ضربه اى سخت زد به احساسم
عشق، با اينكه حُـسن نيت داشت
رفتى و بعد رفتنت گفتم
آه پس مرگ هم حقيقت داشت!
#سید_تقی_سیدی
@asheghanehaye
عشق، با اينكه حُـسن نيت داشت
رفتى و بعد رفتنت گفتم
آه پس مرگ هم حقيقت داشت!
#سید_تقی_سیدی
@asheghanehaye
این شعر نیست آتش خاموش معبدی ست
این شعر نیست قصه احساس سنگهاست
این شعر نیست نقش سرابی ست در کویر
این شعر نیست زندگی گنگ رنگ هاست
گر شعر بود بر لب خشکم نمینشست
گر شعر بود از دل سردم نمیرمید
گر شعر بود درد مرا فاش مینمود
گر شعر بود تیغ به زخمم نمیکشید
این شعر نیست لاشه ی مَردی ست پای دار
این شعر نیست خون شهیدی ست روی راه
این شعر نیست رنگ سیاهی ست در سپید
این شعر نیست رنگ سپیدی ست در سیاه
گر شعر بود مونس چنگ و رباب بود
گر شعر بود از دل خود میزدودمش
گر شعر بود بر لب یاران سرود بود
گر شعر بود نیمه شبی میسرودمش
#نصرت_رحمانی
@asheghanehaye_fatima
این شعر نیست قصه احساس سنگهاست
این شعر نیست نقش سرابی ست در کویر
این شعر نیست زندگی گنگ رنگ هاست
گر شعر بود بر لب خشکم نمینشست
گر شعر بود از دل سردم نمیرمید
گر شعر بود درد مرا فاش مینمود
گر شعر بود تیغ به زخمم نمیکشید
این شعر نیست لاشه ی مَردی ست پای دار
این شعر نیست خون شهیدی ست روی راه
این شعر نیست رنگ سیاهی ست در سپید
این شعر نیست رنگ سپیدی ست در سیاه
گر شعر بود مونس چنگ و رباب بود
گر شعر بود از دل خود میزدودمش
گر شعر بود بر لب یاران سرود بود
گر شعر بود نیمه شبی میسرودمش
#نصرت_رحمانی
@asheghanehaye_fatima
با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست
دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست
#اوحدی_مراغه ای
@asheghanehaye_fatima
دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست
#اوحدی_مراغه ای
@asheghanehaye_fatima
چون احتیاج داشتم که دوست بدارم و دوستم بدارند، تصور کردم که عاشق شدهام. به عبارت دیگر خودم را به حماقت زدم.
اغلب با تعجب میدیدم که سوالی را مطرح میکردم، که مرد کارآزمودهای چون من همیشه از آن اجتناب کرده بود. میشنیدم که میپرسم: «دوستم داری؟» میدانید که در چنین مواردی رسم است که در جواب بگویند: «تو چطور؟» اگر جواب مثبت میدادم تعهدی برعهده میگرفتم که از حد احساسات حقیقیام بالاتر بود. اگر جرأت میکردم که جواب منفی بدهم با این خطر مواجه میشدم که دیگر دوستم نداشته باشند و از آن رنج میکشیدم.
#کامو
سقوط
ترجمهی شورانگیز فرخ
@asheghanehaye_fatima
اغلب با تعجب میدیدم که سوالی را مطرح میکردم، که مرد کارآزمودهای چون من همیشه از آن اجتناب کرده بود. میشنیدم که میپرسم: «دوستم داری؟» میدانید که در چنین مواردی رسم است که در جواب بگویند: «تو چطور؟» اگر جواب مثبت میدادم تعهدی برعهده میگرفتم که از حد احساسات حقیقیام بالاتر بود. اگر جرأت میکردم که جواب منفی بدهم با این خطر مواجه میشدم که دیگر دوستم نداشته باشند و از آن رنج میکشیدم.
#کامو
سقوط
ترجمهی شورانگیز فرخ
@asheghanehaye_fatima
جز عشق دلنشین تو کارام جان ماست
دامی ندیده ایم که آزادی آورد
دل را خراب کرد و به گنج هنر رسید
عشق خرابکار تو آبادی آورد
مقبول باد عُذرِ کمند افکنان عشق
چشم غزال رغبت صیادی آورد
ای جان سراب نوش نگاهت ، بگو دلم
رو با کدام سوی درین وادی آورد
#اسماعیل_خوئی
@asheghanehaye_fatima
دامی ندیده ایم که آزادی آورد
دل را خراب کرد و به گنج هنر رسید
عشق خرابکار تو آبادی آورد
مقبول باد عُذرِ کمند افکنان عشق
چشم غزال رغبت صیادی آورد
ای جان سراب نوش نگاهت ، بگو دلم
رو با کدام سوی درین وادی آورد
#اسماعیل_خوئی
@asheghanehaye_fatima
تو رفتی اما صدایت را گذاشتی بمانَد. اول هم همهجا بود. بعد زمان شروع کرد آن کارِ غمانگیز را با آن کردن.
هرچند که وقتی فراموشش میکنم دردش کمتر است، دلم نمیآید فراموشش کنم. مثل این است که پدری ناگهان اسباببازیِ کودکِ از دست رفتهاش را ببیند. هم نگه داشتنش کارِ سختی است برایش. هم دور انداختنش دردِ بزرگی است در دلش.
آدم دلش میخواهد حرمتِ عشق را نگه دارد.
فراموش کردنش سنگدلی میخواهد. امّا بهخاطر آوردنش هم ویران کننده است.
#رابرت_ون
@asheghanehaye_fatima
هرچند که وقتی فراموشش میکنم دردش کمتر است، دلم نمیآید فراموشش کنم. مثل این است که پدری ناگهان اسباببازیِ کودکِ از دست رفتهاش را ببیند. هم نگه داشتنش کارِ سختی است برایش. هم دور انداختنش دردِ بزرگی است در دلش.
آدم دلش میخواهد حرمتِ عشق را نگه دارد.
فراموش کردنش سنگدلی میخواهد. امّا بهخاطر آوردنش هم ویران کننده است.
#رابرت_ون
@asheghanehaye_fatima
آدمها به دنبال لیاقتشان می روند ...
اینکه با چنگ و دندان بخواهید یک نفر را
نگه دارید و او هیچ تلاشی
برای ماندن نکند ، فقط وقتتان را تلف کرده اید !
بگذارید تا جایی که " می مانند " بمانند ...
دستشان را باز بگذارید اگر کسی نخواست کنارتان باشد
خودتان کفشهایش را جفت کنید
راه را باز کنید تا بدون شما به زندگی ادامه دهد ...
یادتان باشد :
آدم ها
به جایی می روند که لیاقتش را داشته باشند ...
#زیور_شیبانی
@asheghanehaye_fatima
اینکه با چنگ و دندان بخواهید یک نفر را
نگه دارید و او هیچ تلاشی
برای ماندن نکند ، فقط وقتتان را تلف کرده اید !
بگذارید تا جایی که " می مانند " بمانند ...
دستشان را باز بگذارید اگر کسی نخواست کنارتان باشد
خودتان کفشهایش را جفت کنید
راه را باز کنید تا بدون شما به زندگی ادامه دهد ...
یادتان باشد :
آدم ها
به جایی می روند که لیاقتش را داشته باشند ...
#زیور_شیبانی
@asheghanehaye_fatima
لطفی در حقم کن و زیاد دوستم نداشته باش
از آخرین باری که زیاد دوست داشته شدم به بعد
کمترین محبتی ندیدم
#برتولت_برشت
از شعری
هرگز مگو هرگز
ترجمهی عبداللهی و غضنفری
@asheghanehaye_fatima
از آخرین باری که زیاد دوست داشته شدم به بعد
کمترین محبتی ندیدم
#برتولت_برشت
از شعری
هرگز مگو هرگز
ترجمهی عبداللهی و غضنفری
@asheghanehaye_fatima
چشمهای تو، زیباترین چشمهایی است که آدم میتواند ببیند و نگاهت همهی آفتابهای یک کهکشان است، سپیدهدمِ همهی ستارههاست.
لبان تو، آیینهای است که از ظرافت روحت حرف میزند و روحت روح وقار و متانت است. روح تو یک "خانم" یک "لیدی" است. گردنت، بی کموکاست به سربلندیِ من میماند.
اما... اما تصور نکن که من تو را برای زیباییهایت، تنها برای چشمهای بینظیر و برای نگاهت که پر از عشق و عاطفه است دوست میدارم. آیدای من! تو بیشتر برای قلبت دوستداشتنی هستی. تو را برای آن دوست میدارم که "خوبی". برای آنکه تو جمع زیبایی روح و تنی. و بدینجهت است که میگویم [پیری] نخواهد توانست از زیبایی تو بکاهد. چرا که هر چه تنت زیر فشار سالها در هم شکسته شود، روح زیبای تو زیباتر خواهد شد و بدین گونه هرگز از آنچه امروز مجموع این زیباییست نخواهد کاست.
خدای کوچولو!
مرا توی بازوهایت، توی بغلت جا بده. مرا زیر پاهایت، روی زمینی که بر آن قدم گذاشتهای، جا بده.
#احمد_شاملو
#نامه به آیدا
@asheghanehaye_fatima
لبان تو، آیینهای است که از ظرافت روحت حرف میزند و روحت روح وقار و متانت است. روح تو یک "خانم" یک "لیدی" است. گردنت، بی کموکاست به سربلندیِ من میماند.
اما... اما تصور نکن که من تو را برای زیباییهایت، تنها برای چشمهای بینظیر و برای نگاهت که پر از عشق و عاطفه است دوست میدارم. آیدای من! تو بیشتر برای قلبت دوستداشتنی هستی. تو را برای آن دوست میدارم که "خوبی". برای آنکه تو جمع زیبایی روح و تنی. و بدینجهت است که میگویم [پیری] نخواهد توانست از زیبایی تو بکاهد. چرا که هر چه تنت زیر فشار سالها در هم شکسته شود، روح زیبای تو زیباتر خواهد شد و بدین گونه هرگز از آنچه امروز مجموع این زیباییست نخواهد کاست.
خدای کوچولو!
مرا توی بازوهایت، توی بغلت جا بده. مرا زیر پاهایت، روی زمینی که بر آن قدم گذاشتهای، جا بده.
#احمد_شاملو
#نامه به آیدا
@asheghanehaye_fatima
غزاله- حامد نیک پی
@injaZanVojuddarad
" غزاله "
🎤 #حامد_نیک_پی
خبرت هست
که از خویش، خبر نیست مرا؟!
گذری کن که ز غم، راهِ گذر نیست مرا...
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سرسوای تو دارم غم سرنیست مرا
بیرخت اشک همی بارم و گل میکارم
غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا
#امیرخسرو_دهلوی
@asheghanehaye_fatima
🎤 #حامد_نیک_پی
خبرت هست
که از خویش، خبر نیست مرا؟!
گذری کن که ز غم، راهِ گذر نیست مرا...
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سرسوای تو دارم غم سرنیست مرا
بیرخت اشک همی بارم و گل میکارم
غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا
#امیرخسرو_دهلوی
@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥سکانسی بسیار زیبا از سریال جیران
با هنرمندی "پریناز ایزدیار" و "بهرام رادان"
#دیالوگ
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که
درونام طلوع میکنی و میبینمت.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمت.
سایهی تنام میشوی و ابر خیالام
پابهپایم راه میافتی و
همراهم میشوی.
✍ #شیرکو_بیکس
@asheghanehaye_fatima
با هنرمندی "پریناز ایزدیار" و "بهرام رادان"
#دیالوگ
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که
درونام طلوع میکنی و میبینمت.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمت.
سایهی تنام میشوی و ابر خیالام
پابهپایم راه میافتی و
همراهم میشوی.
✍ #شیرکو_بیکس
@asheghanehaye_fatima
یکی از زیباترین #نامههای #کافکا به #فلیسه است که صدوده سال قبل نوشته شده. دنیا چقدر عشق و حسرت و دلتنگی را در خود داشته و دارد. متن [تقریبا] کامل نامه را بخوانید:
عزیزترین، عزیزترینم... تو را عذاب میدهم. خواهش میکنم عزیزم مرا ببخش! یک گل رز برایم بفرست تا بدانم مرا بخشیدهای. من در واقع خسته نیستم ولی بیحس و سنگینم و نمیتوانم کلماتِ مناسب را پیدا کنم. آنچه میتوانم بگویم این است که: در کنارم بمان و تنهایم نگذار... زندگی خیلی دشوار و غمانگیز است. چطور آدم میتواند امیدوار باشد که خواهد توانست کسی را با «نوشته» برای خودش نگه دارد؟ نگه داشتن کار دست است. ولی این دست من، دست تو را که برای زندگیام حیاتی شده، فقط در سه لحظه لمس کرده و نگه داشته: وقتی وارد اتاق شدم، هنگامی که قول سفر فلسطین را به من دادی، و وقتی من، با حماقتی که دارم، گذاشتم وارد آسانسور شوی.
با چنین وضعی آیا بوسیدنِ تو امکان پذیر است؟ آیا کاغذِ ناقابل را ببوسم؟ اگر اینطور باشد که میتوانم پنجره را باز کنم و هوای شب را ببوسم.
عزیز دلم، از دست من عصبانی نباش! این تنها چیزی است که از تو درخواست دارم.
ترجمهی اسلامیه و افتخاری
@asheghanehaye_fatima
یکی از زیباترین #نامههای #کافکا به #فلیسه است که صدوده سال قبل نوشته شده. دنیا چقدر عشق و حسرت و دلتنگی را در خود داشته و دارد. متن [تقریبا] کامل نامه را بخوانید:
عزیزترین، عزیزترینم... تو را عذاب میدهم. خواهش میکنم عزیزم مرا ببخش! یک گل رز برایم بفرست تا بدانم مرا بخشیدهای. من در واقع خسته نیستم ولی بیحس و سنگینم و نمیتوانم کلماتِ مناسب را پیدا کنم. آنچه میتوانم بگویم این است که: در کنارم بمان و تنهایم نگذار... زندگی خیلی دشوار و غمانگیز است. چطور آدم میتواند امیدوار باشد که خواهد توانست کسی را با «نوشته» برای خودش نگه دارد؟ نگه داشتن کار دست است. ولی این دست من، دست تو را که برای زندگیام حیاتی شده، فقط در سه لحظه لمس کرده و نگه داشته: وقتی وارد اتاق شدم، هنگامی که قول سفر فلسطین را به من دادی، و وقتی من، با حماقتی که دارم، گذاشتم وارد آسانسور شوی.
با چنین وضعی آیا بوسیدنِ تو امکان پذیر است؟ آیا کاغذِ ناقابل را ببوسم؟ اگر اینطور باشد که میتوانم پنجره را باز کنم و هوای شب را ببوسم.
عزیز دلم، از دست من عصبانی نباش! این تنها چیزی است که از تو درخواست دارم.
ترجمهی اسلامیه و افتخاری
@asheghanehaye_fatima
.
دوستت دارم. زندگی کن. تا آنجا که جا دارد، خوشحال باش. چقدر میتوانی خوشبخت باشی اگر بخواهی! دوستت دارم، عزیزم؛ مرا بهخاطر خودت ببخش، من! تو را باور دارم و از اعماق روحم دوست دارم. تو را محکم میبوسم، محکم. این منم که میل و علاقهی میانمان را از زندگیام بهتر حفظ میکنم و پیشاپیش برای خوشبختی وحشتناکی که از داشتن یکروزهی تو در کنارم احساس خواهم کرد، مهیا شدهام. برو، من پیشت هستم، با تو هستم. برو، برو؛ تو تمام اعتماد مرا با خودت داری. مراقب خودت باش، تو تمام امید مرا با خودت داری.
از #نامهی #ماریا به #آلبر_کامو
ترجمهی خانلو
@asheghanehaye_fatima
دوستت دارم. زندگی کن. تا آنجا که جا دارد، خوشحال باش. چقدر میتوانی خوشبخت باشی اگر بخواهی! دوستت دارم، عزیزم؛ مرا بهخاطر خودت ببخش، من! تو را باور دارم و از اعماق روحم دوست دارم. تو را محکم میبوسم، محکم. این منم که میل و علاقهی میانمان را از زندگیام بهتر حفظ میکنم و پیشاپیش برای خوشبختی وحشتناکی که از داشتن یکروزهی تو در کنارم احساس خواهم کرد، مهیا شدهام. برو، من پیشت هستم، با تو هستم. برو، برو؛ تو تمام اعتماد مرا با خودت داری. مراقب خودت باش، تو تمام امید مرا با خودت داری.
از #نامهی #ماریا به #آلبر_کامو
ترجمهی خانلو
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعضی آدما یکاری میکنن که دیگه نمیتونی دوسشون داشته باشی ...
ولی دلت خیلی برای اون وقتایی که دوسشون داشتی تنگ میشه ...🖤
🎥 Movie : Legend
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
ولی دلت خیلی برای اون وقتایی که دوسشون داشتی تنگ میشه ...🖤
🎥 Movie : Legend
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
.
در پاریس جندهای را به فحش بستم. نصف شب بود، بد کردم. هوا سرد بود. آمد طرف من... تقریباً پرید به من و من از انگشتها و نوک دماغش دیدم که دارد مثل بید میلرزد، از گرسنگی میلرزد. وقتی گفت "بیا" اُقم گرفت و هُلش دادم، دورش کردم، ولی خب این بیچاره، هم میلرزید و هم زشت بود و در این خیابان پتوپهن تکوتنها و بیکس بود، شاید اگر در تخت خواب زهوار دررفتهاش پهلویش میخوابیدم و فقط کمی گرمش میکردم خوشحال میشد. ولی من هُلَش دادم توی جوی آب و حرفهای بد و رد تا توانستم گفتم. کاشکی میدانستم آن شب چه بر سرش آمده. شاید خودش را انداخته باشد توی رودخانهی سن، برای اینکه این زن بهقدری زشت بود که احدی به او رغبت نمیکرد و از همه دلخراشتر اینه اگر برو رویی داشت با او تا به این حد به خشونت رفتار نمیکردم... اگر برو رویی داشت اینقدرها شغلش به نظرم نفرتانگیز نمیآمد، شاید توی جوی آب نمیافتاد و شاید هم من با کمال میل خودم را در کنارش گرم میکردم و البته کارهای دیگر هم. خدا بهتر میداند که اگر خوشگل بود، چه اتفاقی میافتاد. این وحشتناک است که آدم با کسی رفتار زنندهای بکند، فقط به این علت که طرف به نظرش زشت میآید. اصلا آدم زشت وجود ندارد.
#هاینریش_بل
قطار بهموقع رسید، ترجمهی کیکاووس جهانداری
@asheghanehaye_fatima
در پاریس جندهای را به فحش بستم. نصف شب بود، بد کردم. هوا سرد بود. آمد طرف من... تقریباً پرید به من و من از انگشتها و نوک دماغش دیدم که دارد مثل بید میلرزد، از گرسنگی میلرزد. وقتی گفت "بیا" اُقم گرفت و هُلش دادم، دورش کردم، ولی خب این بیچاره، هم میلرزید و هم زشت بود و در این خیابان پتوپهن تکوتنها و بیکس بود، شاید اگر در تخت خواب زهوار دررفتهاش پهلویش میخوابیدم و فقط کمی گرمش میکردم خوشحال میشد. ولی من هُلَش دادم توی جوی آب و حرفهای بد و رد تا توانستم گفتم. کاشکی میدانستم آن شب چه بر سرش آمده. شاید خودش را انداخته باشد توی رودخانهی سن، برای اینکه این زن بهقدری زشت بود که احدی به او رغبت نمیکرد و از همه دلخراشتر اینه اگر برو رویی داشت با او تا به این حد به خشونت رفتار نمیکردم... اگر برو رویی داشت اینقدرها شغلش به نظرم نفرتانگیز نمیآمد، شاید توی جوی آب نمیافتاد و شاید هم من با کمال میل خودم را در کنارش گرم میکردم و البته کارهای دیگر هم. خدا بهتر میداند که اگر خوشگل بود، چه اتفاقی میافتاد. این وحشتناک است که آدم با کسی رفتار زنندهای بکند، فقط به این علت که طرف به نظرش زشت میآید. اصلا آدم زشت وجود ندارد.
#هاینریش_بل
قطار بهموقع رسید، ترجمهی کیکاووس جهانداری
@asheghanehaye_fatima
آدم باید دنبال جفت خودش بگردد و هرکس یک جفت دارد. باید جفت خودش را پیدا کند با او همخوابه شود و بمیرد. معنی همخوابگی همین است. یعنی کامل شدن و مردن. چون زندگی فقط تلاش برای جبران نقصهاست.
از #نامهی #فروغ_فرخزاد به فریدون فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
از #نامهی #فروغ_فرخزاد به فریدون فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
.
برو ای باد بدانسوی که من دانم و تو
خیمه زن بر سر آن کوی که من دانم و تو
به سراپردهٔ آن ماهت اگر راه بود
برفکن پرده از آنروی که من دانم و تو
تا ببینی دل شوریدهٔ خلقی در بند
بگشا تابی از آن موی که من دانم و تو
در بهاران که عروسان چمن جلوه کنند
بشنو از برگ گل آن بوی که من دانم و تو
حال آن سرو خرامان که ز من آزادست
با من خسته چنان گوی که من دانم و تو
👤#خواجوی_کرمانی
@asheghanehaye_fatima
برو ای باد بدانسوی که من دانم و تو
خیمه زن بر سر آن کوی که من دانم و تو
به سراپردهٔ آن ماهت اگر راه بود
برفکن پرده از آنروی که من دانم و تو
تا ببینی دل شوریدهٔ خلقی در بند
بگشا تابی از آن موی که من دانم و تو
در بهاران که عروسان چمن جلوه کنند
بشنو از برگ گل آن بوی که من دانم و تو
حال آن سرو خرامان که ز من آزادست
با من خسته چنان گوی که من دانم و تو
👤#خواجوی_کرمانی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎤 #ایران_درودی بانوی نور، بلور و آینه
وقتی تصمیم میگیری یک احساس را به سرانجامی به نام "ازدواج" برسانی، اولین حرکت مفید این است که از خودت بپرسی آیا واقعا باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن، لذت خواهی برد؟ سخن گفتن؛ و نه همخوابگی! تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است. تا زمانی که دو نفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، میشود به عمر ارتباطشان امید داشت.
#فردریش_نیچه
انسانی، زیاده انسانی
@asheghanehaye_fatima
وقتی تصمیم میگیری یک احساس را به سرانجامی به نام "ازدواج" برسانی، اولین حرکت مفید این است که از خودت بپرسی آیا واقعا باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن، لذت خواهی برد؟ سخن گفتن؛ و نه همخوابگی! تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است. تا زمانی که دو نفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، میشود به عمر ارتباطشان امید داشت.
#فردریش_نیچه
انسانی، زیاده انسانی
@asheghanehaye_fatima