This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبی چو زلف دراز تو
آرزوست مرا
که با تو باشم و
صبح از بر تو برخیزم
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
آرزوست مرا
که با تو باشم و
صبح از بر تو برخیزم
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
او همانا نالهٔ شبهای من نشنیده باشد
ورنه هم بر گریههای زار من بخشیده باشد
نی، چه باک از نالهٔ من لالهرویی را که صد پی
همچو گل بر گریهٔ شبگیر من خندیده باشد؟
ماه گردون از برای گَرد ِخاکِ آستانش
ایبسا شبها که گِرد کوی او گردیده باشد
گفتمش: بر روی خاکآلود من نِه پای، گفتا:
چون نهم بر خاک، پایی را که جایش دیده باشد؟
بارها پیچیده باشد بر سرم سودا و رفته
پیش آن بدمهر و از من روی برپیچیده باشد
او مرا خاطر برنجاند، من او را عذرخواهم
همچنان گویم: مبادا خاطرش رنجیده باشد
اوحدی را ناپسندی گفت و هر کس کآن حکایت
کرده باشد گوش، میدانم که نپْسندیده باشد
#اوحدی_مراغه_ای
او همانا نالهٔ شبهای من نشنیده باشد
ورنه هم بر گریههای زار من بخشیده باشد
نی، چه باک از نالهٔ من لالهرویی را که صد پی
همچو گل بر گریهٔ شبگیر من خندیده باشد؟
ماه گردون از برای گَرد ِخاکِ آستانش
ایبسا شبها که گِرد کوی او گردیده باشد
گفتمش: بر روی خاکآلود من نِه پای، گفتا:
چون نهم بر خاک، پایی را که جایش دیده باشد؟
بارها پیچیده باشد بر سرم سودا و رفته
پیش آن بدمهر و از من روی برپیچیده باشد
او مرا خاطر برنجاند، من او را عذرخواهم
همچنان گویم: مبادا خاطرش رنجیده باشد
اوحدی را ناپسندی گفت و هر کس کآن حکایت
کرده باشد گوش، میدانم که نپْسندیده باشد
#اوحدی_مراغه_ای
چه سود خاطر ما را به جانبت نگرانی؟
که ما زِ عشق تو زار و تو عاشق دگرانی...
👤 #اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
که ما زِ عشق تو زار و تو عاشق دگرانی...
👤 #اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ای باد صبح، نیک خراشیده خاطریم
لطفی بکن، به دوست رسان این خروش را
شد نوش ما چو زهر ز هجران او، ولی
زهر آن چنان خوریم به یادش که نوش را
#اوحدی_مراغه_ای
ای باد صبح، نیک خراشیده خاطریم
لطفی بکن، به دوست رسان این خروش را
شد نوش ما چو زهر ز هجران او، ولی
زهر آن چنان خوریم به یادش که نوش را
#اوحدی_مراغه_ای
ای باد صبح، نیک خراشیده خاطریم
لطفی بکن، به دوست رسان این خروش را
شد نوش ما چو زهر ز هجران او، ولی
زهر آن چنان خوریم به یادش که نوش را
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
لطفی بکن، به دوست رسان این خروش را
شد نوش ما چو زهر ز هجران او، ولی
زهر آن چنان خوریم به یادش که نوش را
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
مستم
از عشق
وخراب
از می و
بیهوش
از دوست
دستگیری
کن و
امروز
نگه دار
مرا
#اوحدی_مراغه_ای
مستم
از عشق
وخراب
از می و
بیهوش
از دوست
دستگیری
کن و
امروز
نگه دار
مرا
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بِستان
که مقصود از جهان
عشق است و باقی سربسر بازی...
#اوحدی_مراغه_ای
جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بِستان
که مقصود از جهان
عشق است و باقی سربسر بازی...
#اوحدی_مراغه_ای
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میــان خـــواب و بـیـداری
شـبـی دیــــدم خـیــال او
از آن شـب والـه و حـیـران
نـه در خـوابـم، نـه بـیـدارم
#اوحدی_مراغه ای
@asheghanehaye_fatima
شـبـی دیــــدم خـیــال او
از آن شـب والـه و حـیـران
نـه در خـوابـم، نـه بـیـدارم
#اوحدی_مراغه ای
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
----
زین پس آن چشم ندارم
ڪہ مرا خواب آید ،
مڪَر آن شب ڪہ
در آغوش و ڪنارم باشی ...!!
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
زین پس آن چشم ندارم
ڪہ مرا خواب آید ،
مڪَر آن شب ڪہ
در آغوش و ڪنارم باشی ...!!
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست
دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست
#اوحدی_مراغه ای
@asheghanehaye_fatima
دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست
#اوحدی_مراغه ای
@asheghanehaye_fatima
ترک مهرت...
خواستم کردن...
چو دید آن عقل گفت:
چون کنی ترک پری رویان؟
مگر دیوانهای..؟!
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
خواستم کردن...
چو دید آن عقل گفت:
چون کنی ترک پری رویان؟
مگر دیوانهای..؟!
#اوحدی_مراغه_ای
@asheghanehaye_fatima
ای مرغزار جانها لعل تو آب داده
وی تب کشیده دل را زلف تو تاب داده
رویت به یک لطیفه مه را سپر شکسته
چشمت به نیم غمزه دل را جواب داده
دل را لب تو از می تاراج روح کرده
جان را رخ تو از خوی بوی گلاب داده
پیش رخ و جبینت باج و خراج هر دم
هم مشتری کشیده، هم آفتاب داده
بیدار با تو خواهم یکشب که باده نوشم
وان مردم دگر را سر سوی خواب داده
چشم من از خیالت هر سوزنی که بسته
توفان گریه آن را یکسر به آب داده
فردا مگر عقوبت کم باشد اوحدی را
امروز عشقت او را چندین عذاب داده
#اوحدی_مراغه ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
وی تب کشیده دل را زلف تو تاب داده
رویت به یک لطیفه مه را سپر شکسته
چشمت به نیم غمزه دل را جواب داده
دل را لب تو از می تاراج روح کرده
جان را رخ تو از خوی بوی گلاب داده
پیش رخ و جبینت باج و خراج هر دم
هم مشتری کشیده، هم آفتاب داده
بیدار با تو خواهم یکشب که باده نوشم
وان مردم دگر را سر سوی خواب داده
چشم من از خیالت هر سوزنی که بسته
توفان گریه آن را یکسر به آب داده
فردا مگر عقوبت کم باشد اوحدی را
امروز عشقت او را چندین عذاب داده
#اوحدی_مراغه ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی
چون ماه عید جویم هر شب ترا، ولیکن
ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی
ما کمتریم از آن سگ کو بر در تو باشد
زان بر در تو ما را کمتر بود مجالی
میخواستم که: جایت بر چشم خود بسازم
از دل نمیروی خود بیرون به هیچ حالی
روزی نبود روزی کان روی را ببینم
ای روز من شب تو، آخر کم از خیالی
از آفتاب رویت من همچو سایه دورم
و آنگاه با رخ تو هر ذره را وصالی
مشتاق آن دهان را صبری تمام باید
کان کام بر نیاید بیرنج احتمالی
با خاک آستانت تا خوپذیر گشتم
دیگر نظر نکردم بر منصبی و مالی
از اوحدی بگردان بیداد شحنهٔ غم
تا از غمت ننالد پیش ملک تعالی
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی
چون ماه عید جویم هر شب ترا، ولیکن
ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی
ما کمتریم از آن سگ کو بر در تو باشد
زان بر در تو ما را کمتر بود مجالی
میخواستم که: جایت بر چشم خود بسازم
از دل نمیروی خود بیرون به هیچ حالی
روزی نبود روزی کان روی را ببینم
ای روز من شب تو، آخر کم از خیالی
از آفتاب رویت من همچو سایه دورم
و آنگاه با رخ تو هر ذره را وصالی
مشتاق آن دهان را صبری تمام باید
کان کام بر نیاید بیرنج احتمالی
با خاک آستانت تا خوپذیر گشتم
دیگر نظر نکردم بر منصبی و مالی
از اوحدی بگردان بیداد شحنهٔ غم
تا از غمت ننالد پیش ملک تعالی
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
پیر ریاضت ما عشٖق تو بود ، یارا
گرتو شکیب داری، طاقت نماند ما را
#اوحدی_مراغه_ای
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
گرتو شکیب داری، طاقت نماند ما را
#اوحدی_مراغه_ای
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی
چون ماه عید جویم هر شب ترا، ولیکن
ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی
روزی نبود روزی کان روی را نبینم
ای روز من شب تو، آخر کم از خیالی
از آفتاب رویت من همچو سایه دورم
و آنگاه با رخ تو هر ذره را وصالی
مشتاق آن دهان را صبری تمام باید
کان کام بر نیاید بیرنج احتمالی
با خاک آستانت تا خوپذیر گشتم
دیگر نظر نکردم بر منصبی و مالی
از اوحدی بگردان بیداد شحنهٔ غم
تا از غمت ننالد پیش ملک تعالی
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی
چون ماه عید جویم هر شب ترا، ولیکن
ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی
روزی نبود روزی کان روی را نبینم
ای روز من شب تو، آخر کم از خیالی
از آفتاب رویت من همچو سایه دورم
و آنگاه با رخ تو هر ذره را وصالی
مشتاق آن دهان را صبری تمام باید
کان کام بر نیاید بیرنج احتمالی
با خاک آستانت تا خوپذیر گشتم
دیگر نظر نکردم بر منصبی و مالی
از اوحدی بگردان بیداد شحنهٔ غم
تا از غمت ننالد پیش ملک تعالی
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
امشب از پیش من شیفته دل دور مرو
نور چشم منی، ای چشم مرا نور،مرو
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست
تو، که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو
خانهٔ ما چو بهشتست به رخسار تو حور
زین بهشت، ار بتوانی، مرو، ای حور، مرو
امشب از نرگس مخمور تو من مست شوم
مست مگذار مرا امشب و مخمور مرو
عاشق روی توام، خستهٔ هجرم چه کنی؟
نفسی از بر این عاشق مهجور مرو
دل رنجور مرا نیست به غیر از تو دوا
ای دوای دل ما، ار سر رنجور مرو
اوحدی چون ز وفا خاک سر کوی تو شد
سرکشی کم کن و از کوی وفا دور مرو
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نور چشم منی، ای چشم مرا نور،مرو
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست
تو، که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو
خانهٔ ما چو بهشتست به رخسار تو حور
زین بهشت، ار بتوانی، مرو، ای حور، مرو
امشب از نرگس مخمور تو من مست شوم
مست مگذار مرا امشب و مخمور مرو
عاشق روی توام، خستهٔ هجرم چه کنی؟
نفسی از بر این عاشق مهجور مرو
دل رنجور مرا نیست به غیر از تو دوا
ای دوای دل ما، ار سر رنجور مرو
اوحدی چون ز وفا خاک سر کوی تو شد
سرکشی کم کن و از کوی وفا دور مرو
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
زمین بوس و سلام و اشتیاق و خدمتم یکسر
بدان ابرو و چشم و قامت و رفتار بنویسد
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بدان ابرو و چشم و قامت و رفتار بنویسد
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
حکایتی که مرا از غم تو، نقش دلست
اگر قیاس کنی در هزار دفتر نیست
هزار جامهی پرهیز دوختیم و هنوز
نظر ز روی تو بردوختن، میسر نیست
ز شام تا به سحر، غیر از آن که سجده کنم
بر آستان تو، هیچم نماز دیگر نیست
اگر تو روی بپیچی وگر ببندی در....
به هیچ روی مرا بازگشت از این در نیست
ز چهره پرده برافکن، که با رخ تو مرا....
به شب چراغ و به روز، آفتاب در خور نیست
#اوحدی_مراغه ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
اگر قیاس کنی در هزار دفتر نیست
هزار جامهی پرهیز دوختیم و هنوز
نظر ز روی تو بردوختن، میسر نیست
ز شام تا به سحر، غیر از آن که سجده کنم
بر آستان تو، هیچم نماز دیگر نیست
اگر تو روی بپیچی وگر ببندی در....
به هیچ روی مرا بازگشت از این در نیست
ز چهره پرده برافکن، که با رخ تو مرا....
به شب چراغ و به روز، آفتاب در خور نیست
#اوحدی_مراغه ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینه ی دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد، چه میکنیم دوا را؟
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینه ی دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد، چه میکنیم دوا را؟
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima