سازمان دادن جامعه ی خوب که در فوریت قرار دارد نیز مشکل بزرگی است. بین جامعه ی خوب و شخص خوب، نوعی پسخوراند وجود دارد. یعنی این دو به یکدیگر نیاز دارند و لازم و ملزوم یکدیگرند. کاری ندارم که کدام یک در اولویت قرار دارد، اما بدیهی است که جامعه ی خوب و شخص خوب همزمان و به دنبال هم پیدا می شوند. در هرصورت به دست آوردن یکی بدون دیگری ممکن نخواهد بود. منظور من از جامعه ی خوب، انسان و یک دنیا است.
#زندگی_در_اینجا_و_اکنون
#آبراهام_مزلو
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
#زندگی_در_اینجا_و_اکنون
#آبراهام_مزلو
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
#زندگی_چیست؟
زندگی یعنی خطر،
زندگی یعنی خطر کردن.
زندگی یعنی رفتن، همیشه از شناخته به سوی نا شناخته،
از قله ایی به قله ایی دیگر؛
صعود، همیشه از قله هایی که
قبلا کسی آنها را فتح نکرده است؛
حرکت، همیشه در دریای نامکشوف،
بی هیچ نقشه، بی هیچ راهنما.
فقط آن موقع به طرزی شادمانه زندگی می کنی
و فقط آن وقت است که در می یابی زندگی چیست.
#اشو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
زندگی یعنی خطر،
زندگی یعنی خطر کردن.
زندگی یعنی رفتن، همیشه از شناخته به سوی نا شناخته،
از قله ایی به قله ایی دیگر؛
صعود، همیشه از قله هایی که
قبلا کسی آنها را فتح نکرده است؛
حرکت، همیشه در دریای نامکشوف،
بی هیچ نقشه، بی هیچ راهنما.
فقط آن موقع به طرزی شادمانه زندگی می کنی
و فقط آن وقت است که در می یابی زندگی چیست.
#اشو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from بِـــهـرَوان
📗پارهای از بخش سوم: #چتر
🔖جستاری درباره #شادی
@behravanmag
#احسان_عزیزی
📌شاید بهتر آن است که #غم و #شادی را دو رویِ یک سکه ببینیم. اینکه ما، دستکم گاهی، از #اندوه و غم بههمان میزان #لذت میبریم که از شادی و خوشحالی امری انکارناپذیر است. نمونه بارز این لذت در تجربهٔ #عشق است. عشق تجربهای دردناک، توأم با لذت است. در غیابِ #معشوق از سرودن #شعر یا شنیدنِ ترانههای عاشقانهٔ غمناک در سوگِ معشوق، لذت میبریم. در حضور معشوق #تلاش و کوششی همهجانبه برای بهدستآوردن توأم با ترسی فراگیر داریم که منشأ بسیاری از فعالیتها و سختکوشیهایمان میشود. در راهِ عشق، رنجها و مشقتها را بهجان میخریم و در نبودِ یار اندوه و #دلتنگی غیرقابل وصف را تجربه میکنیم، آنگونه که #حافظ نیز تجربه کردهاست:
«دردِ عشقی کشیدهام که مَپرس
زَهر هِجری چشیدهام که مَپرس
آنچنان در هوای خاک دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مَپرس»
آیا این ابیات بازتابِ تجربه دردِ توأمِ با لذتِ #شاعر نیست؟ آیا ما نیز از خواندنِ این ابیات و همدلی با شاعر، در لحظهای که از غم و رنج خود روایت میکند احساس لذت نمیکنیم؟ بهنظر میرسد تجربه همزمان #درد و لذت در عشق از بارِزترین و عمومیترین تجربیاتی است که اکثرِ انسانها آنرا تجربهکردهاند. درد از آن دست که مایه حیات و #آفرینش است، مانند دردِ #زایمان، از اینرو زاییدن و تولد نیز اینهمانیِ درد و لذت است. شاید بهگریه افتادنِ #نوزاد هنگام تولد نیز از فرطِ لذت است، درست مانند زمانی که در اوجِ شادی بهگریه میافتیم و چشمانمان از اشک، تَر میشود. آیا از تمامی این نشانهها نمیتوان #زندگی را سراسر جستجویِ شادی در غم و جستجویِ غم در شادی دانست؟ آنچنان که از کودکی نیز شنیدهایم که بعد از هر لبخندی، #گریه است و پس از هر گریهای، لبخند.
آنچه ما در نهایت از واژه شادی در نظر داریم، سطوح متفاوتی از #مطلوبیت، احساسِ #رضایت و #خُرسندی از شرایطی است که در آن قرار داریم و از آنجاکه این شرایط برای تمامی افراد جامعه یکسان نیست، لذا نمیتوان تعریفی عینی از شادی ارائهکرد. در نهایت، شادی برای هرکس به شیوههای متفاوتی قابل #درک و دستیابی است که به هیچروی الزاماً در تقابل با غم و اندوه قرار ندارد.
(منبع: ماهنامه روانشناختی بهروان، شماره۳، بهمنواسفند۹۷، ویژهنامه شادی)
#جامعهشناسی
🖇#بهروان، ماهنامه #روانشناختی با رویکرد #بینرشتهای
@behravanmag
🔖جستاری درباره #شادی
@behravanmag
#احسان_عزیزی
📌شاید بهتر آن است که #غم و #شادی را دو رویِ یک سکه ببینیم. اینکه ما، دستکم گاهی، از #اندوه و غم بههمان میزان #لذت میبریم که از شادی و خوشحالی امری انکارناپذیر است. نمونه بارز این لذت در تجربهٔ #عشق است. عشق تجربهای دردناک، توأم با لذت است. در غیابِ #معشوق از سرودن #شعر یا شنیدنِ ترانههای عاشقانهٔ غمناک در سوگِ معشوق، لذت میبریم. در حضور معشوق #تلاش و کوششی همهجانبه برای بهدستآوردن توأم با ترسی فراگیر داریم که منشأ بسیاری از فعالیتها و سختکوشیهایمان میشود. در راهِ عشق، رنجها و مشقتها را بهجان میخریم و در نبودِ یار اندوه و #دلتنگی غیرقابل وصف را تجربه میکنیم، آنگونه که #حافظ نیز تجربه کردهاست:
«دردِ عشقی کشیدهام که مَپرس
زَهر هِجری چشیدهام که مَپرس
آنچنان در هوای خاک دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مَپرس»
آیا این ابیات بازتابِ تجربه دردِ توأمِ با لذتِ #شاعر نیست؟ آیا ما نیز از خواندنِ این ابیات و همدلی با شاعر، در لحظهای که از غم و رنج خود روایت میکند احساس لذت نمیکنیم؟ بهنظر میرسد تجربه همزمان #درد و لذت در عشق از بارِزترین و عمومیترین تجربیاتی است که اکثرِ انسانها آنرا تجربهکردهاند. درد از آن دست که مایه حیات و #آفرینش است، مانند دردِ #زایمان، از اینرو زاییدن و تولد نیز اینهمانیِ درد و لذت است. شاید بهگریه افتادنِ #نوزاد هنگام تولد نیز از فرطِ لذت است، درست مانند زمانی که در اوجِ شادی بهگریه میافتیم و چشمانمان از اشک، تَر میشود. آیا از تمامی این نشانهها نمیتوان #زندگی را سراسر جستجویِ شادی در غم و جستجویِ غم در شادی دانست؟ آنچنان که از کودکی نیز شنیدهایم که بعد از هر لبخندی، #گریه است و پس از هر گریهای، لبخند.
آنچه ما در نهایت از واژه شادی در نظر داریم، سطوح متفاوتی از #مطلوبیت، احساسِ #رضایت و #خُرسندی از شرایطی است که در آن قرار داریم و از آنجاکه این شرایط برای تمامی افراد جامعه یکسان نیست، لذا نمیتوان تعریفی عینی از شادی ارائهکرد. در نهایت، شادی برای هرکس به شیوههای متفاوتی قابل #درک و دستیابی است که به هیچروی الزاماً در تقابل با غم و اندوه قرار ندارد.
(منبع: ماهنامه روانشناختی بهروان، شماره۳، بهمنواسفند۹۷، ویژهنامه شادی)
#جامعهشناسی
🖇#بهروان، ماهنامه #روانشناختی با رویکرد #بینرشتهای
@behravanmag
دولت در مقابله با کرونا یکپارچه عمل نکرد
دکتر حسن محدثی
🎙دولت در مقابله با #کرونا یکپارچه عمل نکرد
دکتر حسن محدثی، جامعهشناس
باید به هم روحیه بدهیم و همدیگر را تشویق و از هم مراقبت کنیم تا خسته نشویم
در این شرایط که خیریهها میتوانند بسیار موثر باشند، برخورد با آنها تعجبآور است
#زندگی_با_کرونا ۳
درباره این مجموعه گفتوگوها
Tel: @pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
دکتر حسن محدثی، جامعهشناس
باید به هم روحیه بدهیم و همدیگر را تشویق و از هم مراقبت کنیم تا خسته نشویم
در این شرایط که خیریهها میتوانند بسیار موثر باشند، برخورد با آنها تعجبآور است
#زندگی_با_کرونا ۳
درباره این مجموعه گفتوگوها
Tel: @pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
📃در سالروز آغاز بزرگترین و تأثیرگزارترین جنبش آزادیخواهانه مردم ایران
✍️ #احسان_عزیزی
همان سال و در همان روزها هم نوشتم، جنبش #زن_زندگی_آزادی بزرگترین و بیسابقهترین کنش جمعی مردم ایران پس از انقلاب ۵۷ بود که سرشت و ماهیتی کاملاً مدرن، سکولار و دموکراتیک داشت. هیچیک از جنبشها و انقلابها و تحولات و تحرکات سیاسی ایران در دوران مدرت (معاصر) چنین ویژگیهایی نداشتند. جنبشی برآمده از درکی مدرن دربارهی بدن، زن، مرد، میل جنسی، سکس، دولت، حکومت، اقتصاد... یک برونریزی از مجموعه مطالباتی که برآمده از درک و خواست جمعی اموری بود که مردم ایران در انقلاب ۵۷ علیه آنها قیام کردند و اختیار تام یک سرکوب و واپسروی همهجانبه را به استبداد دینی واگذار کردند. از پی آن مقاومت در برابر مدرنیته و امر مدرن حالا نسلهایی برآمدهاند که حاضر شدند برای حق و حقوق از دست رفتهشان بهای بسیاری بپردازند، حتی اگر تمام این هزینهها قرار باشد صرفاً «یک قدم» رو به جلو باشد.
دست مریزاد بر این نسلها که فارغ از نتیجه، مسیری را پیمود و همچنان میپیماید که جز از طریق آن آیندهای بهتر را نمیتوان متصور شد؛ شعار #زن_زندگی_آزادی خود به تمامی ناکامیها و سرخوردگیها و حقوق سلب شدهی مردم ایران را مختصر و مفید در مقابل چشم استبداد و جهانیان قرار داد.
این جنبش و پیامدهای آن هنوز ادامه دارد، چنانچه از شهریور 1401 به بعد هیچ چیز نه برای مردم و هواداران این جنبش و نه برای حاکمیت مستبد دیگر مثل سابق نشد. نشانههای تداوم آن را در احساسات و افکار و رفتار عموم مردم در کوچه و خیابان میتوان دید، تغییرات حتی کوچک اما به لحاظ نمادین و معنایی بسیار بزرگ.
همان مردمی که در ۵۷ بحرانها و ترسهای روحی و روانی خود از مواجهه با امر مدرن و جهان مدرن را آنگونه برونریزی کرد که هیچ اثری از توسعه و تمدن آنگونه که بود در سیاستهای حکومت پسا انقلابی باقی نماند، امروز در مقابل تحجر و ارتجاع ایستاد و این لحظهای از تاریخ معاصر ایران را رقم زد که شاید بتوان گفت از مشروطیت تاکنون منتظرش بودیم.
این جنبش مدنی و اجتماعی بیش از هرچیز درحال عقب نشاندن امر سیاسی و ایدئولوژیک از تمامی عرصهها و ساحتهایی است که توتالیتاریسم دینی سعی در دخل و تصرف در آن دارد.
اما هنوز برای تحلیل و مفهومسازی و نظریهپردازی و فهم عمیق و دقیق آنچه رخ داده بسیار زود است. اهمیت این لحظه و این مقطع از تاریخ معاصر ایران را شاید آیندگانی که طعم شیرین #آزادی و #زندگی و #برابری_حقوق #زن و #مرد را میچشند بهتر بدانند و درک کنند. شاید آنها بهتر بتوانند آن را فهم و توصیف و دربارهی آن قضاوت کنند؛ نیروها و جریانهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در مقابل این جنبش و مطالبات به حق معترضان ایستادند را بهتر ردیابی و شناسایی کنند.
شاید آنها بهتر از ما بتوانند وضعیتی را توضیح دهند که در آن فمنیستها و چپها و سلطنتطلبها و انواع نیروهای ارتجاعی و تمامیتخواه غیردموکراتیک چگونه در قامت و کالبد اپوزیسیون دموکراسیخواه و دلسوز مردم ایران کوشیدند این جنبش را به نفع خود تصاحب و مصادره کنند. و چگونه برخی روشنفکران همدست استبداد دینی سعی در مهار مطالبات و تقلیل و فروکاستن آنها به امور پیش پاافتاده کردند و حتی چگونه مطالبات مسلمترین حقوق انسانی از جمله «پوشش اختیاری» را سطحی و پیش پاافتاده جا زدند. شاید آیندگان بهتر دریابند که روشنفکران چه انحرافهای بزرگی در مسیر ترقی و توسعه و آبادانی و رسیدن به جامعهای متمدن ایجاد کردند.
و عده ای دیگر سر در ترسهای خود سر فرو کردند و فریاد وااسفا و هیهات راه انداختند که مردم چه نشستهاید که ایران تجزیه شد و پابرهنه به آغوش استبداد دینی گریختند و درجهت رأی جمع کردن برای عملههای استبداد توییت زدند و به منبر رفتند و گلو دریدند و انشاء نوشتند.
شاید آیندگان بهتر بتوانند سربرآوردن جنبشی چنین مترقی و مدرن از دل ویرانههای کشوری که قرنها زیر بار استبداد و نزدیک به نیم قرن زیر سرکوب و مرگآفرینی استبداد دینی به سر میبرد را توضیح دهند. شاید آنها رمز و رازهای چرایی و سرانجام اینهمه خون ریخته شده و اینهمه بدن سلاخی شده و گلوله خورده را بهتر دریابند و بتوانند دلایل محکمتری برای ستایش و پاسداشت این جانهای ستانده شده داشته باشند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #احسان_عزیزی
همان سال و در همان روزها هم نوشتم، جنبش #زن_زندگی_آزادی بزرگترین و بیسابقهترین کنش جمعی مردم ایران پس از انقلاب ۵۷ بود که سرشت و ماهیتی کاملاً مدرن، سکولار و دموکراتیک داشت. هیچیک از جنبشها و انقلابها و تحولات و تحرکات سیاسی ایران در دوران مدرت (معاصر) چنین ویژگیهایی نداشتند. جنبشی برآمده از درکی مدرن دربارهی بدن، زن، مرد، میل جنسی، سکس، دولت، حکومت، اقتصاد... یک برونریزی از مجموعه مطالباتی که برآمده از درک و خواست جمعی اموری بود که مردم ایران در انقلاب ۵۷ علیه آنها قیام کردند و اختیار تام یک سرکوب و واپسروی همهجانبه را به استبداد دینی واگذار کردند. از پی آن مقاومت در برابر مدرنیته و امر مدرن حالا نسلهایی برآمدهاند که حاضر شدند برای حق و حقوق از دست رفتهشان بهای بسیاری بپردازند، حتی اگر تمام این هزینهها قرار باشد صرفاً «یک قدم» رو به جلو باشد.
دست مریزاد بر این نسلها که فارغ از نتیجه، مسیری را پیمود و همچنان میپیماید که جز از طریق آن آیندهای بهتر را نمیتوان متصور شد؛ شعار #زن_زندگی_آزادی خود به تمامی ناکامیها و سرخوردگیها و حقوق سلب شدهی مردم ایران را مختصر و مفید در مقابل چشم استبداد و جهانیان قرار داد.
این جنبش و پیامدهای آن هنوز ادامه دارد، چنانچه از شهریور 1401 به بعد هیچ چیز نه برای مردم و هواداران این جنبش و نه برای حاکمیت مستبد دیگر مثل سابق نشد. نشانههای تداوم آن را در احساسات و افکار و رفتار عموم مردم در کوچه و خیابان میتوان دید، تغییرات حتی کوچک اما به لحاظ نمادین و معنایی بسیار بزرگ.
همان مردمی که در ۵۷ بحرانها و ترسهای روحی و روانی خود از مواجهه با امر مدرن و جهان مدرن را آنگونه برونریزی کرد که هیچ اثری از توسعه و تمدن آنگونه که بود در سیاستهای حکومت پسا انقلابی باقی نماند، امروز در مقابل تحجر و ارتجاع ایستاد و این لحظهای از تاریخ معاصر ایران را رقم زد که شاید بتوان گفت از مشروطیت تاکنون منتظرش بودیم.
این جنبش مدنی و اجتماعی بیش از هرچیز درحال عقب نشاندن امر سیاسی و ایدئولوژیک از تمامی عرصهها و ساحتهایی است که توتالیتاریسم دینی سعی در دخل و تصرف در آن دارد.
اما هنوز برای تحلیل و مفهومسازی و نظریهپردازی و فهم عمیق و دقیق آنچه رخ داده بسیار زود است. اهمیت این لحظه و این مقطع از تاریخ معاصر ایران را شاید آیندگانی که طعم شیرین #آزادی و #زندگی و #برابری_حقوق #زن و #مرد را میچشند بهتر بدانند و درک کنند. شاید آنها بهتر بتوانند آن را فهم و توصیف و دربارهی آن قضاوت کنند؛ نیروها و جریانهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در مقابل این جنبش و مطالبات به حق معترضان ایستادند را بهتر ردیابی و شناسایی کنند.
شاید آنها بهتر از ما بتوانند وضعیتی را توضیح دهند که در آن فمنیستها و چپها و سلطنتطلبها و انواع نیروهای ارتجاعی و تمامیتخواه غیردموکراتیک چگونه در قامت و کالبد اپوزیسیون دموکراسیخواه و دلسوز مردم ایران کوشیدند این جنبش را به نفع خود تصاحب و مصادره کنند. و چگونه برخی روشنفکران همدست استبداد دینی سعی در مهار مطالبات و تقلیل و فروکاستن آنها به امور پیش پاافتاده کردند و حتی چگونه مطالبات مسلمترین حقوق انسانی از جمله «پوشش اختیاری» را سطحی و پیش پاافتاده جا زدند. شاید آیندگان بهتر دریابند که روشنفکران چه انحرافهای بزرگی در مسیر ترقی و توسعه و آبادانی و رسیدن به جامعهای متمدن ایجاد کردند.
و عده ای دیگر سر در ترسهای خود سر فرو کردند و فریاد وااسفا و هیهات راه انداختند که مردم چه نشستهاید که ایران تجزیه شد و پابرهنه به آغوش استبداد دینی گریختند و درجهت رأی جمع کردن برای عملههای استبداد توییت زدند و به منبر رفتند و گلو دریدند و انشاء نوشتند.
شاید آیندگان بهتر بتوانند سربرآوردن جنبشی چنین مترقی و مدرن از دل ویرانههای کشوری که قرنها زیر بار استبداد و نزدیک به نیم قرن زیر سرکوب و مرگآفرینی استبداد دینی به سر میبرد را توضیح دهند. شاید آنها رمز و رازهای چرایی و سرانجام اینهمه خون ریخته شده و اینهمه بدن سلاخی شده و گلوله خورده را بهتر دریابند و بتوانند دلایل محکمتری برای ستایش و پاسداشت این جانهای ستانده شده داشته باشند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Imgur
Discover the magic of the internet at Imgur, a community powered entertainment destination. Lift your spirits with funny jokes, trending memes, entertaining gifs, inspiring stories, viral videos, and so much more from users.