هواپیماهای انگلیسی به سمت هدفهای آلمانی حمله کردند.
ضدهوایی ها آسمان را به آتش کشیدند.
در کشاکش درگیری گلوله های پدافند، یکی از هواپیماها را هدف گرفت.
هواپیما در حال سقوط بود درحالی که نشانه ای از خروج خلبان دیده نمیشد.
هواپیما به میان دریا سقوط کرد و در ژرفای آبها غرق شد.
ساعتی بعد :
اینجا رادیو ارتش آلمان، من گزارش امروز جنگ را به سمعِ ملتِ آلمان می رسانم.
ساعاتی پیش هواپیماهای ارتش انگلستان
مواضع ما را مورد حمله قرار دادند. در این عملیات خساراتی به مواضع ما رسید و چند فروند از هواپیماهای انگلیسی توسط پدافند خودی منهدم شدند.
لازم به ذکر است که خلبان یکی از این هواپیماها... افسر جوانی که گزارشگر این اخبار بود ناگهان سکوت کرد.
مردمی که صدای رادیو را می شنیدند با سکوت گزارشگر کنجکاو شدند لحظاتی بعد صدای هق هقِ گریهٔ گزارشگر شنیده میشد. همه می پرسیدند چه اتفاقی افتاده
ناگهان همه گوش به زنگ رادیو شدند تا علت سکوت وگریه گزارشگر را بفهمند.
لحظاتی بعد گزارشگر ادامه داد:
خلبان یکی از این هواپیماها، آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده شهیر فرانسوی و خالق داستان "شازده کوچولو" بود.
ناگهان آلمان ساکت شد.
کسی چیزی نمی گفت.
بُهت در چهره ها مشهود بود.
اگزوپری خلبان دشمن بود
ولی از هر هموطنی نزدیکتر بود.
چیزی فراتر از یک دوست بود. با شازده کوچولو در قلب ️همه جاگرفته بود. آن روز هیچکس در آلمان خوشحال نبود. حتی آدولف هیتلر از مرگ اگزوپری متاثر شد.
پایانی غیرمعمول برای یک داستان نویس جهانی این خاصیت ادبیات است که دوست و دشمن را بر مزار ادیبی جهان وطن جمع میکند تا به یاد او اندکی تعمق کنند.
کسی نمیدانست چه اتفاقی در آخرین لحظات برای او افتاد.
چرا از هواپیما خارج نشد؟ زخمی بود؟ مرده بود؟
داستانهای اگزوپری به ویژه "شازده کوچولو" آنقدر قوی بود که او را در طی حیاتش به نویسنده ای جهانی تبدیل کند.
اما شاید مرگ قهرمانانهاو اعتبارش را میان اروپاییان بیشتر کرد.
کمتر کسی در تاریخ جنگهای بشری در جایگاهی قرار گرفت که اگزوپری پیدا کرد.
او برای مردمش و ارتش متفقین یک قهرمان و برای مردم آلمان یک دلاور شد.
او در داستانهایش از انسان سخن میگفت.
ماجرای تاثیر اعلام مرگ او بر روی مردم شنیدنی است
اما عجیبترین قسمت این ماجرا، گزارشگر رادیو آلمان بود.
آن افسر جوانی که با گریه و هق هق،مرگِ اگزوپری را اعلام کرد، مترجم شازده کوچولو به زبان آلمانی بود. .
📅 #دوشنبه #روز۱ #شهریور #سال۱۴۰۰
ضدهوایی ها آسمان را به آتش کشیدند.
در کشاکش درگیری گلوله های پدافند، یکی از هواپیماها را هدف گرفت.
هواپیما در حال سقوط بود درحالی که نشانه ای از خروج خلبان دیده نمیشد.
هواپیما به میان دریا سقوط کرد و در ژرفای آبها غرق شد.
ساعتی بعد :
اینجا رادیو ارتش آلمان، من گزارش امروز جنگ را به سمعِ ملتِ آلمان می رسانم.
ساعاتی پیش هواپیماهای ارتش انگلستان
مواضع ما را مورد حمله قرار دادند. در این عملیات خساراتی به مواضع ما رسید و چند فروند از هواپیماهای انگلیسی توسط پدافند خودی منهدم شدند.
لازم به ذکر است که خلبان یکی از این هواپیماها... افسر جوانی که گزارشگر این اخبار بود ناگهان سکوت کرد.
مردمی که صدای رادیو را می شنیدند با سکوت گزارشگر کنجکاو شدند لحظاتی بعد صدای هق هقِ گریهٔ گزارشگر شنیده میشد. همه می پرسیدند چه اتفاقی افتاده
ناگهان همه گوش به زنگ رادیو شدند تا علت سکوت وگریه گزارشگر را بفهمند.
لحظاتی بعد گزارشگر ادامه داد:
خلبان یکی از این هواپیماها، آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده شهیر فرانسوی و خالق داستان "شازده کوچولو" بود.
ناگهان آلمان ساکت شد.
کسی چیزی نمی گفت.
بُهت در چهره ها مشهود بود.
اگزوپری خلبان دشمن بود
ولی از هر هموطنی نزدیکتر بود.
چیزی فراتر از یک دوست بود. با شازده کوچولو در قلب ️همه جاگرفته بود. آن روز هیچکس در آلمان خوشحال نبود. حتی آدولف هیتلر از مرگ اگزوپری متاثر شد.
پایانی غیرمعمول برای یک داستان نویس جهانی این خاصیت ادبیات است که دوست و دشمن را بر مزار ادیبی جهان وطن جمع میکند تا به یاد او اندکی تعمق کنند.
کسی نمیدانست چه اتفاقی در آخرین لحظات برای او افتاد.
چرا از هواپیما خارج نشد؟ زخمی بود؟ مرده بود؟
داستانهای اگزوپری به ویژه "شازده کوچولو" آنقدر قوی بود که او را در طی حیاتش به نویسنده ای جهانی تبدیل کند.
اما شاید مرگ قهرمانانهاو اعتبارش را میان اروپاییان بیشتر کرد.
کمتر کسی در تاریخ جنگهای بشری در جایگاهی قرار گرفت که اگزوپری پیدا کرد.
او برای مردمش و ارتش متفقین یک قهرمان و برای مردم آلمان یک دلاور شد.
او در داستانهایش از انسان سخن میگفت.
ماجرای تاثیر اعلام مرگ او بر روی مردم شنیدنی است
اما عجیبترین قسمت این ماجرا، گزارشگر رادیو آلمان بود.
آن افسر جوانی که با گریه و هق هق،مرگِ اگزوپری را اعلام کرد، مترجم شازده کوچولو به زبان آلمانی بود. .
📅 #دوشنبه #روز۱ #شهریور #سال۱۴۰۰
خودت را تماشا کن.....
بی قضاوت،
فقط تماشا کن،
چقدر محتاج تحسین هستی؟
چقدر اشتیاق داری که کسی به تو بگوید چقدر قشنگ هستی؟
که تو چقدر باهوشی،
که تو به زندگی من معنی بخشیدی،
که به سبک وجود تو بود که من معنا را تجربه کردم؟
شنیدن اینها بد نیست اما تو ببین چقدر محتاج شنیدنشان هستی.....
این یک اشتغال ذهنی پیوسته است، و چقدر نگران می شوی وقتی کسی چیزی بگوید که خلاف تصور تو باشد.
چقدر آزرده می شوی ،چقدر دفاع می کنی، چقدر بحث می کنی ..
چرا این همه ترس؟ چرا این همه اشتیاق برای داشتن نظر خوب دیگران؟
زیرا این تنها روش آفرینش یک خود دروغین است و خود دروغین ارزان است
از این دام هشیار باش، خودت را اختراع نکن، خودت را کشف کن،
و کشف کردن ،یک سفر درونی است،
در خلوت از خود بپرس،
من کیستم....
📅 #شنبه #روز۱ #آبان #سال۱۴۰۰
بی قضاوت،
فقط تماشا کن،
چقدر محتاج تحسین هستی؟
چقدر اشتیاق داری که کسی به تو بگوید چقدر قشنگ هستی؟
که تو چقدر باهوشی،
که تو به زندگی من معنی بخشیدی،
که به سبک وجود تو بود که من معنا را تجربه کردم؟
شنیدن اینها بد نیست اما تو ببین چقدر محتاج شنیدنشان هستی.....
این یک اشتغال ذهنی پیوسته است، و چقدر نگران می شوی وقتی کسی چیزی بگوید که خلاف تصور تو باشد.
چقدر آزرده می شوی ،چقدر دفاع می کنی، چقدر بحث می کنی ..
چرا این همه ترس؟ چرا این همه اشتیاق برای داشتن نظر خوب دیگران؟
زیرا این تنها روش آفرینش یک خود دروغین است و خود دروغین ارزان است
از این دام هشیار باش، خودت را اختراع نکن، خودت را کشف کن،
و کشف کردن ،یک سفر درونی است،
در خلوت از خود بپرس،
من کیستم....
📅 #شنبه #روز۱ #آبان #سال۱۴۰۰
هر انسانی در رنج است. همه رنج می کشند. اولین رنج، خودِ انسان بودن است. رنج زمانی به پایان می رسد که چیزی بیشتر از انسان بودن را بشناسی. که بتوانی چیزی بیشتر از هویتِ جنسی و انسانی ات را نیز بفهمی. که بتوانی از این هویتِ کوچک بیرون شوی. تا آن زمان، در رنج خواهی بود. و همه در همین رنج هستند. ولی ما ظاهرِ هر کسی را می بینیم و گمان می کنیم رنجی ندارد، و به راحتی در برابرِ او عصبانی و خشن می شویم. گمان می کنیم ما در رنج هستیم، اما او خوشبخت است. اگر بدانی که هر انسانی چقدر در رنج است، هرگز در از او چیزی به دل نخواهی گرفت. مردم حتا توانایی کمک به خود را نیز ندارند. چه توقعی می توان از آنها داشت؟ دقیقا مثلِ این است که از موجودی زخمی و بیمار، توقعِ کمک و سلامت داشته باشی! او خود، زخمی و رنجور است. هیچ کمکی از وی ساخته نیست. پس هیچ انتظاری هم نباید داشته باشی. باید او را ببخشی. باید بر او دلسوزی داشته باشی. باید بر او دعای خیر کنی.
اگر بدانی که مردم، در باطن، چه رنجی می کشند، هرگز از آنها کینه نخواهی گرفت. در برابرِ آنها احساسِ عشق و ترحم خواهی کرد. هر کسی در جایی به نوعی در رنج است و از درد در خود می پیچد...
📅 #چهارشنبه #روز۱ #دی #سال۱۴۰۰
اگر بدانی که مردم، در باطن، چه رنجی می کشند، هرگز از آنها کینه نخواهی گرفت. در برابرِ آنها احساسِ عشق و ترحم خواهی کرد. هر کسی در جایی به نوعی در رنج است و از درد در خود می پیچد...
📅 #چهارشنبه #روز۱ #دی #سال۱۴۰۰
تمرین عالی برای خوش بین شدن مغز و فکرتان
زمان مطالعه : 3 دقیقه
بله درست است مغز شما هم برای رسیدن به حال خوب نیاز به خوش بین شدن دارد کافیست راه و روش تبدیل بدبینی را به خوش بینی پیدا کرده و آن را در زندگی اجرا کنید.
آیا شما فردی خوش بین هستید یا بدبین؟ پاسخ دادن به این سوال در خور نحوه توجه و نگرش شما نسبت به زندگی است ، اما این هم به فرایندهای شیمیایی مغز شما هم بسیار مرتبط است.
خوش بینی را می توانید به مغز خود تعلیم دهید! این کار عملی است درست مثل هرگونه عادت دیگری که از طریق تکرار کردن آن به مغز خود یاد می دهید. بطور کل مطالعات نشان داده اند که افراد خوش بین نسبت به افراد بدبین شادتر ، فعال تر ، سریع در حل مشکلات و ... هستند. افراد خوش بین از کورتیزول (هورمون استرس) کمتری نسبت به افراد بدبین برخوردارهستند و در نتیجه به استرس کمتری مبتلا می شوند و در هنگام استرس کم شما آرامش خواهید داشت و مشکلی روان شما را تهدید نخواهد کرد.
تغییراتی برای خوش بین شدن و دوری از بد بینی.
1- شکر گذار باشید:
این چنین افکار نسبت به تمام داشته ها و نداشته هایتان سروتونین را افزایش و کورتیزول را کاهش می دهد که باعث تحرک بیشتر و در کل شادی بیشتر در شخص می شود. روزانه 3 بار شکر گذار باشید تا احساس خوبی نسبت به زندگی داشته باشید.
برای تمرین این گزینه می توانید یک دفترچه را همراه خود داشته باشید و نکات مثبتی که در روز برای شما اتفاق می افتد را در آن بنویسید و نسبت به آنها شکرگذار باشید. با این کار مغز شما خوش بین تر خواهد شد.
2- خوبی کنید:
کارهایی مانند مهر و محبت باعث ایجاد احساس خوب در دوپامین خواهد شد. حتی یک لبخند ساده نیز می تواند باعث شادی اطرافیانتان بشود. می توانید نوعی چالش را ایجاد نمایید که روزانه با ارسال یک ایمیل به دوستتان و بابت زحماتش تشکر کنید یا یک لیوان قهوه برای خود و یکی را برای دوست یا همکارتان بخرید و باهم بنوشید. این کار باعث خوش بین شدن شما خواهد شد و اینکه پس از گذراندن این مراحل کمی با زندگی آشنا می شوید و به آن خواهید پرداخت.
3- در انتخاب لغاتی که از آنها استفاده می کنید محتاط باشید:
زمانی که شروع به شکایت از شخصی یا گروهی می کنید ، قبل از آن سعی کنید خودتان را کنترل کنید و به عبارت ساده می شود گفت که " اگر چیزی برای گفتن ندارید ، حرف نزنید" بنابراین در انتخاب کلمات و لغاتی که می خواهید استفاده کنید دقت کنید تا مشکلی برای خود ایجاد نکنید.
4- خندیدن با صدای بلند:
خندیدن به عبارتی بهترین دارو و درمان است که می تواند بر شما تاثیرگذار باشد. خنده های از ته دل باعث تولید سروتونین می شوند که باعث آرامش یافتن مرکز استرس در مغز (amygdala) می شوند. سعی کنید بیشتر وقت خود را صرف خندیدن کنید یا با دوستانتان جمع شوید و فیلم های کمدی ببینید و دل سیر بخندید و همچنین می توانید به یوگا ومراقبه نیز بپردازید. پس خندیدن در هر روز از زندگی تان را فراموش نکنید.
5- ورزش کنید:
ورزش کردن باعث افزایش تولید ایندورفین ، سروتونین و دیگر مواد شیمیایی که برای بدن لذت بخش هستند ، می شود. برای گرفتن نتایج بهتر ، ضربان قلب خود را حداقل روزانه 20 دقیقه به حداکثر برسانید. اگر زمان رفتن به باشگاه را ندارید می توانید بصورت آنلاین تمارین را دنبال کنید و در خانه خود ورزش کنید.
منبع : بخش سبک زندگی سایت نمناک
📅 #یکشنبه #روز۱ #اسفند #سال۱۴۰۰
زمان مطالعه : 3 دقیقه
بله درست است مغز شما هم برای رسیدن به حال خوب نیاز به خوش بین شدن دارد کافیست راه و روش تبدیل بدبینی را به خوش بینی پیدا کرده و آن را در زندگی اجرا کنید.
آیا شما فردی خوش بین هستید یا بدبین؟ پاسخ دادن به این سوال در خور نحوه توجه و نگرش شما نسبت به زندگی است ، اما این هم به فرایندهای شیمیایی مغز شما هم بسیار مرتبط است.
خوش بینی را می توانید به مغز خود تعلیم دهید! این کار عملی است درست مثل هرگونه عادت دیگری که از طریق تکرار کردن آن به مغز خود یاد می دهید. بطور کل مطالعات نشان داده اند که افراد خوش بین نسبت به افراد بدبین شادتر ، فعال تر ، سریع در حل مشکلات و ... هستند. افراد خوش بین از کورتیزول (هورمون استرس) کمتری نسبت به افراد بدبین برخوردارهستند و در نتیجه به استرس کمتری مبتلا می شوند و در هنگام استرس کم شما آرامش خواهید داشت و مشکلی روان شما را تهدید نخواهد کرد.
تغییراتی برای خوش بین شدن و دوری از بد بینی.
1- شکر گذار باشید:
این چنین افکار نسبت به تمام داشته ها و نداشته هایتان سروتونین را افزایش و کورتیزول را کاهش می دهد که باعث تحرک بیشتر و در کل شادی بیشتر در شخص می شود. روزانه 3 بار شکر گذار باشید تا احساس خوبی نسبت به زندگی داشته باشید.
برای تمرین این گزینه می توانید یک دفترچه را همراه خود داشته باشید و نکات مثبتی که در روز برای شما اتفاق می افتد را در آن بنویسید و نسبت به آنها شکرگذار باشید. با این کار مغز شما خوش بین تر خواهد شد.
