Forwarded from بِـــهـرَوان
📗پارهای از بخش سوم: #چتر
🔖جستاری درباره #شادی
@behravanmag
#احسان_عزیزی
📌شاید بهتر آن است که #غم و #شادی را دو رویِ یک سکه ببینیم. اینکه ما، دستکم گاهی، از #اندوه و غم بههمان میزان #لذت میبریم که از شادی و خوشحالی امری انکارناپذیر است. نمونه بارز این لذت در تجربهٔ #عشق است. عشق تجربهای دردناک، توأم با لذت است. در غیابِ #معشوق از سرودن #شعر یا شنیدنِ ترانههای عاشقانهٔ غمناک در سوگِ معشوق، لذت میبریم. در حضور معشوق #تلاش و کوششی همهجانبه برای بهدستآوردن توأم با ترسی فراگیر داریم که منشأ بسیاری از فعالیتها و سختکوشیهایمان میشود. در راهِ عشق، رنجها و مشقتها را بهجان میخریم و در نبودِ یار اندوه و #دلتنگی غیرقابل وصف را تجربه میکنیم، آنگونه که #حافظ نیز تجربه کردهاست:
«دردِ عشقی کشیدهام که مَپرس
زَهر هِجری چشیدهام که مَپرس
آنچنان در هوای خاک دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مَپرس»
آیا این ابیات بازتابِ تجربه دردِ توأمِ با لذتِ #شاعر نیست؟ آیا ما نیز از خواندنِ این ابیات و همدلی با شاعر، در لحظهای که از غم و رنج خود روایت میکند احساس لذت نمیکنیم؟ بهنظر میرسد تجربه همزمان #درد و لذت در عشق از بارِزترین و عمومیترین تجربیاتی است که اکثرِ انسانها آنرا تجربهکردهاند. درد از آن دست که مایه حیات و #آفرینش است، مانند دردِ #زایمان، از اینرو زاییدن و تولد نیز اینهمانیِ درد و لذت است. شاید بهگریه افتادنِ #نوزاد هنگام تولد نیز از فرطِ لذت است، درست مانند زمانی که در اوجِ شادی بهگریه میافتیم و چشمانمان از اشک، تَر میشود. آیا از تمامی این نشانهها نمیتوان #زندگی را سراسر جستجویِ شادی در غم و جستجویِ غم در شادی دانست؟ آنچنان که از کودکی نیز شنیدهایم که بعد از هر لبخندی، #گریه است و پس از هر گریهای، لبخند.
آنچه ما در نهایت از واژه شادی در نظر داریم، سطوح متفاوتی از #مطلوبیت، احساسِ #رضایت و #خُرسندی از شرایطی است که در آن قرار داریم و از آنجاکه این شرایط برای تمامی افراد جامعه یکسان نیست، لذا نمیتوان تعریفی عینی از شادی ارائهکرد. در نهایت، شادی برای هرکس به شیوههای متفاوتی قابل #درک و دستیابی است که به هیچروی الزاماً در تقابل با غم و اندوه قرار ندارد.
(منبع: ماهنامه روانشناختی بهروان، شماره۳، بهمنواسفند۹۷، ویژهنامه شادی)
#جامعهشناسی
🖇#بهروان، ماهنامه #روانشناختی با رویکرد #بینرشتهای
@behravanmag
🔖جستاری درباره #شادی
@behravanmag
#احسان_عزیزی
📌شاید بهتر آن است که #غم و #شادی را دو رویِ یک سکه ببینیم. اینکه ما، دستکم گاهی، از #اندوه و غم بههمان میزان #لذت میبریم که از شادی و خوشحالی امری انکارناپذیر است. نمونه بارز این لذت در تجربهٔ #عشق است. عشق تجربهای دردناک، توأم با لذت است. در غیابِ #معشوق از سرودن #شعر یا شنیدنِ ترانههای عاشقانهٔ غمناک در سوگِ معشوق، لذت میبریم. در حضور معشوق #تلاش و کوششی همهجانبه برای بهدستآوردن توأم با ترسی فراگیر داریم که منشأ بسیاری از فعالیتها و سختکوشیهایمان میشود. در راهِ عشق، رنجها و مشقتها را بهجان میخریم و در نبودِ یار اندوه و #دلتنگی غیرقابل وصف را تجربه میکنیم، آنگونه که #حافظ نیز تجربه کردهاست:
«دردِ عشقی کشیدهام که مَپرس
زَهر هِجری چشیدهام که مَپرس
آنچنان در هوای خاک دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مَپرس»
آیا این ابیات بازتابِ تجربه دردِ توأمِ با لذتِ #شاعر نیست؟ آیا ما نیز از خواندنِ این ابیات و همدلی با شاعر، در لحظهای که از غم و رنج خود روایت میکند احساس لذت نمیکنیم؟ بهنظر میرسد تجربه همزمان #درد و لذت در عشق از بارِزترین و عمومیترین تجربیاتی است که اکثرِ انسانها آنرا تجربهکردهاند. درد از آن دست که مایه حیات و #آفرینش است، مانند دردِ #زایمان، از اینرو زاییدن و تولد نیز اینهمانیِ درد و لذت است. شاید بهگریه افتادنِ #نوزاد هنگام تولد نیز از فرطِ لذت است، درست مانند زمانی که در اوجِ شادی بهگریه میافتیم و چشمانمان از اشک، تَر میشود. آیا از تمامی این نشانهها نمیتوان #زندگی را سراسر جستجویِ شادی در غم و جستجویِ غم در شادی دانست؟ آنچنان که از کودکی نیز شنیدهایم که بعد از هر لبخندی، #گریه است و پس از هر گریهای، لبخند.
آنچه ما در نهایت از واژه شادی در نظر داریم، سطوح متفاوتی از #مطلوبیت، احساسِ #رضایت و #خُرسندی از شرایطی است که در آن قرار داریم و از آنجاکه این شرایط برای تمامی افراد جامعه یکسان نیست، لذا نمیتوان تعریفی عینی از شادی ارائهکرد. در نهایت، شادی برای هرکس به شیوههای متفاوتی قابل #درک و دستیابی است که به هیچروی الزاماً در تقابل با غم و اندوه قرار ندارد.
(منبع: ماهنامه روانشناختی بهروان، شماره۳، بهمنواسفند۹۷، ویژهنامه شادی)
#جامعهشناسی
🖇#بهروان، ماهنامه #روانشناختی با رویکرد #بینرشتهای
@behravanmag