گلویش آه بندان بود
دوستم داشت ولی
حرف در دهانش تکان نمی خورد و
گاه
پشت بغض های خاموش کرده گیر می افتاد.
تا چشم های روشنش را وسط سکوت شب می بست،
گمش می کردم.
تا تنهایی اش راه می آمدم
با سایه،
نرم به شانه اش می زدم و می گفتم
کجایی؟
سرش به اندازه ی نیم نگاه می چرخید
زود می خندیدم و سر پیچ گیسویش
با چشم چراغ می زدم
آ
دیدمت....
#رسول_ادهمی
@asheghanehaye_fatima
دوستم داشت ولی
حرف در دهانش تکان نمی خورد و
گاه
پشت بغض های خاموش کرده گیر می افتاد.
تا چشم های روشنش را وسط سکوت شب می بست،
گمش می کردم.
تا تنهایی اش راه می آمدم
با سایه،
نرم به شانه اش می زدم و می گفتم
کجایی؟
سرش به اندازه ی نیم نگاه می چرخید
زود می خندیدم و سر پیچ گیسویش
با چشم چراغ می زدم
آ
دیدمت....
#رسول_ادهمی
@asheghanehaye_fatima
خوب شد جان دلم
خوب شد که یهو سر و کله ات پیدا شد
خوب شد که دوستم داشتی
خوب شد که من هم خواستمت
وگرنه از کجا می خواستیم اینهمه حال خوش بیاوریم؟
هر طور حساب میکنم
وسط این رابطه، اگر نبودی، اگر نبودم
باید یک عمر زندگی کسالت بار تکراری را
تکرار میکردیم
این همه اتفاق خوب ...
خوب شد جان دلم
#سیما_امیرخانی
@asheghanehaye_fatima
خوب شد که یهو سر و کله ات پیدا شد
خوب شد که دوستم داشتی
خوب شد که من هم خواستمت
وگرنه از کجا می خواستیم اینهمه حال خوش بیاوریم؟
هر طور حساب میکنم
وسط این رابطه، اگر نبودی، اگر نبودم
باید یک عمر زندگی کسالت بار تکراری را
تکرار میکردیم
این همه اتفاق خوب ...
خوب شد جان دلم
#سیما_امیرخانی
@asheghanehaye_fatima
در ستایش موهایت
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند
در ستایش دستهایت
وقتی که دل دستهایم
تنگ میشود برای انگشتان کوچکت
آنها را میگذارم برابر خورشید
تا با ترکیبی از کسوف و گرما
دوریات را معنا کنم
در ستایش چشمهایت
دست خودشان نیست
وقتی از فرط معصومیت
با تابشی از جنس عشق
روحهای ولگرد بعدازظهر را
بر نیمکتی سنگی
کشتار میکنند
چشمهایت
#مصطفی_مستور
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند
در ستایش دستهایت
وقتی که دل دستهایم
تنگ میشود برای انگشتان کوچکت
آنها را میگذارم برابر خورشید
تا با ترکیبی از کسوف و گرما
دوریات را معنا کنم
در ستایش چشمهایت
دست خودشان نیست
وقتی از فرط معصومیت
با تابشی از جنس عشق
روحهای ولگرد بعدازظهر را
بر نیمکتی سنگی
کشتار میکنند
چشمهایت
#مصطفی_مستور
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
خورشید پشت پنجره ی پلکهای من
من خسته ام! طلوع کن امشب برای من
می ریزم آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دل خوشی، همه ی شهر دل خوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاس من شده ای ... کوه ها هنوز
تکرار می کنند تو را در صدای من
آهسته تر! که عشق تو جرم است، هیچ کس
در شهر نیست با خبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد من باشی
من... تو... چقدر مثل تو هستم! خدای من!!
#نجمه_زارع
عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...)
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
من خسته ام! طلوع کن امشب برای من
می ریزم آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دل خوشی، همه ی شهر دل خوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاس من شده ای ... کوه ها هنوز
تکرار می کنند تو را در صدای من
آهسته تر! که عشق تو جرم است، هیچ کس
در شهر نیست با خبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد من باشی
من... تو... چقدر مثل تو هستم! خدای من!!
#نجمه_زارع
عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...)
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب
صبح صادق کن عیان بعد از طلوع آفتاب
دی که در من دیدن آن آفتاب آتش فکند
دیده آبی زد بر آتش ورنه می گشتم کباب
جز من مظلوم کز عمر خودم بیزار کیست
آن که آزارش گناه و کشتنش باشد ثواب
#محتشم_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صبح صادق کن عیان بعد از طلوع آفتاب
دی که در من دیدن آن آفتاب آتش فکند
دیده آبی زد بر آتش ورنه می گشتم کباب
جز من مظلوم کز عمر خودم بیزار کیست
آن که آزارش گناه و کشتنش باشد ثواب
#محتشم_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عطش من به تو را
همه ی رودخانه های جهان
فرو نتوانند
نشاند
تمام طلاهای زمین
چقدر رنگ میبازند
مقابل لب های تو
وقتی که میگویی
دوستت دارم
#ان_بردستريت
@asheghanehaye_fatima
همه ی رودخانه های جهان
فرو نتوانند
نشاند
تمام طلاهای زمین
چقدر رنگ میبازند
مقابل لب های تو
وقتی که میگویی
دوستت دارم
#ان_بردستريت
@asheghanehaye_fatima
...
از این خانه نمیروم
با این که دشمن
به طبقهی اول
دوم
پنجم
دشمن به مرز تختخوابم رسیده است
همیشه با من که با خودم در جنگم
جنگیدهای
ملافه را تکان میدهم
نسل جنگ نبودهای
که چیزی از صلح بفهمی
جای مرا فتح میکنی
زندانم را دوستدارم
با زندانبانهای مشکوکش
که دهانشان
مثل غارهای توو در توو
بهم باز میشود
از این خانه نمیروم
درگیرم
با دستهای بیست سالهی زنی
که سالهاست روبروی تو تسلیم است
دستهایش!
مرا به رسمیت بشناس
هیچ شهری زیباتر از این نیست
که دستنخورده
اشغال شود
#منیره_حسینی
@asheghanehaye_fatima
از این خانه نمیروم
با این که دشمن
به طبقهی اول
دوم
پنجم
دشمن به مرز تختخوابم رسیده است
همیشه با من که با خودم در جنگم
جنگیدهای
ملافه را تکان میدهم
نسل جنگ نبودهای
که چیزی از صلح بفهمی
جای مرا فتح میکنی
زندانم را دوستدارم
با زندانبانهای مشکوکش
که دهانشان
مثل غارهای توو در توو
بهم باز میشود
از این خانه نمیروم
درگیرم
با دستهای بیست سالهی زنی
که سالهاست روبروی تو تسلیم است
دستهایش!
مرا به رسمیت بشناس
هیچ شهری زیباتر از این نیست
که دستنخورده
اشغال شود
#منیره_حسینی
@asheghanehaye_fatima
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
#حمید_مصدق
@asheghanehaye_fatima
سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
#حمید_مصدق
@asheghanehaye_fatima
منتظرت میمانم
هم از آن بيش
که شمارشِ بیحسابِ روز،
هم از آن بيش
که چند و چونِ هنوز.
منتظرت میمانم
میمانم تا آفتاب از مغربِ معجزه برآيد وُ
تکلمِ حيرت از حلولِ درخت.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
هم از آن بيش
که شمارشِ بیحسابِ روز،
هم از آن بيش
که چند و چونِ هنوز.
منتظرت میمانم
میمانم تا آفتاب از مغربِ معجزه برآيد وُ
تکلمِ حيرت از حلولِ درخت.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
تو می دانستی که من از تنهایی
و تاریکی می ترسم،
ولی فـتیله ی فانـوس نگاهـت را
پایین کشیدی!
من بی چراغ دنـبال دفترم گشتــم،
بی چراغ قلمی پیدا کردم
و بی چراغ از تو نوشـتم!
نوشتم،
نوشتم ...
#نصرت_رحمانی
@asheghanehaye_fatima
و تاریکی می ترسم،
ولی فـتیله ی فانـوس نگاهـت را
پایین کشیدی!
من بی چراغ دنـبال دفترم گشتــم،
بی چراغ قلمی پیدا کردم
و بی چراغ از تو نوشـتم!
نوشتم،
نوشتم ...
#نصرت_رحمانی
@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
■ باغ آینه | از نسخهای کمتر شنیدهشده، با صدای #احمد_شاملو | نخستین انتشار در دفتر کانون پرورش فکری کودکان و نواجوانان ایران
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
مجید (#بهروز_وثوقی) در فیلم سوته دلان :
حبیب : چرا نیومدی در دوکون ؟
مجید : امروز جمعه س ، تعطیلیه !
حبیب : امروز دوشنبه س ، خیلی داریم تا جمعه !!!
مجید : نخیییر ، تو اون تقویم که آقام اون سال خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعه س !
حبیب : اون تقویم باطله س !!!
مجید : واسه من جمعه جمعه آقامه ، شنبه شنبه آقامه ، خواه مرده خواه زنده …
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
حبیب : چرا نیومدی در دوکون ؟
مجید : امروز جمعه س ، تعطیلیه !
حبیب : امروز دوشنبه س ، خیلی داریم تا جمعه !!!
مجید : نخیییر ، تو اون تقویم که آقام اون سال خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعه س !
حبیب : اون تقویم باطله س !!!
مجید : واسه من جمعه جمعه آقامه ، شنبه شنبه آقامه ، خواه مرده خواه زنده …
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
ﺁﻩ ها
بادند ﻭ با باد ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎ
ﺁﺏ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑـﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﭘﯿﻮﻧﺪﻧﺪ
ﺍﻣﺎ به ﻣﻦ بگو
ﻭقتی ﮐـه ﻋﺸﻖ
فراموش ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
به ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ؟
#گوﺳﺘﺎﻭ_ﺁﺩﻭﻟﻔﻮ_ﺑﮑﺮ
@asheghanehaye_fatima
ﺁﻩ ها
بادند ﻭ با باد ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎ
ﺁﺏ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑـﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﭘﯿﻮﻧﺪﻧﺪ
ﺍﻣﺎ به ﻣﻦ بگو
ﻭقتی ﮐـه ﻋﺸﻖ
فراموش ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
به ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ؟
#گوﺳﺘﺎﻭ_ﺁﺩﻭﻟﻔﻮ_ﺑﮑﺮ
@asheghanehaye_fatima
من صبورم اما
بیدلیل از قفس كهنهی شب میترسم
بیدلیل از همهی تیرگی رنگ غروب
و چراغی كه تو را
از شب متروک دلم دور كند.
من صبورم اما
آه، این بغضِ گران
صبر چه میداند چیست؟
#حمید_مصدق
@asheghanehaye_fatima
من صبورم اما
بیدلیل از قفس كهنهی شب میترسم
بیدلیل از همهی تیرگی رنگ غروب
و چراغی كه تو را
از شب متروک دلم دور كند.
من صبورم اما
آه، این بغضِ گران
صبر چه میداند چیست؟
#حمید_مصدق
@asheghanehaye_fatima
هیچ آدمی آدم دیگری نیست، عمر باختهها عاشق عمر دیگران میشوند، همانجور که خودشان قربانی شدهاند دیگران را هم نابود میکنند،
با حرفهای قشنگ
وعدههای فریبنده
سلیقههای یکنواخت
زبان بازی، زبان بازی، زبان بازی
و همهاش دروغ،
ظاهر دروغ، خوشگلیهای دروغ ...
📒 سال بلوا
✍🏻 #عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
با حرفهای قشنگ
وعدههای فریبنده
سلیقههای یکنواخت
زبان بازی، زبان بازی، زبان بازی
و همهاش دروغ،
ظاهر دروغ، خوشگلیهای دروغ ...
📒 سال بلوا
✍🏻 #عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
عشق
قبل از هر چیز، یک استعداد ذاتی است؛
یا از بدو تولد بلدی
یا هرگز یاد نمیگیری.
#عشق_در_زمان_وبا 📗
#گابریل_گارسیا_مارکز 🖋
@asheghanehaye_fatima
قبل از هر چیز، یک استعداد ذاتی است؛
یا از بدو تولد بلدی
یا هرگز یاد نمیگیری.
#عشق_در_زمان_وبا 📗
#گابریل_گارسیا_مارکز 🖋
@asheghanehaye_fatima
برای خاطر عشق به من بگو
آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه میکشد
نيرويم را میبلعد
و ارادهام را زايل میکند ؟
خطاست اگر بينديشيم عشق
حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودنی مجدانه است
عشق ثمرهٔ خويشاوندی روحی است
و اگر اين خويشاوندی در لحظهای تحقق نيابد
در طول ساليان و حتی نسلها نيز
تحقق نخواهد يافت!...
#جبران_خلیل_جبران
@asheghanehaye_fatima
آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه میکشد
نيرويم را میبلعد
و ارادهام را زايل میکند ؟
خطاست اگر بينديشيم عشق
حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودنی مجدانه است
عشق ثمرهٔ خويشاوندی روحی است
و اگر اين خويشاوندی در لحظهای تحقق نيابد
در طول ساليان و حتی نسلها نيز
تحقق نخواهد يافت!...
#جبران_خلیل_جبران
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما pinned «برای خاطر عشق به من بگو آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه میکشد نيرويم را میبلعد و ارادهام را زايل میکند ؟ خطاست اگر بينديشيم عشق حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودنی مجدانه است عشق ثمرهٔ خويشاوندی روحی است و اگر اين خويشاوندی در لحظهای تحقق نيابد…»