جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
📝ابن خلدون و اسکیزوفرنی فرهنگی متفکّران ایرانی:
📌موردِ سیّدجواد طباطبایی
✍️ #حسن_محدثی

🌏جامعه‌شناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
📝ابن خلدون و اسکیزوفرنی فرهنگی متفکّران ایرانی:
📌موردِ سیّدجواد طباطبایی
✍️ #حسن_محدثی
@IranSociology

🔸مقدّمه
پیش از این، در مقاله‌‌ای مستقل، کتاب ابن خلدون و علوم اجتماعی: گفتار در شرایط امتناع علوم اجتماعی در تمدن اسلامی (طباطبایی، 1390) را از نظر نگارشی مورد نقد قرار داده‌ام (محدّثی، 1395). در این مقاله این کتاب را از نظر محتوای فکری مورد نقد و بررسی قرار خواهم داد و می‌کوشم بنیادی‌ترین مشکلات آن را نمایان سازم و ایرادهای فرعی‌تر صرف‌نظر کنم. نخست به مبانی نظری بحث می‌پردازم و پس از آن روش‌شناسی اثر را مورد مدّاقه قرار خواهم داد. در انتها نیز خطاهای بنیادی طباطبایی را در درک و تفسیر مقدّمه‌ی ابن خلدون شرح خواهم داد.

از متن:

مدّعای طباطبایی که نسبت دادن آن به کار فوکو مایه‌ی شگفتی است، این است که می‌گوید: "در این دفتر کوشش ما بر آن بوده است تا [...] روش‌شناسی میشل فوکو را با توجه به مضمون تاریخ اندیشه در دورة اسلامی، در خلاف جهت آن به کار بگیریم" (همان: 360-359). اما فوکو دقیقاً خلاف آن را می‌گوید و بر آن است که تحقیق او هیچ ربطی به تاریخ اندیشه ندارد: "چنین تحلیلی نسبتی با تاریخ اندیشه‌ها یا تاریخ علم ندارد؛ بلکه پژوهشی است که هدف آن کشف این مطلب است که بر چه اساسی شناخت و نظریه ممکن شد؛ در درون چه فضایی از نظم دانش بنیاد یافت؛ بر اساس چه مقولات پیشینی تاریخی ... اندیشه‌ها پدید آمدند، علوم تأسیس شدند، ‌تجربه در فلسفه‌ها بازتاب یافت، ‌عقلانیتها شکل گرفتند، تا اینکه پس از مدتی کوتاه احتمالاً منحل و ناپدید شوند" (نظم اشیاء، ص XXII , XXI به نقل از دریفوس و رابینو، 1384: 83). طباطبایی آشکارا مدّعی است که می‌خواهد "مشکل نظریه‌ای عمومی دربارة تاریخ اندیشه" را حل کند و "مبانی تاریخ اندیشه در ایران" را روشن سازد (طباطبایی، 1390: 18). کار طباطبایی در ابن خلدون و علوم اجتماعی دقیقاً در ذیل تاریخ اندیشه قرار می‌گیرد. او در جای جای کتاب از موضع فرانظری‌ -موضعی که فوکو در کار خود بدان پای‌بند است و بر آن تأکید دارد- فراتر می‌رود و وارد بحث از محتوای فکری مقدّمه‌ی‌ ابن خلدون می‌شود.... متن کامل را در فایل #PDF زیر بخوانید.

📜 متن کامل را در فایل #PDF زیر بخوانید.

🌏جامعه‌شناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
ابن_خلدون_و_اسکیزوفرنی_فرهنگی_متفکّران.pdf
591.5 KB
📝#مقاله: ابن خلدون و اسکیزوفرنی فرهنگی متفکّران ایرانی:
📌موردِ سیّدجواد طباطبایی
✍️ #حسن_محدثی
متن کامل #PDF
🆔 @IRANSOCIOLOGY
چگونه جامعه شناسی بیاموزیم
دکتر حسن محدثی گیلوایی
🎧 #پادکست:
🔸چگونه جامعه شناسی بیاموزیم؟
▪️ دکتر #حسن_محدثی گیلوایی
▪️سامانه مدیریت آموزش #ادیبان
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📝نسبت عشق و ازدواج
دکتر #حسن_محدثی

🔻 #عشق و #ازدواج دو چیز متفاوت‌اند. ازدواج بیش‌تر یک قرارداد اجتماعی و حقوقی برای تشکیل زنده‌گی مشترک است.

@IranSociology

🔻عشق قبل از هر چیز امری وجودی است اما ازدواج یک نهاد اجتماعی است. عشق می‌تواند به ازدواج منتهی بشود یا نشود.

🔻عشق و ازدواج لازم و ملزوم هم نیستند و هم‌ارز هم نیز نیستند. بسیاری از عاشقی‌ها بوده که هرگز به ازدواج ختم نشده و حتا بسیاری‌شان به وصال هم ختم نشده است.

🔻در دوران ما معمولاً افراد اوّل عاشق می‌شوند و بعد بعضی از آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند. گویا گزارش‌هایی هم هست که برخی اول ازدواج کرده‌اند اما بعد عاشق هم شده‌اند! در این مورد باید مطالعه‌ای تجربی صورت بگیرد تا ببینیم واقعاً بعد از ازدواج بین دو نفر عاشقی رخ داده است یا خیر؟! اما امر غیرممکنی نیست و ممکن است در مواردی این‌گونه باشد.

🔻این‌که رابطه‌ی عاشقانه لزوماً "باید" به ازدواج ختم بشود یا ازدواج حتماً "باید" بر مبنای عشق صورت گیرد، بحث‌هایی هنجارین‌اند. اما آن‌چه در جهان واقع رخ می‌دهد، این‌گونه نیست؛ یعنی ازدواج‌هایی صورت می‌گیرد بدون عشق و عشق‌هایی رخ می‌دهد بدون این‌که به ازدواج منتهی شود.

🔻در مورد این‌که ازدواج با عشق خوب است یا بدون عشق، نمی‌توان فرمولی ارایه کرد. چون زنده‌گی مشترک یک فرآیند طولانی و پیچیده است نمی‌توان گفت که زنده‌گی مشترک با عشق آغازین تضمین می‌شود.

🔻مهم‌ترین عنصر در زنده‌گی مشترک مسؤولیت‌پذیری متقابل و حفاظت مداوم از رابطه است.

🔻زنده‌گی مشترک امر بسیار پیچیده‌ای است. هر نوع تصور خام در باب آن می‌تواند مشکل‌ساز باشد.

🔻ظاهراً بسیاری از نیاکان ما بدون عشق ازدواج می‌کردند اما زنده‌گی مشترک‌شان مشکلات کم‌تری داشت.

🔻در جهان ما تداوم طولانی مدت زنده‌گی مشترک هم‌راهِ با خشنودی، امری کم‌تر دست‌یافتنی است.

🔻چنین چیزی نیازمند برخورداری از هنر زنده‌گی کردن از سوی هر دو طرف است و چون ما هرگز در تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش‌مان چنین هنری را نمی‌آموزیم، لذا تحقّق آن در جهان واقعی امر بسیار نادری است.

🔻به نظر من از همان ابتدا (یعنی قبل از ازدواج) به‌تر است توقعات‌مان را از زنده‌گی مشترک کم کنیم و نگاه‌مان را تصحیح نماییم.

🔻ببخشایید که مأیوس‌تان می‌کنم!
@NewHasanMohaddesi

🌎جامعه‌شناسی👇
T.me/IRANSOCIOLOGY
♦️فرق عشق و دوست‌داشتن: پاسخ به سؤال وارده
(پرسش‌هایی پس از دوره‌ی عشق و خانواده)
#حسن_محدثی

🔹سؤال: "سلام وقت بخیر لطفا اگر امکان داره به استاد میفرمایید یک توضیح درباره فرق دوست داشتن و عاشق شدن در رابطه ها بفرمایند ممنونم."

پاسخ:‌ سلام بر مخاطب گرامی! پاسخ شما را عجالتاً از کتاب در حال انتشاراَم "زن، عشق، جنایت" تقدیم می‌کنم. البته، این موضوع نیاز به بحثی مبسوط‌تر دارد. اما بعد:

🔸"وقتی نقابِ عشق را برمی‌داریم، معمولاً نوعی خودخواهی می‌بینیم. کمی بدبینانه و سگ‌مسلکی است، امّا شاید بتوان گفت: هر چیزی نقابی دارد؛ مگر آن‌که خلاف‌اش ثابت شود. من سگ‌مسلکی را دوست ندارم. سگ‌مسلک (کلبی‌مسلک) همه چیز را منفی و سیاه می‌بیند. اما خوش‌بینیِ بیش از حد هم احمقانه است. عشق، نوعی دگرخواهی است (یعنی توجّه و خدمت به دیگری)، ولی در درون‌اش خودخواهانه است. در هسته‌ی عشق، نوعی خودخواهی نهفته است. آدمی در تجربه‌ی عاشقانه، با همه‌ی وجودش به‌ دیگری اعتنا می‌کند و او را می‌خواهد، امّا تا زمانی‌که به وصال آن دیگری نرسیده است، حسّی از ناکامی و درد را در خود تجربه می‌کند. شورید‌گی‌ها و ناله‌های عاشقان در آثار ادبی و داستان‌های عامیانه‌ی عاشقانه‌ی دنیا، نمود بارزی از این ناکامی و درد است. در واقع، عاشق، معشوق را برای خود می‌خواهد و وقتی او را به‌دست آورد، بدان غیرت‌مند می‌شود و گه‌گاه حسّی از تملّک به معشوق پیدا می‌کند. برخی صاحب‌نظران حتّا از وجود چیزی چون "احساس غیرت" و "احساس تملک" و "انحصارطلبی" در تجربه‌ی عاشقانه سخن گفته‌اند و آن را "غریزه‌ای ناظر به صیانت ذات" دانسته‌اند.

@IRANSOCIOLOGY

در حقیقت، در هر رابطه‌ی عاشقانه‌، دیگری در نهایت، دیگریِ من است یا به قول یک متفکر برجسته‌ی دانمارکی در چنین عشقی، دیگری، خودِ دیگر ماست یا منِ دیگر ما است. یعنی او من است در قالبی دیگر. در واقع، من در فرد دیگری بروز یافته‌ام و امتداد یافته‌ام. در حقیقت، در عشق ما به دنبال خواسته‌ها و ویژگی‌های مدّ نظرِ خودمان در شخصی دیگر هستیم. چیزی از من و چیزی در من هست که او بدان پاسخ می‌دهد. نقشی را به دیوار زده‌ام و دوست‌اش دارم، چون مرا به من نشان می‌دهد. اگر نقشی را بر دیوار بزنم که هر روز مرا انکار کند، معلوم است که طاقت نخواهم آورد. به زیرش می‌کشم. به گورِ پدرش خندیده. دردناک است که هر روز انکار شوم. برعکس، اگر خشنودم کند و حسِّ خوبی بدهد، من به او متمایل خواهم بود. خشنودی من در حضور اوست. پس در عشق، معشوق همان امتدادِ خود من است. در حالی که از نظر این متفکّر دانمارکی وقتی که به همسایه عشق می‌ورزی، دیگری (مثلاً همسایه) تویِ دیگر است؛ یعنی فرد دیگری مثل تو. فرق فاحشی است بین دیگری‌ای که برای من است و منی که برای دیگری است. او دیگر امتداد تو نیست. یک وجود مستقل در کنار تو است. در اوّلی (یعنی در عشق به تو محبوبِ نازنین‌ام) می‌خواهم با تو یگانه شوم تا "من" فربه‌تر شود. مثلاً مردی که

"جویای زنی بود که به [بازی] گُلف، شیمی معدنی، رابطة جنسی در فضای باز و موسیقی باخ علاقه داشته باشد، به دنبال خودش بود، منتها از نوع زنانه‌اش".

امّا در دومی من می‌خواهم مستقل از تو اما در کنار تو باشم تا تو ایمن و آسوده و کام‌یاب شوی. حالا باید من ترا جدای از خویش و مستقل از خویش به‌رسمیت بشناسم و دوست بدارم؛ نه به خاطر خودم که به خاطر تو. وجود مستقل تو چه بسا می‌تواند انکار وجودِ من باشد. مثلاً قامت بلند تو قامت کوتاه مرا نمایان می‌سازد. زیبایی تو زشتی مرا برملا می‌کند. نیکویی تو بدی مرا فریاد می‌زند. با این حال، من به تو عشق می‌ورزم و این عشق‌ورزی یعنی فَرارَوی از مرزهای وجود خویش. جانا من برای تواَم.

به قول این متفکّر دانمارکی، در عشقِ از نوع خودخواهانه‌اش، عوامل "تعیین‌گر طبیعی (گرایش‌ها و تمایلات)" حضور دارند و دو من در یک من جدید و در یک منِ "خودخواهانه‌ی جدید متّحد می‌شوند"، در حالی که در عشق به همسایه یا "عشق معنوی" نمی‌توان با دیگری متّحد شد. هر یک راه خود را می‌روند. در عشق به همسایه تو به دیگری اعتنا می‌کنی، نه به‌خاطر خودت بلکه به خاطر دیگری. این خیلی با تمایل خودخواهانه فرق دارد. حتّا وقتی که به نیازمندی کمک می‌کنی تا وجدان‌ات آسوده شود یا کمک می‌کنی تا از این خیرخواهی، خودت لذّت ببری و احساس خوب بودن بکنی، یعنی هنوز خودت و خودخواهی‌ات در میان است. یعنی که در پس نیّتِ خیر تو، سوء نیّتی خوابیده. شخصیتِ اصلی رمانِ "سقوط" آلبر کامو این را به خوبی توضیح می‌دهد. او می‌گوید:

"من در زندگی لااقل به یک عشق بزرگ دچار شده‌ام، عشقی که همیشه خود هدف آن بوده‌ام "!

این دقیقاً همان چیزی است که عرض کردم: ‌دیگرخواهیِ خودخواهانه! این‌جا ماجرا خیلی ظریف می‌شود و الآن طاقت این همه ظرافت را از کجا بیاورم؟! پس بگذریم."🔸

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
"سردی عاطفی به هزار و یک دلیل می‌تواند رخ دهد. اوّلاً گرما و شور موجود در رابطه‌ی زن و شوهر، اگر عاشقانه هم شروع شده باشد، دوام چندانی نخواهد داشت. عشق اصولاً عمر کوتاهی دارد. در قسمت "درباره‌ی عشق" مفصّل در این باره توضیح داده‌ام و این‌جا نیز فقط قول افلاطون را یادآوری می‌کنم که "وصال، مدفنِ عشق است." اگر محبّت و دوست‌داشتن جای‌گزین عشق نشود، افراد آرام‌آرام دچار سردی عاطفی می‌شوند. نیاز عاطفی، نیازی بسیار مهم و حیاتی است. امّا بدبختانه ما آدم‌ها اغلب آن را دست‌کم می‌گیریم. معمولاً بعد از چند سال از زندگی مشترک، سردی عاطفی شروع می‌شود. یکی از زنان شوهرکُش به‌خوبی و به‌سادگی و در نهایت ایجاز این حقیقت را توصیف کرده است:

"اوّل‌اش با هم ازدواج کردیم، نَفَس بود. بعد خراب شد همه چیز."

متأسّفانه زوجین یادشان می‌رود که باید مواظب رابطه‌شان باشند. یادشان می‌رود که باید هم‌‌دیگر را خشنود نگه دارند و به نیاز عاطفیِ یک‌دیگر پاسخی مناسب بدهند. از آن‌جا که خشنودی عاطفیِ زوجین از ارضای نیازهای دیگرشان نیز (مثل نیاز جنسی و سایر نیازها) تأثیر می‌پذیرد، ضرورت دارد آن‌ها به همه‌ی نیازهای هم توجّه جدّی داشته باشند. امّا متأسّفانه آنان در بسیاری اوقات از این وظایف مهم غفلت می‌کنند.

گاهی به‌خاطر مشکلات اقتصادی و کار فراوان، گاهی به‌خاطر بی‌توجّهی به نیاز جنسیِ هم‌دیگر، گاهی به‌خاطر وقت صرف نکردن برای یک‌دیگر، گاهی به‌خاطر دخالت این یا آن خویشاوند (مثلاً مادر شوهر یا خواهر شوهر یا دیگران) و ایجاد دعوا و منازعه، گاهی به‌خاطر اِبراز مداوم نارضایتی از سوی یکی از زوجین و توقّعات و انتظارات فراوان و یک‌طرفه، گاهی به‌خاطر عدمِ انجامِ تعهّدات یکی از طرفین، گاهی به خاطر مریضی و در نتیجه کوتاهی در انجام وظایف، گاهی به‌خاطر افسردگی پس از زایمان، گاهی به خاطر اشتغال فراوان به بچّه‌ها و غفلت از همسر، گاهی به‌خاطر در اولویّت قرار گرفتن کار و نادیده گرفتن همسر، گاهی به‌خاطر وسواس و حسّاسیت‌های بیمارگونه، گاهی به‌خاطر سلطه‌جویی یکی از طرفین و کنترل و محدودسازی بیش از حدِّ طرف مقابل، گاهی به خاطر بدگمانیِ مداوم و افراطی، گاهی به خاطر اعتیاد، گاهی به خاطر سردیِ جنسی، و خلاصه به هزار و یک دلیل این اتّفاق رخ می‌دهد و رابطه‌ی گرم و پرشور آغازین به رابطه‌ای سرد بدل می‌شود. به همین خاطر می‌بینیم که شوهرکشی‌ها اغلب بعد از چهار یا پنج سال زندگی مشترک رخ داده است و بسیار به‌ندرت در سال‌های آغازینِ زندگیِ مشترک اتّفاق می‌افتد. بنابراین، سردیِ عاطفی در ایستگاه (یعنی در خانواده)، در کمین همه‌ی ماست.
بدترین نوع سردی عاطفی، سردی عاطفی ناشی از "خُرده‌جنایت‌های زن و شوهری" و "خُرده‌جنایت‌های" خانوادگی است. در "خُرده‌جنایت‌های زن و شوهری" زن و شوهر در کنار هم هستند، امّا سخت از هم غافل‌اند. آنان بی آن‌که بدانند، مسیری را در پیش می‌گیرند که باعث دور شدن آنان از هم می‌شود. در خُرده‌جنایت‌های زن و شوهری معمولاً یکی در حال درد کشیدن و رنج بردن در کنار دیگری است، امّا آن دیگری به هر دلیلی غافل است. چه بسا اگر آن‌ها کنار هم نبودند، چنین درد و رنجی پدید نمی‌آمد.

ماجرا در این‌جا خیلی غمگین کننده و دردآور است. گاهی معصومانه و ناخواسته و گاهی از روی غفلت و بی‌توجّهی، صدای فریادِ خاموش آن دیگری را که در یک قدمی تُوست، نمی‌شنوی و تو خود، برای او درد و رنج می‌آفرینی!"

دکتر #حسن_محدثی، 1398، زن، عشق، جنایت؛ در دست انتشار

🌏جامعه‌شناسی👇
T.ME/IRANSOCIOLOGY
♦️ماه‌های نگرانی:‌ آیا خاورمیانه‌ی امریکایی شده برای جنگ جدیدی مهیّا می‌شود؟
دکتر #حسن_محدثی


🔻این روزها هر صبح و شام اخبار نگران کننده‌ای به گوش می‌‌رسد و هر بار نگرانی و تنش به جان ما می‌ریزد. بار دیگر خاورمیانه آبستن تحوّلات سیاسی و نظامی جدید شده است.

🔻امروز صبح را با خبر تلخ و تأسف‌بار ترور سردار بزرگ ایرانی قاسم سلیمانی شروع کردیم. آمریکا پس از تحرکات ایرانی، به‌ویژه پس از اسقاط پهپاد امریکایی در ماه‌های اخیر، اقدام بسیار مخاطره‌‌‌آمیزی انجام داد و کاروان حاوی فرمانده‌ی برجسته‌ی ایرانی را در اطراف فرودگاه بغداد در شرایطی صلح‌آمیز مورد حمله قرار داد.

🔻اگر صرفاً به‌عنوان یک کارشناس بی‌طرف به این اقدام مخاطره‌‌آمیز دولت ترامپ بنگریم، شرایط را چه‌گونه می‌توان ارزیابی کرد؟

🔻به‌نظر می‌رسد دولت ترامپ مرتکب مخاطره‌ای (ریسکی) بسیار بزرگ شده است. ترامپ دائماً ادّعا کرد که صلح می‌خواهد، اما به‌نظر می‌رسد این اقدام دولت وی می‌تواند شعله‌ی یک جنگ جدید را در خاورمیانه فروزان سازد.

🔻جنگ‌های بزرگ در بسیاری مواقع با اشتباهات بزرگ دولت‌مردان کشورهای ذی‌ربط شروع شده است و در حال حاضر، نخستین اشتباه بزرگ را دولت ترامپ در سطح جهانی برای برافروختن یک جنگ جدید مرتکب شده است.

🔻خاورمیانه‌ی موجود به‌شدت امریکایی شده است. کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس نظراً و عملاً تابع سیاست‌های امریکا هستند و امریکا می‌کوشد در عراق و سوریه نیز پای‌گاهی محکم پیدا کند و در این میان کشورهای تا حدی مستقل‌تر مثل ترکیه و قطر را نیز با خود هم‌راه کند.

🔻سیاست‌های ایران در چند دهه‌ی اخیر با سیاست‌های دولت امریکا ضدیت داشته است. اما به‌رغم این ضدیت در پاره‌ای موارد دولت ایران در جهت تنش‌زدایی گام برداشته است.

🔻اکنون باید دید تصمیمات ایران در قبال این مخاطره‌ی امریکایی چه خواهد بود؟‌ آیا ایران در جهت واکنش شدید به دولت امریکا گام برخواهد داشت؟ اگر این‌گونه باشد، شرایط برای هر دو کشور سخت خواهد شد و دولت ترامپ هم در سطح بین‌المللی و هم در سطح داخلی (که در آن درگیر در کارزار انتخاباتی است) دچار بحرانی جدّی خواهد گشت.

🔻لذا ممکن است برای کسب مشروعیت و وجاهت در داخل، اقدام به مخاطرات جدید بکند و منطقه بیش از پیش به آشوب کشیده شود.

🔻امیدوارایم روابط بین دو کشور بیش از پیش به تنش کشیده نشود و تصمیمات خردمندانه‌ای گرفته شود که هم به اعتبار ایران لطمه‌ای نخورد و هم خاورمیانه از افتادن در گرداب جنگی جدید مصون بماند!

حسن محدثی گیلوایی
13 دی 1398
@NewHasanMohaddesi


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
♦️زنده‌گی‌ای که از جوانان دریغ شده
✍️دکتر #حسن_محدثی گیلوایی

نمی‌دانم بنویسم یا ننویسم. نمی‌دانم چه بگویم؟! بنویسم و همه را ناراحت کنم یا در درون خوداَم زار بزنم؟!

چند روز است که شنیده‌ام یکی از به‌ترین و محجوب‌ترین و باشخصیت‌ترین و باسوادترین دانش‌جویان‌ام خوداَش را کشته. قامت رعنا و ریش‌های طلایی و چشمان‌ محجوب‌اش جلوی چشمان من است. باوراَم نمی‌شود. رساله‌ی کارشناسی ارشداَش را زیر نظر دکتر سراج‌زاده و من نوشته است؛ کاری خواندنی و جذّاب. بارها به کاراَش ارجاع داده‌ام.

بعد از فارغ‌التحصیلی رفت سربازی و دنبال کار بود. چند بار او را به دوستانی برای کار موقت معرفی کردم. اما این چاره‌ی کار نبود.

فهم و قلم‌اش ستودنی بود. از او خواسته بودم برای کتاب دین و شادی، درباره‌ی عزاداری در قوم لک بنویسد و نوشت و منتشر شد. اما حالا نوشته‌ی او جلوی چشم من است و من عزادار او هستم.

اگر ننویسم بی‌غیرتی است و اگر بنویسم غم‌پراکنی است. هنوز باوراَم نمی‌شود. کاش دروغ باشد! چند روز است به تلفن‌اش زنگ می‌زنم تا بل‌که بشنوم دروغ است؛ اما تلفن او اِشغال است و صدای او شنیده نمی‌شود!

جوانان عزیز کاش دیگر به دانش‌گاه نیایید! مستقیم بروید سر کار. ما در برابر شما سرشکسته‌‌ایم. ما نتوانستیم شما را به زنده‌گی امیدوار کنیم. از دست ما کاری برنمی‌آمد و نمی‌آید. دستان‌ ما بسته است. نمی‌توانیم برای شما کاری بکنیم و شور زنده‌گی در جان‌تان بدمیم. ما بی‌عرضه‌ایم. فقط بلدیم بنویسیم و حرف بزنیم، اما کلمات ما جان ندارند. شور زنده‌گی ندارند. دردهای شما را درمان نمی‌کنند.

2 اسفند 1398
@NewHasanMohaddesi

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔴 آیا #انجمن_جامعه‌شناسی_ایران در حال تبدیل شدن به اداره‌ای دولتی است؟

✍️ دکتر #حسن_محدثی گیلوایی

🔻 در حالی‌که بخش قابل توجهی از جمعیت کشور تحت انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی قرار دارد و این همه ناشی از انواع ناکارآمدی حکومت است، انجمن جامعه‌شناسی ایران در مسائل داخلی به ارسال نامه‌های محافظه‌کارانه و غیرانتقادی به مقامات بسنده می‌کند.

🔻 اما از سوی دیگر اقدام به ارسال نامه‌ی انتقادی به انجمن‌های بین‌المللی و جهانی جامعه‌شناسی برای رفع تحریم‌ها می‌نماید، بدون این‌که سیاست‌های تحریم‌زای حکومت را مورد نقد قرار دهد!

🔻 نگرانی‌ای که هم‌اکنون میان جامعه‌شناسان ایرانی در اثر این نوع عمل‌کرد انجمن جامعه‌شناسی ایران پدید آمده است و این از نظر من نگرانی به‌حقی است این است که آیا انجمن جامعه‌شناسی در اثر محافظه‌کاری فزاینده در حال تبدیل شدن به اداره‌ای دولتی است؟

🔻 اگر این‌گونه نیست، چرا انجمن جامعه‌شناسی ایران در نامه‌پراکنی‌های اخیر، هم‌چون شعبه‌ای از وزارت خارجه عمل کرده است؟ و حتا اشاره‌ای ملایم نیز به سیاست‌های تحریم‌زای حکومت نکرده است. این در حالی است که همه می‌دانیم این‌گونه سیاست‌های تحریم‌زای حکومت چه فشار اقتصادی کمرشکنی بر مردم ایران و خانواده‌های ایرانی، به‌ویژه طبقات محروم و آسیب‌پذیر، وارد کرده است.

🔻 کسانی‌که از موفقیت انجمن جامعه‌شناسی ایران در نامه‌پراکنی‌های اخیر سخن گفته‌اند و نیز مدیران انجمن جامعه‌شناسی ایران، لازم است به این نگرانی پاسخ دهند.

🔻 به‌راستی آیا حفظ انجمن به هر ترتیبی موجه است؟ آیا انجمنی که در حال تبدیل شدن به اداره‌ای دولتی است، از نظر اعضای آن، انجمنی مطلوب است؟

@NewHasanMohaddesi

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃عدم تمایز نقد کانتی و نقد هگلی-مارکسی توسط مترجم نامی فلسفه
✍️ دکتر #حسن_محدثی

بحث از دو خاطره‌ی نامطلوب از آثار دریابندری شروع شد. تاکید من این بود که مترجم و متفکر متمایز اند و تجلیل از ترجمه‌های کسی، نیازمند دانش فنی و مقابله‌ی متن ترجمه شده با متن اصلی است. تمرکز من بر این بود که به تجلیل بسنده نکنیم و نقد را با آن هم‌راه نماییم. اینک نقدی بر یکی از مقدمه‌های مترجم نامی عزت‌الله فولادوند تقدیم می‌شود.

از متن:
در معنای هگلی-مارکسی نقد، نقد فرآيند آزادشدن از زنجيرهايی است که سوژه را در قلمروی فراسوژه‌ای (قلمرو تاريخ) به بند کشيده‌اند. نزد هگل و مارکس نقد نفی امر متعين است. مثلا هگل می‌گويد: برده در رابطه‌اش با خدايگان و از درون امکانات موجود در همين رابطه به “فراسوي شرايط فعلي موجوديت خود رشد می‌کند” (کانرتون 1385: 17)...

متن کامل را در جستارها بخوانید:
https://jostarha.com/bh9j

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃زیر پوست یک اتفاق: تحول در باورهای آزمون‌گریز دینی
💢تاثیر کرونا بر تغییر الگوی رفتاری و زیستی ما
✍️ دکتر #حسن_محدثی

💬باورهای دینی را به نوعی می‌توان به سه دسته «باورهای آزمون‌ناپذیر»، «باورهای آزمون‌پذیر» و «باورهای آزمون‌گریز» تقسیم کرد. اکثر، باورهای دینی در تمام دنیا «آزمون‌ناپذیر» هستند؛ یعنی در این دنیا نمی‌توان آنها را مورد آزمون قرار داد؛ اینگونه باورها اغلب در زمان فجایع در جایگاه خود باقی می‎مانند.

🔸در شرایط بحرانی، سطوح تحولات متفاوت است؛ گاه فجایع «طبیعی» هستند و گاهی «اجتماعی»؛ اما اغلب فجایع در هر دو سطح اتفاق میافتند و در واقع از یک سطح به سطح دیگر هم سرایت میکنند؛ به عنوان مثال بیماریهای اپیدمی، ضمن اینکه یک ریشه طبیعی دارند، از طریق فرهنگ و نوع روابط اجتماعی در یک جامعه بسط و گسترش پیدا می‌کنند،

🔸قحطی‌ها که علیرغم داشتن جنبه‌های طبیعی، ابعاد اجتماعی نیز پیدا خواهند کرد. بنابراین، فجایع در بردارنده یک «بعد طبیعی» و یک «بعد اجتماعی» هستند و وقتی رخ می‌دهند بطور معمول اشکالی از تأثیرات را پدید می‌آورند.

متن کامل را در جستارها بخوانید:
🔗 https://bit.ly/36kvmZZ

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 تمدن آینده، تمدن ضدویروس
✍️ دکتر #حسن_محدثی

این وضعیت برای متفکران علوم انسانی الهام‌بخش چیست؟ اگر میکروارگانیسم‌ها بزرگ‌ترین دشمن تمدن مدرن باشند، جهت‌گیری جهانی می‌بایست به کدام سو تنظیم شود؟ و سیاست‌های تمدنی، فنی، اقتصادی، و علمی بر اساس کدام اهداف می‌بایست بازتنظیم گردند؟ ایده‌ای که از دل تجربه‌ی زیستن در عصر کرونایی به ذهن من می‌رسد این است که تمدن مدرن اگر بخواهد بماند و بپاید، می‌بایست در مسیر جدیدی پیش رود و به‌تدریج در این مسیر تازه بازسازی گردد....

📑 متن کامل را در جستارها بخوانید:
🔗 jostarha.com/zgd7



📃 تاریخ انسان، تاریخ دلدادگی است
✍️ #سعید_کشاورزی

دلدادگی را می‌توان یگانه راه انسان برای فرار از وحشت روبرو شدن با طبیعت قلمداد کرد. خدایان آب و آتش قدیم، پناهگاه انسان‌ها در برابر ترس تنهایی در برابر وحشت از طبیعت بوده‌اند. به معنای دیگر، دلدادگی، حکایت‌گر رابطه میان ضعفا با صاحبان قدرت است. دلدادگی تفویض فهم یگانه‌ی انسان از طبیعت به شناختی وهم‌گون و غیرواقعی از طبیعت است. اسطوره‌ها و طبیعت خود را به شکل‌های جذابی بازنمایی کرده‌اند، بازنمایی‌ای که در متن خود حاوی یک پوچی سهمگین است....

📑 متن کامل را در جستارها بخوانید:
🔗 https://jostarha.com/cz6a



📃 خطوط مغشوش خِرَد و جنون؛ نگاهی به فیلم «دیوانه»
✍️ #احسان_عزیزی

استیون سودربرگ در فیلم «دیوانه» به‌شکلی هوشمندانه «جامعه‌ی نظارتی‌» که سوژه‌ها را در تمامی نقاط تحت نظر دارد به تصویر کشیده است. او به ما نشان می‌دهد که خطوط و دسته‌بندی‌های جامعه مدرن تا چه حد می‌تواند بی‌اعتبار یا دروغین باشد. سودربرگ کاملاً عریان و تمثیل وار نشان می‌دهد که خطوط و دسته‌بندی‌های جامعه مدرن از عقل، عقلانیت، خرد از یک سو و جنون و دیوانگی از سوی دیگر تا چه حد می‌تواند بی‌اعتبار یا دروغین باشد....

متن کامل را در جستارها بخوانید:
https://jostarha.com/y9uf

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃علوم انسانی یا تعصبات کلی‌گویانه‌ی شخصی؟!
✍️ دکتر #حسن_محدثی گیلوایی

🔻متونی مثل نوشته‌های خانم ثریا راستین که متاسفانه در ایران به‌وفور دیده می‌شود و به نام انسان‌شناس، جامعه‌شناس، یا روان‌شناس منتشر می‌شود، در حقیقت مضحکه‌ی علوم انسانی است.

🔻این‌گونه متون، مضحکه‌ی علوم انسانی‌اند زیرا درباره‌ی پدیده‌ای اجتماعی و رخ‌دادی مشخص سخن می‌گویند اما به جای ارجاع به داده‌ها و شواهد میدانی آکنده از گزاره‌هایی کلی‌ و آغشته به تعصبات شخصی‌اند.

🔻اهالی علوم انسانی در ایران تا چه زمانی می‌خواهند کلی‌گویی کنند؟ چه‌وقت خواهند آموخت درباره‌ی پدیده‌های اجتماعی مستند و مبتنی بر شواهد سخن بگویند و دست از کلی‌گویی و ارزیابی‌های شخصی بردارند؟

🔻در دانش‌گاه‌های ما چه تعریفی از علم وجود دارد؟ علوم انسانی را چه‌طور آموزش می‌دهند که از دل این آموزش این همه کلی‌گویی و این همه اظهارات تعصب‌آمیز شخصی درمی‌آید؟

🔻شما چه‌گونه انسان‌شناسی هستی که هنوز درنیافته‌ای که برای بحث از یک پدیده‌ی اجتماعی باید به زمینه‌ی اجتماعی مربوطه مراجعه کنی؟! مگر نیاموخته‌‌ای که انسان‌شناس می‌بایست بر اساس داده‌های مربوط به پهنه‌ی اجتماعی سخن بگوید؟ چرا انسان‌شناسی را "مفتضح" می‌کنی؟

🔻یعنی شما فکر می‌کنی با تعبیر "بزرگ‌داشت مفتضحانه‌ی عشق" فرضیه‌ی رقیب را رد کرده‌ای؟! به همین ساده‌گی و همین‌قدر آبکی؟!

🔻لااقل حرمت رشته‌ی علمی خود را نگه دارید! لااقل حرمت علوم انسانی را نگه دارید و مطالب متعصبانه‌‌ی "مفتضح"تان را با امضای انسان‌شناس و جامعه‌شناس و روان‌شناس منتشر نکنید!


@NewHasanMohaddesi

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃عشق به‌مثابه امر اروتیک
دکتر #حسن_محدثی

🔻یکی از دوستان عزیز پرسیده است: "منظور شما از «عشق (به‌معنای امر اروتیک و نه چیزی دیگر)» چیست؟"

🔻در فرهنگ ایرانی، واژه‌ی "عشق" به‌صورت افسار گسیخته در باب امور بسیار مختلفی به کار می‌رود. معمولاً در زبان فارسی هرگاه که "دوست داشتن زیاد چیزی هم‌راه با شور و اشتیاق" تجربه شود، آن را عشق به آن چیز می‌گویند: مثلاً عشق مادر به فرزند، عشق به طبیعت، عشق به گل، عشق به قورمه‌سبزی!

🔻روان‌شناسان هم البته به این آشوب در باب مفهوم عشق بسیار دامن زده‌اند.

🔻در بحث دانش‌پژوهانه، نمی‌توانیم این‌گونه افسارگسیخته از واژه‌ها استفاده کنیم و ضرورت دارد معنای هر واژه‌ را مشخّص کنیم و آن‌ها را به صورت دقیق مورد استفاده قرار دهیم.

🔻وقتی درباره‌ی عشق سخن می‌گوییم، لازم است معنای آن را مشخص کنیم و تعریف دقیقی از آن ارائه نماییم.

🔻عنصر اساسی امر اروتیک در نظر من میل به یگانه‌گی تنانه است. عشق در معنای امر اروتیک، مستلزم میل عمیق و اشتیاق پرشور دو تن (هر که می‌خواهند باشند؛ فارغ از جنسیّت) برای یگانه شدن است. لذا تماس جسمانی در عشق به این معنا، اهمیت بسیار زیادی دارد و تمنای وصال جسمانی در عشق تمنّایی اساسی و بنیادی است و چنان‌چه به این تمنّا پاسخ داده نشود، عاشق و معشوق روزگاری دردمندانه را سپری خواهند کرد و طوفان‌های درد بر وجودشان تازیانه‌های جان‌کاه خواهند نواخت.

🔻بنیادی‌ترین ریشه‌ها‌ی این تمنّا و این میل برای یگانه شدن، از نظر من امری وجودی (اگزیستنسیل) است برای غربت‌زدایی از حیات انسان. اما دریغ و صد دریغ که در انتهای این یگانه‌شدن تنانه، باز هم آدم درمی‌یابد که حجم غربت او کم و بیش پابرجا مانده است.

🔻اگر معشوق چنان شایسته و لایق و پرورده باشد که بتواند با حضوراَش از آدمی تا حدّی (فقط تا حدّی) غربت‌زدایی کند، آن‌گاه می‌توان گفت عاشقی‌ای از این‌گونه، کام‌یابی‌ای کام‌یابانه است.

🔻کام‌یابیِ کام‌یابانه، انتهای عاشقی است!

🔻باری، من وقتی از عشق سخن می‌گویم، فقط به همین معناست؛ به معنای دربردارنده‌ی امری اروتیک و ناظر به تمنّایی برای یگانه شدن دو جسم انسانی.

🔻به‌منظور پیش‌گیری از استنباط نادرست از سخنان‌ام، اضافه می‌کنم که عشق شامل امری اروتیک است؛ نه این‌که فقط در آن خلاصه شود.

@NewHasanMohaddesi


🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 خشونت فرهنگی درباره‌ی شخصیت‌های فرهنگی: نقدی به سخنان استاد ملکیان
✍️ در گفتگو با دکتر #حسن_محدثی


📌چندی پیش مصطفی ملکیان در مصاحبه‌ای درباره دکتر علی شریعتی او را یک خطیب دانست تا یک مدرس. او در سخنانی گفت: «شما وقتی به سخنرانی دکتر علی شریعتی گوش می‌کنید، خیلی احساسات و عواطف و هیجانات دارید، غلیان پیدا می‌کنید. می‌گویید حق با اوست، آفرین و هورا… اما وقتی سخنرانی‌اش تمام شد، اگر کسی از شما بپرسد که عصاره‌ی سخنرانی دکتر شریعتی چه بود، آن گاه می‌بینید مثل ماهی که از چنگ‌تان می‌گریزد، چیزی در مشت ندارید. نمی‌توانید مثلا بگوید سخنرانی یک مقدمه داشت، سه تا ذی‌المقدمه داشت، یک مدعا و دو تا دلیل داشت. چون خطیب بود. از خطه‌ی خراسان بود و در آن خطه سخنرانان قهار داشتیم. مثل فخرالدین حجازی. “هیاهو بر سر هیچ”. خدا رحمت‌اش کند اما هر وقت به ایشان فکر می‌کنم یاد گفته‌ی شکسپیر می‌افتم که “هیاهو بر سر هیچ.”»

این سخنان موجب شد تا در سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی حسن محدثی‌گیلوایی استاد دانشگاه و جامعه‌شناس در یادداشتی با عنوان «خطیبی چون توام آرزوست» به نقد سخنان ملکیان بپردازد. او اکنون در گفت‌وگوی تفصیلی‌تر سخنان خود را بسط داده است.


از متن: استاد ملکیان برای آنکه عوامل اقبال کم‌نظیر مردم به اندیشه‌ها و شخصیت دکتر شریعتی را بررسی کنند مجموعه‌ای از موارد را مطرح کرده بودند.... من تصور می‌کنم که در جامعه‌ ما اَشکالی از خشونت فرهنگی وجود دارد که باید آن را به‌طور جدی مورد بررسی قرار داد. من در گفتار استاد ملکیان نیز اَشکالی از خشونت فرهنگی را می‌بینم و مصادیق‌اش را بیان می‌کنم و توضیح می‌دهم.

خشونت فرهنگی، خشونتی است که ریشه در عناصر فرهنگی ما دارد و به نوع نگرش، اعتقادات و باورها و رفتارهای ما مربوط می‌شود که از دل آن اَشکالی از خشونت بیرون می‌آید.

متن کامل را در سایت جستارها بخوانید:
https://jostarha.com/0lty

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃جهان توهمی‌ی اصلاح‌طلبانه!

✍️
#حسن_محدثی گیلوایی
۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۰

🔻مدت‌ها است که در باره‌ی امور سیاسی چیزی ننوشته‌ام، چون درک‌ام این بود که وقت تلف کردن است. البته، محذوریت‌هایی هم وجود داشت و دارد.

🔻الآن هم تمایلی به این کار ندارم، اما با خوداَم گفتم که یک‌بار که اشکالی ندارد. بگذار کمی وقت‌مان را به بطالت بگذرانیم!

🔻بیست و چهار سال (از خرداد ۱۳۷۶ تا خرداد ۱۴۰۰) است که اصلاح‌طلبان یک جهان توهمی و خیالی برای ایرانیان می‌سازند تا از مردم رای بگیرند. می‌کوشند به آن‌ها وعده‌های گران بفروشند، اما هزینه‌ی لازم را ندهند و بدین ترتیب، در قدرت شریک بشوند.

🔻آنان در تمام این ۲۴ سال یک افق خیالی ترسیم کرده‌اند تا مردم را تحت تاثیر قرار بدهند. اما دست‌کم بعد از بیست سال برای بخش قابل توجهی از مردم آشکار شد که آنان عرضه‌ی ایجاد تحول و تحقق وعده‌های‌شان را ندارند.

🔻ان‌ها همیشه وقت انتخابات یک دو قطبی کاذب ساخته‌اند تا اصول‌گرایان را اهریمنی و مخرب نشان دهند و از این طریق خود د قدرت شریک شوند و بخشی از شبکه‌های فاسد و رانتی موجود را بسازند.

🔻هر بار به ما گفتند که باید بین بد بدتر انتخاب کنیم چون "بدتر" اهریمنی است! اما حتا زمانی که دو قوه (مجلس و مجریه) را در اختیار داشتند، کاری از پیش نبردند و سیدمحمد خاتمی رییس جمهور را فردی تشریفاتی و بی‌اختیار معرفی کرد!

🔻حالا هم آنان در حال ساختن دو قطبی کاذب همیشه‌گی هستند و باز هم در حال در حال ساختن "افق توهمی" اند.

🔻به نوشته‌ی هم‌کار گرامی ما در دانش‌گاه تهران دکتر حمیدرضا جلایی‌پور بنگرید:


🔹🔹"با این همه در افق نزدیک، روزنه‌هایی پیش چشم ما است. به نظر می‌رسد تحریم‌شکنی و واکسیناسیون در راه است؛ حاکمیت در انتخابات ۱۴۰۰ به دنبال حکومت نظامیان نیست؛ حاکمیت و جامعه مدنی گویی هر دو می‌دانند راه‌حل آسانی برای حل مشکلات کشور در دسترس نیست.

پس از انتخابات خرداد ۱۴۰۰ ما به دولتی «با ظرفیت بالا و توانا» و جامعه مدنی «زنده» نیاز داریم که جامعه را از وضعیت زخمی‌شده ۹۸ و تورم و رکود مزمن (سی و پنج میلیون فقیر) و بحران سیاست خارجی بیرون بیاورد.

به نظر من پس از دو سال «جبهه اصلاح‌طلبان» خود را برای تقویت افق فوق آماده کرده است" (جلایی‌پور، ۱۴۰۰، کانال تلگرامی).🔹🔹

🔻این همانا تداوم برساخت سیاسی‌ی افق توهمی اصلاح‌طلبانه است. من گاهی از همت بالای اصلاح‌طلبان در این افق‌سازی جعلی دچار شگفتی می‌شوم!

🔻فکر می‌کنم که اگرچه این کار برای مردم دست‌آوردی نداشته، دست‌کم راه‌برد مفیدی در این ۲۴ سال برای اصلاح‌طلبان بوده. و الا این همه انگیزه برای برساخت سیاسی‌ی افق جعلی توجیه دیگری ندارد.

🔻اصلاح‌طلبان موجود از افق‌گشایی در پهنه‌ی سیاست ایران ناتوان بوده‌اند، اما در افق‌سازی‌ی توهمی دستان توانایی دارند.

@NewHasanMohaddesi

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
♦️افسانه‌ی خانواده‌ی مقدس و عدم درک خانواده

✍️ #حسن_محدثی_گیلوایی


درخواست یک مخاطب محترم:

🔹«سلام و عرض ادب
از دکتر محدثی عاجزانه خواهش دارم که درباره عواقب اجتماعی و جامعه‌شناسی قتل بابک خرمدین بپردازد...»🔹


پاسخ محدثی:‌

🔻قتل کارگردان و هنرمند شناخته شده بابک خرمدین به دست والدین‌اش، موجی از بحث‌ها و اظهار نظرها و بیان انواع شگفتی‌ها و انواع آسمان و ریسمان بافتن‌ها را پدید آورده است. از کوچک و بزرگ و خرد و کلان و کارشناس و کارناشناس اظهار شگفتی و عجز در تحلیل می‌کنند و به انواع نظریه‌های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و بحث‌ها و اندیشه‌ها و مفاهیم دینی متوسل می‌شوند تا این پدیده‌ی ظاهراً غیرقابل فهم را توضیح دهند و تبیین کنند.

🔻اما در نظر من این واکنش‌ها ضمن این‌که عادی است، ناخودآگاه خنده‌دار می‌آید. هر چه در این باره به‌دست‌ام می‌رسد می‌خوانم و ناخواسته پوزخند می‌زنم.

🔻من می‌فهمم آن‌چه ما را دچار وحشت می‌کند، خنده‌دار نیست. آن‌چه تبیین می‌طلبد و در تبیین آن عاجز شده‌اند و هر کسی چیزی می‌گوید و تلاشی می‌کند تا امر تبیین‌نشده و توضیح داده نشده‌ی وحشت‌آور را به‌نحوی توضیح دهد و تبیین کند و از شدت دهشت‌ناکی آن بکاهد، خنده‌دار نیست. اما دست خودام نیست. پوزخند رهایم نمی‌کند.

🔻چرا ناخواسته پوزخند می‌زنم؟‌ زیرا بارها گفته‌ام و نوشته‌ام که خانواده، مقدس نیست. خانواده از قضا جایی است که بدترین جنایت‌ها می‌تواند در آن‌جا رخ دهد. خانواده جای امن و گرم و راحتی نیست. طلاق شوم نیست بل‌که گاهی ضروری است و راهی عقلانی است برای قطع رابطه‌های مشکل‌دار.

🔻این مدعاها و نظایر آن محصول ده سال پژوهش در حوزه‌ی جامعه‌شناسی‌ی خانواده بود. اما واکنش‌ها چه بود؟

- برخی سخنان مرا به سخره گرفتند،

- برخی گفتند محدثی ضد خانواده است،

- برخی این‌جا و آن‌جا مؤاخذه‌ام کردند،

- برخی اتهام زدند،

- برخی گفتند مشکل شخصی دارد.

🔻حالا بعد از این ماجرا می‌گویند علوم انسانی در تحلیل این پدیده ناتوان است! پوزخند رهایم نمی‌کند.

https://tttttt.me/NewHasanMohaddesi/6132

🔻گرفتار شدن در زندان اعتقادات مشکلی بس بزرگ است. بدترین زندان، زندان اعتقادی است. من زندانی از این بدتر برای آدمی نمی‌شناسم. این مدعا محصول چند دهه زنده‌گی است.

🔻پوزخند رهایم نمی‌کند. علوم انسانی برای کسانی که در زندان اعتقادی به‌سر می‌برند، نمی‌تواند کاری بکند.

🔻اگر چیزی وجود داشته باشد که قابل فهم نیست، آن همانا اصرار شما در تداوم اقامت در زندان اعتقادی است (اما آن نیز قابل فهم است).


@NewHasanMohaddesi


🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃تزویر سیستماتیک: چرا زنده‌گی‌ی خصوصی‌ی مقامات ما خصوصی نیست؟!

✍️
#حسن_محدثی‌ گیلوایی

🔻تزویر یا ریاکاری می‌تواند فردی، گروهی، یا ساختاری باشد. در نظام‌های ایده‌ئولوژیک که یک نظام ارزشی از بالا به پایین تبلیغ و گاه تحمیل می‌شود و حکومت خود را متولی‌ی تحقق ارزش‌های خاصی معرفی می‌کند و نظارتی سراسربینانه را برپایه‌ی آن ارزش‌ها بر جامعه و بر مردم اِعمال می‌کند، تزویر سیستماتیک امکان تحقق می‌یابد؛ چه در دوره‌ی حکومت امیر مبارز الدین محمد در عصر خواجه حافظ شیرازی باشد، چه در شوروی‌ی کمونیستی یا چین مائوئیستی یا نظام جمهوری‌ی اسلامی.

🔻تزویر سیستماتیک در نظام سیاسی‌ی مدعی‌ی حقوق بشر و دموکراسی هم می‌تواند تحقق پیدا کند، آن‌جا که مثلاً حکومت امریکا از یک سو خود را مدعی و متولی‌ی این ارزش‌ها در جهان معرفی می‌کند؛ اما به‌خاطر منافع مادی، چشم بر انواع جنایات علیه بشر می‌بندد یا چشم بر کودتای امثال ژنرال پینوشه علیه حکومت انقلابی و مردمی‌ی آلنده و کودتای ژنرال سیسی علیه دولت دموکراتیک مرسی در مصر می‌بندد.

🔻فقط در این سیستم‌های سیاسی‌ی غربی‌ یک نکته‌ی توجیه کننده‌ی داخلی هست که البته برای بیرونیان غیرقابل قبول است، اما می‌تواند بخشی از مردم کشور را دست‌کم قانع کند و آن این‌ است که مثلاً دولت‌مرد امریکایی می‌تواند به مردم خود بگوید که میان دو معیار سیاست خارجی‌ی ما تضاد و تصادم رخ داده است: منافع ملی‌ی ما با ارزش‌های ملی‌ی ما تصادم کرده و ما منافع ملی را ترجیح داده‌ایم.

🔻اما در هر دو مورد ما با اَشکالی از تزویر سیستماتیک مواجه‌ایم. در مورد نخست این نوع تزویر سیستماتیک همه‌جانبه است، چون حکومت مروج نوع خاصی از شیوه‌ی زنده‌گی در سراسر جامعه است و حتا در زنده‌گی‌ی خصوصی‌ی مردم نیز دخالت می‌کند و چه بسا چیزی به نام عرصه‌ی خصوصی را هم به‌رسمیت نمی‌شناسد.

🔻بر این اساس می‌توان گفت که تزویر سیستماتیک از ساز و کارهای درون سیستم و از دل ساختارهای آن برمی‌خیزد. این‌جا دیگر افراد یا گروه‌ها و سازمان‌ها تزویر نمی‌کنند. ویژه‌گی‌های ساختار سیاسی است که زاینده‌ی تزویر است.

🔻لاجرم در چنین سیستم‌هایی اصلاً زنده‌گی‌ی خصوصی چندان به‌رسمیت شناخته نمی‌شود. زیستن و بودن من و شما را سیستم تعیین می‌کند.

🔻حالا سیاست‌مداران و دولت‌مردانی که زنده‌‌گی خصوصی‌ی مردم را نفی می‌کنند، چه‌طور می‌توانند خود زنده‌گی‌ی خصوصی داشته باشند؟

🔻بدین ترتیب، آنان در دامی که خود ساخته و در کل جامعه پهن کرده‌اند، گرفتار می‌شوند. آن‌ها بر اساس ایده‌ئولوژی‌ای به قدرت رسیده‌اند که نافی‌ی زنده‌گی‌ی خصوصی‌ی مردم بوده است. حالا چه‌طور می‌توانند خود زنده‌گی‌ی خصوصی داشته باشند؟!

🔻آن‌ها با شعارهایی به قدرت رسیده‌اند و حالا حتما باید خود بدان‌ها ملتزم باشند. این مسؤولیت بس دشواری است. چه بسا اعضای خانواده‌ات از تو آقا یا خانم دولت‌مرد اطاعت نکند و تو ناگزیری آنان را از زنده‌گی‌ی خود بیرون کنی.

🔻لاجرم زنده‌گی‌ی خصوصی‌ی چنین دولت‌مردانی می‌شود موضوع بحث و گفت‌وگو و نظارت مردمی که زنده‌گی‌ی خصوصی‌شان نفی شده است یا زنده‌گی‌شان توسط ارزش‌هایی به گروگان گرفته شده که از بالا به مردم تحمیل شده‌اند.

🔻کسی که با شعار برابری و عدالت به قدرت رسیده و با این‌گونه شعارها توانسته جایی در مناسبات قدرت کسب کند و خود را خودی معرفی کرده و دیگران را بر اساس میزان تعهد به آن‌ها -درست یا غلط- داوری کرده، حالا مگر می‌تواند خود و خانواده‌اش از چنین داوری‌ای بگریزد؟!

🔻پس این‌جا است که هر گونه عدول از این گونه‌ ارزش‌های تبلیغ شده توسط خود دولت‌مرد یا اعضای خانواده‌اش، بلادرنگ رنگ و معنای تزویر و ریاکاری به خود می‌گیرد و این تزویر البته، تزویر سیستماتیک است.

🔻بدین ترتیب، دولت‌مردان از همان نردبانی که به بالا رفته‌اند، سقوط می‌کنند. حتا اگر با چنگ زدن به انواع مناسبات قدرت در قدرت بمانند، از نظر اجتماعی و سیاسی اعتبارزدایی می‌شوند.

🔻این‌جا است که می‌بایست به دولت‌مرد و سیاست‌مدار گفت که اگر می‌خواهی زنده‌گی‌ی خصوصی‌ خود و خانواده‌ات محترم شمرده شود، زنده‌گی‌ی خصوصی‌ی مردم را محترم بشمار! اگر می‌خواهی ثروت‌مند و مرفه زیست کنی، نه شعار ساده‌زیستی بده و نه مردم را به فلاکت بیانداز! اگر می‌خواهی آزاد و به شیوه‌ی دل‌خواه زیست کنی، آزادی‌ی زیست و انتخاب مردم را به‌رسمیت بشناس! در غیر این صورت، خود تو و یکایک اعضای خانواده‌ات نیز مطابق معیارهایی که تبلیغ کرده‌ای، داوری خواهید شد و اگر خود بدان‌ها ملتزم نباشی، مزوّر معرفی خواهی شد.

🔻این را هم اضافه کنم که یکی از پی‌آمدهای این‌گونه سیستم‌ها این است که نمایش ایمان و اخلاق و التزام به ایده‌ئولوژی‌ی مسلط و حاکم، سکه‌ی رایج می‌شود و زیست منافقانه رواج می‌یابد.

@NewHasanMohaddesi

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 دکتر #حسن_محدثی، جامعه‌شناس، درباره تحولات ایران: «اگر قصد مهاجرت یا خودکشی دارید، یکی دو سال صبر کنید. ایران شاهد تحولات بزرگی خواهد بود.»

🔸این جامعه‌شناس در بخش‌های دیگری از صحبت‌های خود، با اشاره به #اعتراض_سراسری می‌گوید این نخستین جنبش در تمام تاریخ ایران است که از دین تغذیه نمیکند.

@NewHasanMohaddesi

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY