جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.47K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
وقتی به بلایی که بر سر طبیعت آورده‌ایم فکر می‌کنم، با خود می‌گویم در نهایت زندگی هیچ غایتی ندارد. همه چیز برای انسان یک توجیه احمقانه است. ما انسان‌ها در نهایت مشتی موجود بی‌خاصیت هستیم که فقط زمین را به زباله‌دان تاریخ بشری تبدیل کرده‌ایم، و برای موجودیت خود نیز کلی توجیه و تفسیر و معنی می‌تراشیم، به واسطه‌ی دین، به واسطه‌ی عرفان و مشتی فلسفه‌بافی و والا جلوه دادن انسان و مقامش.

اما وقتی وضع زمین را فقط با صد یا دویست سال قبل‌تر مقایسه می‌کنیم، باید بپرسیم حاصل اینهمه پیشرفت تکنولوژی و دوران صنعتی و ارتباطات چیست؟ اصلا بگویید حاصل پیشرفت تمام ابعاد زندگی بشر چیست؟ حتی حاصل کشف واکسن کووید۱۹ چیست؟ باور کنید خلایق برایتان اثبات خواهد شد که حاصلش هیچ نیست جز به گند کشیدن هرچه بیشتر زمین... میلیون‌ها گونه به واسطه‌ی وجود ما انسان‌ها در معرض انقراض قرار گرفته‌اند، میلیاردها درخت و صدها هزار هکتار جنگل سوخته و نابود شده است و زمین درحال گرمتر شدن... بشر همین است، برای کثافت‌کاری‌هایش و برای وجود شرارت‌بارش توجیه و غایت‌های پوشالی می‌سازد و ارزشمند جلوه می‌دهد.


✍️ #احسان_عزیزی

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 ساسی مانکن, آخرین نمود فروپاشی اخلاقی جامعه‌ی ایران
✍️ #احسان_عزیزی

جامعه روشنفکری ایران برای گیر دادن به مفاهیمی چون کودک آزاری, ابتذال، فساد و بی‌بندوباری دیواری کوتاه‌تر ساسی مانکن و تتلو پیدا نمی‌کند؛ گویی تمامی بخش‌های جامعه حالش خوب و نمود فضایل اخلاقی است و فقط سلبریتی‌ها و موسیقی مبتذل امثال ساسی هستند که مانده است... اخیرا عده‌ای به اصطلاح «فعالین کودک و رسانه» در نامه‌ای به سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی خاستار سانسور و حذف ساسی مانکن از شکبه‌های اجتماعی و دیگر مزایایی شده‌اند که اکنون از آن‌ها برخوردار است. نگارنده قصد دفاع و مشروع جلوه دادن فعالیت‌ها و آثار ساسی مانکن را ندارد اما چند نکته:

1. پیش از این‌ها نیز گفته‌ام بزرگترین بحران جامعه‌ی ایران نه سیاسی است و نه اقتصادی. ما با ابربحران اخلاقی در ایران مواجه هستیم که ریشه و مادر تمامی بحران‌های دیگر است. جامعه‌ی ایران در چند دهه‌ی اخیر بنا به دلایل مختلف (که اکنون مجال پرداختن به آنها نیست) عمیقا دچار فروپاشی اخلاقی شده است. این بحران اخلاقی در تمامی سطوح خرد و کلان از مناسبات روزمره‌ و خانوادگی تا مناسبات ساختاری و دولت-ملت را فراگرفته است. مرادم از بحران اخلاقی خیلی مختصر و مفید این است که دیگر هیچ کس به هیچ چیز عملا اعتقاد و ایمانی ندارد. مرادم به زبان ساده این است که دروغ و فساد و فحشا و دزدی و دیگر صفات زشت در مناسبات روزمره و حتی خانوادگی رسوخ پیدا کرده است. فعالین رسانه‌ای چرا به برنامه‌های آبکی و ترویج بی‌بند و باری در رسانه‌ی میلی که چند همسری را بارها تبلیغ کرده است گیر نمی‌دهند؟! بحران اخلاقی یعنی دیگر نه دین و مذهب و نه اصول اخلاقی سکولار و مدرن نمی‌توانند خط قرمزهای اخلاقی برای افراد ایجاد کنند.

2. ویدئو کلیپ‌های ساسی مانکن (بخصوص این آخری با حضور الکسیس تگزاس پورن‌استار) بیش از آنکه تجاوز به حقوق کودکان باشد تجاوز به حقوق زنان است، چرا که اساسا پدیده‌ی پورن‌استار ذاتا ضد زن و تحقیر کننده‌ی زن است. این ویدئوکلیپ نه درباره‌ی کودکان است و نه کودکی در آن وجود دارد بلکه جنس زن در آن تحقیر شده است. در ایران صدها فعال زن و حقوق زنان داریم که یا در زندان‌اند یا ناچار به سکوت می‌شوند، بهتر نیست فعالین مدنی نامه‌ای برای نهادهای بین‌المللی در راستای محکومیت و برخورد با افراد و نهادهایی کنند که جنس زن در جامعه‌ را به طور سیتماتیک تحقیر و سرکوب می‌کنند؟!

3. حضرات فعالین کودک و رسانه زمانی که بسیاری از مادر و پدرها از کودکان خود سلبریتی اینستاگرامی می‌سازند و آن‌ها را ابزار کسب درآمد و امیال خویش قرار می‌دهند کجا هستند؟! مادر و پدرهایی که از کودکان خود دلقک و رقاص می‌سازند بدون آن که کودکانشان حق و قدرت انتخابی در آن چه می‌کنند داشته باشند. با میکروسلبریتی شدن این کودکان آیا آن‌ها در بزرگسالی اساسا راهی جز ادامه‌ی بی‌راهه‌ای که والدینشان برایشان رقم زدند خواهند داشت؟! اگر رفتارها و فعالیت‌هایی اینچنینی نقض آشکار حقوق کودکان نیست پس چیست؟

4. گذشته از تمام این‌ها چنین درخواست‌هایی از نهادهای بین‌المللی و غیره اساساً ترویج کننده‌ی فرهنگ سانسور و سرکوب به بهانه‌ی دفاع از اخلاقیات است. اگر به فرهنگ ابتذال و فساد و فحشا باشد باید در جاهای دیگری با آن مقابله کرد. برای مثال بسیاری از تبلیغات صدا و سیما و موسیقی‌های دارای مجوز از وزارت ارشاد مصادیق بارز فساد و اراجیف و ابتذال‌اند. برخورد با بی‌اخلاقی را باید از بی‌اخلاقی‌های رسمی توسط سازمان‌ها و نهادهای رسمی آغاز کرد، باید از دروغ‌گویی‌ها و تجاوز به حقوق مردم توسط خود مردم و دولت‌مردان آغاز کرد.

5. ساسی مانکن و تتلو و امثالهم اگر مبتذل هستند چون جامعه‌ی ایران دهه‌هاست که مبتذل شده و ابتذال تولید می‌کند. ساسی و الکسیس پورن‌استار در کلیپش پدیده‌های عجیبی نیستند و از جامعه‌ای که دچار فروپاشی اخلاقی شده است بیش از این هم نمی‌توان انتظار داشت. آنچه بیش از هرچیز دهشتناک و شرم‌آور است عادی شدن مناسبات اجتماعی خرد و کلان در خانواده و محیط کار و محل زندگی و غیره است که بر پایه‌ی سود و خودخواهی مطلق و دروغ و دزدی و دیگر صفات زشت اخلاقی بنا شده است... آنچه باید محکوم شود نه فقط ساسی و حتی دولت و رسانه، که جامعه‌ی ایران است...ساسی آخرین نمود فروپاشی اخلاقی ایران است، بهتر است بروید سراغ اولین و بزرگ‌ترین نمودهایش، نمودهایی که برایمان عادی شده و به آن‌ها خو کرده‌ایم...
چه پیش‌گویانه گفت فروغ: و هیچ کس نمی دانست که نام ِ آن کبوتر غمگین کز قلب ها گریخته ایمانست...


🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
انگار زمان ایستاده است. خیلی وقت است که ایستاده است. همه‌ی ما ذرات پراکنده‌ی معلق در برهوت تقویم‌ها و روزهای بی‌حاصل بودیم. جایی که انگار زمین به اواخر کار خود نزدیک می‌شد و انسان، این بزرگترین جنایت آفرینش همچنان درحال ویرانی زمین... هیولایی که هیچ نامی برای شرارت‌هایش کافی نیست.

