📝 سیطرهی سترون نظریه در جامعهشناسی ایران
✍نوشته #حسن_محدثی
@IranSociology
سرآغاز(به قلم نویسنده): دکتر عباس کاظمی عزیز خبر داد که قرار است در مجلّهی اندیشهی پویا باب بحثی را دربارهی نظریههای جامعهشناسی در ایرانبگشایند. من هم اعلام آمادهگی کردم که نظراتام را در این باره بنویسم و ارسال کنم. برای من که در حال نگارش کتابی تحت عنوان نقد نظریهها و متون جامعهشناسی هستم، این مجال مناسبی بود تا مقدّمهی کتابام را زودتر بنویسم و در اینجا منتشر سازم و اگر بازخوردی داشت، از آن استفاده کنم. کوتاه شدهی این مقاله در شمارهی 34 مجلهی اندیشهی پویا (صص 52-50) منتشر شده است.
📝 سیطرهی سترون نظریه در #جامعهشناسی #ایران
📜 مقدّمه
از آنجاییکه بهلحاظ علایق شخصی مباحث نظری برای من جذّابیت بیشتری داشته است، همیشه به درس نظریههای جامعهشناسی علاقهمند بودهام. از سویی درک این نکته که علم بودن هر رشته در درجهی نخست وابسته به نظریههای آن رشته است و بدون نظریهها، هیچ رشتهی علمی به رسمیّت شناخته نمیشود، مرا بیشتر متوجّه اهمیّت نظریهها در جامعهشناسی ساخته است. به قول رندال کالینز "ذات علم دقیقاً نظریه است ... بدنهای تعمیمیافته و منسجم از افکار، که مراتبی از انواع را در جهان تجربی بر حسب اصول کلی تبیین میکند"(Collins, 1986: 1345 quoted in Allan, 2006: 98) . بعد از مدّتی دانشپژوهی در علوم اجتماعی کم و بیش دریافتم که نظریهها بنیانهای یکرشتهی علمیاند. لذا درک مسایل در سطح نظری و حل و فصل آن میتواند راهگشا و هدایتکنندهی مباحث مربوط به روش تحقیق و انجام پژوهش با هدف گردآوردی دادهها و شواهد باشد. حتّا مباحث مربوط به روش تحقیق، واجد بنیانهایی نظری است که در روششناسی و فلسفهی روش مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. لذا نظریه و مباحث نظری در جامعهشناسی جزو اساسیترین مؤلّفههای این رشته است. با اینحال، سالهای تحصیل و تدریس در این حوزهی مطالعاتی نمایان ساخت که نظام آموزشی ما در این رشته با چه مسایل اساسیای درگیر است. در این بحث میکوشم به برخی از مهمترین مسایل و مشکلات مربوط به نظریه و نظریهپردازی در جامعهشناسی ایران با تکیه بر تجربههای شخصی و برخی آثار منتشر شده در این باره بپردازم و دیدگاههای خود را با همکاران و دانشجویان و دیگر کنشگران این حوزهی مطالعاتی در میان بگذارم.
📜 وارونهگی آموزش نظریه در جامعهشناسی ایران: تجربهی درنیافتن و وحشتزدهگی!
بهخاطر تأکید بسیار زیاد استادان جامعهشناسی، تقریباً دانشجویان رشتهی جامعهشناسی در همان مقطع کارشناسی درمییابند که درس نظریهها از اهمیّت بسیاری زیادی در نظام آموزش دانشگاهی جامعهشناسی برخوردار است. با این حال، آنها بیش از آنکه در مسیر علاقهمندی به نظریههای جامعهشناسی قرار گیرند، از این درس دچار وحشت میشوند. دلیل اصلی این وحشت چند چیز است:.... ادامه متن را در فایل PDF زیر بخوانید
✅کانال جامعه شناسی
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPve1xfOrGDB4Eg
متن کامل را در فایل PDF زیربخوانید 👇👇👇
✍نوشته #حسن_محدثی
@IranSociology
سرآغاز(به قلم نویسنده): دکتر عباس کاظمی عزیز خبر داد که قرار است در مجلّهی اندیشهی پویا باب بحثی را دربارهی نظریههای جامعهشناسی در ایرانبگشایند. من هم اعلام آمادهگی کردم که نظراتام را در این باره بنویسم و ارسال کنم. برای من که در حال نگارش کتابی تحت عنوان نقد نظریهها و متون جامعهشناسی هستم، این مجال مناسبی بود تا مقدّمهی کتابام را زودتر بنویسم و در اینجا منتشر سازم و اگر بازخوردی داشت، از آن استفاده کنم. کوتاه شدهی این مقاله در شمارهی 34 مجلهی اندیشهی پویا (صص 52-50) منتشر شده است.
📝 سیطرهی سترون نظریه در #جامعهشناسی #ایران
📜 مقدّمه
از آنجاییکه بهلحاظ علایق شخصی مباحث نظری برای من جذّابیت بیشتری داشته است، همیشه به درس نظریههای جامعهشناسی علاقهمند بودهام. از سویی درک این نکته که علم بودن هر رشته در درجهی نخست وابسته به نظریههای آن رشته است و بدون نظریهها، هیچ رشتهی علمی به رسمیّت شناخته نمیشود، مرا بیشتر متوجّه اهمیّت نظریهها در جامعهشناسی ساخته است. به قول رندال کالینز "ذات علم دقیقاً نظریه است ... بدنهای تعمیمیافته و منسجم از افکار، که مراتبی از انواع را در جهان تجربی بر حسب اصول کلی تبیین میکند"(Collins, 1986: 1345 quoted in Allan, 2006: 98) . بعد از مدّتی دانشپژوهی در علوم اجتماعی کم و بیش دریافتم که نظریهها بنیانهای یکرشتهی علمیاند. لذا درک مسایل در سطح نظری و حل و فصل آن میتواند راهگشا و هدایتکنندهی مباحث مربوط به روش تحقیق و انجام پژوهش با هدف گردآوردی دادهها و شواهد باشد. حتّا مباحث مربوط به روش تحقیق، واجد بنیانهایی نظری است که در روششناسی و فلسفهی روش مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. لذا نظریه و مباحث نظری در جامعهشناسی جزو اساسیترین مؤلّفههای این رشته است. با اینحال، سالهای تحصیل و تدریس در این حوزهی مطالعاتی نمایان ساخت که نظام آموزشی ما در این رشته با چه مسایل اساسیای درگیر است. در این بحث میکوشم به برخی از مهمترین مسایل و مشکلات مربوط به نظریه و نظریهپردازی در جامعهشناسی ایران با تکیه بر تجربههای شخصی و برخی آثار منتشر شده در این باره بپردازم و دیدگاههای خود را با همکاران و دانشجویان و دیگر کنشگران این حوزهی مطالعاتی در میان بگذارم.
📜 وارونهگی آموزش نظریه در جامعهشناسی ایران: تجربهی درنیافتن و وحشتزدهگی!
بهخاطر تأکید بسیار زیاد استادان جامعهشناسی، تقریباً دانشجویان رشتهی جامعهشناسی در همان مقطع کارشناسی درمییابند که درس نظریهها از اهمیّت بسیاری زیادی در نظام آموزش دانشگاهی جامعهشناسی برخوردار است. با این حال، آنها بیش از آنکه در مسیر علاقهمندی به نظریههای جامعهشناسی قرار گیرند، از این درس دچار وحشت میشوند. دلیل اصلی این وحشت چند چیز است:.... ادامه متن را در فایل PDF زیر بخوانید
✅کانال جامعه شناسی
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPve1xfOrGDB4Eg
متن کامل را در فایل PDF زیربخوانید 👇👇👇
📝 #جامعهشناسی_سیاسی #گیدنز :
در ویراست هفتم یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است.
🆔 @IranSociology 👇
در ویراست هفتم یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است.
🆔 @IranSociology 👇
📝 #جامعهشناسی_سیاسی #گیدنز در ویراست هفتم کتاب #جامعهشناسی
@IranSociology
یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است. ویراست هفتمِ این کتاب در سال 2013 منتشر شد و ترجمۀ آن به فارسی توسط هوشنگ نایبی در روزهای اخیر در دسترس است. گیدنز در این فصل با توجه به چرخشی که در تمرکز حوزۀ جامعه شناسی سیاسی رخ داده است تحلیلهای خود را ارائه میدهد؛ یعنی چرخش از تمرکز بر دولت-ملتها در جامعه شناسی سیاسیِ کلاسیک به توجه به فرایندهای جهانی شدن و تمرکز بر عرصۀ سیاست فرهنگی در سطح جهانی در جامعه شناسی سیاسی جدید.
گیدنز تحولات کشورهای خاورمیانه را تحلیل میکند و معتقد است امروز مفاهیم «قدرت» و «عرصۀ سیاسی» تعاریف جدیدی پیدا کردهاند و دو نظام سیاسی اصلی «دموکراتیک» و «اقتدارطلب» را از هم تفکیک میکند؛ به تعبیر گیدنز در بخش اعظم قرن بیستم بخش بزرگی از مردم جهان در نظام سیاسی کمونیستی یا سوسیالیستی زندگی میکردند اما پس از وقایع بزرگ 1989 رژیمهای کمونیستی یکی پس از دیگری سقوط کردند و بعد از آن نوبت به سقوط نظامهای سیاسی اقتدارطلب رسید، عراق با سقوط صدام حسین به سوی دموکراسی گام برداشت، برمه با آزادی آنگ سان سوچی تا حد زیادی تغییر کرد، قذافی در لیبی سقوط کرد، تونس، مصر، بحرین و سوریه ناآرام شدند و پایههای نظامهای اقتدارطلب سست شد، افغانستان پس از سرکوب طالبان صاحب یک نوع دموکراسیِ نوپا شد، حکومت کمونیسم چین با فشار شدید برای دموکراسی رو به رو است و این روندِ «جهانی شدنِ #دموکراسی» به سرعت در سراسر جهان ادامه دارد.
گیدنز در تبیین گسترش دموکراسی در جهان معتقد است مراودۀ فرهنگی فزایندۀ ملتها، فشار سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و اتحادیۀ اروپا، گسترش سرمایهداری و به تبع آن گسترش شرکتهای فراملی که معامله با حکومتهای دموکراتیک را به دلیل ثبات بیشتر آن نوع نظام سیاسی، سودآورتر از معامله با دیکتاتورها میدانند، را دلایل گسترش دموکراسی در جهان میداند اما آنها کافی نمیداند.
گیدنز در ادامه چالشهای دموکراسی در جهان را ارزیابی میکند و کاهش شرکت کنندگان در انتخابات را یکی از نشانههای ناخرسندی از نظامهای دموکراتیک میداند او در تبیین ناخرسندی مردم از حکومتهای دموکراتیک یا عدم اشتیاق مردم به مشارکت سیاسی معتقد است که اعتماد مردم به سیاستمداران کاهش یافته است، ارزشهای سیاسی نزد افراد جای خود را به ارزشهای فرامادی دادهاند و حملۀ گازانبری جهانی شدن و محلی شدن باعث کاهش اشتیاق مردم برای مشارکت در سیاست شده است.
گیدنز جنبش های اجتماعی جدید را از چهار جهت متفاوت با جنبشهای اجتماعی قدیم میداند؛ اول جنبشهای اجتماعی جدید موضوعات جدید دارند مثل وضع محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات (میل به سمت مسائل فرامادی دارد)؛ دوم جنبشهای اجتماعی جدید شکل سازمانی جدید دارند و بیشتر به شبکۀ بی در و پیکری از مردم –با پرهیزِ آگاهانه از شکل رسمی- میمانند، ستاد فرماندهی ندارند و چندمرکزی را ترجیح میدهند؛ سوم جنبشهای اجتماعی جدید از اقدامات اعتراضی گوناگون سود میجویند مانند مذاکرات سیاسی، تحصن، جشنواره، اقدامات صلحآمیز و استفاده از رسانههای جدید؛ چهارم جنبشهای اجتماعی جدید حامیان اجتماعی جدید دارند، یعنی محدود به کارگران و دانشجویان نیست بلکه یک طبقۀ متوسط جدید از مردم این جنبشهای را حمایت و همراهی میکنند.
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
.
@IranSociology
یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است. ویراست هفتمِ این کتاب در سال 2013 منتشر شد و ترجمۀ آن به فارسی توسط هوشنگ نایبی در روزهای اخیر در دسترس است. گیدنز در این فصل با توجه به چرخشی که در تمرکز حوزۀ جامعه شناسی سیاسی رخ داده است تحلیلهای خود را ارائه میدهد؛ یعنی چرخش از تمرکز بر دولت-ملتها در جامعه شناسی سیاسیِ کلاسیک به توجه به فرایندهای جهانی شدن و تمرکز بر عرصۀ سیاست فرهنگی در سطح جهانی در جامعه شناسی سیاسی جدید.
گیدنز تحولات کشورهای خاورمیانه را تحلیل میکند و معتقد است امروز مفاهیم «قدرت» و «عرصۀ سیاسی» تعاریف جدیدی پیدا کردهاند و دو نظام سیاسی اصلی «دموکراتیک» و «اقتدارطلب» را از هم تفکیک میکند؛ به تعبیر گیدنز در بخش اعظم قرن بیستم بخش بزرگی از مردم جهان در نظام سیاسی کمونیستی یا سوسیالیستی زندگی میکردند اما پس از وقایع بزرگ 1989 رژیمهای کمونیستی یکی پس از دیگری سقوط کردند و بعد از آن نوبت به سقوط نظامهای سیاسی اقتدارطلب رسید، عراق با سقوط صدام حسین به سوی دموکراسی گام برداشت، برمه با آزادی آنگ سان سوچی تا حد زیادی تغییر کرد، قذافی در لیبی سقوط کرد، تونس، مصر، بحرین و سوریه ناآرام شدند و پایههای نظامهای اقتدارطلب سست شد، افغانستان پس از سرکوب طالبان صاحب یک نوع دموکراسیِ نوپا شد، حکومت کمونیسم چین با فشار شدید برای دموکراسی رو به رو است و این روندِ «جهانی شدنِ #دموکراسی» به سرعت در سراسر جهان ادامه دارد.
گیدنز در تبیین گسترش دموکراسی در جهان معتقد است مراودۀ فرهنگی فزایندۀ ملتها، فشار سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و اتحادیۀ اروپا، گسترش سرمایهداری و به تبع آن گسترش شرکتهای فراملی که معامله با حکومتهای دموکراتیک را به دلیل ثبات بیشتر آن نوع نظام سیاسی، سودآورتر از معامله با دیکتاتورها میدانند، را دلایل گسترش دموکراسی در جهان میداند اما آنها کافی نمیداند.
گیدنز در ادامه چالشهای دموکراسی در جهان را ارزیابی میکند و کاهش شرکت کنندگان در انتخابات را یکی از نشانههای ناخرسندی از نظامهای دموکراتیک میداند او در تبیین ناخرسندی مردم از حکومتهای دموکراتیک یا عدم اشتیاق مردم به مشارکت سیاسی معتقد است که اعتماد مردم به سیاستمداران کاهش یافته است، ارزشهای سیاسی نزد افراد جای خود را به ارزشهای فرامادی دادهاند و حملۀ گازانبری جهانی شدن و محلی شدن باعث کاهش اشتیاق مردم برای مشارکت در سیاست شده است.
گیدنز جنبش های اجتماعی جدید را از چهار جهت متفاوت با جنبشهای اجتماعی قدیم میداند؛ اول جنبشهای اجتماعی جدید موضوعات جدید دارند مثل وضع محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات (میل به سمت مسائل فرامادی دارد)؛ دوم جنبشهای اجتماعی جدید شکل سازمانی جدید دارند و بیشتر به شبکۀ بی در و پیکری از مردم –با پرهیزِ آگاهانه از شکل رسمی- میمانند، ستاد فرماندهی ندارند و چندمرکزی را ترجیح میدهند؛ سوم جنبشهای اجتماعی جدید از اقدامات اعتراضی گوناگون سود میجویند مانند مذاکرات سیاسی، تحصن، جشنواره، اقدامات صلحآمیز و استفاده از رسانههای جدید؛ چهارم جنبشهای اجتماعی جدید حامیان اجتماعی جدید دارند، یعنی محدود به کارگران و دانشجویان نیست بلکه یک طبقۀ متوسط جدید از مردم این جنبشهای را حمایت و همراهی میکنند.
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
.
مصرفکننده بودن باعث میشود که ما تبدیل به فردی شویم که تقریبا همیشه آنچه که خلق و تولید میکنیم در حضور دیگران روی میدهد. بازتولید مهمترین چیزی است که در یک جامعه رخ میدهد. چون بدون آن هیچ نسل آیندهای وجود ندارد و اقتصاد نابود خواهد شد. حال، اقتصاد چه بر سر حس مادری و پدری میآورد؟ این نگاه مصرفی را ایجاد میکند که وظیفهشناسی والدین به این معنی است که آخرین محصولات کودک را خریداری کنند....
#جامعهشناسی_کاربردی_در_زندگی_روزمره
#زیگمونت_باومن
🌐جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#جامعهشناسی_کاربردی_در_زندگی_روزمره
#زیگمونت_باومن
🌐جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from بِـــهـرَوان
آنچه که در شمارهٔ دوم #ماهنامه_روانشناختی_بهروان میخوانید.
این شماره درباره #اوتیسم است.
بخش اول: جراحی
۲۰۸ نکتهٔ خیلی کوتاه دربارهٔ اوتیسم
#اوتیسم
بخش دوم: ما چگونه ما شدیم؟
اوتیسم؛ در جدالِ تکامل با اجتماع
#روانشناسی_فرگشتی
بخش سوم: چتر
اجتماع درخودماندهٔ مکانیکی تودهوار
#جامعهشناسی
بخش چهارم: پشتِ پرده
عاقبت جوچی
#سیاست#کره_شمالی
بخش پنجم: فانوس
مادرِ فرزندِ خاصبودن
#مادر
بخش ششم: دایره
افراد از آنچهکه در آینه میبینید باشما صمیمیترند
#رویکردهای_جدید
بخش هفتم: تاریخِ پنهان
اوتیسم؛ درخودماندگی یا روانشناسی کاسبکارانه
#تاریخ
بخش هشتم: چرخه
خرازی سیمین
#شغل#صنعت
بخش نهم: آدرنالین
ماجرای بریتنی تایکرتز
#ورزش
بخش ده: الف
اوتیسم؛ تمنای خاموش
#ادبیات
بخش یازده: پی.اُ.وی
لالایی برای دو قلوهای افسانهای
#سینما
بخش دوازده: چیزهایی که باید بدانیم
هیپوتراپی
#درمان
بخش سیزده: تنور
چهار پژوهش جدید
#پژوهش
بخش چهارده: شادروان
دراوتماندگی
#طنز
#بهروان_بخوانید
#بهروان_باشید
بهروان را از دکههای روزنامهفروشی و کتابفروشیها بخواهید.
@Behravanmag
این شماره درباره #اوتیسم است.
بخش اول: جراحی
۲۰۸ نکتهٔ خیلی کوتاه دربارهٔ اوتیسم
#اوتیسم
بخش دوم: ما چگونه ما شدیم؟
اوتیسم؛ در جدالِ تکامل با اجتماع
#روانشناسی_فرگشتی
بخش سوم: چتر
اجتماع درخودماندهٔ مکانیکی تودهوار
#جامعهشناسی
بخش چهارم: پشتِ پرده
عاقبت جوچی
#سیاست#کره_شمالی
بخش پنجم: فانوس
مادرِ فرزندِ خاصبودن
#مادر
بخش ششم: دایره
افراد از آنچهکه در آینه میبینید باشما صمیمیترند
#رویکردهای_جدید
بخش هفتم: تاریخِ پنهان
اوتیسم؛ درخودماندگی یا روانشناسی کاسبکارانه
#تاریخ
بخش هشتم: چرخه
خرازی سیمین
#شغل#صنعت
بخش نهم: آدرنالین
ماجرای بریتنی تایکرتز
#ورزش
بخش ده: الف
اوتیسم؛ تمنای خاموش
#ادبیات
بخش یازده: پی.اُ.وی
لالایی برای دو قلوهای افسانهای
#سینما
بخش دوازده: چیزهایی که باید بدانیم
هیپوتراپی
#درمان
بخش سیزده: تنور
چهار پژوهش جدید
#پژوهش
بخش چهارده: شادروان
دراوتماندگی
#طنز
#بهروان_بخوانید
#بهروان_باشید
بهروان را از دکههای روزنامهفروشی و کتابفروشیها بخواهید.
@Behravanmag
Forwarded from بِـــهـرَوان
📗پارهای از بخش سوم: #چتر
🔖جستاری درباره #شادی
@behravanmag
#احسان_عزیزی
📌شاید بهتر آن است که #غم و #شادی را دو رویِ یک سکه ببینیم. اینکه ما، دستکم گاهی، از #اندوه و غم بههمان میزان #لذت میبریم که از شادی و خوشحالی امری انکارناپذیر است. نمونه بارز این لذت در تجربهٔ #عشق است. عشق تجربهای دردناک، توأم با لذت است. در غیابِ #معشوق از سرودن #شعر یا شنیدنِ ترانههای عاشقانهٔ غمناک در سوگِ معشوق، لذت میبریم. در حضور معشوق #تلاش و کوششی همهجانبه برای بهدستآوردن توأم با ترسی فراگیر داریم که منشأ بسیاری از فعالیتها و سختکوشیهایمان میشود. در راهِ عشق، رنجها و مشقتها را بهجان میخریم و در نبودِ یار اندوه و #دلتنگی غیرقابل وصف را تجربه میکنیم، آنگونه که #حافظ نیز تجربه کردهاست:
«دردِ عشقی کشیدهام که مَپرس
زَهر هِجری چشیدهام که مَپرس
آنچنان در هوای خاک دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مَپرس»
آیا این ابیات بازتابِ تجربه دردِ توأمِ با لذتِ #شاعر نیست؟ آیا ما نیز از خواندنِ این ابیات و همدلی با شاعر، در لحظهای که از غم و رنج خود روایت میکند احساس لذت نمیکنیم؟ بهنظر میرسد تجربه همزمان #درد و لذت در عشق از بارِزترین و عمومیترین تجربیاتی است که اکثرِ انسانها آنرا تجربهکردهاند. درد از آن دست که مایه حیات و #آفرینش است، مانند دردِ #زایمان، از اینرو زاییدن و تولد نیز اینهمانیِ درد و لذت است. شاید بهگریه افتادنِ #نوزاد هنگام تولد نیز از فرطِ لذت است، درست مانند زمانی که در اوجِ شادی بهگریه میافتیم و چشمانمان از اشک، تَر میشود. آیا از تمامی این نشانهها نمیتوان #زندگی را سراسر جستجویِ شادی در غم و جستجویِ غم در شادی دانست؟ آنچنان که از کودکی نیز شنیدهایم که بعد از هر لبخندی، #گریه است و پس از هر گریهای، لبخند.
آنچه ما در نهایت از واژه شادی در نظر داریم، سطوح متفاوتی از #مطلوبیت، احساسِ #رضایت و #خُرسندی از شرایطی است که در آن قرار داریم و از آنجاکه این شرایط برای تمامی افراد جامعه یکسان نیست، لذا نمیتوان تعریفی عینی از شادی ارائهکرد. در نهایت، شادی برای هرکس به شیوههای متفاوتی قابل #درک و دستیابی است که به هیچروی الزاماً در تقابل با غم و اندوه قرار ندارد.
(منبع: ماهنامه روانشناختی بهروان، شماره۳، بهمنواسفند۹۷، ویژهنامه شادی)
#جامعهشناسی
🖇#بهروان، ماهنامه #روانشناختی با رویکرد #بینرشتهای
@behravanmag
🔖جستاری درباره #شادی
@behravanmag
#احسان_عزیزی
📌شاید بهتر آن است که #غم و #شادی را دو رویِ یک سکه ببینیم. اینکه ما، دستکم گاهی، از #اندوه و غم بههمان میزان #لذت میبریم که از شادی و خوشحالی امری انکارناپذیر است. نمونه بارز این لذت در تجربهٔ #عشق است. عشق تجربهای دردناک، توأم با لذت است. در غیابِ #معشوق از سرودن #شعر یا شنیدنِ ترانههای عاشقانهٔ غمناک در سوگِ معشوق، لذت میبریم. در حضور معشوق #تلاش و کوششی همهجانبه برای بهدستآوردن توأم با ترسی فراگیر داریم که منشأ بسیاری از فعالیتها و سختکوشیهایمان میشود. در راهِ عشق، رنجها و مشقتها را بهجان میخریم و در نبودِ یار اندوه و #دلتنگی غیرقابل وصف را تجربه میکنیم، آنگونه که #حافظ نیز تجربه کردهاست:
«دردِ عشقی کشیدهام که مَپرس
زَهر هِجری چشیدهام که مَپرس
آنچنان در هوای خاک دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مَپرس»
آیا این ابیات بازتابِ تجربه دردِ توأمِ با لذتِ #شاعر نیست؟ آیا ما نیز از خواندنِ این ابیات و همدلی با شاعر، در لحظهای که از غم و رنج خود روایت میکند احساس لذت نمیکنیم؟ بهنظر میرسد تجربه همزمان #درد و لذت در عشق از بارِزترین و عمومیترین تجربیاتی است که اکثرِ انسانها آنرا تجربهکردهاند. درد از آن دست که مایه حیات و #آفرینش است، مانند دردِ #زایمان، از اینرو زاییدن و تولد نیز اینهمانیِ درد و لذت است. شاید بهگریه افتادنِ #نوزاد هنگام تولد نیز از فرطِ لذت است، درست مانند زمانی که در اوجِ شادی بهگریه میافتیم و چشمانمان از اشک، تَر میشود. آیا از تمامی این نشانهها نمیتوان #زندگی را سراسر جستجویِ شادی در غم و جستجویِ غم در شادی دانست؟ آنچنان که از کودکی نیز شنیدهایم که بعد از هر لبخندی، #گریه است و پس از هر گریهای، لبخند.
آنچه ما در نهایت از واژه شادی در نظر داریم، سطوح متفاوتی از #مطلوبیت، احساسِ #رضایت و #خُرسندی از شرایطی است که در آن قرار داریم و از آنجاکه این شرایط برای تمامی افراد جامعه یکسان نیست، لذا نمیتوان تعریفی عینی از شادی ارائهکرد. در نهایت، شادی برای هرکس به شیوههای متفاوتی قابل #درک و دستیابی است که به هیچروی الزاماً در تقابل با غم و اندوه قرار ندارد.
(منبع: ماهنامه روانشناختی بهروان، شماره۳، بهمنواسفند۹۷، ویژهنامه شادی)
#جامعهشناسی
🖇#بهروان، ماهنامه #روانشناختی با رویکرد #بینرشتهای
@behravanmag
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️درگذشت نماد جامعهشناسیی تحت ایدهئولوژی
🔻خبر بدی منتشر شده. یکی از پیشگامان رشتهی جامعهشناسی درگذشته است. قبل از هر چیز درگذشت این استاد جامعهشناسی را به خانواده، شاگردان، و دوستداراناش تسلیت عرض میکنم!
🔻در ایران در بسیاری از آثار جامعهشناسان ایرانی، جامعهشناسی تحت ایدهئولوژی یا در سایهی ایدهئولوژی قرار گرفته است. آثار آشتیانی نیز اینگونه است.
🔻منوچهر آشتیانی در حقیقت مارکسیستی است که جامعهشناسی خوانده است و در این حوزه نوشته است. آثار او آکنده از دیدگاههای ایدهئولوژیک است.
🔻مقالات و کتابهای او در بسیاری موارد، بیان و زبان دشواری دارند و گاه نامفهوم یا دستکم دشوار فهماند.
🔻البته او در نگارش فردی کوشا بوده و آثار متعددی در حوزهی جامعهشناسی معرفت از خود بر جای نهاده است.
🔻کوششهایم برای بهرهگیری از آثاراَش با دلسردی همراه بود، زیرا در خواندن کتابهای به زبان انگلیسی در بارهی جامعهشناسی معرفت، مشکل کمتری داشتم تا خواندن کتابهای آشتیانی به زبان فارسی!
یاداَش گرامی
حسن محدثی گیلوایی
۸ مهر ۱۳۹۹
#آشتیانی
#ایدهئولوژی
#جامعهشناسی
@NewHasanMohaddesi
🔻خبر بدی منتشر شده. یکی از پیشگامان رشتهی جامعهشناسی درگذشته است. قبل از هر چیز درگذشت این استاد جامعهشناسی را به خانواده، شاگردان، و دوستداراناش تسلیت عرض میکنم!
🔻در ایران در بسیاری از آثار جامعهشناسان ایرانی، جامعهشناسی تحت ایدهئولوژی یا در سایهی ایدهئولوژی قرار گرفته است. آثار آشتیانی نیز اینگونه است.
🔻منوچهر آشتیانی در حقیقت مارکسیستی است که جامعهشناسی خوانده است و در این حوزه نوشته است. آثار او آکنده از دیدگاههای ایدهئولوژیک است.
🔻مقالات و کتابهای او در بسیاری موارد، بیان و زبان دشواری دارند و گاه نامفهوم یا دستکم دشوار فهماند.
🔻البته او در نگارش فردی کوشا بوده و آثار متعددی در حوزهی جامعهشناسی معرفت از خود بر جای نهاده است.
🔻کوششهایم برای بهرهگیری از آثاراَش با دلسردی همراه بود، زیرا در خواندن کتابهای به زبان انگلیسی در بارهی جامعهشناسی معرفت، مشکل کمتری داشتم تا خواندن کتابهای آشتیانی به زبان فارسی!
یاداَش گرامی
حسن محدثی گیلوایی
۸ مهر ۱۳۹۹
#آشتیانی
#ایدهئولوژی
#جامعهشناسی
@NewHasanMohaddesi