2- خوبی کنید:
کارهایی مانند مهر و محبت باعث ایجاد احساس خوب در دوپامین خواهد شد. حتی یک لبخند ساده نیز می تواند باعث شادی اطرافیانتان بشود. می توانید نوعی چالش را ایجاد نمایید که روزانه با ارسال یک ایمیل به دوستتان و بابت زحماتش تشکر کنید یا یک لیوان قهوه برای خود و یکی را برای دوست یا همکارتان بخرید و باهم بنوشید. این کار باعث خوش بین شدن شما خواهد شد و اینکه پس از گذراندن این مراحل کمی با زندگی آشنا می شوید و به آن خواهید پرداخت.
3- در انتخاب لغاتی که از آنها استفاده می کنید محتاط باشید:
زمانی که شروع به شکایت از شخصی یا گروهی می کنید ، قبل از آن سعی کنید خودتان را کنترل کنید و به عبارت ساده می شود گفت که " اگر چیزی برای گفتن ندارید ، حرف نزنید" بنابراین در انتخاب کلمات و لغاتی که می خواهید استفاده کنید دقت کنید تا مشکلی برای خود ایجاد نکنید.
4- خندیدن با صدای بلند:
خندیدن به عبارتی بهترین دارو و درمان است که می تواند بر شما تاثیرگذار باشد. خنده های از ته دل باعث تولید سروتونین می شوند که باعث آرامش یافتن مرکز استرس در مغز (amygdala) می شوند. سعی کنید بیشتر وقت خود را صرف خندیدن کنید یا با دوستانتان جمع شوید و فیلم های کمدی ببینید و دل سیر بخندید و همچنین می توانید به یوگا ومراقبه نیز بپردازید. پس خندیدن در هر روز از زندگی تان را فراموش نکنید.
5- ورزش کنید:
ورزش کردن باعث افزایش تولید ایندورفین ، سروتونین و دیگر مواد شیمیایی که برای بدن لذت بخش هستند ، می شود. برای گرفتن نتایج بهتر ، ضربان قلب خود را حداقل روزانه 20 دقیقه به حداکثر برسانید. اگر زمان رفتن به باشگاه را ندارید می توانید بصورت آنلاین تمارین را دنبال کنید و در خانه خود ورزش کنید.
منبع : بخش سبک زندگی سایت نمناک
📅 #یکشنبه #روز۱ #اسفند #سال۱۴۰۰
Audio
روزنهم_ پول ربا
(جذب کننده ی پول)
قبض های پرداخت نشده ات را بردار عبارت اعجاز آفرین”خدایا از بابت پول متشکرم “را رویش بنویس.چه پول داشته باشی چه نداشته باشی حال و هوای شکر گذاری را کاملا احساس کن.
ده قبض و قسط هایی را که پرداخت کرده ای بردار و روی هر کدام عبارت اعجاز آفرین “خدایا شکرت پرداخت شد”را بنویس.بابت پولی که برای پرداخت قبض داشتی واقعا حال و هوای شکر گذاری را احساس کن.
تنها با قدرشناسی است که زندگی پربارتر میشود.
معجزه شکرگذاری
راندابرن
@anandayoga
📅 #پنجشنبه #روز۱ #اردیبهشت #سال۱۴۰۱
(جذب کننده ی پول)
قبض های پرداخت نشده ات را بردار عبارت اعجاز آفرین”خدایا از بابت پول متشکرم “را رویش بنویس.چه پول داشته باشی چه نداشته باشی حال و هوای شکر گذاری را کاملا احساس کن.
ده قبض و قسط هایی را که پرداخت کرده ای بردار و روی هر کدام عبارت اعجاز آفرین “خدایا شکرت پرداخت شد”را بنویس.بابت پولی که برای پرداخت قبض داشتی واقعا حال و هوای شکر گذاری را احساس کن.
تنها با قدرشناسی است که زندگی پربارتر میشود.
معجزه شکرگذاری
راندابرن
@anandayoga
📅 #پنجشنبه #روز۱ #اردیبهشت #سال۱۴۰۱
ميگويند: ﺯﻣﺎنیﮐﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ میﺨﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩش را ﺑﻪ ﺟﻠﺴﻪﯼ برساند، ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ در آن جلسه ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﻠﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ كند، ﺩﯾﺮ به ايستگاه راه آهن رسيد ﻭ ﻗﻄﺎﺭ شروع به ﺣﺮﮐﺖ کرده ﺑﻮﺩ.
گاندى ﻣﺠﺒﻮﺭ شد كه به ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪﻭد
و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ رسيد، ولى هنگام ﺳﻮﺍﺭ شدن ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺍﺯ پايش افتاد ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﯾﻞ رسید.
گاندى سريع ﻟﻨﮕﻪ ديگر كفش ﺭااز پاي درآورده و به سمت لنگه جا مانده پرتاب نمود، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رسيد و ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ شد، ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ کهِ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ بود خنديدند.
ﯾﮑﯽ از ﺍنگلیسیﻬﺎ گفت: ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ! ﮐﻔشﻬﺎﯾ ﺘﺎﻥ نیست؟ ﻧﮑﻨد قصد داريد ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ملت خود دفاع کنی.
ﮔﺎﻧﺪﯼ به آرامی ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ به دﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ میﺪﻭﯾﺪﻡ ﺗﺎ خود را به اﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮسانم، ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ افتاد ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ، ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪﯼ ﭘﯿﺪﺍیﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ، ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ.
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮگﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ، ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ!
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﺗﺤﻤﻞ " ﮐﻨﯿﻢ
ﮐﺎفیﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﻗﻀﺎﻭﺕ " ﻧﮑﻨﯿﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍوند ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ، ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ
📅 #دوشنبه #روز۱ #مرداد #سال۱۴۰۳
گاندى ﻣﺠﺒﻮﺭ شد كه به ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪﻭد
و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ رسيد، ولى هنگام ﺳﻮﺍﺭ شدن ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺍﺯ پايش افتاد ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﯾﻞ رسید.
گاندى سريع ﻟﻨﮕﻪ ديگر كفش ﺭااز پاي درآورده و به سمت لنگه جا مانده پرتاب نمود، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ رسيد و ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ شد، ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ کهِ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ بود خنديدند.
ﯾﮑﯽ از ﺍنگلیسیﻬﺎ گفت: ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼ! ﮐﻔشﻬﺎﯾ ﺘﺎﻥ نیست؟ ﻧﮑﻨد قصد داريد ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ملت خود دفاع کنی.
ﮔﺎﻧﺪﯼ به آرامی ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ به دﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ میﺪﻭﯾﺪﻡ ﺗﺎ خود را به اﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮسانم، ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ افتاد ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ، ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪﯼ ﭘﯿﺪﺍیﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ، ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ.
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮگﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ، ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ!
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﺗﺤﻤﻞ " ﮐﻨﯿﻢ
ﮐﺎفیﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ " ﻗﻀﺎﻭﺕ " ﻧﮑﻨﯿﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍوند ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ، ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ
📅 #دوشنبه #روز۱ #مرداد #سال۱۴۰۳
هاکان منگوچ در کتابِ هیچ ملاقاتی تصادفی نیست، شما را به سرسپردگی و تسلیم در برابر تقدیر و سرنوشت دعوت و توصیه میکند از راههای جدیدی که زندگی پیشِ پایتان میگذارد استقبال کنید.
- گوشه از کتاب هاکان منگوچ
لحظاتی فرا میرسد که در حال انجام دادن کاری هستی که گفته بودی هرگز انجام نمیدهم، چیزی را تحمل میکنی که میگفتی هرگز تحمل نمیکنم، لحظاتی را دوست خواهی داشت که گفته بودی هرگز دوستش نخواهم داشت، به یکباره میگذاری و میروی، وقتی تصور میکردی هرگز نمیتوانی بروی، در زمانی میگویی مُردم، اما باز زندگی میکنی.
-نگاه میکنی و میبینی در داستانِ خودت مسافر هستی. هر مسیر به تو ختم میشود و هرکسی که دوستش داری تکهای از توست... یعنی درواقع به تکهای از خودت در دیگران جذب میشوی.
-هر چیز زمان مناسب خود را دارد. همه چیز اول دَم میکشد تا در زمان خودش اتفاق بیفتد. نه گل قبل از زمان مقرر باز میشود و نه خورشید پیش از موعد طلوع میکند.
-انسان وقتی انتظارش را ندارد به کسی که توقعش را ندارد، میبازد. از کسی که انتظارش را ندارد، عمیقترین ضربه را میخورد، چون انسان خودش را از دشمن محافظت میکند، اما از نزدیکانش آسیبپذیر است.
-بخند تا تاریکی تمام شود بخند و بدبینیها را شگفتزده کن بخند تا روی صورتت گلها باز شود تا نور با لبخندت انتشار یابد.
-متوجه شدم قبل از اینکه واقعاً زندگی کنم، کم مانده است بمیرم. پول به دست آوردم، جایگاه شغلی به دست آوردم و بازنشسته شدم؛ فراموش کردم زندگی کنم.
-برای ایجادِ امید روی زمین حتی یک نفر هم کافی است.
-آرامش خیلی وقتها از درد متولد میشود.
-تلاش برای بیان عشق با کلمات از بین بردن آن است. بعضی چیزها با کلمات قابلتوضیح نیستند. اگر توضیحشان بدهیم از ارزششان کاسته میشود.
-اگر قسمتِ تو باشد از یک مورچه هم درسی یاد میگیری. اگر قسمت نباشد، دنیا هم جلویت زانو بزند برای تو اشتباه خواهد بود.
-درواقع انسانی که نترسد، انسان آزادی است فرزندم. از باختن نترسید، نگرانِ آینده نباشید، لحظۀ حال را بهتمامی زندگی کنید، اینطوری انسان خودش را در امنیت احساس میکند. آزادی واقعی همین است.
📔هیچ ملاقتی تصادفی نیست
🖊️هاکان منگوچ
📅 #چهارشنبه #روز۱ #اسفند #سال۱۴۰۳
- گوشه از کتاب هاکان منگوچ
لحظاتی فرا میرسد که در حال انجام دادن کاری هستی که گفته بودی هرگز انجام نمیدهم، چیزی را تحمل میکنی که میگفتی هرگز تحمل نمیکنم، لحظاتی را دوست خواهی داشت که گفته بودی هرگز دوستش نخواهم داشت، به یکباره میگذاری و میروی، وقتی تصور میکردی هرگز نمیتوانی بروی، در زمانی میگویی مُردم، اما باز زندگی میکنی.
-نگاه میکنی و میبینی در داستانِ خودت مسافر هستی. هر مسیر به تو ختم میشود و هرکسی که دوستش داری تکهای از توست... یعنی درواقع به تکهای از خودت در دیگران جذب میشوی.
-هر چیز زمان مناسب خود را دارد. همه چیز اول دَم میکشد تا در زمان خودش اتفاق بیفتد. نه گل قبل از زمان مقرر باز میشود و نه خورشید پیش از موعد طلوع میکند.
-انسان وقتی انتظارش را ندارد به کسی که توقعش را ندارد، میبازد. از کسی که انتظارش را ندارد، عمیقترین ضربه را میخورد، چون انسان خودش را از دشمن محافظت میکند، اما از نزدیکانش آسیبپذیر است.
-بخند تا تاریکی تمام شود بخند و بدبینیها را شگفتزده کن بخند تا روی صورتت گلها باز شود تا نور با لبخندت انتشار یابد.
-متوجه شدم قبل از اینکه واقعاً زندگی کنم، کم مانده است بمیرم. پول به دست آوردم، جایگاه شغلی به دست آوردم و بازنشسته شدم؛ فراموش کردم زندگی کنم.
-برای ایجادِ امید روی زمین حتی یک نفر هم کافی است.
-آرامش خیلی وقتها از درد متولد میشود.
-تلاش برای بیان عشق با کلمات از بین بردن آن است. بعضی چیزها با کلمات قابلتوضیح نیستند. اگر توضیحشان بدهیم از ارزششان کاسته میشود.
-اگر قسمتِ تو باشد از یک مورچه هم درسی یاد میگیری. اگر قسمت نباشد، دنیا هم جلویت زانو بزند برای تو اشتباه خواهد بود.
-درواقع انسانی که نترسد، انسان آزادی است فرزندم. از باختن نترسید، نگرانِ آینده نباشید، لحظۀ حال را بهتمامی زندگی کنید، اینطوری انسان خودش را در امنیت احساس میکند. آزادی واقعی همین است.
📔هیچ ملاقتی تصادفی نیست
🖊️هاکان منگوچ
📅 #چهارشنبه #روز۱ #اسفند #سال۱۴۰۳
Forwarded from دیباج بافت