.
اشتباه از ما بود ..!
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را ..
در خیالِ پیاله میدیدیم ..
دستهامان خالی ..دلهامان پُر ..
گفتوگوهامان مثلاً یعنی ما .....
کاش میدانستیم ..هیچ پروانهای ...
پریروزِ پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد !
حالا مهم نیست ...
که تشنه به رؤیای آب میمیریم ...
از خانه که میآیی ..
یک دستمال سفید .. پاکتی سیگار ..
گزیدهشعر فروغ ..
و تحملی طولانی بیاور ....
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است ...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
اشتباه از ما بود ..!
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را ..
در خیالِ پیاله میدیدیم ..
دستهامان خالی ..دلهامان پُر ..
گفتوگوهامان مثلاً یعنی ما .....
کاش میدانستیم ..هیچ پروانهای ...
پریروزِ پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد !
حالا مهم نیست ...
که تشنه به رؤیای آب میمیریم ...
از خانه که میآیی ..
یک دستمال سفید .. پاکتی سیگار ..
گزیدهشعر فروغ ..
و تحملی طولانی بیاور ....
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است ...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
-1559027965_1799242112.MP3
برهنه به بستر بیکسی مُردن، تو از يادم نمیروی
خاموش به رساترين شيونِ آدمی، تو از يادم نمیروی
گريبانی برای دريدنِ اين بغضِ بیقرار، تو از يادم نمیروی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهايی،
تو از يادم نمیروی
سوزَنريزِ بیامانِ باران، بر پيچک و ارغوان،
تو از يادم نمیروی
تو ... تو با من چه کردهای که از يادم نمیروی؟!
دير آمدی ... دُرُست!
پرستارِ پروانه و ارغوان بودهای، دُرُست!
مراقب خواناترين ترانه از هقهقِ گريه بودهای، دُرُست!
رازدارِ آوازِ اهل باران بودهای، دُرُست!
خواهرِ غمگينترين خاطراتِ دريا بودهای، دُرُست!
اما از من و اين اندوهِ پُرسينه بیخبر، چرا؟
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار اين شيشه کشيدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسين و پروانه پائيدم و تو نيامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی هميشگی بودند
باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ ساليان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بیقرار میدانستم
ديدار دوبارهی ما مُيَسّر است ... ریرا!
مرا نان و آبی، علاقهی عريانی،
ترانهی خُردی، توشهی قناعتی بس بود
تا برای هميشه با اندکی شادمانی و شبی از خوابِ تو سَر کُنم.
#سیدعلی_صالحی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
خاموش به رساترين شيونِ آدمی، تو از يادم نمیروی
گريبانی برای دريدنِ اين بغضِ بیقرار، تو از يادم نمیروی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهايی،
تو از يادم نمیروی
سوزَنريزِ بیامانِ باران، بر پيچک و ارغوان،
تو از يادم نمیروی
تو ... تو با من چه کردهای که از يادم نمیروی؟!
دير آمدی ... دُرُست!
پرستارِ پروانه و ارغوان بودهای، دُرُست!
مراقب خواناترين ترانه از هقهقِ گريه بودهای، دُرُست!
رازدارِ آوازِ اهل باران بودهای، دُرُست!
خواهرِ غمگينترين خاطراتِ دريا بودهای، دُرُست!
اما از من و اين اندوهِ پُرسينه بیخبر، چرا؟
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار اين شيشه کشيدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسين و پروانه پائيدم و تو نيامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی هميشگی بودند
باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ ساليان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بیقرار میدانستم
ديدار دوبارهی ما مُيَسّر است ... ریرا!
مرا نان و آبی، علاقهی عريانی،
ترانهی خُردی، توشهی قناعتی بس بود
تا برای هميشه با اندکی شادمانی و شبی از خوابِ تو سَر کُنم.
#سیدعلی_صالحی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تُ
مـرا در آغـوش بگیـر
میخـواهـم بهــار را
زودتـر تجربـه کنـم ...! 🥹
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
مـرا در آغـوش بگیـر
میخـواهـم بهــار را
زودتـر تجربـه کنـم ...! 🥹
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
میخواهمات
مثلِ دعایِ عهد
که عبادتِ آهستهی مولیان و ملائک است.
میخواهمات
مثلِ بلوغ بنفشههای آخر اسفند
خاصه اگر باردارِ بارانِ فروردین باشند.
میخواهمات
مثلِ تخیلِ مهآلودِ نوزادی
که از بویِ بهشتِ اَزَل
در خواب میخندد...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
میخواهمات
مثلِ دعایِ عهد
که عبادتِ آهستهی مولیان و ملائک است.
میخواهمات
مثلِ بلوغ بنفشههای آخر اسفند
خاصه اگر باردارِ بارانِ فروردین باشند.
میخواهمات
مثلِ تخیلِ مهآلودِ نوزادی
که از بویِ بهشتِ اَزَل
در خواب میخندد...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
جمعه روزی نیست که فقط بخواهیم به شب برسانیم و تمامش کنیم؛
جمعه روز دوست داشتن و
دوست داشته شدن است!
همان روزی که باید تمام کاستیهای هفته را برای آنکه دوستش داریم، جبران کنیم...
جمعههایمان را هدر ندهیم،
حیف است،
عشق را خوش نمیآید...
خدا را هم...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_f
جمعه روزی نیست که فقط بخواهیم به شب برسانیم و تمامش کنیم؛
جمعه روز دوست داشتن و
دوست داشته شدن است!
همان روزی که باید تمام کاستیهای هفته را برای آنکه دوستش داریم، جبران کنیم...
جمعههایمان را هدر ندهیم،
حیف است،
عشق را خوش نمیآید...
خدا را هم...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_f
.
من وقت واژه را
حرام بعضی حروف بیهوده نمیکنم
عیش حضور تو کافیست
تا کلمات
خودشان به خانه برگردند!
من بریدهی بوسههای توام.....
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
من وقت واژه را
حرام بعضی حروف بیهوده نمیکنم
عیش حضور تو کافیست
تا کلمات
خودشان به خانه برگردند!
من بریدهی بوسههای توام.....
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
و تو با من که باشی،
میتوانم گاهی
دروغ و دوزخِ این جهان را
تحمل کنم.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
میتوانم گاهی
دروغ و دوزخِ این جهان را
تحمل کنم.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
مأوای ما گلبرگ کوچکیست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستانِ دیوانهاش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانیست
که در انعکاسِ تکلمِ شب جاریست.
خدایا از آن پرندهی کوچک سبز
اگر خبر داری،
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستانِ دیوانهاش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانیست
که در انعکاسِ تکلمِ شب جاریست.
خدایا از آن پرندهی کوچک سبز
اگر خبر داری،
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
وقتی که دور از همگان
بخواهی خواب عزیزت را
برای آینه تعبیر کنی
معلوم است که سکوت علامت
آرامش نیست .
آسوده باش، حالم خوب است
فقط در حیرتم
که از چه هوای رفتن به جایی دور
هی دل بیقرارم را پی آن پرنده می خواند
به خدا من کاری نکرده ام
فقط لای نامه هایی به ری را
گلبرگ تازه ای کنار می بوسمت جا نهاده
و بسیار گریسته ام ...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
وقتی که دور از همگان
بخواهی خواب عزیزت را
برای آینه تعبیر کنی
معلوم است که سکوت علامت
آرامش نیست .
آسوده باش، حالم خوب است
فقط در حیرتم
که از چه هوای رفتن به جایی دور
هی دل بیقرارم را پی آن پرنده می خواند
به خدا من کاری نکرده ام
فقط لای نامه هایی به ری را
گلبرگ تازه ای کنار می بوسمت جا نهاده
و بسیار گریسته ام ...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
همیشه همین طور بوده است،
کلماتِ ساده ... میآیند،
زندگی میکنند و میمیرند،
تا ترانهی تازهای زاده شود.
همیشه همینطور بوده است،
قطراتِ تشنه ... میآیند.
زندگی میکنند و میمیرند،
تا اَبرَکِ بنفشهپوشِ اُردیبهشتی شاید...
همیشه همینطور بوده است،
شاعرانِ بزرگ ... میآیند
زندگی میکنند و میمیرند،
تا رَدِپای گرمِ دیگری ... بر برف!
و ما همه میآییم، زندگی میکنیم،
و گاهی از دور، دستی برای هم تکان میدهیم و میمیریم.
تمامِ زندگی همین است!
حالا به نشانیِ شیراز برو ببین از غیبِ این لِسانِ ساده
چه میوَزَد از واژههایِ این وَرا!...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
کلماتِ ساده ... میآیند،
زندگی میکنند و میمیرند،
تا ترانهی تازهای زاده شود.
همیشه همینطور بوده است،
قطراتِ تشنه ... میآیند.
زندگی میکنند و میمیرند،
تا اَبرَکِ بنفشهپوشِ اُردیبهشتی شاید...
همیشه همینطور بوده است،
شاعرانِ بزرگ ... میآیند
زندگی میکنند و میمیرند،
تا رَدِپای گرمِ دیگری ... بر برف!
و ما همه میآییم، زندگی میکنیم،
و گاهی از دور، دستی برای هم تکان میدهیم و میمیریم.
تمامِ زندگی همین است!
حالا به نشانیِ شیراز برو ببین از غیبِ این لِسانِ ساده
چه میوَزَد از واژههایِ این وَرا!...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
چقدر خوب است
که ما هم ياد گرفتهايم
گاه برای ناآشناترين اهل هر کجا حتی
خواب نور و سلام و بوسه میبينيم
گاه به يک جاهايی میرويم
يک دره های دوری از پسين و ستاره
از آواز نور و سايه روشن ريگ
و مینشينيم لب آب
لب آب را میبوسيم
ريحان میچينيم
ترانه میخوانيم
و بیاعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترين روياها
بوی خوش روشناییِ روز را میشنويم
بايد حرف بزنيم
گفت و گو کنيم
زندگی را دوست بداريم
و بیترس و انتظار
اندکی عاشقی کنيم...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
که ما هم ياد گرفتهايم
گاه برای ناآشناترين اهل هر کجا حتی
خواب نور و سلام و بوسه میبينيم
گاه به يک جاهايی میرويم
يک دره های دوری از پسين و ستاره
از آواز نور و سايه روشن ريگ
و مینشينيم لب آب
لب آب را میبوسيم
ريحان میچينيم
ترانه میخوانيم
و بیاعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترين روياها
بوی خوش روشناییِ روز را میشنويم
بايد حرف بزنيم
گفت و گو کنيم
زندگی را دوست بداريم
و بیترس و انتظار
اندکی عاشقی کنيم...
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
تا یادم نرفته است بنویسم:
دیشب در حوالی خواب هایم ، سال پر بارانی بود . . .
خواب باران و پاییزی نیامده را دیدم
دعا کردم که بیایی
با من کنار پنجره بمانی ، باران ببارد
اما دریغ که رفتن ، راز غریب این زندگیست
رفتی پیش از آن که باران ببارد . . .
می دانم ، دل من همیشه پر از هوای تازه باز نیامدن است !
انگار که تعبیر همه رفتن ها ، هرگز باز نیامدن است
بی پرده بگویمت :
می خواهم تنها بمانم
در را پشت سرت ببند
بی قرارم ، می خواهم بروم ، می خواهم بمانم ؟!
هذیان می گویم ! نمی دانم . . .
نه عزیزم ، نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد ، بی کنایه و ابهام،
پس از نو می نویسم:
سلام! حال من خوب است
اما تو باور نکن
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
دیشب در حوالی خواب هایم ، سال پر بارانی بود . . .
خواب باران و پاییزی نیامده را دیدم
دعا کردم که بیایی
با من کنار پنجره بمانی ، باران ببارد
اما دریغ که رفتن ، راز غریب این زندگیست
رفتی پیش از آن که باران ببارد . . .
می دانم ، دل من همیشه پر از هوای تازه باز نیامدن است !
انگار که تعبیر همه رفتن ها ، هرگز باز نیامدن است
بی پرده بگویمت :
می خواهم تنها بمانم
در را پشت سرت ببند
بی قرارم ، می خواهم بروم ، می خواهم بمانم ؟!
هذیان می گویم ! نمی دانم . . .
نه عزیزم ، نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد ، بی کنایه و ابهام،
پس از نو می نویسم:
سلام! حال من خوب است
اما تو باور نکن
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
اگر عشق
آخرین عبادت ما نیست
پس آمده ایم اینجا
برای کدام درد بی شفا
شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم؟
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
اگر عشق
آخرین عبادت ما نیست
پس آمده ایم اینجا
برای کدام درد بی شفا
شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم؟
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
خوب است که بر این سیّاره همیشه کسی هست که به کس دیگری فکر می کند.
شک نکنید، فکر بکنید همین حسِ آرامِ خوشایند است که قدم های آدمی را در امتدادِ صبح استوار می کند.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
شک نکنید، فکر بکنید همین حسِ آرامِ خوشایند است که قدم های آدمی را در امتدادِ صبح استوار می کند.
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور،.
که مردم به آن شادمانی بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنار زندگی میگذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خواب های ما سال پر بارانی بود
می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
اما تو لااقل ، حتی هر وهله گاهی ، هر از گاهی
بین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده ام خانه ای خریدهام
بیپرده ، بیپنجره ، بیدر، بیدیوار...هی بخند!
بیپرده بگویمت
چیزی نمانده است ، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید
از فراز کوچه ی ما می گذرد
باد بوی نام های کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری را جان
نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه ،
از نو برایت می نویسم
حال همه ی ما خوب است
اما تو باور مکن!
#سیدعلی_صالحی . مجموعه اشعار .دفتر یکم.انتشارات نگاه .صص ۳۱۵-۳۱۶
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور،.
که مردم به آن شادمانی بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنار زندگی میگذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خواب های ما سال پر بارانی بود
می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
اما تو لااقل ، حتی هر وهله گاهی ، هر از گاهی
بین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده ام خانه ای خریدهام
بیپرده ، بیپنجره ، بیدر، بیدیوار...هی بخند!
بیپرده بگویمت
چیزی نمانده است ، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید
از فراز کوچه ی ما می گذرد
باد بوی نام های کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری را جان
نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه ،
از نو برایت می نویسم
حال همه ی ما خوب است
اما تو باور مکن!
#سیدعلی_صالحی . مجموعه اشعار .دفتر یکم.انتشارات نگاه .صص ۳۱۵-۳۱۶
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
آیا
آخرین امیدِ آدمی
همین است...؟!
خودمان را مرتب گول میزنیم
میگوییم
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد،
چه شب باشد
چه روز ،
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد.
هی هی...
شاعرِ شبگردِ بیتکلیف،
بیهوده نگو!
خسوف
هرگز علامتِ تولدِ تاریکی نیست
تو که تا اینجا تحمل کردهای
باز هم تحمل کن!
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
آخرین امیدِ آدمی
همین است...؟!
خودمان را مرتب گول میزنیم
میگوییم
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد،
چه شب باشد
چه روز ،
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد.
هی هی...
شاعرِ شبگردِ بیتکلیف،
بیهوده نگو!
خسوف
هرگز علامتِ تولدِ تاریکی نیست
تو که تا اینجا تحمل کردهای
باز هم تحمل کن!
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
با چشم هایت حرف دارم!
می خواهم ناگفته های بسیاری را
برایت بگویم.
از بهار،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم...
که همیشه بی جواب ماند
باور نمی کنی!؟
تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود
اما دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند،
به راستی...
"عشق" بزرگترین آرامش جهان است
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
می خواهم ناگفته های بسیاری را
برایت بگویم.
از بهار،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم...
که همیشه بی جواب ماند
باور نمی کنی!؟
تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود
اما دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند،
به راستی...
"عشق" بزرگترین آرامش جهان است
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
بیقرارم
میخواهم بروم
میخواهم بمانم
دارم در ترانهئی مبهم زاده میشوم
به نسيما بگو کتابهای کودکان را
کنار گلدان و سوالات هفتسالگی چيدهام
گونههايم گُر گرفته است
تشنه نيستم
میخواهم تنها بمانم
در اتاق را آهسته ببند
شب پيش خواب باران و پائيزی نيامده را ديدم
انگار که تعبير تمام رفتنها
بازگشتِ به زادرودِ شقايق است
حالا بوی مينار مادرم میآيد
بوی حنا، هفتسالگی، سوال، سفر، ستاره ...
میخواهم به بوی ريواس و رازيانه بينديشم
به بوی نان، به لحن الکن فتيله و فانوس
به رنگِ پونه و پسين کوه
میخواهم به باران، به بوی خاک
به اَشکال کنار جاده بينديشم
به سنگچينِ دوداندودِ اجاقِ تُرنج
ترانه، لَچَک، کودری، چلواری سپيد،
بخار نفسهای استکان
طعم غليظ قند، رنگ عقيق چای
نی، نافله، نای،
و دقالبابِ باد بر چارچوب رسواترينِ روياها!
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
بیقرارم
میخواهم بروم
میخواهم بمانم
دارم در ترانهئی مبهم زاده میشوم
به نسيما بگو کتابهای کودکان را
کنار گلدان و سوالات هفتسالگی چيدهام
گونههايم گُر گرفته است
تشنه نيستم
میخواهم تنها بمانم
در اتاق را آهسته ببند
شب پيش خواب باران و پائيزی نيامده را ديدم
انگار که تعبير تمام رفتنها
بازگشتِ به زادرودِ شقايق است
حالا بوی مينار مادرم میآيد
بوی حنا، هفتسالگی، سوال، سفر، ستاره ...
میخواهم به بوی ريواس و رازيانه بينديشم
به بوی نان، به لحن الکن فتيله و فانوس
به رنگِ پونه و پسين کوه
میخواهم به باران، به بوی خاک
به اَشکال کنار جاده بينديشم
به سنگچينِ دوداندودِ اجاقِ تُرنج
ترانه، لَچَک، کودری، چلواری سپيد،
بخار نفسهای استکان
طعم غليظ قند، رنگ عقيق چای
نی، نافله، نای،
و دقالبابِ باد بر چارچوب رسواترينِ روياها!
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
...شما خودتان بهتر از بوی باران و
بغضِ اين آينه میفهميد
چند ستارهی رعنا
از اين خيابانِ خاموش ربودهاند
چند چراغِ روشن
از خواب اين خانه شکستهاند
چند پيراهنِ عزيز
از اين يوسفِ خسته دريدهاند
با اين همه اما من
باز از شبِ ترسْخوردهی همين خيابانِ خاموش
خواهم گذشت
من فقط در خوابِ بیچراغِ همين خانه ...
روشنم
حرف ديگری اگر هم هست، بسمالله!
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
.@asheghanehaye_fatima
بغضِ اين آينه میفهميد
چند ستارهی رعنا
از اين خيابانِ خاموش ربودهاند
چند چراغِ روشن
از خواب اين خانه شکستهاند
چند پيراهنِ عزيز
از اين يوسفِ خسته دريدهاند
با اين همه اما من
باز از شبِ ترسْخوردهی همين خيابانِ خاموش
خواهم گذشت
من فقط در خوابِ بیچراغِ همين خانه ...
روشنم
حرف ديگری اگر هم هست، بسمالله!
#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید
.@asheghanehaye_fatima
چه خوب میشد همین لحظه
یک اتفاقی میافتاد
مثلا باد میآمد
میرفت باغهای بالا را دور میزد
برمیگشت، خاک را بو میکرد،
و از کنارِ شمشادهای شکسته
بوی خوش آب و
خبر از هوای حامله میآورد.
شمعدانیهای بالِ چینهی مهتاب
تب دارند، تشنهاند، بیترانهاند.
اصلا باد
چرا از چیزی شبیه باران نمیخواند!
آخر چهقدر
تا کی باید با این چراغِ ترسو
هی از ترسِ شب و
هقهقِ گریه گفتوگو کنیم؟
پس کی میآید همان که میگویند
دریا را با خود خواهد آورد!؟
مادرم میگوید
برای شنیدنِ آوازِ آینه نباید عجله کرد،
بالاخره میآید
کسی که با زورقِ آوازهاش
دریا را با خود خواهد آورد.
میآید با آسمانِ بلند هم
به بحثِ روشنِ باران خواهد نشست
میگوید این شمعدانیها تب دارند
این باغها تشنه و
این شمشادها بیترانهاند
کاری باید کرد!
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
یک اتفاقی میافتاد
مثلا باد میآمد
میرفت باغهای بالا را دور میزد
برمیگشت، خاک را بو میکرد،
و از کنارِ شمشادهای شکسته
بوی خوش آب و
خبر از هوای حامله میآورد.
شمعدانیهای بالِ چینهی مهتاب
تب دارند، تشنهاند، بیترانهاند.
اصلا باد
چرا از چیزی شبیه باران نمیخواند!
آخر چهقدر
تا کی باید با این چراغِ ترسو
هی از ترسِ شب و
هقهقِ گریه گفتوگو کنیم؟
پس کی میآید همان که میگویند
دریا را با خود خواهد آورد!؟
مادرم میگوید
برای شنیدنِ آوازِ آینه نباید عجله کرد،
بالاخره میآید
کسی که با زورقِ آوازهاش
دریا را با خود خواهد آورد.
میآید با آسمانِ بلند هم
به بحثِ روشنِ باران خواهد نشست
میگوید این شمعدانیها تب دارند
این باغها تشنه و
این شمشادها بیترانهاند
کاری باید کرد!
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima