📝 #جامعهشناسی_سیاسی #گیدنز :
در ویراست هفتم یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است.
🆔 @IranSociology 👇
در ویراست هفتم یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است.
🆔 @IranSociology 👇
📝 #جامعهشناسی_سیاسی #گیدنز در ویراست هفتم کتاب #جامعهشناسی
@IranSociology
یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است. ویراست هفتمِ این کتاب در سال 2013 منتشر شد و ترجمۀ آن به فارسی توسط هوشنگ نایبی در روزهای اخیر در دسترس است. گیدنز در این فصل با توجه به چرخشی که در تمرکز حوزۀ جامعه شناسی سیاسی رخ داده است تحلیلهای خود را ارائه میدهد؛ یعنی چرخش از تمرکز بر دولت-ملتها در جامعه شناسی سیاسیِ کلاسیک به توجه به فرایندهای جهانی شدن و تمرکز بر عرصۀ سیاست فرهنگی در سطح جهانی در جامعه شناسی سیاسی جدید.
گیدنز تحولات کشورهای خاورمیانه را تحلیل میکند و معتقد است امروز مفاهیم «قدرت» و «عرصۀ سیاسی» تعاریف جدیدی پیدا کردهاند و دو نظام سیاسی اصلی «دموکراتیک» و «اقتدارطلب» را از هم تفکیک میکند؛ به تعبیر گیدنز در بخش اعظم قرن بیستم بخش بزرگی از مردم جهان در نظام سیاسی کمونیستی یا سوسیالیستی زندگی میکردند اما پس از وقایع بزرگ 1989 رژیمهای کمونیستی یکی پس از دیگری سقوط کردند و بعد از آن نوبت به سقوط نظامهای سیاسی اقتدارطلب رسید، عراق با سقوط صدام حسین به سوی دموکراسی گام برداشت، برمه با آزادی آنگ سان سوچی تا حد زیادی تغییر کرد، قذافی در لیبی سقوط کرد، تونس، مصر، بحرین و سوریه ناآرام شدند و پایههای نظامهای اقتدارطلب سست شد، افغانستان پس از سرکوب طالبان صاحب یک نوع دموکراسیِ نوپا شد، حکومت کمونیسم چین با فشار شدید برای دموکراسی رو به رو است و این روندِ «جهانی شدنِ #دموکراسی» به سرعت در سراسر جهان ادامه دارد.
گیدنز در تبیین گسترش دموکراسی در جهان معتقد است مراودۀ فرهنگی فزایندۀ ملتها، فشار سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و اتحادیۀ اروپا، گسترش سرمایهداری و به تبع آن گسترش شرکتهای فراملی که معامله با حکومتهای دموکراتیک را به دلیل ثبات بیشتر آن نوع نظام سیاسی، سودآورتر از معامله با دیکتاتورها میدانند، را دلایل گسترش دموکراسی در جهان میداند اما آنها کافی نمیداند.
گیدنز در ادامه چالشهای دموکراسی در جهان را ارزیابی میکند و کاهش شرکت کنندگان در انتخابات را یکی از نشانههای ناخرسندی از نظامهای دموکراتیک میداند او در تبیین ناخرسندی مردم از حکومتهای دموکراتیک یا عدم اشتیاق مردم به مشارکت سیاسی معتقد است که اعتماد مردم به سیاستمداران کاهش یافته است، ارزشهای سیاسی نزد افراد جای خود را به ارزشهای فرامادی دادهاند و حملۀ گازانبری جهانی شدن و محلی شدن باعث کاهش اشتیاق مردم برای مشارکت در سیاست شده است.
گیدنز جنبش های اجتماعی جدید را از چهار جهت متفاوت با جنبشهای اجتماعی قدیم میداند؛ اول جنبشهای اجتماعی جدید موضوعات جدید دارند مثل وضع محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات (میل به سمت مسائل فرامادی دارد)؛ دوم جنبشهای اجتماعی جدید شکل سازمانی جدید دارند و بیشتر به شبکۀ بی در و پیکری از مردم –با پرهیزِ آگاهانه از شکل رسمی- میمانند، ستاد فرماندهی ندارند و چندمرکزی را ترجیح میدهند؛ سوم جنبشهای اجتماعی جدید از اقدامات اعتراضی گوناگون سود میجویند مانند مذاکرات سیاسی، تحصن، جشنواره، اقدامات صلحآمیز و استفاده از رسانههای جدید؛ چهارم جنبشهای اجتماعی جدید حامیان اجتماعی جدید دارند، یعنی محدود به کارگران و دانشجویان نیست بلکه یک طبقۀ متوسط جدید از مردم این جنبشهای را حمایت و همراهی میکنند.
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
.
@IranSociology
یکی از مباحث مربوط به حوزه جامعهشناسی سیاسی، اخیرا در فصل بیست و دوم از ویراست هفتمِ کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز منتشر شده است. ویراست هفتمِ این کتاب در سال 2013 منتشر شد و ترجمۀ آن به فارسی توسط هوشنگ نایبی در روزهای اخیر در دسترس است. گیدنز در این فصل با توجه به چرخشی که در تمرکز حوزۀ جامعه شناسی سیاسی رخ داده است تحلیلهای خود را ارائه میدهد؛ یعنی چرخش از تمرکز بر دولت-ملتها در جامعه شناسی سیاسیِ کلاسیک به توجه به فرایندهای جهانی شدن و تمرکز بر عرصۀ سیاست فرهنگی در سطح جهانی در جامعه شناسی سیاسی جدید.
گیدنز تحولات کشورهای خاورمیانه را تحلیل میکند و معتقد است امروز مفاهیم «قدرت» و «عرصۀ سیاسی» تعاریف جدیدی پیدا کردهاند و دو نظام سیاسی اصلی «دموکراتیک» و «اقتدارطلب» را از هم تفکیک میکند؛ به تعبیر گیدنز در بخش اعظم قرن بیستم بخش بزرگی از مردم جهان در نظام سیاسی کمونیستی یا سوسیالیستی زندگی میکردند اما پس از وقایع بزرگ 1989 رژیمهای کمونیستی یکی پس از دیگری سقوط کردند و بعد از آن نوبت به سقوط نظامهای سیاسی اقتدارطلب رسید، عراق با سقوط صدام حسین به سوی دموکراسی گام برداشت، برمه با آزادی آنگ سان سوچی تا حد زیادی تغییر کرد، قذافی در لیبی سقوط کرد، تونس، مصر، بحرین و سوریه ناآرام شدند و پایههای نظامهای اقتدارطلب سست شد، افغانستان پس از سرکوب طالبان صاحب یک نوع دموکراسیِ نوپا شد، حکومت کمونیسم چین با فشار شدید برای دموکراسی رو به رو است و این روندِ «جهانی شدنِ #دموکراسی» به سرعت در سراسر جهان ادامه دارد.
گیدنز در تبیین گسترش دموکراسی در جهان معتقد است مراودۀ فرهنگی فزایندۀ ملتها، فشار سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و اتحادیۀ اروپا، گسترش سرمایهداری و به تبع آن گسترش شرکتهای فراملی که معامله با حکومتهای دموکراتیک را به دلیل ثبات بیشتر آن نوع نظام سیاسی، سودآورتر از معامله با دیکتاتورها میدانند، را دلایل گسترش دموکراسی در جهان میداند اما آنها کافی نمیداند.
گیدنز در ادامه چالشهای دموکراسی در جهان را ارزیابی میکند و کاهش شرکت کنندگان در انتخابات را یکی از نشانههای ناخرسندی از نظامهای دموکراتیک میداند او در تبیین ناخرسندی مردم از حکومتهای دموکراتیک یا عدم اشتیاق مردم به مشارکت سیاسی معتقد است که اعتماد مردم به سیاستمداران کاهش یافته است، ارزشهای سیاسی نزد افراد جای خود را به ارزشهای فرامادی دادهاند و حملۀ گازانبری جهانی شدن و محلی شدن باعث کاهش اشتیاق مردم برای مشارکت در سیاست شده است.
گیدنز جنبش های اجتماعی جدید را از چهار جهت متفاوت با جنبشهای اجتماعی قدیم میداند؛ اول جنبشهای اجتماعی جدید موضوعات جدید دارند مثل وضع محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات (میل به سمت مسائل فرامادی دارد)؛ دوم جنبشهای اجتماعی جدید شکل سازمانی جدید دارند و بیشتر به شبکۀ بی در و پیکری از مردم –با پرهیزِ آگاهانه از شکل رسمی- میمانند، ستاد فرماندهی ندارند و چندمرکزی را ترجیح میدهند؛ سوم جنبشهای اجتماعی جدید از اقدامات اعتراضی گوناگون سود میجویند مانند مذاکرات سیاسی، تحصن، جشنواره، اقدامات صلحآمیز و استفاده از رسانههای جدید؛ چهارم جنبشهای اجتماعی جدید حامیان اجتماعی جدید دارند، یعنی محدود به کارگران و دانشجویان نیست بلکه یک طبقۀ متوسط جدید از مردم این جنبشهای را حمایت و همراهی میکنند.
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
.