Audio
«تمِ دِبورا»... از موریکونه... از آلبوم «روزی روزگاری در آمریکا»... بازاجرای خوب با چلوی هاوزر... دریابیدش... کلاً این تمِ دبورا از بهترینهای موریکونهست...
▪️... زندگی
برهنگیِ همهچیز را لمس کردن است
برهنگی روز را
برهنگی زمان را
برهنگی حقیقت را
برهنگی انسان را
برهنگی مرگ را
همیشه، در وحشتی مدام
زندگی چیزی فراتر از آنچه که ما به او میبخشیم
از ما میخواهد
این سر مرگ است بر تن ما
و روزی آرام میگیرد
به سادگی غلتیدن
از روی شانۀ راست به روی شانۀ چپ▪️
#سابیر_هاکا
@asheghanehaye_fatima
▪️... زندگی
برهنگیِ همهچیز را لمس کردن است
برهنگی روز را
برهنگی زمان را
برهنگی حقیقت را
برهنگی انسان را
برهنگی مرگ را
همیشه، در وحشتی مدام
زندگی چیزی فراتر از آنچه که ما به او میبخشیم
از ما میخواهد
این سر مرگ است بر تن ما
و روزی آرام میگیرد
به سادگی غلتیدن
از روی شانۀ راست به روی شانۀ چپ▪️
#سابیر_هاکا
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «غزلی در نتوانستن»
●●آهنگ و آواز: #شهرام_ملکزاده
●●شعر: #احمد_شاملو | ۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹ |
از دستهای گرمِ تو
کودکانِ توأمانِ آغوشِ خویش
سخنها میتوانم گفت
غمِ نان اگر بگذارد.
نغمه در نغمه درافکنده
ای مسیحِ مادر، ای خورشید!
از مهربانیِ بیدریغِ جانات
با چنگِ تمامیناپذیرِ تو سرودها میتوانم کرد
غمِ نان اگر بگذارد.
رنگها در رنگها دویده،
از رنگینکمانِ بهاریِ تو
که سراپرده در این باغِ خزان رسیده برافراشته است
نقشها میتواند زد
غمِ نان اگر بگذارد.
چشمهساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشتهیی در پیراهن،
از انسانی که تویی
قصهها میتوانم کرد
غمِ نان اگر بگذارد.
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
چیزی درخشانتر از صورتت هنگامی که میخندی سراغ ندارم. هنگامی که نور صورتت بر من میتابد مرگ نمیتواند آن را مانند هر چیز دیگری در چنگ خویش گیرد. باقی را در چنگ خواهد گرفت چرا که آنها را در طول زندگی در میان بازوان خویش گرفته است. این چهره، مرگ در ربودنش شکست خواهد خورد و اگر به آن نزدیک شود انگشتانش خواهند سوخت.
🌸 #کریستین_بوبن
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
🌸 #کریستین_بوبن
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
وقتی که تیرِ خاطره توی گلو نشست
وقتی که بغض، آمد و این روبرو نشست
در خاطرات من بجز افسانهات نبود
من زیر گریه بودم و تو شانهات نبود
#پویا_جمشیدی
@asheghanehaye_fatima
وقتی که بغض، آمد و این روبرو نشست
در خاطرات من بجز افسانهات نبود
من زیر گریه بودم و تو شانهات نبود
#پویا_جمشیدی
@asheghanehaye_fatima
Pariya
Darush
▪️پریا
▪️داریوش
از افق جیرینگ جیرینگ
صدای زنجیر میومد
از عقب از توی برج نالهی شبگیر میومد...
"-- پریا! گشنهتونه؟
پریا! تشنهتونه؟
پریا! خسته شدین؟
مرغ پر بسته شدین؟
چیه این هایهایتون
گریهتون وای وایتون؟ "
پریا هیچی نگفتن،
زار و زار گریه میکردن پریا
مث ابرای باهار گریه میکردن پریا
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
▪️داریوش
از افق جیرینگ جیرینگ
صدای زنجیر میومد
از عقب از توی برج نالهی شبگیر میومد...
"-- پریا! گشنهتونه؟
پریا! تشنهتونه؟
پریا! خسته شدین؟
مرغ پر بسته شدین؟
چیه این هایهایتون
گریهتون وای وایتون؟ "
پریا هیچی نگفتن،
زار و زار گریه میکردن پریا
مث ابرای باهار گریه میکردن پریا
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گل گفت امروز یکی بهم گفت چه گل خوشگلی
شازده کوچولو گفت : خب
گل گفت یکی دیگه گفت چقدر خوش بویی
شازده کوچولو گفت : خب
گل گفت: یکی گفت مهربون یکی گفت دوست داشتنی یکی گفت ...
شازده کوچولو گفت الان خوشحالی اینارو شنیدی ؟
گل گفت : نه ، ناراحتم ، ناراحتم که چرا از تو نشنیدم...
📕 شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@asheghanehaye_fatima
شازده کوچولو گفت : خب
گل گفت یکی دیگه گفت چقدر خوش بویی
شازده کوچولو گفت : خب
گل گفت: یکی گفت مهربون یکی گفت دوست داشتنی یکی گفت ...
شازده کوچولو گفت الان خوشحالی اینارو شنیدی ؟
گل گفت : نه ، ناراحتم ، ناراحتم که چرا از تو نشنیدم...
📕 شازده کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@asheghanehaye_fatima
اگر من توی این زندگی طولانیم چیزی یاد گرفته باشم،
اینه که عشق، به ما چیزی که دوست داریم باشیم رو نشون میده و جنگ چیزی که واقعاً هستیم!
📘بلبل | #کریستین_هانا
@asheghanehaye_fatima
اینه که عشق، به ما چیزی که دوست داریم باشیم رو نشون میده و جنگ چیزی که واقعاً هستیم!
📘بلبل | #کریستین_هانا
@asheghanehaye_fatima
#مجسمه_هایی_از_کتاب
#هنر
#مجسمه_سازی
استفن دویل یک گرافیست خوش ذوق اهل نیویورک است او از کتاب ها مجسمه های خاصی می سازد که آغلب نشان دهنده ی محتوای کتاب های نیز هستند، البته برخی ممکن است از این کار برداشت بدی کنند و آنرا به نوعی بی احترامی به کتاب ها بدانند اما خود دویل می گوید :"این مجسمهها گواهی بر قدرت زبان هستند و من آنها را به شکل تجسم ایدههای موجود در کتاب میبینم و قبل از ساخت مجسمه ،کتاب را هم به طور کامل خوانده ام ."
منبع #گاردین
@asheghanehaye_fatima
#هنر
#مجسمه_سازی
استفن دویل یک گرافیست خوش ذوق اهل نیویورک است او از کتاب ها مجسمه های خاصی می سازد که آغلب نشان دهنده ی محتوای کتاب های نیز هستند، البته برخی ممکن است از این کار برداشت بدی کنند و آنرا به نوعی بی احترامی به کتاب ها بدانند اما خود دویل می گوید :"این مجسمهها گواهی بر قدرت زبان هستند و من آنها را به شکل تجسم ایدههای موجود در کتاب میبینم و قبل از ساخت مجسمه ،کتاب را هم به طور کامل خوانده ام ."
منبع #گاردین
@asheghanehaye_fatima
که من برهنگیات را شبانه از بَر کردم
و انگشتهایی که از لذّتی وحشی میلرزیدند
هنوز هم میلرزند
پدرسگها انگار حافظه دارند.
#رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
و انگشتهایی که از لذّتی وحشی میلرزیدند
هنوز هم میلرزند
پدرسگها انگار حافظه دارند.
#رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
تو خورشید خاوری
جان جهان ز نور تو سرشار می شود
همراه با طلوع تو ای آفتاب پاک
در خواب رفته طالع من
این خفته سالیان بیدار می شود
ای ایه مکرر آرامش
می خواهمت هنوز
آری هنوز هم
دریای آرزوی
در این دل شکسته من موج می زند
راهی به دل بجو
حمید مصدق, آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می کند
#حمید_مصدق
#عزیز_روزهام ❤️
@asheghanehaye_fatima
جان جهان ز نور تو سرشار می شود
همراه با طلوع تو ای آفتاب پاک
در خواب رفته طالع من
این خفته سالیان بیدار می شود
ای ایه مکرر آرامش
می خواهمت هنوز
آری هنوز هم
دریای آرزوی
در این دل شکسته من موج می زند
راهی به دل بجو
حمید مصدق, آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می کند
#حمید_مصدق
#عزیز_روزهام ❤️
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
اینجا
روشنایی آفتاب ممنوع است
اینجا
خورشید را قاچاق میکنند
و شعر
گوسفندی است
که به قربانگاه زندگیاش میبرند
و طناب دار
تیغیست بر گردن گل یاسمن.
دریغا
کوهسار کلمات من
که در این غربت خاموش میمیرند.
زمستان است
زنان و باران شامگاهی
از آن سوی پنجره میگذرند
زن و باران
بهانههای زیباترین ترانههای تو هستند
مثل خواب و مثل نی
که در این غریبی بیبهار
شکوفه خواهند کرد.
جهان
باردار خاطرات من است
چندان که گویی
زمان یکی
گهواره یکی
و گور یکی است.
#شیرکو_بیکس
برگردان: #محمد_رئوف_مرادی
#
اینجا
روشنایی آفتاب ممنوع است
اینجا
خورشید را قاچاق میکنند
و شعر
گوسفندی است
که به قربانگاه زندگیاش میبرند
و طناب دار
تیغیست بر گردن گل یاسمن.
دریغا
کوهسار کلمات من
که در این غربت خاموش میمیرند.
زمستان است
زنان و باران شامگاهی
از آن سوی پنجره میگذرند
زن و باران
بهانههای زیباترین ترانههای تو هستند
مثل خواب و مثل نی
که در این غریبی بیبهار
شکوفه خواهند کرد.
جهان
باردار خاطرات من است
چندان که گویی
زمان یکی
گهواره یکی
و گور یکی است.
#شیرکو_بیکس
برگردان: #محمد_رئوف_مرادی
#