او طنزپردازی ذوفنون بوده است.‌این ویژگی را از همعصران او در #یوسفعلی_میرشکاک هم می توان دید؛ هرچند جنس آثار زرویی متفاوت با او و دیگران است.
۲_ تنوع شکلی و معنایی در طنز از دیگر ویژگی های هنر طنز اوست. از میان قالب های شعری هرچند #مثنوی هایی درخشان تر در طنز دارد؛ تجربه هایش در #غزل، #نیمایی و ... هم از زاویه ی ارزش هنری سزامند است. مضامین و گونه های آثار او نیز یکسان و تکراری نیست؛ او از طنز #سیاسی، #اجتماعی، #فرهنگی و ... تا گونه های فردی طنز را تجربه کرده است.
۳- شگردهای ایجاد طنز در آثار او متنوع است. #نقیضه، #اغراق و #چندمعنایی از اصلی ترین آن هاست؛ با این حال در کاربست های ادبی طنز نیز آثار او رنگارنگ است.
۴_ او در طنز #سیاسی و #مطبوعاتی، صاحب سبکی ویژه ی خود است. این ویژگی را بیش از همه در #تذکره_المقامات می توان دید. طنز سیاسی او بر خلاف اغلب معاصران، مصادره شده یا متعلق به یک حزب یا گروه نیست و شوخی و انتقاد از اغلب نام های جریان ها و تفکرها را در این دست آثارش می توان دید.
۵_ خلاف اغلب طنزسرایان همزمان یا بعد از او که برای جلب مخاطب به #لودگی و #فکاهه_گویی، روی آورده اند؛ در اشعار و نوشته های او، در کنار زبان ساده و #سهلی که نخست جلب نظر می کند؛ توجه عمق و معنای مورد نظر مخاطب #خاص نیز دیده می شود؛ به طوری کا با گذشت زمان، همچنان طنزهایی از او را می توان خواند و لذت برد.
۶_ با این حال خلاف فضای #سیاه و اعتراضی طنز #جریان_روشنفکری، طنز او مثبت، سفید و امیدبخش است و با پیشینه ی طنز کهن فارسی، پیوندی منطقی دارد. نوع انتخاب نام مستعار و نگاه به سنت های طنز کهن در آثار او، موید همین ویژگی است.
۷_ در نقیضه های او، متن های اساس؛ اغلب مناسب #محتوا و #شناخت مخاطب انتخاب می شود. متون اساس او در نقیضه متنوع و حتی گاه برآمده از #ادبیات_عامه است.
۸_ چنانکه از آثار نظری و مصاحبه هایش می توان دریافت؛ او علاوه بر خلق اثر، کوشیده است بیانیه یا #مرامنامه ای برای طنزهایش در نظر بگیرد و از این زاویه نیز تلاش های او ارجمند است.
۹_ بی هیچ تردیدی، بسیاری از طنزپردازان امروز در نهادهای فرهنگی به ویژه #حوزه_هنری و #صدا_و_سیما، علی الخصوص در #شعر_طنز؛ متاثر از زبان، نوع انتخاب کلام و شیوه ی اویند.
مخلص کلام، مناجات نامه ای از او، به روایت #گل_آقا می آورم که شاید با حال و روز این ایام بیگانه نباشد و برای روحش از ایزد منان غفران و شادی طلب می کنم:
خدایا! دل شکسته ای داریم و بار و بندیل گسسته ای داریم.
الهی! دلی دارم زیر بار بدهی گم، تنی دارم تکیده و لرزان از تورم، هیچ کس هم نمی پرسد که این بنده ی بیچاره ی تو، آدم است یا منار جم جم؟
الهی! دلو تعادل اقتصادی در چاه است و دستمان کوتاه است! ...
#محمد_مرادی
@drmmoradi


@hayaat_e_shear