Peaceful Day
Peder B. Helland
به قول #هاینریش_بل:
درد دارد!
وقتی ساعت ها می نشینی به حرفایی که
هیچ وقت قرار نیست بگویی فکر می کنی
@asheghanehaye_fatima
درد دارد!
وقتی ساعت ها می نشینی به حرفایی که
هیچ وقت قرار نیست بگویی فکر می کنی
@asheghanehaye_fatima
بهزودی. بهزودی. بهزودی. بهزودی...
این بهزودی یعنی کی خواهد بود؟
چه کلمهی هراس انگیزی است این بهزودی.
بهزودی ممکن است یک ثانیهی دیگر باشد.
بهزودی می تواند یک سال طول بکشد.
این بهزودی، آینده را در هم می فشارد، آن را کوچک می کند و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار نخواهد بود، هیچ چیز مطمئنی.
هرچه هست، دودلی و تزلزل مطلق خواهد بود.
بهزودی هیچ نیست و همه چیز است.
✏️ #هاینریش_بل
📚 #قطار_به_موقع_رسید
@asheghanehaye_fatima
این بهزودی یعنی کی خواهد بود؟
چه کلمهی هراس انگیزی است این بهزودی.
بهزودی ممکن است یک ثانیهی دیگر باشد.
بهزودی می تواند یک سال طول بکشد.
این بهزودی، آینده را در هم می فشارد، آن را کوچک می کند و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار نخواهد بود، هیچ چیز مطمئنی.
هرچه هست، دودلی و تزلزل مطلق خواهد بود.
بهزودی هیچ نیست و همه چیز است.
✏️ #هاینریش_بل
📚 #قطار_به_موقع_رسید
@asheghanehaye_fatima
💠
اصلا سر در نمی آورم اول بخاطر امضای تعهد
و بخاطر ازدواج رسمی دعوا می کنیم و حالا که
من حاضر به انجام هر دو هستم تو ..
از اول هم ناراحت تر و عصبانی تری .!!
گفت : بله ، برای اینکه خیلی زود موافقت کردی ..
تو فقط از اختلافات و منازعه می ترسی ،
و گرنه با آن موافقت نمی کردی .
تو اصلا چه می خواهی . ؟
گفتم : تو را می خواهم ..
و من نمی دانم آیا به یک زن
بالاتر از این هم می شود چیزی گفت .
عقاید یک دلقک
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
اصلا سر در نمی آورم اول بخاطر امضای تعهد
و بخاطر ازدواج رسمی دعوا می کنیم و حالا که
من حاضر به انجام هر دو هستم تو ..
از اول هم ناراحت تر و عصبانی تری .!!
گفت : بله ، برای اینکه خیلی زود موافقت کردی ..
تو فقط از اختلافات و منازعه می ترسی ،
و گرنه با آن موافقت نمی کردی .
تو اصلا چه می خواهی . ؟
گفتم : تو را می خواهم ..
و من نمی دانم آیا به یک زن
بالاتر از این هم می شود چیزی گفت .
عقاید یک دلقک
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
بزودی. بزودی. بزودی. بزودی. این بزودی یعنی کی خواهد بود؟ چه کلمهی هراسانگیزی است این: بزودی. بزودی ممکن است یک ثانیهی دیگر باشد. بزودی میتواند یکسال طول بکشد. بزودی کلمهای است هراسانگیز. این بزودی آینده را در هم میفشارد، آن را کوچک میکند و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار نخواهد بود، هیچ چیز مطمئنی؛ هرچه هست دودلی و تزلزل مطلق خواهد بود. بزودی هیچ نیست و بزودی چه بسا چیزهایی است. بزودی همهچیز است. بزودی مرگ است...
بزودی من دیگر مُردهام. خواهم مرد، بزودی. تو خودت گفتی و کسی در درون تو و در بيرون تو به تو گفت این بزودی عملی خواهد شد. به هر حال این بزودی در ضمن جنگ خواهد بود. امری است حتمی، حداقل چیزی است ثابت و پابرجا.
قطار به موقع رسید
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
بزودی من دیگر مُردهام. خواهم مرد، بزودی. تو خودت گفتی و کسی در درون تو و در بيرون تو به تو گفت این بزودی عملی خواهد شد. به هر حال این بزودی در ضمن جنگ خواهد بود. امری است حتمی، حداقل چیزی است ثابت و پابرجا.
قطار به موقع رسید
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند، یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند ..
در حالی که وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم، همچون کنده ی درخت بی حرکت و خشک به نظرم میرسند.
دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشه ی تفنگ و امضاء میخورند.
اما به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر باید نگاه کرد:
چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
عقاید یک دلقک
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
در حالی که وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم، همچون کنده ی درخت بی حرکت و خشک به نظرم میرسند.
دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشه ی تفنگ و امضاء میخورند.
اما به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر باید نگاه کرد:
چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
عقاید یک دلقک
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
خسته بودم ،
دلم میخواست فقط آبجو بنوشم ،
یک دست منچ بازی کنم
و حمام کنم
و بعد از خواندن روزنامه ،
کنار ماری به خواب بروم .
طوری که دست راستم روی سینه اش قرار بگیرد
و صورتم آنقدر به سرش نزدیک شود که با بوی مطبوع موهایش به خواب بروم ...
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
دلم میخواست فقط آبجو بنوشم ،
یک دست منچ بازی کنم
و حمام کنم
و بعد از خواندن روزنامه ،
کنار ماری به خواب بروم .
طوری که دست راستم روی سینه اش قرار بگیرد
و صورتم آنقدر به سرش نزدیک شود که با بوی مطبوع موهایش به خواب بروم ...
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
به اعتقاد من عصر ما تنها شایسته یک لقب و نام است:عصر فحشا.مردم ما به تدریج خود را با فرهنگ فاحشه ها عادت می دهند.
#عقاید_یک_دلقک
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
#عقاید_یک_دلقک
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هاینریش_بل
از اینکه میشنوم چیزی به نامِ وظیفهی
زناشویی وجود دارد و قانون و کلیسا زن را
طبقِ قرار داد موظف به اطاعت از آن میکند،
دلواپس میشوم و ترس وجودم را فرا میگیرد
محبت و صمیمیت را نمیتوان با زور در
مردم بوجود آورد .
@asheghanehaye_fatima
از اینکه میشنوم چیزی به نامِ وظیفهی
زناشویی وجود دارد و قانون و کلیسا زن را
طبقِ قرار داد موظف به اطاعت از آن میکند،
دلواپس میشوم و ترس وجودم را فرا میگیرد
محبت و صمیمیت را نمیتوان با زور در
مردم بوجود آورد .
@asheghanehaye_fatima
گفت بگو ببینم ...
اصلا تو چه میخواهی ؟
گفتم : تو را میخواهم !
و نمیدانم آیا میتوان ...
به زنی ...
جملهای زیباتر...
و خوشایندتر ...
از این گفت یا نه ؟
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
اصلا تو چه میخواهی ؟
گفتم : تو را میخواهم !
و نمیدانم آیا میتوان ...
به زنی ...
جملهای زیباتر...
و خوشایندتر ...
از این گفت یا نه ؟
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت. باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتادهاند،فقط به خاطر آورد.
📚#عقاید_یک_دلقک
✏️#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
📚#عقاید_یک_دلقک
✏️#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
.
در پاریس جندهای را به فحش بستم. نصف شب بود، بد کردم. هوا سرد بود. آمد طرف من... تقریباً پرید به من و من از انگشتها و نوک دماغش دیدم که دارد مثل بید میلرزد، از گرسنگی میلرزد. وقتی گفت "بیا" اُقم گرفت و هُلش دادم، دورش کردم، ولی خب این بیچاره، هم میلرزید و هم زشت بود و در این خیابان پتوپهن تکوتنها و بیکس بود، شاید اگر در تخت خواب زهوار دررفتهاش پهلویش میخوابیدم و فقط کمی گرمش میکردم خوشحال میشد. ولی من هُلَش دادم توی جوی آب و حرفهای بد و رد تا توانستم گفتم. کاشکی میدانستم آن شب چه بر سرش آمده. شاید خودش را انداخته باشد توی رودخانهی سن، برای اینکه این زن بهقدری زشت بود که احدی به او رغبت نمیکرد و از همه دلخراشتر اینه اگر برو رویی داشت با او تا به این حد به خشونت رفتار نمیکردم... اگر برو رویی داشت اینقدرها شغلش به نظرم نفرتانگیز نمیآمد، شاید توی جوی آب نمیافتاد و شاید هم من با کمال میل خودم را در کنارش گرم میکردم و البته کارهای دیگر هم. خدا بهتر میداند که اگر خوشگل بود، چه اتفاقی میافتاد. این وحشتناک است که آدم با کسی رفتار زنندهای بکند، فقط به این علت که طرف به نظرش زشت میآید. اصلا آدم زشت وجود ندارد.
#هاینریش_بل
قطار بهموقع رسید، ترجمهی کیکاووس جهانداری
@asheghanehaye_fatima
در پاریس جندهای را به فحش بستم. نصف شب بود، بد کردم. هوا سرد بود. آمد طرف من... تقریباً پرید به من و من از انگشتها و نوک دماغش دیدم که دارد مثل بید میلرزد، از گرسنگی میلرزد. وقتی گفت "بیا" اُقم گرفت و هُلش دادم، دورش کردم، ولی خب این بیچاره، هم میلرزید و هم زشت بود و در این خیابان پتوپهن تکوتنها و بیکس بود، شاید اگر در تخت خواب زهوار دررفتهاش پهلویش میخوابیدم و فقط کمی گرمش میکردم خوشحال میشد. ولی من هُلَش دادم توی جوی آب و حرفهای بد و رد تا توانستم گفتم. کاشکی میدانستم آن شب چه بر سرش آمده. شاید خودش را انداخته باشد توی رودخانهی سن، برای اینکه این زن بهقدری زشت بود که احدی به او رغبت نمیکرد و از همه دلخراشتر اینه اگر برو رویی داشت با او تا به این حد به خشونت رفتار نمیکردم... اگر برو رویی داشت اینقدرها شغلش به نظرم نفرتانگیز نمیآمد، شاید توی جوی آب نمیافتاد و شاید هم من با کمال میل خودم را در کنارش گرم میکردم و البته کارهای دیگر هم. خدا بهتر میداند که اگر خوشگل بود، چه اتفاقی میافتاد. این وحشتناک است که آدم با کسی رفتار زنندهای بکند، فقط به این علت که طرف به نظرش زشت میآید. اصلا آدم زشت وجود ندارد.
#هاینریش_بل
قطار بهموقع رسید، ترجمهی کیکاووس جهانداری
@asheghanehaye_fatima
بعد از هیتلر، همهی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است؛ اما یک چیز نابود شدهی اساسی بود که هرکسی نمیفهمید و آن، خیانت هیتلر به کلمات بود. خیلی از کلمات شریف، دیگر معنی خود را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند. آشغال شده بودند. کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت و عدالت...
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
▫️
خیلی از مردم وقتی ببینند چیزی دارند که مورد علاقه فرد دیگری است، آن چیز ناگهان برایشان عزیز میشود! چیزی که یک لحظه دیگر ممکن است آن را دور بیندازند برایشان مهم و قیمتی میشود. زیرا یک نفر دیگر مشتاق داشتن آن است و میخواهد از آن استفاده کند.
#هاینریش_بل
قطار به موقع رسید
@asheghanehaye_fatima
خیلی از مردم وقتی ببینند چیزی دارند که مورد علاقه فرد دیگری است، آن چیز ناگهان برایشان عزیز میشود! چیزی که یک لحظه دیگر ممکن است آن را دور بیندازند برایشان مهم و قیمتی میشود. زیرا یک نفر دیگر مشتاق داشتن آن است و میخواهد از آن استفاده کند.
#هاینریش_بل
قطار به موقع رسید
@asheghanehaye_fatima
.
درد دارد...
وقتی ساعتها مینشینی
به حرفهایی که هیچوقت
قرار نیست بگویی فکر میکنی!
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
درد دارد...
وقتی ساعتها مینشینی
به حرفهایی که هیچوقت
قرار نیست بگویی فکر میکنی!
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا دیگر ظرافت نمیشناسد نکته سنج نیست. آدمها نمی فهمند لحظه نشستن و برخاستن نوشیدن یک لیوان آب یا باز کردن در یک قوطی توسط معشوق در چشم عاشق چقدر میتواند باشکوه پر هیمنه و زیبا باشد. اما برایشان مهم است که اسم معشوقشان چقدر دهان را پر میکند و چند دهان را میبندد دنیا جای ژستهای تهی لحظه های تهی مردمان تهی و نیازهای بی پایه و امیال قلابی است
#هاینریش_بل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
#هاینریش_بل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
خسته بودم ،
دلم میخواست فقط آبجو بنوشم ،
یک دست منچ بازی کنم
و حمام کنم
و بعد از خواندن روزنامه ،
کنار ماری به خواب بروم .
طوری که دست راستم روی سینه اش قرار بگیرد
و صورتم آنقدر به سرش نزدیک شود که با بوی مطبوع موهایش به خواب بروم ...
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
دلم میخواست فقط آبجو بنوشم ،
یک دست منچ بازی کنم
و حمام کنم
و بعد از خواندن روزنامه ،
کنار ماری به خواب بروم .
طوری که دست راستم روی سینه اش قرار بگیرد
و صورتم آنقدر به سرش نزدیک شود که با بوی مطبوع موهایش به خواب بروم ...
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
خسته بودم ،
دلم میخواست فقط آبجو بنوشم ،
یک دست منچ بازی کنم
و حمام کنم
و بعد از خواندن روزنامه ،
کنار ماری به خواب بروم .
طوری که دست راستم روی سینه اش قرار بگیرد
و صورتم آنقدر به سرش نزدیک شود که با بوی مطبوع موهایش به خواب بروم ...
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
دلم میخواست فقط آبجو بنوشم ،
یک دست منچ بازی کنم
و حمام کنم
و بعد از خواندن روزنامه ،
کنار ماری به خواب بروم .
طوری که دست راستم روی سینه اش قرار بگیرد
و صورتم آنقدر به سرش نزدیک شود که با بوی مطبوع موهایش به خواب بروم ...
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
درد هایی در این دنیا هست،
به آن عظمت كه دیگر
در برابر آن ها از اشك كاری ساخته نیست!
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima
به آن عظمت كه دیگر
در برابر آن ها از اشك كاری ساخته نیست!
#هاینریش_بل
@asheghanehaye_fatima