یک قرن دیگر برای میلیون‌ها انسانی که تقویمشان را شمسی سپری کردند در آستانه‌ی اتمام است و ما همچنان در توهم پیش روی و پیشرفت و ترقی, زمان را خطی می‌انگاریم. این دور باطل تقویم‌ها و تاریخ‌ها تنها ویرانی طبیعت و محیط زیست را به ارمغان می‌آورد و بازتولید جمعیتی انبوه و بی‌خاصیت که نه تشخص پیدا می‌کنند و نه فاعلیت.

چند نفر از ما سالهاست که می‌خواهیم کارهایی انجام دهیم اما نه فرصتش را پیدا می کنیم نه توان و امکانش را. چند نفرمان سالهاست از آنچه عمیقا علاقه داشتیم و ایده‌آلمان بوده دور افتاده‌ایم و حتی شاید دیگر رویای آن خواست درونی را در سر نیز نپروروانیم. دیگر حتی مجال تنها بودن و خلوت کردن با خودمان را نداریم، جامعه‌ای هیولاوار که هستی‌مان را می‌بلعد و رویاها و آرزوهایمان را بدل به قاصدکی رها در باد می‌کند... باد می‌برد، روزها و آرزوهایمان را، و ما همچنان نوبت خویش را انتظار می‌کشیم...


صدای پای بهار در این هوای آلوده و شهرهای پر ازدحام که بیماری و فقر از سر و رویش بالا می‌رود به سختی شنیده می‌شود. نوروز در این چند سال اخیر بیش از هر زمان دیگری به ما یادآور می‌شود که باید به طبیعت احترام گذاشت، به حقارت‌ها و پلشتی خویش متواضعانه اعتراف کنیم و بپذیریم در قبال طبیعت به ذره‌ای ارزنده نیستیم...

من این سال را که انتهای قرنی پر از حادثه و آغاز قرنی نامعلوم است را با گستاخ تمام به هیچ‌کس تبریک نمی‌گویم، و تنها آرزوی خون‌ریزی و جنگ و جنایت‌های کمتری برای سرزمینم و زمین درحال نابودی دارم.

چه خوش گفت حکیم عمر خیام:

ای دل چو زمانه ميکند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشين و خوش بزی روزی چند
زان پيش که سبزه بردمد از خاکت

#احسان_عزیزی


🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 من موبایل ندارم... باور کنید...!!
✍️ #احسان_عزیزی

انسان به اصطلاح مدرن امروزی قفل و زنجیرهایی دارد که شاید در هیچ دوره‌ی دیگری اینچنین گرفتار و اسیر امور بیرونی نبوده است. تلفن همراه (بخصوص از نوع هوشمند) آن از واضح‌ترین و شفاف‌ترین و عینی‌ترین اموری است که انسان مدرن امروزی به آن گرفتار است. به طوری که این روزها کمتر کسی را می‌توان سراغ داشت بخصوص در زندگی شهری تلفن همراه نداشته باشد. در حقیقت این روزها اگر کسی موبایل نداشته باشد و به کسی این ادعا را بکند دروغگو جلوه می‌کند و شاید کمتر کسی باورش شود... اگر روزی را متصور شویم که در آینده‌ای نزدیک انسان‌ها را هنگام تولد با یک تراشه‌ی الکترونیکی تجهیز کنند دور از ذهن نخواهد بود. تراشه‌ای که از بدو تولد بر انسان نصب شود و قرار است کنترل فیزیکی و فکری و روانی افراد را تا سر حد ممکن دستور کار قرار دهند. چنانچه اکنون نیز تلفن‌های همراه چنین کارکردی را نیز دارند.

ما تقریبا یک دهه است که این تراشه را همراه خود حمل میکنیم و هر روز وجود این عنصر (تلفن همراه) و لوازم الکترونیکی مشابه (تبلت و لپ‌تاپ و ...) برای‌مان ضروری‌تر و اجتناب‌ناپذیرتر جلوه می‌کند. در کدام عصر از تاریخ انسان اینچنین اسیر ابزاری که ساخته‌ی دست خود است بوده است؟! شگفتی نظریه‌ی کارل مارکس با تمام ایرادات و انتقاداتی که بر آن وارد است در همین است که مفاهیم «ازخودبیگانگی» و «چیزوارگی» انسان در عصر مدرن را از دو قرن پیش با ظرافتی مطرح کرده است که روز به روز علائم و شواهد بیشتری برای تاییدشان بروز میکند.

انسان برای راحتی و سعادتی که بیشتر به سرابی مانند است دست در دامن تکنولوژی می‌زند و هر روز بیشتر خود را در باتلاق تکنولوژی غرق می‌کند. تلفن‌های همراه یکی از نمودهای عینی و فراگیری است که روز به روز وجودش حتی از نان شب و نیازهای معنوی و روحی انسان ضروری‌تر می‌نماید... انواع اپلیکیشن‌ها و نرم‌افزارها و سامانه‌های مجازی که دیگر بخشی از «هستی» و «وجود» ما را مجازی کرده است. اپلیکشین‌هایی که هر روز با شکل و ساختار و کارکردی متفاوت ظهور می‌کنند: دیروز فیس‌بوک و توییتر، بعد اینستاگرام، امروز کلاب هاویس و فردا کوفت و زهرماری دیگر... چه فرقی می‌کند که چه ساختار و شمایل و کارکردی دارند وقتی در نهایت کنترل و اراده‌ای برای استفاده از آن‌ها نداریم و هر روز در باتلاق تکنولوژی و جهان مجازی غرق‌مان می‌کنند...

ادعای نگارنده این نیست که تکنولوژی‌های پیشرفته و ابزارهای ارتباطی جدید ذاتا پلید و اهریمنی هستند، بلکه مساله بر سر خارج شدن کنترل ما بر آن‌هاست که هویت‌ها و امراض مختلفی را در ما ایجاد کرده است. هویت‌های نوظهور و شیوع گسترده‌ی نوع جدیدی از اسکیزوفرنی و چند هویتی... چنانچه در جهان مجازی هویت‌های چندگانه و چندپاره‌ای شکل می‌گیرد که در واقعیت نیز پراکنده‌تر و متلاشی‌تر خواهیم بود... به نظر می‌رسد که ما دیگر کنترلی بر ابزارهایی که جهت رفاه و حال خود ساخته‌ایم نداریم, بلکه برعکس این ابزارها و تکنولوژی‌ها هستند که هر روز سلطه‌ و کنترل بیشتری بر جسم و جان و روان ما دارند. به طوری که ما بخشی از قطعات این ماشین هول‌ناک دوران صنعتی و تکنولوژیک پیشرفته شده‌ایم. ماشینی که هنوز نمی‌توان نه آن را صرفا سرمایه‌داری، مدرنیسم یا هر نام دیگری نهاد و پیش از نام‌گذاری صرف نیازمند تامل و پرسشگری بیشتر درباره‌ی آن هستیم...

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
درباره‌ی فاجعه‌ی قتلی که اخیرا خبرساز شده است اظهارنظرها و تحلیل‌های متفاوت و زیادی منتشر می‌شود و مانند همیشه پرگویی‌هایی صورت خواهد گرفت... اما آنچه محرز است بحران‌های نهفته درون خانواده‌هاست. این حادثه پرده از جنایت‌های نهفته‌ی پنهان و خشونت‌های گاه بی‌حد و حصر خانوادگی برمی‌دارد.

این حادثه بار دیگر یادآور می‌شود که بر خلاف نظر برخی از جامعه‌شناسان وابسته به نیروها و نهادهای سیاسی خانواده ابداً به طور ذاتی مقدس نیست، که حتی انسان نیز اشرف مخلوقات نیست؛ که هر انسانی که به سن بلوغ رسید صلاحیت ازدواج و مهم‌تر از آن فرزندآوری را ندارد. که بسیاری از پدرهای و مادرهایی که در اطرافمان می‌بینیم حتی برای یک ساعت صلاحیت والدین شدن را ندارند. که هیچ سازوکار سازمانی و اجتماعی برای حمایت از افراد زیر بار خشونت وجود ندارد.

جامعه‌ی ما به شدت محافظه کار و بزدل و مستبد در شنیدن نقطه نظرات متفاوت است. جامعه‌ای سردرگم میان ارزش‌های نو و کهنه که هویت و چیستی خود را گم کرده است. چرا که هیچ نقدی را بر خود برنمی‌تابد و حتی چهار کلام حرف حساب را سانسور و سرکوب می‌کند. برای نمونه دکتر حسن محدثی چندی‌ست که کتابی در رابطه با پدیده‌ی "شوهر کشی" بر اساس شواهد و تحقیقات دانشگاهی و میدانی تدوین کرده است اما پشت درهای سانسور ورزارت ارشاد ماند و هنوز منتشر نشده است. چنین است که پدیده‌های فرزند کشی و همسر کشی و انواع قتل‌های خانوادگی رو به افزایش می‌گذارد و جامعه‌ای که بزرگتر و دلسوز نداشته باشد محکوم است که به این اخبار دلخراش.

این حوادث به ما سیلی می‌زنند که فجیع‌ترین جنایت‌ها گاهی درون امن‌ترین نهادها و نزدیک‌ترین روابط و مناسبات رخ می‌دهد. که انسان گرگ انسان است. که باید بار دیگر تیغ تیز نقد برداریم و هستی فردی و اجتماعی,‌ ارزش‌ها و باورها و آنچه درست می‌پنداریم را بازنگری کنیم... در غیر این صورت آنقدر حالمان خراب است که هرکداممان می‌توانیم بالقوه یک قاتل جانی برای اعضای خانواده‌مان باشیم.

#احسان_عزیزی

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃از صدور فرمان انتخابات تا 1400
✍️ #احسان_عزیزی

«…چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف، به انتخاب طبقات مرقومه، در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام المور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مدافعه لازم را به عمل آورده و…»
این متن بخشی از فرمان مشروطه برای برپایی مجلس شورا توسط مظفرالدین شاه قاجار است که در تاریخ 13 مرداد 1285 صادر شد. اما از آنجا که در این فرمان نامی از مردم و قوانین شرع نیامده و وظیفه مجلس شورا روشن نبود و تنها به «مشاوره و مدافعه لازم در مهار امور دولتی و مملکتی» اشاره شده بود، این فرمان مشروطیت خواهانه را خشنود نکرد و فرمان چاپ شده را از روی دیوارها کندند. رهبران جنبش در شب ۱۶ مرداد ۱۲۸۵ ش.در نشستی در خانه مشیر الدوّله، خواهان فرمان دیگری برای تکمیل این فرمان شدند.

پس از دو روز اعتراض، فرمان دیگری مبنی بر توجّه به ملّت و قوانین شرع صادر و در آن گفته شد: «…امر و مقرّر می داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صریحا دایر نموده، بعد از انتخابات دوران مشروطه اجزاء مجلس، فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضا متنخبین به طوری که شایسته ملت و مملکت و قوانین شرع مقدّس باشد مرتب نمایند.»

امروز تقریبا 115 سال از صدور فرمان اولین انتخابات در ایران می‌گذرد و هنوز نهاد انتخابات به عنوان یک نهاد در نظام سیاسی کشور نهادینه نشده است. هنوز دموکراسی و سازوکارهایش بهانه‌هایی برای اعمال انواع استبداد در شکل مدرن آن شده است و به نظر می‌رسد پس از گذشت 115 سال هنوز گام‌های مهم و قابل توجهی به میزان سال‌هایی که گذشته است در جهت دموکراسی و جامعه‌ای مبتنی بر برابری, آزادی, عدالت و شعارهایی اینچنینی برنداشته‌ایم.

کشوری که قرن‌ها در طول تاریخ به شکلی مستبدانه اداره می‌شده و بنا به دلایل مختلف فرهنگی و اقلیمی و تاریخی استبداد در روح و جان تک تک مردمانش دمیده شده است چطور می‌تواند در عرض یکصد سال چند هزارسال را تعدیل و حذف کند یا تغییر دهد؟!

از بدو شکل‌گیری انتخابات در ایران از مشروطه تاکنون همیشه سایه‌ای پشت دولت در ایران وجود داشته است. همیشه چیزی آنسوی دولت, یا ورای دولت, مافوق دولت وجود داشته است. همان چیزی که کودتای 28 مرداد را رقم زد و زمینه‌های انقلاب 57 را ایجاد کرد. همان چیزی که امروز هم دولت, انتخابات, دموکراسی, جامعه‌ی مدنی, حقوق بشر و تمامی مفاهیم و سازوکارها و نهادهای مدرن را به بازی می‌گیرد. این بقایای همان روحی است که قرن‌ها بر این سرزمین و مردمانش دمیده شده است.

شاید جامعه‌ای بر مبنای آن آرمان‌ها (انتخابات آزاد, عدالت, آزادی و غیره) انتظار زیادی باشد. شاید بهتر است ابتدا مختصات جغرافیایی و سیاسی کشور را عمیق‌تر ببینیم تا خودمان را توجیه کنیم که در کانون ترور و خشونت و جنگ (خاورمانه) زندگی می‌کنیم. جایی که از چپ و راستش گروه‌های اسلام‌گرای افراطی با خون‌ریزی, آسایش را از جان مردمان ربوده‌اند. شاید باید خدا را شکر کنیم که چپ‌ها و مجاهدین دیوانه بر سر کار نیامدند تا خودمان را به وضع موجود راضی کنیم. شاید باید به همین مقدار راضی باشیم. اما تاریخ فراموش نخواهد کرد که ما همان نسل‌های سرخورده‌ای هستیم که انقلاب‌هایمان را باختیم, که صدها آدم حسابی مملکت از مشروطه تاکنون را باختیم... حتی دستاوردهای مشروطیت را نیز نتوانستیم حفظ کنیم....



🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دیگر فقط نمی‌نویسیم که تحلیل کرده باشم یا هشداری داده باشیم یا برای گوش شنوایی پند و گوش‌زدی دهیم. می‌نویسیم تا یادمان بماند و ثبت شود. موج عظیمی از مهاجرت پس از آبان 98 کشور را فراگرفته که از همان سال تاکنون روند افزایشی نیز پیدا کرده است. آنچه از مشاهدات اطراف می‌توان دریافت این است که تقریبا تمام ایرانیان (بدنه‌ی اصلی جامعه ایران) یا می‌خواهند از کشور بروند, یا نتوانسته‌اند بروند یا رفته‌اند. تقریبا هیچکس نیست که مهاجرت برایش موضوعیت نداشته باشد جز آن دو عده که یا آنقدر دارند که رفتن و نرفتن تفاوتی برایشان ندارد و هروقت اراده کنند می‌روند بدون آنکه تقلایی کنند, و آن عده‌ای که آنقدر درگیر نان است که تصورش را هم نمی‌کنند.

روزی روزگاری نسل‌هایی بودند که از سر زرق و برق غرب و کشورهای پیشرفته میل به مهاجرت داشتند, اما اکنون با نسل‌هایی مواجهیم که برای زندگی ‌می‌خواهند بروند. نسلی که می‌خواهد یک زندگی نرمال و عادی داشته باشد و این زندگی نرمال از او سلب شده و مدام در معرض تهدید قرار می‌گیرد. نسلی که شاید با هزار مصیبت و دشواری ازدواج کرده اما می‌ترسد که در شرایط کنونی بچه‌دار شود, یا هنوز اندرخم یک کوچه در میانه‌ی دهه‌ی سوم زندگی هنوز توان یا امکان ازدواج نیز ندارد. که نمی‌خواهد آینده‌ی فرزندش با روزگار سیاهی که پیش روست رقم بخورد و تجربیات تلخ کودکی و نوجوانی خودش را فرزندش هم داشته باشد. آری.. اکنون تنها برای زندگی می‌جنگیم و برای زندگی می‌میریم. برای یک زندگی معمولی نه برای یک آرمان اتوپیایی یا ایدئولوژیک. این مهم‌ترین تفاوت نسل کنونی با نسل‌های پیشین است, یا شاید مساله حتی نسلی نباشد و بتوان گفت مهم‌ترین تفاوت زمانه‌ی ما و زمانه‌ی پیش‌ از ما, که مردمانی بخاطر آرمان‌ها و اتوپیایی که خودشان هم نمی‌دانستند چیست عرصه‌ی زندگی را تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند. آنقدر برای آرمان‌‌ها و شعارها جنگیدند که زندگی را از یاد بردند.

✍️ #احسان_عزیزی

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
تصویر: امروز تظاهرات زنان رو در رو با طالبان در هرات؛
شعار زنان هراتی: «نترسید؛ ما همه باهم هستیم.»

تجمعات زنان افغانستان با شعارهایی مشابه اعتراضات ایران نشان دهنده‌ی رشد و توسعه‌ی طبقه متوسط و جامعه مدنی افغانستان است که تحولات چند دهه‌ی ایران در آن تا حدی تاثیرگذار بوده است. طبقه متوسط و جامعه‌ی مدنی ضعیف و نوپایی که از لبنان و عراق و ایران و افغانستان با یک چیز در تقابل‌اند و یک درد مشترک زندگی را برایشان تنگ کرده: اسلام‌گرایی.

باید دید طالبان بیشتر تغییر کرده است یا جامعه‌ی افغانستان, باید دید طالبان‌های خاورمیانه بیشتر تغییر کرده‌آند یا زنان خاورمیانه؟!!

آنچه اکنون با شواهد روشنی پیداست حضور موثر زنان در عرصه اجتماعی در جوامع خاورمیانه است که کم یا زیاد معادلات سیاسی را تحت تاثیر قرار داده است, متغیری که فارغ از برنامه‌های سیاسی دولت‌ها در میدان حضور دارند و بعید است که به راحتی بتوان آن‌ها را به خانه بازگرداند. فقط به نقش زنان در خیزش‌های اجتماعی دهه 80 و 90 شمسی تنها در ایران بنگرید.

✍️ #احسان_عزیزی


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 همه می‌دانستند جز مردم
✍️ #احسان_عزیزی

1. . جهان در وقاحتی بی‌سابقه به سر می‌برد. تمامی شعارها و تبلیغات رسانه‌ای برای شستشوی ذهنی و القای ایدئولوژی و پیشبرد اهداف حکومت‌هاست. هدایت افکار عمومی برای تطهیر جنایتی که اگر به اهداف تمام عیارش برسد سال‌های آینده نتایج و پیامدهای خون‌بارش بروز و ظهور می‌کنند. هر کسی که انسان برایش غایت است و دموکراسی و آزادی و برابری را بدون هیچ قید و شرطی ارج می‌نهد این روزها با دیدن چنین وضعیتی هیچ چشم‌انداز امیدبخش و رهایی بخشی برای خاورمیانه نمی‌تواند متصور شود. زمانی که کت شلواری‌های کرواتی و به اصطلاح متمدن از کاخ سفید در واشنگتن دی‌سی تا کرملین در موسکو تا دیگر خراب شده‌های تصمیم‌گیری در چین و انگلستان و دیگر کشورها همگی در اتحادی نانوشته (شاید هم نوشته شده در اسناد فوق سری) به استقبال تروریست‌های طالبان رفتند تا فصل جدیدی را در خاورمیانه رقم بزنند. قصد ارائه‌ی تئوری توطٸه ندارم و فقط می‌خواهم وقاحت دولت‌ها و سیاستمداران جهان را در خون‌ریزی و بازتولید توحش در خاورمیانه را بازخوانی کنم.

سیاست‌ها و رفتار قدرت‌های خارجی (امریکا و روسیه و چین تفاوتی نمی‌کند) در تحولات خاورمیانه باهم مرتبط‌اند. برای مثال ترور سردار سلیمانی که فعالانه از سوی امریکا انجام شد را نمی‌توان با توافق امریکا با طالبان و خارج کردن نیروهایش از این کشور بی‌ارتباط دانست. (در یک تحلیل ساده و روشن می‌توان گفت این ترور در جهت گام بعدی یعنی سازش و مشروعیت بخشی و استقرار طالبان در افغانستان است, تضعیف سپاه قدس با ترور مهم‌ترین شخصیت آن از یک سو و ایجاد دردسر امنیتی جدید برای ایران از سمت شرق و همزمان خالی کردن نیروهای امریکایی از این کشور... یعنی همان سیاست بزن در رو...) سیاستی که تنها ایالات متحده بازیگر آن نیست و از اتفاقا روسیه و چین که ظاهرا هم‌پیمان ایران هستند نیز به بهانه‌ها و عناوین مختلف پشتیبانی می‌شود. (به خبرهای این روزها در پیشی‌گرفتن چین در پشتیبانی و مشروعیت بخشی به طالبان توجه کنید)....

متن کامل را در ادامه بخوانید


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 ۲۰ سال پس از ۱۱ سپتامبر...
✍️ #احسان_عزیزی

بسیاری معتقدند که تاریخ معاصر در قرن بیست‌و یکم را باید به پیش و پس از حملایت یازده سپتامبر تقسیم‌بندی کرد، شاید از این حیث که پروژه پیش‌برد جنگ و منازعات در محور جدیدی کلید خورد.

تکلیف قدرت‌های جهانی در تاثیرگذاری در به وجود آمدن و ادامه حیات گروه‌های تروریستی مشخص است، بر کسانی که ساده لوحانه نمی‌نگرند پوشیده نیست که اسلام‌گرایی رادیکال و بنیادگرایی دینی علت و معلول حضور قدرت‌های جهانی در خاورمیانه است.

تروریسم برای امریکا و انگلیس و چین و روسیه و دیگر قدرت‌ها چوب دو سر برد است، یا به عبارتی در خاورمیانه وجود یکی به دیگری وابسته است. حضور قدرت‌ها از هر طرف دنیا از امریکا تا چین در این منطقه وابسته به تروریسم و بنیادگرایی است، به عبارت دقیق‌تر تهدید صلح و دموکراسی، هیچکس از وضعیت صلح‌آمیز سود نمی‌برد، این دو در یک رابطه‌ی دیالکتیکی به رغم تقابل با یکدیگر، همدیگر را تقویت می‌کنند و وجود یکی در گرو دیگری است: بدون پشتیبانی سیاسی و نظامی و مالی قدرت‌ها تروریسم و افراط‌گرایی دینی تداوم نخواهد داشت و بدون وجود این گروه‌ها و تفکرات رادیکال، حضور قدرت‌ها در منطقه تداوم نخواهد داشت.

بماند که بنیادگرایی بدون دخالت قدرت‌ها به تنهایی پتانسیل پدیدار شدن و ویرانگری را به لحاظ تاریخی و ماهیتی درون خود دارد، شاید هم این بنیادگرایی پیامد تاریخی مدرنیسم نزد مردمان خارمیانه است، چنانچه در اروپای متقدم در قبال مدرنیسم فاشیسم و کمونیسم سر برآوردند و اسلامیسم نیز به عنوان جنبشی متاخر در قبال مدرنیسمی متاخر سربرآورد، آن‌چه ارنست نولته به درستی آن را "سومین جنبش مقاومت" نامید.

به هرحال تکلیف قدرت‌ها مشخص است، دست کم برای منافعشان، آنچه امیدواریم مشخص باشد تکلیف کشورها و دولت‌ها و گروه‌ها و مردمان این منطقه است، که مبادا مهره‌های بازی قدرت‌ها برای پیش‌برد اهدافشان شوند.




🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ضد امریکایی خواندن یکی از امریکایی‌ترین گروه‌های خاورمیانه جعلی است که مخالفان [ظاهرا] ضد امریکایی برای مصادره به مطلوب کردن شکست خود در به روی کار آمدن طالبان به کار می‌برند. (تازه اگر آنقدر واقع بین باشند که عمیقا درک کنند که چه اتفاقی رخ داده و درحال رخ دادن است). این یک همدستی بزرگ نیز با طال..بانی است که خود نیز خود را ضد امرکایی می‌خواند اما در عین حال با همکاری امریکا مستقر شده است.

جنبش اصیل منطقه؟!!
جنبش اصیل منطقه جنبش مشروطه‌ای بود که خواستار جامعه‌ای قانون‌مدار, مستقل و آزادی شد که با همکاری بیگانگان و عوامل داخلی‌شان نتوانست به سرانجام کامل برسد.

این کثافت مطلق است که با همکاری پنتاگون تا پکن و مسکو درحال استقرار است و آنان‌که زیر پرچمش سینه می‌زنند را تاریخ فراموش نخواهد کرد. جنبش‌ها و مقاومت‌های اصیل همیشه تنها بوده‌اند و از هر طرف مورد هجمه قرار گرفته‌اند... مانند این روزهای پنجشیر... هرکه دشمنی با غرب و امریکا و امپریالیسم را بلندتر فریاد می‌زند رابطه‌ی تناتنگ‌تری با آن‌ها دارد. در خاورمیانه دزدها همیشه از درون خانه می‌آیند...

✍️ #احسان_عزیزی


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
چیزی هست دیگر؟! چیزی هست دیگر ما را در خود فرو برد؟! چیزی هست دیگر ما را از بیرون به درون برد؟! به آنجا که دست هیچ‌کس به آن نمی‌رسد, که نمی‌خواهی با کسی شریکش شوی, که خلسه‌وار از تمام دنیا جدایت کند, که از هیاهوی بی‌هوده و پوچ روزگار خلاصت کند, ببرت جایی که خودت را میان خمیازه‌های خالی و خنده‌های احمقانه‌ی روزمره نبینی, جایی جدا از جهان اهریمنان بر منبر نشسته, بر مسند قدرت نشسته, جایی که فقط سکوت, سکوت سکوت, فقط می‌خواهی سکوت... سکوتی به احترام تمام رنج‌هایی که می‌کشیم... چیزی هست دیگر؟!...

#احسان_عزیزی

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هرگونه نتیجه‌گیری درباره‌ی سرنوشت جنبش #زن_زندگی_آزادی و آنچه اعتراضات سال 1401 می‌نامیم شتابزده و عجولانه خواهد بود. نباید اجازه داد مفاهیم و پیش‌فرض‌ها و تحلیل‌ها از آنچه در خیابان و جامعه می‌گذرد جلو بزنند و درک آنچه رخ می‌دهد را منحرف کنند. آنچه از آغاز اعتراضات سال گذشته تاکنون (به‌رغم فروکش کردن اعتراضات میدانی) در جریان است، تنازع میان مطالبات معترضان و پافشاری حاکمیت بر تداوم سیاست‌هایش است.

زنان و دختران به‌عنوان سوژه‌های کانونی اعتراضات همچنان مقاومت‌های خرد و روزمره‌ی خود را در قالب سرپیچی از خواست نظام سیاسی تداوم می‌بخشند و از سویی حاکمیت راه‌های مختلف از برخوردهای نرم تا وضع قوانین تازه برای برخوردهای سخت در خیابان را می‌آزماید. این کشمکش ادامه خواهد داشت. این کشمکش تنها به نحوه‌ی پوشش و مسئله‌ی حجاب نیز خلاصه نمی‌شود. این تنازع‌ها مرحله‌ای از مراحل مختلف رویدادهای چند دهه‌ی اخیرند. هیچ نتیجه‌گیری و تحلیل درستی نمی‌توان از آنچه در جریان است ارائه داد و فقط می‌توان گفت این کشمکشی نیست که در آن هیچ‌یک از طرفین به‌راحتی بتوانند بر دیگری فائق آیند. خاصیت امر اجتماعی چنین نیست که امروز باشد و فردا نباشد.

زنان در ایران پس از بیش از چهار دهه نسبت به حقوق از دست رفته‌ی خویش آگاه شدند و خواستار تغییراتی هستند که عقب‌نشینی حاکمیت در قبالشان حیات حاکمیت را تهدید می‌کند. اما عاملیت و کنشگران تحرکات اخیر حتی صرفاً زنان نیستند و می‌توان گفت در طول زمان اپیزودهای مختلفی از مطالبات را شاهدیم که رفته‌رفته کلیت جامعه در ابعاد و مقیاس‌ها و گروه‌های مختلف را شامل می‌شود. در مقابل اما نظام سیاسی نیز دست‌به‌کار است؛ همان‌طور که نظام سیاسی انواع راه‌ها را برای مقابله با این عاملیت و خیزش می‌آزماید، کنشگران نیز به صورت خرد و پراکنده بر انتظارات خود از تغییر پافشاری می‌کنند و راه‌های مختلفی را پیش می‌گیرند.

جامعه‌ی ایران در محاصره‌ی انبوهی از بحران‌ها تحرکاتی از خود نشان داد و آنچه پیداست غیرمقطعی بودن تحرکات اجتماعی است. نمی‌توان مطلقاً خوش‌بین یا بدبین بود، تنها می‌توان درک کرد که رخدادهای یکسال اخیر بخشی از تحرکات تاریخی کشوری است که بیش از یکصد سال از مشروطه تاکنون مسیر تجدد را می‌پیماید و چالش‌ها و بن‌بست‌های زیادی در پیش دارد. نقاط قوت و ضعف هریک از طرفین زمانی آشکار می‌شود که از آنچه درحال رخ دادن است فاصله بگیریم، چراکه ارجحیت داشتن خواست‌ها و مطالبات هریک از طرفین در طول زمان معنادار می‌شود و نهادینه شدن مطالبات در آرامش و به دور از جنجال‌ها و کشمکش‌هاست که معنای پیروزی و دستاورد را دارد. تا اطلاع ثانوی نمی‌توان گفت کدام‌یک پیروز ماجراست، بلکه شواهد هر روزه تأیید می‌کند که این کشمکش و تضاد و نزاع به این زودی‌ و به‌راحتی پایان‌پذیر نیستند. و از آنجا که امر و ساحت اجتماعی برسازنده‌ی امر و ساحت سیاسی است و چون چیزی درون جامعه در حرکت است که سر ایستادن ندارد، می‌توان گفت فرازو نشیب‌ها و رخدادها در معمای آینده و فاصله‌گیری از گذشته نهفته‌اند.

✍️ #احسان_عزیزی

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃مشروطه و مشروطه‌خواهی
✍️ #احسان_عزیزی

بیانیه‌ای از سوی جمعی از فعالان و زندانیان سیاسی مشروطه‌خواه در مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت در برخی رسانه‌ها منتشر شده است که نکاتی را در پی دارد:

1. چندی‌ست که مشروطیت و مشروطه‌خواهی مفاهیم وگرایش‌هایی تلقی می‌شوند که در نهایت در پی احیای نظام سلطنت پادشاهی مشروطه است، می‌توان گفت لباس جدیدی که سلطنت‌طلبان بر تن کرده‌اند. چنانچه در همین بیانیه نیز به نحوی تماماً ستایش‌آمیز سخن از «پادشاهی رضاشاه بزرگ» به میان آمده است و دوران حاکمیت پهلوی در ایران را «تداوم و تکمیل جنبش مشروطیت» خوانده‌اند و آن را دورانی دانسته‌اند که «روح مشروطیت با جسمی که می‌بایست در‌آن تجسد یابد قرین شد»! مشروطه و مشروطیت اما پیچیدگی مفهومی و تاریخی فراتر از چنین تقلیل‌های سیاسی دارند. به یک معنا کاربردهای سیاسی اینچنینی از جنبش مشروطه و دستاویز قراردادن آن برای ستایش مطلق حکومت پهلوی و آلترناتیو حاکمیت سیاسی ایران برای آینده به شکلی خیانت به همان‌آرمان‌های مشروطیت است.

2. اینکه سطلنت دوران پهلوی چه دستاوردهایی برای ایران داشته است، رضاشاه و پسرش چه خدمت‌هایی به ایران و ایرانیان کرده‌اند و کدامین خطاها را، محل بحث کنونی نیست و مجال دیگری می‌طلبد، اما آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری لازم است، کنار نهادن دوگانه‌های سیاه و سفید، دیو و فرشته، و قضاوت‌های تند و یک‌بام دوهوایی درباره‌ی تاریخ معاصر ایران است. باید از نگاه‌ها و قضاوت‌های مطلق‌گرایانه‌ درباره‌ی شخصیت‌ها و احزاب پرهیز کرد. از طرفی قضاوت ما درباره‌ی دوران پهلوی تحت‌تأثیر حاکمیت پس از آن قرار گرفته و این کار را دوچندان دشوار کرده است. برای مثال ممکن است عملکردهای بد پهلوی به دلیل عملکردهای بدتر حکومت پس از آن خوب تلقی شود و بلعکس. ازطرفی می‌توان از دستاوردها و سیاست‌های مفید و کارنامه‌های سازنده‌ی دوران پهلوی سخن گفت بی‌آنکه طرفدار سلطنت و بازگشت نهاد پادشاهی باشیم. می‌توان اشتباهات و تصمیم‌های غلط رجل سیاسی از شخص شاه تا نخست‌وزیران و کابینه و مجلس و غیره را نقد کرد بی‌آنکه تماماً علیه آن دوران و حاکمیت‌هایش باشیم. ما امروز بیش از هر زمان دیگری برای ترسیم آینده‌ی سیاسی و اجتماعی ایران نیازمند خاکستری دیدن تاریخ معاصرمان هستیم.

3. مشروطه و مشروطیت سرآغاز تحول ایرانیان در مواجهه با جهان مدرن است، مطالبات و نیازهایی که به‌شکلی امروز جامعه‌ی ایران را رقم زد و فهم و توضیح آن برای ترسیم آینده‌ی ایران نیازمند کوشش‌ها و تأمل‌هایی است فراتر از آنچه تاکنون شده؛ بخصوص با برچیده شدن نهاد سلطنت در ایران و رخت بر بستن نظام پادشاهی، ساده‌لوحانه و به‌نوعی فریب سیاسی است که مشروطه‌خواهی و مشروطیت را بهانه‌ای برای بازگشت به گذشته و بازگشت سلطنت قرار دهیم. شاید مهم‌ترین عنصری که امروز باید از مشروطیت الهام‌ بگیریم و مهم‌ترین معنایی که از مشروطه می‌توان ارائه داد حاکمیت مطلق قانون است؛ نه حتی محدود کردن حاکم، شاه، ولی، یا هر «دیگری» بزرگی که حاصل برساخت تاریخی از روایت‌های ناسیونالیستی یا مذهبی است. انسداد سیاسی در ایران خصوصاً پس از انقلاب و سرکوب صداهای مختلف از یک‌سو، و آدرس غلط دادن روشنفکران ایرانی در این سال‌ها(خصوصاً نفوذ شدید اندیشه‌های کمونیستی و سوسیالیستی در ایران) از سوی دیگر امروز موجب شده است که نه در تاریخ ایران و نه در حافظه‌ی جمعی ما ایرانیان تجربه‌ای از حاکمیت مطلق قانون و دموکراسی وجود نداشته باشد؛ اکنون نیز در سطح احزاب و جریان‌های سیاسی نیز(چه در داخل و چه خارج از ایران) اپوزیسیون سیاسی و نیرو و جریانی که دست‌کم نشانه‌ها و خصلت‌های جدی و صادقانه‌ای از دموکراسی و حکومت قانون را دارا باشد وجود ندارد. آنچه در افق کنونی ایران می‌توان و باید از مشروطیت الهام گرفت تا به ما برای ترسیم آینده‌ی ایران و مطالبات کنونی یاری کند و روشنی بخش مسیر باشد حاکمیت قانون است. می‌توان گفت جنبش مشروطیت و مشروطه‌ی ایرانی اکنون برای ما ایرانیان پس از یک‌سده تنها یک کلیدواژه دارد: حاکمیت قانون. تعمیم مطالبات جنبش مشروطیت و تلقی کردن یک معنای ثابت از مشروطه‌خواهی که بیش از یک‌سده از آن می‌گذرد نه تنها دستاوردی نخواهد داشت که خیانت به آرمان‌های اصلی و کانونی این جنبش یعنی آزادی، حاکمیت قانون و دموکراسی است.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃«تأملی در مدرنیته‌ی ایرانی»
✍️ #احسان_عزیزی

درحال خواندن اثر درخشان علی میرسپاسی «تأملی در مدرنیته‌ی ایرانی» با عنوان فرعی «بحثی در گفتمان‌‌های روشنفکری و سیاست مدرنیزاسیون در ایران» هستم. قلم نویسنده و ترجمه‌ی خوب کتاب از یک‌سو، رویکرد متفاوت نویسنده در دیدن و تحلیل مواجهه‌ی ایرانیان با مدرنیته و غرب و تحولات تاریخی یک‌سده‌ی اخیر از سوی دیگر پس از مدت‌ها من را با اثری جدی مواجه کرد.

میرسپاسی همان ابتدا ادعای بدیعی را مطرح می‌کند که اثبات یا استدلال درباره‌ی آن بسیار دشوار به نظر می‌رسد: «به تصور من، انقلاب ایران ادامه‌ی تجربه‌ی مشروطیت بود. با این تفاوت که سپری شدن یک قرن، بر پیچیدگی‌ها و معضلات افزوده بود و روشنفکران ایرانی، این‌بار با توسل به گفتمانی دینی و جنبشی توده‌ای، در خیال ساختن ایرانی جدید بودند.»[1] اینکه چقدر این ادعای میرسپاسی مستدل و مستند است شاید در انتهای کتاب مشخص شود، و بحث درباره‌ی آن نیازمند مجالی است برای ورود مفصل به مباحث مختلفی که در کتاب مطرح شده؛ اما آنچه فارغ از ادعای میرسپاسی (درست یا غلط، موافق یا مخالف با آن) حائز اهمیت است خوانش (به‌نوعی) وبری او از تاریخ معاصر ایران است.

او ابتدا با مرور روایت‌های غربی مدرنیته و به‌نوعی نقد و تحلیل نگاه شرق‌شناسانه‌ی آن‌ها خواننده را به افق پیشامدرن ایرانیان از نگاه چندتن از مهم‌ترین اندیشمندان و فلاسفه‌ی غرب (مونتسکیو، هگل،‌ مارکس و...) و مهم‌ترین آثار و مستنداتی که بیش از هرجا مرتبط با ایران است (نامه‌های مونتسکو و دیگر منابع) می‌برد. به‌عبارتی از همان ابتدا خوانش کلیشه‌ای ماتریالیستی را کنار می‌گذارد و سراغ چشم‌اندازها، اندیشه‌ها،‌ ذهنیت‌ها، باورها و اعتقادات درباره‌ی مدرنیته می‌رود و از همان ابتدا از خطای بزرگی که بسیاری از تاریخ‌نگاران، مفسران و جامعه‌شناسان و شارحان مدرنیته‌‌ی ایرانی داشتند خود را بر حذر می‌دارد. خطای بزرگی که بسیاری به‌واسطه‌ی نفوذ گسترده و دیرینه‌ی اندیشه‌های سوسیالیستی و مارکسیستی نقش و تأثیر آنچه آن‌ها روبنا می‌نامیدند (دین، فرهنگ، اندیشه‌ها و باورها) را نادیده گرفتند و برای توضیح مسائل ایران و سیر تحولات تاریخ معاصر ایران آدرس‌های غلط دادند و بی‌راهه‌های بی‌حاصل رفتند. میرسپاسی اما به‌جای پرداختن به روایت کلیشه‌ای از رویارویی ایرانیان با مدرنیته و در نسبت قرار دادن آن با مفاهیمی چون توسعه و صنعتی شدن نیمه‌کاره و طرح مسائلی مشابه که تماماً ریشه‌های ماتریالیستی را در تحلیل اصل قرار می‌دهند، خوانشی نو از اندیشه‌ها و جریان‌های فکری و سیاسی و اجتماعی دارد. روایتی که بر اساس برداشت‌ها و پنداشت‌های نیروهای مختلف اجتماعی خصوصاً روشنفکران و روحانیون از مدرنیته طرح شده است. نیروهایی که اگر نه تنها عامل، که از اصلی‌ترین و تأثیرگذارترین عاملیت‌های تاریخی در رقم زدن سرنوشت ایران بوده‌اند که امروز شاهدش هستیم. ترجیح می‌دهم بیش از این درباره‌ی این اثر ننویسم، و ادامه‌ی ماجرا را دنبال کنم. پیشنهاد می‌کنم این اثر را بخوانید، شاید بد نباشد تأملی در این تأمل داشته باشیم.

پ.ن:
۱. از مقدمهٰ‌ی نویسنده بر کتاب ص ۱۴ (طرح نو)
۲. این اثر ابتدا توسط انتشارات طرح نو منتشر شده بود که اکنون توسط نشر ثالث منتشر شده است.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 ساسی مانکن و فرهنگ عامه
✍️ #احسان_عزیزی

۱. چند سالی است که پس از انتشار موسیقی جدید برخی سلبریتی‌ها مانند تتلو و ساسی، بحث‌هایی بین علمای اخلاق و علوم‌اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در می‌گیرد. مباحث و نقدها و واکنش‌هایی اغلب تند و تیز و از موقعیتی اخلاقی، عالمانه و نخبه‌گرایانه در طرد و سرزنش سلبریتی‌ها و تولیداتشان. در قبال این واکنش‌های دلواپسانه و اخلاق‌مدارانه می‌توان به‌جای سرزنش سلبریتی‌ها مستقیم به سراغ حکومت رفت و همه‌چیز را بر گردن حاکمیت انداخت که اگر موسیقی و ذائقه‌ی مردم زوال پیدا کرده مسئولیت مستقیم آن با شماست.

۲. فراتر از این دوگانه‌ها اما، می‌توان این وضعیت را کمی از دورتر و با فاصله‌ی بیشتر دید و توضیح داد. به این معنا که اگر فرهنگ عامه‌ی مردم ایران اکنون آن‌قدر مبتذل شده است که امثال ساسی و تتلو خوراک موسیقایی‌شان را تغذیه می‌کنند، مسئله و تقصیرها صرفاً بر گردن حاکمیت نیست و از طرفی حاکمیت نیز در به‌وجود آوردن چنین شرایطی بی‌تقصیر نیست و ای بسا به عنوان حکومت سهم بیشتری در ایجاد این وضعیت دارد؛ اما آیا مسئله صرفاً تولید آثار مبتذل در موسیقی پاپ یا رپ و... است و ذائقه‌ی مردم را همین سلبریتی‌های بی‌مایه خراب کرده‌اند؟! به‌زعم نگارنده خیر؛ بلکه مسئله این نیست که این روزها ذائقه‌ی موسیقایی یا حتی دیداری و سینمایی مردم مبتذل شده است، چرا که به قول مرحوم فرهاد مهراد فقید «طبع اکثریت غریب‌ به اتفاق مردم به ابتذال گرایش دارد در این هیچ شکی نیست، و این اصلاً ربطی به کشور ما ندارد، در تمام دنیا همین است...»(۱) به یک معنا تولید ابتذال همواره وجود داشته و (برای مثال) کسی نمی‌تواند مدعی شود که در دوران پهلوی نسبت به دوران جمهوری اسلامی مردم موسیقی و فیلم‌های مبتذل گوش نمی‌دادند و نمی‌دیدند؛ چنانچه در آن زمان نیز فیلم‌فارسی و موسیقی کاباره‌ای و شیش‌وهشت نیز فراگیر و پرطرفدار بود. اما تفاوت اصلی تولیدات فرهنگی (از هر نوع آن) در ایران ۱۴۰۲ با دوران پهلوی در این است که حاکمیت با ایدئولوژی دگماتیسم تمامیت‌خواهانه‌ی خود اساساً قلمرو فرهنگی را ویران کرده و تنها ویترینی از تولیدات مبتذل بر جای گذاشته که از قضا برآمده از همان گرایش به ابتذال فرهنگ عامه‌ی مردم است. در نهایت مسئله این نیست که چرا امثال ساسی یا تتلو و دیگران موسیقی مبتذل تولید می‌کنند، بلکه مسئله این است که تولیدکنندگان آثار هنری و فرهنگی فاخر و نخبه‌گرایانه و انتقادی در حوزه‌های مختلف هنری یا وجود ندارند یا به حاشیه رانده شده‌اند. پرسش این است که تولید کنندگان آثار باکیفیت و جهت‌بخش یا دارای فکر کجا هستند و اساساً چرا جامعه‌ی ایران با چنین شکاف عظیمی در کمیّت و کیفیت آثار فاخر و مبتذل در دهه‌های اخیر روبه‌روست. هرچند نباید فراموش کرد که هرگونه مواجهه‌ی سرکوب‌گرایانه و حذفی در برابر موسیقی و انواع تولیدات مبتذل هنری نیز جایز نیست و هم‌دستی با همان سیاست‌های حذفی و دگماتیستی است.

۳. دیگر نمی‌توان ادعا کرد حاکمیت در سیاست‌زدایی از عرصه‌های مختلف زندگی کام‌یاب بوده، بلکه اتفاقاً از بعد از آبان ۹۸ و خیزش‌های اعتراضی پس از آن، سیاست درحال تجاوز به تمامی عرصه‌های زندگی فردی و جمعی ایرانیان است و دقیقاً از همین‌روست که از موسیقی مبتذل ساسی تا رپ اعتراضی توماج صالحی تماماً از کدها و نشانه‌های سیاسی سرشارند؛ و از همین‌روست که حتی «خاله لیلای» ساسی و تمسخر و طعنه به فرهنگ ریاکارانه‌ی رسمی حاکمیت توسط او دست‌مایه‌ی طنز و عامل موفقیت موسیقی مبتذل‌ش می‌شود.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Audio
📣فایل صوتی معرفی کتاب «گذشته‌ی یک توهم: جستاری در باب اندیشه کمونیسم در قرن بیستم» اثر فرانسوا فوره

📌ارئه: #احسان_عزیزی (دبیر مجموعه علوم اجتماعی کتابستان برخط)

📍در برنامه مژده کتاب حلقه مطالعاتی دیدگاه نو


درج دیدگاه

🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 انقلاب مشروطه، روشنفکران ایرانی و آینده‌ی ایران
✍️ #احسان_عزیزی

چهاردهم مرداد ماه سالروز صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی توسط مظفرالدین شاه قاجار است (که به عنوان فرمان مشروطیت شناخته می‌شود)؛ نسبت ما و اکنون ایران با مشروطیت، آرمان‌ها و اهداف آن چیست؟!‌ هرچند چنین پرسشی را باید در قالب یک کار پژوهشی و محققانه پاسخ داد اما آنچه اهمیت دارد تصویر و فهمی است که نسل‌های پس از انقلاب ۵۷ از مشروطیت، زمینه و زمانه‌ی آ‌ن دارند؛ فهمی که اغلب به واسطه‌ی تأثر از ایده‌ها و ایدئولوگ‌هایی می‌آید که هم زمینه‌های انقلاب ۵۷ را فراهم کردند و هم پس از انقلاب کرسی‌های دانشگاه‌های علوم‌انسانی را اشغال کردند بدون آنکه دستاوردی در راستای فهم درست از مشروطه و اساساً تاریخ معاصر ایران داشته باشند. آن‌ها هیچ‌گاه بر وجوه دموکراتیک و اقدامات شاهان قاجار و پهلوی در به ثمر رسیدن اهداف مبارزات و مطالبات مردم و طبقه‌ی متوسط نه تنها تأکید نکردند که بر آن سرپوش نیز گذاشتند.

روشنفکران ایرانی و اساتید علوم‌انسانی به‌جای مواجهه با پدیده‌ی مشروطیت، آن را از پشت عینک ایدئولوژی‌های ضدمدرن، سنت‌گرا، بومی‌گرا و دینی دیدند. نسل مشروطه‌خواه ایرانی هرچند دست‌وپاشکسته در تلاشی مذبوحانه کوشیدند تا حکومت قانون، جامعه‌ی مدنی، دولت مدرن و مردم‌سالاری سکولار شکل دهند، اما مسیر به دلایل مختلف به بی‌راهه رفت. با این‌وجود هرآنچه امروز در ایران از نهادهای مدرن و مدنی وجود دارد، سرآغازش را می‌توان در کوشش‌های مشروطه‌خواهان ردیابی کرد، اما این مسیر با گسستی روبرو شد که سرانجامش امروز ایران است.

امروز باید پرسید چرا جنبش مشروطه و مشروطه‌خواهی قوام و دوامی که «باید» می‌داشت را نداشت؟! کداومین علل و عوامل داخلی و خارجی بر ایجاد گسست میان آرمان‌ها و اهداف مشروطیت با آنچه در تاریخ رخ داد تأثیرگذار بودند؟! امروز وظیفه‌ی نسل‌های پس از انقلاب ۵۷،‌ این بزرگ‌ترین و بی‌سابقه‌ترین واکنش مالیخولیای جمعی به مدرنیته در ایران است که به جنبش مشروطه و آرمان‌ها و اهداف آن بازگردند و از پدران بنیان‌گذار ایران مدرن(۱) بپرسند که چه بود و چگونه گذشت؟! چرا و چگونه؟... مشروطیت را می‌توان میزان تاریخ ایران مدرن در نظر گرفت، قطب‌نمایی که مسیر راه را نشان می‌دهد، اما نه چنان قبله‌ای که سلطنت طلبان از آن ساخته‌اند تا آن را بهانه‌ی احیای نهاد سلطنت کنند؛ بلکه چنان تجربه‌ای که باید در فراز افق و اکنون ایران بازخوانی شود. اهمیت بازخوانی این داستان مفصل در اکنون ایران معنای تازه‌ای به آ‌ن می‌بخشد که می‌تواند چراغ راه آینده‌ی ایران باشد.

در پرتو تجربیات امروز است که معنا و اهمیت صدور فرمان مشروطیت توسط شاهی از سلسله شاه‌های مستبد دوران قاجار را می‌توان بهتر درک کرد و فهمید. در این نسبت است که پرسش از گذشته و حال معنای تازه‌ای به ما می‌دهد. کدام ولی فقیه، کدام ولی‌امر و کدامین نهاد و حکومت مطلقه حاضر به صدور فرمانی مشابه خواهد بود؟! کدامین نظام سیاسی و کدامین شاه و رهبر و رئیس جمهور در اکنون ایران حاضر می‌شد رفراندم برقرار کند و اگر نه کل حکومت، که دست کم بخشی از آن را در یک فرآیند دموکراتیک تقدیم مردم و حاکمیت قانون کند؟!!

آینده‌ی ایران را بدون بازخوانی گذشته و تأمل درباره‌ی مهم‌ترین رخدادهای سیاسی و تاریخی آن از جمله جنبش مشروطیت نمی‌توان ترسیم کرد. امروز باید در مقابل اقتدارگرایی و یک‌صدایی شاه‌طلبان و رهبرطلبان ایستاد و حکومت قانون و مجلس شورای ملی را غایت آینده‌ی ایران در نظر گرفت.

۱. اصطلاحی از فرهاد سلیمان نژاد که درباره‌ی مهم‌ترین شخصیت‌های مشروطیت از جمله تقی‌زاده و آخوندزاده به کار برده است.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃در سالروز آغاز بزرگترین و تأثیرگزارترین جنبش آزادی‌خواهانه مردم ایران
✍️ #احسان_عزیزی

همان سال و در همان روزها هم نوشتم، جنبش #زن_زندگی_آزادی بزرگترین و بی‌سابقه‌ترین کنش جمعی مردم ایران پس از انقلاب ۵۷ بود که سرشت و ماهیتی کاملاً مدرن، سکولار و دموکراتیک داشت. هیچ‌یک از جنبش‌ها و انقلاب‌ها و تحولات و تحرکات سیاسی ایران در دوران مدرت (معاصر) چنین ویژگی‌هایی نداشتند. جنبشی برآمده از درکی مدرن درباره‌ی بدن، زن، مرد، میل جنسی، سکس، دولت، حکومت، اقتصاد... یک برون‌ر‌یزی از مجموعه مطالباتی که برآمده از درک و خواست جمعی اموری بود که مردم ایران در انقلاب ۵۷ علیه آن‌ها قیام کردند و اختیار تام یک سرکوب و واپس‌روی همه‌جانبه را به استبداد دینی واگذار کردند. از پی آن مقاومت در برابر مدرنیته و امر مدرن حالا نسل‌هایی برآمده‌اند که حاضر شدند برای حق و حقوق از دست رفته‌شان بهای بسیاری بپردازند، حتی اگر تمام این هزینه‌ها قرار باشد صرفاً «یک قدم» رو به جلو باشد.

دست مریزاد بر این نسل‌ها که فارغ از نتیجه، مسیری را پیمود و همچنان می‌پیماید که جز از طریق آن آینده‌ای بهتر را نمی‌توان متصور شد؛ شعار #زن_زندگی_آزادی خود به تمامی ناکامی‌ها و سرخوردگی‌ها و حقوق سلب شده‌ی مردم ایران را مختصر و مفید در مقابل چشم استبداد و جهانیان قرار داد.

این جنبش و پیامدهای آن هنوز ادامه دارد، چنانچه از شهریور 1401 به بعد هیچ چیز نه برای مردم و هواداران این جنبش و نه برای حاکمیت مستبد دیگر مثل سابق نشد. نشانه‌های تداوم آن را در احساسات و افکار و رفتار عموم مردم در کوچه و خیابان می‌توان دید، تغییرات حتی کوچک اما به لحاظ نمادین و معنایی بسیار بزرگ.

همان مردمی که در ۵۷ بحران‌ها و ترس‌های روحی و روانی خود از مواجهه با امر مدرن و جهان مدرن را آنگونه برون‌ریزی کرد که هیچ اثری از توسعه و تمدن آن‌گونه که بود در سیاست‌های حکومت پسا انقلابی باقی نماند، امروز در مقابل تحجر و ارتجاع ایستاد و این لحظه‌ای از تاریخ معاصر ایران را رقم زد که شاید بتوان گفت از مشروطیت تاکنون منتظرش بودیم.
این جنبش مدنی و اجتماعی بیش از هرچیز درحال عقب نشاندن امر سیاسی و ایدئولوژیک از تمامی عرصه‌ها و ساحت‌هایی است که توتالیتاریسم دینی سعی در دخل و تصرف در آن دارد.

اما هنوز برای تحلیل و مفهوم‌سازی و نظریه‌پردازی و فهم عمیق و دقیق آنچه رخ داده بسیار زود است. اهمیت این لحظه و این مقطع از تاریخ معاصر ایران را شاید آیندگانی که طعم شیرین #آزادی و #زندگی و #برابری_حقوق #زن و #مرد را می‌چشند بهتر بدانند و درک کنند. شاید آن‌ها بهتر بتوانند آن را فهم و توصیف و درباره‌ی آن قضاوت کنند؛ نیروها و جریان‌هایی که مستقیم یا غیرمستقیم در مقابل این جنبش و مطالبات به حق معترضان ایستادند را بهتر ردیابی و شناسایی کنند.

شاید آن‌ها بهتر از ما بتوانند وضعیتی را توضیح دهند که در آن فمنیست‌ها و چپ‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و انواع نیروهای ارتجاعی و تمامیت‌خواه غیردموکراتیک چگونه در قامت و کالبد اپوزیسیون دموکراسی‌خواه و دلسوز مردم ایران کوشیدند این جنبش را به نفع خود تصاحب و مصادره کنند. و چگونه برخی روشنفکران همدست استبداد دینی سعی در مهار مطالبات و تقلیل و فروکاستن آن‌ها به امور پیش پاافتاده کردند و حتی چگونه مطالبات مسلم‌ترین حقوق انسانی از جمله «پوشش اختیاری» را سطحی و پیش پاافتاده جا زدند. شاید آیندگان بهتر دریابند که روشنفکران چه انحراف‌های بزرگی در مسیر ترقی و توسعه و آبادانی و رسیدن به جامعه‌ای متمدن ایجاد کردند.

و عده ای دیگر سر در ترس‌های خود سر فرو کردند و فریاد وااسفا و هیهات راه انداختند که مردم چه نشسته‌اید که ایران تجزیه شد و پابرهنه به آغوش استبداد دینی گریختند و درجهت رأی جمع کردن برای عمله‌های استبداد توییت زدند و به منبر رفتند و گلو دریدند و انشاء نوشتند.

شاید آیندگان بهتر بتوانند سربرآوردن جنبشی چنین مترقی و مدرن از دل ویرانه‌های کشوری که قرن‌ها زیر بار استبداد و نزدیک به نیم قرن زیر سرکوب و مرگ‌آفرینی استبداد دینی به سر می‌برد را توضیح دهند. شاید آن‌ها رمز و رازهای چرایی و سرانجام این‌همه خون ریخته شده و این‌همه بدن سلاخی شده و گلوله خورده را بهتر دریابند و بتوانند دلایل محکم‌تری برای ستایش و پاس‌داشت این جان‌های ستانده شده داشته باشند.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🛑زنی که در «پستوی خانه نهان نماند»


این کنش پرستو احمدی تمامی عناصر و شعارهای جنبش #زن_زندگی_آزادی را در خود دارد. از آن دست کنش‌های سیاسی که در راستای زندگی، مطالبات زمینی و حقوقی مدنی و مدرن، برآمده از سوژگی و فردیت، در پی تأکید، تأیید و تثبیت حضور بدن، جنسیت و مبارزه‌ای آشکار برای «آزادی» بدون هیچ لکنت و حرف پیش و پس است.

بدیهی است که مرتجعین در قامت روحانیت، روشنفکر دینی، روشنفکر، فلسفه‌خوان و جامعه‌شناس و هر عنوان دیگری اگر به چنین دست کنش‌هایی حمله نکنند، از سر استیصال در برابر آن سکوت خواهند کرد. سکوتی از سر تمایل به ندیدن و نشنیدن. چراکه رویارویی در برابر چنین سوژه‌های فعالی، به‌خودی خود محو و ذوب در ولایت و ایدئولوژی‌های ناسوژه‌های سرخ و سیاه را به چالش می‌کشد. از این‌روست که چپ جنبش #زن_زندگی_آزادی را با وقاحت تمام مبتذل خواند و همچنان حریصانه کوشید آن را به تصرف خود درآورد.
✍️ #احسان_عزیزی

اجرای زنده‌ی پرستو احمدی، خوانندهٔ زنی که در یکی از کاروانسراهای ایران برگزار شد و به‌صورت زنده از یوتیوب او پخش شد را می‌توانید اینجا ببینید:
https://youtu.be/oYcaDHEnhbU


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY