@asheghanehaye_fatima
غولی بود با چشمان آبی
که به زنی باریک اندام دلداده بود
رویای زن خانه ای کوچک بود
خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفا بود
غول او را دیوانه وار دوست داشت
دست هایش برای کارهای بزرگ ساخته شده بود
نمی توانست خانه ای این چنین بسازد
نمی توانست درِ خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری را بکوبد
غولی بود با چشمان آبی
که عاشق زنی باریک اندام شده بود
زنی باریک اندام و ریز نقش
زنی که آغوشش برای آسودگی باز
و از گامهای بلندِ در راهِ غول خسته بود
با غول چشم آبی وداع کرد
و در دستان مردی ثروتمند و ریز اندام
به خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری رفت
غول چشم آبی حالا خوب می داند
در خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفاست
برای عشق اش
حتی گوری هم کنده نمی شود!
#ناظم_حکمت
#برگردان:احمد_پوری
☘🍀
غولی بود با چشمان آبی
که به زنی باریک اندام دلداده بود
رویای زن خانه ای کوچک بود
خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفا بود
غول او را دیوانه وار دوست داشت
دست هایش برای کارهای بزرگ ساخته شده بود
نمی توانست خانه ای این چنین بسازد
نمی توانست درِ خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری را بکوبد
غولی بود با چشمان آبی
که عاشق زنی باریک اندام شده بود
زنی باریک اندام و ریز نقش
زنی که آغوشش برای آسودگی باز
و از گامهای بلندِ در راهِ غول خسته بود
با غول چشم آبی وداع کرد
و در دستان مردی ثروتمند و ریز اندام
به خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری رفت
غول چشم آبی حالا خوب می داند
در خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفاست
برای عشق اش
حتی گوری هم کنده نمی شود!
#ناظم_حکمت
#برگردان:احمد_پوری
☘🍀
@Asheghanehaye_fatima
#دوستت_دارم
چگونه دوستت دارم؟
بگذار بشمرم:
تو را به عمق و عرض و طول، دوست دارم
با احساسات نامرئی
به اندازۀ پایانِ هستی!
من تو را مثل هر روز دوست دارم
مثل نیاز انسان به آفتاب و شمع!
تو را آزادانه دوست دارم
مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق!
تو را خالصانه دوست دارم
مثل احساس بعد از دعا!
تو را با اندوه قدیمی
و ایمان کودکیام دوست دارم
با عشقی که سالها گم کردهام
با نفسم و با معصومیتِ از دست رفتهام
با اشکها، لبخندها و تمام هستیام
و اگر خدا بخواهد
بعد از مرگم
تو را بیش از اینها دوست خواهم داشت!
#الیزابت_برت_براونینگ
#برگردان_چیستا_یثربی
#دوستت_دارم
چگونه دوستت دارم؟
بگذار بشمرم:
تو را به عمق و عرض و طول، دوست دارم
با احساسات نامرئی
به اندازۀ پایانِ هستی!
من تو را مثل هر روز دوست دارم
مثل نیاز انسان به آفتاب و شمع!
تو را آزادانه دوست دارم
مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق!
تو را خالصانه دوست دارم
مثل احساس بعد از دعا!
تو را با اندوه قدیمی
و ایمان کودکیام دوست دارم
با عشقی که سالها گم کردهام
با نفسم و با معصومیتِ از دست رفتهام
با اشکها، لبخندها و تمام هستیام
و اگر خدا بخواهد
بعد از مرگم
تو را بیش از اینها دوست خواهم داشت!
#الیزابت_برت_براونینگ
#برگردان_چیستا_یثربی
@asheghanehaye_fatima
سوگند یاد می کنم
هرگاه در میان نوشته ها قلب خویش را دانستم نجوا کنم:
تو را... تنها تو را یافته ام!
#انسی_الحاج
#برگردان_سودابه_مهیجی
سوگند یاد می کنم
هرگاه در میان نوشته ها قلب خویش را دانستم نجوا کنم:
تو را... تنها تو را یافته ام!
#انسی_الحاج
#برگردان_سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
قلب تو
سرزمین من است
خانواده ی من است
ملت من است
قلب تو
قلب من است
#سمیح_القاسم
#برگردان_موسی_بیدج
قلب تو
سرزمین من است
خانواده ی من است
ملت من است
قلب تو
قلب من است
#سمیح_القاسم
#برگردان_موسی_بیدج
@asheghanehaye_fatima
به افتادن موهایت روی شانه ها سوگند
به این خط وخال
این همه صدای گوشنواز
تمام مقدسات عالم را گواه می گیرم
خدا فقط تو را زیبا خلق کرده است
کمی ازچشمان بهشت را
کمی ازلبهای ملکوت را
کمی از دستان طوبا را هم که گذاشته باشد
آفریده ای در حد تو خلق کرده است
آفریده ای که سزاواربشر نیست
هفتاد سال عبادت می خواهد رسیدن به لبهایش
من که فقط کشته چشمهایش هستم
به چشمهایش که سوگند
به لبهایش دخیل
به گیسوانش مرادی اگر بدهد
#جورج_جرداق
#برگردان : #بابک_شاکر
به افتادن موهایت روی شانه ها سوگند
به این خط وخال
این همه صدای گوشنواز
تمام مقدسات عالم را گواه می گیرم
خدا فقط تو را زیبا خلق کرده است
کمی ازچشمان بهشت را
کمی ازلبهای ملکوت را
کمی از دستان طوبا را هم که گذاشته باشد
آفریده ای در حد تو خلق کرده است
آفریده ای که سزاواربشر نیست
هفتاد سال عبادت می خواهد رسیدن به لبهایش
من که فقط کشته چشمهایش هستم
به چشمهایش که سوگند
به لبهایش دخیل
به گیسوانش مرادی اگر بدهد
#جورج_جرداق
#برگردان : #بابک_شاکر
@asheghanehaye_fatima
به افتادن موهایت روی شانه ها سوگند
به این خط وخال
این همه صدای گوشنواز
تمام مقدسات عالم را گواه می گیرم
خدا فقط تو را زیبا خلق کرده است
کمی ازچشمان بهشت را
کمی ازلبهای ملکوت را
کمی از دستان طوبا را هم که گذاشته باشد
آفریده ای در حد تو خلق کرده است
آفریده ای که سزاواربشر نیست
هفتاد سال عبادت می خواهد رسیدن به لبهایش
من که فقط کشته چشمهایش هستم
به چشمهایش که سوگند
به لبهایش دخیل
به گیسوانش مرادی اگر بدهد
#جورج_جرداق
#برگردان : #بابک_شاکر
به افتادن موهایت روی شانه ها سوگند
به این خط وخال
این همه صدای گوشنواز
تمام مقدسات عالم را گواه می گیرم
خدا فقط تو را زیبا خلق کرده است
کمی ازچشمان بهشت را
کمی ازلبهای ملکوت را
کمی از دستان طوبا را هم که گذاشته باشد
آفریده ای در حد تو خلق کرده است
آفریده ای که سزاواربشر نیست
هفتاد سال عبادت می خواهد رسیدن به لبهایش
من که فقط کشته چشمهایش هستم
به چشمهایش که سوگند
به لبهایش دخیل
به گیسوانش مرادی اگر بدهد
#جورج_جرداق
#برگردان : #بابک_شاکر
@asheghanehaye_fatima
به افتادن موهایت روی شانه ها سوگند
به این خط وخال
این همه صدای گوشنواز
تمام مقدسات عالم را گواه می گیرم
خدا فقط تو را زیبا خلق کرده است
کمی ازچشمان بهشت را
کمی ازلبهای ملکوت را
کمی از دستان طوبا را هم که گذاشته باشد
آفریده ای در حد تو خلق کرده است
آفریده ای که سزاواربشر نیست
هفتاد سال عبادت می خواهد رسیدن به لبهایش
من که فقط کشته چشمهایش هستم
به چشمهایش که سوگند
به لبهایش دخیل
به گیسوانش مرادی اگر بدهد
#جورج_جرداق
#برگردان : #بابک_شاکر
به افتادن موهایت روی شانه ها سوگند
به این خط وخال
این همه صدای گوشنواز
تمام مقدسات عالم را گواه می گیرم
خدا فقط تو را زیبا خلق کرده است
کمی ازچشمان بهشت را
کمی ازلبهای ملکوت را
کمی از دستان طوبا را هم که گذاشته باشد
آفریده ای در حد تو خلق کرده است
آفریده ای که سزاواربشر نیست
هفتاد سال عبادت می خواهد رسیدن به لبهایش
من که فقط کشته چشمهایش هستم
به چشمهایش که سوگند
به لبهایش دخیل
به گیسوانش مرادی اگر بدهد
#جورج_جرداق
#برگردان : #بابک_شاکر
@asheghanehaye_fatima
مث باد بلوچ کَفتِی نَ جونوم
امونوم اِت بوریدِن دل بخواهی
#برگردان
مثل گردباد به جانم افتاده ای و
هر طور دلت می خواست،امانم را بریده ای
#شما_فرستادید jam6idi
مث باد بلوچ کَفتِی نَ جونوم
امونوم اِت بوریدِن دل بخواهی
#برگردان
مثل گردباد به جانم افتاده ای و
هر طور دلت می خواست،امانم را بریده ای
#شما_فرستادید jam6idi
من با تو هر روز عشق جدیدی دارم
درتو صفاتی غیر قابل پیش بینی وجود دارد
مردی جدید برای هر روز
و من با تو هر روز عشق جدیدی دارم
مداوم به تو خیانت
و آن را روی تو اجرا می کنم
همه چیز اسم تو شده است
صدای تو شده است
و حتی هنگامی که می خواهم
از تو
به بیابان های خواب فرار کنم
پیش می آید که ساعدهایم نزدیک گوش هایم قرار گیرد
به تک تک های ساعتم گوش می دهم
که اسم تو را تکرار می کند
ثانیه به ثانیه
در عشق نیفتادم
به سوی او با گام های ثابت رفتم
با چشمانی باز تا دور دست
من در عشق ایستاده ام
نه افتاده در عشق
تورا می خواهم با تمام هوش و حواسم
یا با آنچه باقی مانده بعد از آشنایی با تو
تصمیم گرفتم دوستت داشته باشم
خواسته ای که خودم خواسته ام
نه خواسته ای که از روی شکست است
و این من هستم که از وجود در بسته ی تو عبور می کنم
با تمام هوش یا دیوانگی ام
و از قبل می دانم
در کدام کهکشان آتش بر افکنم
و چه طوفانی از صندوق گناهان بیرون بیاورم
#غادة_السمان
#برگردان_محبوبه_افشاری
@asheghanehaye_fatima
درتو صفاتی غیر قابل پیش بینی وجود دارد
مردی جدید برای هر روز
و من با تو هر روز عشق جدیدی دارم
مداوم به تو خیانت
و آن را روی تو اجرا می کنم
همه چیز اسم تو شده است
صدای تو شده است
و حتی هنگامی که می خواهم
از تو
به بیابان های خواب فرار کنم
پیش می آید که ساعدهایم نزدیک گوش هایم قرار گیرد
به تک تک های ساعتم گوش می دهم
که اسم تو را تکرار می کند
ثانیه به ثانیه
در عشق نیفتادم
به سوی او با گام های ثابت رفتم
با چشمانی باز تا دور دست
من در عشق ایستاده ام
نه افتاده در عشق
تورا می خواهم با تمام هوش و حواسم
یا با آنچه باقی مانده بعد از آشنایی با تو
تصمیم گرفتم دوستت داشته باشم
خواسته ای که خودم خواسته ام
نه خواسته ای که از روی شکست است
و این من هستم که از وجود در بسته ی تو عبور می کنم
با تمام هوش یا دیوانگی ام
و از قبل می دانم
در کدام کهکشان آتش بر افکنم
و چه طوفانی از صندوق گناهان بیرون بیاورم
#غادة_السمان
#برگردان_محبوبه_افشاری
@asheghanehaye_fatima
یا احلی امراة بین نساء الکون أحبیني
یا من أحببتك حتی أحترق الحُب أحبیني
إن کنت تریدین السکناء
أسکنتك في ضوء عیوني
حُبُك خارطتي
ما عادت خارطت العالم تعنیني
انا اقدم عاصمة للحُزن
و جُرحي نقشٌ فرعوني...
ای زیباترین زنِ میان زنانِ جهان،
دوستام بدار
ای که آنقدر عاشق توام تا حد به
آتش کشیده شدن عشق، دوستام بدار...
تو را در نور چشمام میگذارم
سُکنا اگر بخواهی...
نقشهی جغرافیای من است عشق تو
مرا با نقشهی جهان کاری نیست...
کهنترین پایتخت اندوهام
و زخمهایم نقشهاییست
از عهد فرعونیان...!
#نزار_قبانی
#برگردان_سعید_هلیچی
@asheghanehaye_fatima
یا من أحببتك حتی أحترق الحُب أحبیني
إن کنت تریدین السکناء
أسکنتك في ضوء عیوني
حُبُك خارطتي
ما عادت خارطت العالم تعنیني
انا اقدم عاصمة للحُزن
و جُرحي نقشٌ فرعوني...
ای زیباترین زنِ میان زنانِ جهان،
دوستام بدار
ای که آنقدر عاشق توام تا حد به
آتش کشیده شدن عشق، دوستام بدار...
تو را در نور چشمام میگذارم
سُکنا اگر بخواهی...
نقشهی جغرافیای من است عشق تو
مرا با نقشهی جهان کاری نیست...
کهنترین پایتخت اندوهام
و زخمهایم نقشهاییست
از عهد فرعونیان...!
#نزار_قبانی
#برگردان_سعید_هلیچی
@asheghanehaye_fatima
شب من
با نوشتن نامههای عاشقانه
برای تو
میگذرد؛
و سپس روز من
با محو کردن هر کدام
سپری میشود
کلمه به کلمه!
و در این میان
قطبنمای زرین من
چشمهای تو است؛
که به سمت دریای جدایی
اشاره میکند!
#غادة_السمان
#برگردان_مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima
با نوشتن نامههای عاشقانه
برای تو
میگذرد؛
و سپس روز من
با محو کردن هر کدام
سپری میشود
کلمه به کلمه!
و در این میان
قطبنمای زرین من
چشمهای تو است؛
که به سمت دریای جدایی
اشاره میکند!
#غادة_السمان
#برگردان_مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima
《به تو خواهم گفت:تو را دوست دارم》
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که همه زبان های باستانی عشق مرده باشند
و عاشقان چیزی نداشته باشند برای گفتن و انجام دادن
آن وقت هست که کار من آغاز خواهد شد
برای جا به جا کردن سنگ های جهان
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که احساس کنم
واژگانم ارزش تو را دارند
و فاصله میان چشمان تو
و دفتر های من از میان می رود
این را خواهم گفت
زمانی که بتوانم کودکی ام را بیدار کنم
اسبانم را لشگریانم را
و قایق های کاغذی ام را
و باز گردم بار دیگر
به لحظه های آبی رنگ با تو
در سواحل بیروت
که چون ماهی میان انگشتانم می لرزیدی و به خواب می رفتی
و من تو را در ملافه ای ساخته از ستارگان آسمان
می پوشاندم
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که مالیخولیایم درمان شود
و انسانی واحد شوم
خواهم گفت آن را
زمانی که شهر و بیابان درونم یکی شوند
زمانی که همه قبیله ها را از خونم بیرون رانم
تمام خالکوبی های آبی رنگ تنم
پاک شود
تمام درمان های سنتی عربی را
و قوانین را که به من می گویند
هشتاد ضربه شلاق بر تو زنم
به جرم زن بودن.
شاید به تو نگویم:
دوستت دارم
زمین را برای جوانه زدن گلها
نیاز به نه ماه زمان دارد
شب برای زاییدن ستارگان
درد زیاد می کشد
انسانیت هزار سال زمان می خواهد
تا پیامبری بسازد
پس چرا اندکی صبر نمی کنی
تا آن زمان محبوبم شوی.
#نزار_قبانی
#برگردان_احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که همه زبان های باستانی عشق مرده باشند
و عاشقان چیزی نداشته باشند برای گفتن و انجام دادن
آن وقت هست که کار من آغاز خواهد شد
برای جا به جا کردن سنگ های جهان
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که احساس کنم
واژگانم ارزش تو را دارند
و فاصله میان چشمان تو
و دفتر های من از میان می رود
این را خواهم گفت
زمانی که بتوانم کودکی ام را بیدار کنم
اسبانم را لشگریانم را
و قایق های کاغذی ام را
و باز گردم بار دیگر
به لحظه های آبی رنگ با تو
در سواحل بیروت
که چون ماهی میان انگشتانم می لرزیدی و به خواب می رفتی
و من تو را در ملافه ای ساخته از ستارگان آسمان
می پوشاندم
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که مالیخولیایم درمان شود
و انسانی واحد شوم
خواهم گفت آن را
زمانی که شهر و بیابان درونم یکی شوند
زمانی که همه قبیله ها را از خونم بیرون رانم
تمام خالکوبی های آبی رنگ تنم
پاک شود
تمام درمان های سنتی عربی را
و قوانین را که به من می گویند
هشتاد ضربه شلاق بر تو زنم
به جرم زن بودن.
شاید به تو نگویم:
دوستت دارم
زمین را برای جوانه زدن گلها
نیاز به نه ماه زمان دارد
شب برای زاییدن ستارگان
درد زیاد می کشد
انسانیت هزار سال زمان می خواهد
تا پیامبری بسازد
پس چرا اندکی صبر نمی کنی
تا آن زمان محبوبم شوی.
#نزار_قبانی
#برگردان_احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
بر جادهای پُرغبار
به جستوجوی لبانِ توام
خمان خمان میکاوم،
زیر و زبرِدهر سنگِ خزهپوش را،
حلزونهای خفته در سایهبانِ مارپیچِ نمناک را،
بیدار میکنم
میپرسم که محبوب من کجاست؟
شاخکهایشان از صدف بیرون میآید
به خورشید، دزدانه نگاهی میکنند
و ناپدید میشوند...
بیهیچ کلامی
میپرسم از سنگ؛
با دستانِ مشتاقِ گرمم
رخِ زبرش را نوازش میکنم،
و او همچنان خاموش.
میپرسم از خورشید:
به جانبِ مغرب سر خم میکند،
و من تمامِ مغربزمین را،
برای یافتنت
در پیِ خورشید میروم...
#هالینا_پوشویاتوسکا
#برگردان: بنفشه میرزایی
@asheghanehaye_fatima
به جستوجوی لبانِ توام
خمان خمان میکاوم،
زیر و زبرِدهر سنگِ خزهپوش را،
حلزونهای خفته در سایهبانِ مارپیچِ نمناک را،
بیدار میکنم
میپرسم که محبوب من کجاست؟
شاخکهایشان از صدف بیرون میآید
به خورشید، دزدانه نگاهی میکنند
و ناپدید میشوند...
بیهیچ کلامی
میپرسم از سنگ؛
با دستانِ مشتاقِ گرمم
رخِ زبرش را نوازش میکنم،
و او همچنان خاموش.
میپرسم از خورشید:
به جانبِ مغرب سر خم میکند،
و من تمامِ مغربزمین را،
برای یافتنت
در پیِ خورشید میروم...
#هالینا_پوشویاتوسکا
#برگردان: بنفشه میرزایی
@asheghanehaye_fatima
مرا به رقص و به شنیدن میکشانند
این واژههای بیمانند.
زیرِ دو کتفم را میگیرند و بالایم میبرند تا نشیمن ابرها...
رگبار میبارم از چشمم؛ چه رگباری...!
بارانِ سیاه...
با خود میبرندم تا عصر ایوانهای پر از گل؛
و من در دستانشان، کودکی پَرگونم که نسیم میبردم
برایم هفت ماه میآورند و سبدی غزل...
هدیههاشان خورشید است و تابستان و فوج پرستوها...
و اویی که میگوید: بهترینش منم،
من که برابرم با هزار ستاره
منی که گنجم و از من زیباتر ندیدهاند در تمام نگارهها...
از شیداییِ آنچه میگویدم، رقصگاه و رقص از یادم میرود...
این واژهها و او تاریخم را دگرگون میکنند
گویی به چشم برهمزدنی از من زنی میسازد و
کاخی خیالی
که جز به آنی ساکنش نیستم...
برمیگردم پشت میزتحریرم،
اما هیچ با من نیست،
مگر آن واژهها...
#نزار_قبانی
#برگردان_فرشید_سادات_شریفی
@asheghanehaye_fatima
این واژههای بیمانند.
زیرِ دو کتفم را میگیرند و بالایم میبرند تا نشیمن ابرها...
رگبار میبارم از چشمم؛ چه رگباری...!
بارانِ سیاه...
با خود میبرندم تا عصر ایوانهای پر از گل؛
و من در دستانشان، کودکی پَرگونم که نسیم میبردم
برایم هفت ماه میآورند و سبدی غزل...
هدیههاشان خورشید است و تابستان و فوج پرستوها...
و اویی که میگوید: بهترینش منم،
من که برابرم با هزار ستاره
منی که گنجم و از من زیباتر ندیدهاند در تمام نگارهها...
از شیداییِ آنچه میگویدم، رقصگاه و رقص از یادم میرود...
این واژهها و او تاریخم را دگرگون میکنند
گویی به چشم برهمزدنی از من زنی میسازد و
کاخی خیالی
که جز به آنی ساکنش نیستم...
برمیگردم پشت میزتحریرم،
اما هیچ با من نیست،
مگر آن واژهها...
#نزار_قبانی
#برگردان_فرشید_سادات_شریفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و گویی چشمانش
شعلههای آتش بودند
که تا صبحگاه
با من پرواز میکردند
و من در نیافتم
این چشمان عجیبرنگ چهاند؟
#آنا_آخماتووا
#برگردان:#عبدالعلی_دست_غیب
@asheghanehaye_fatima
شعلههای آتش بودند
که تا صبحگاه
با من پرواز میکردند
و من در نیافتم
این چشمان عجیبرنگ چهاند؟
#آنا_آخماتووا
#برگردان:#عبدالعلی_دست_غیب
@asheghanehaye_fatima
او را گفت:
نمیخوابم تا خواب بینم
بل
میخوابم
تا فراموشت کنم!
.
#محمود_درویش
#برگردان_صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
نمیخوابم تا خواب بینم
بل
میخوابم
تا فراموشت کنم!
.
#محمود_درویش
#برگردان_صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
.
ميانِ زمين و آسمان معلق ماندهام
چون ذراتِ هوا بر كُتِ تو
شبيهِ قطرهى آبى بر نوكِ چانهات
شبيهِ عنكبوتى ميان دو تُهى
همانندِ تقديرى
ميانِ لبهاى خدا.
#مرامالمصرى
#برگردان: #محمدمرکبیان
@asheghanehaye_fatima
ميانِ زمين و آسمان معلق ماندهام
چون ذراتِ هوا بر كُتِ تو
شبيهِ قطرهى آبى بر نوكِ چانهات
شبيهِ عنكبوتى ميان دو تُهى
همانندِ تقديرى
ميانِ لبهاى خدا.
#مرامالمصرى
#برگردان: #محمدمرکبیان
@asheghanehaye_fatima
یاران من! زن را عزیز و مقدّس بدارید. عزیزش بدارید، نه ازبهرِ آنکه مادرِ نسلیست؛ یا همسر شماست؛ یا معشوقهی شمایان؛ بل عزیزش بدارید از آنروی که وی همزادِ مرد است وُ شریکِ اوی در بخش بخش کارزار زندگانیِ مشترک، طولانی وُ دردهای جانکاه. ازینرو مرد، بی زن نمیتواند از گسترهی دوگانگی درگذرد. امّا با وجودِ زن، میتواند به یگانگی دست یابد، آنچنانکه زن نیز، با بودنِ مرد از دوگانگی میرهَد. این دو همزاد در نهایت متّحد و یگانه میشوند. آن یگانهای که نه مادینه است و نه نرینه، بل انسانِ فرارونده؛ انسانِ کامل!
.
#کتاب_مرداد
#میخائیل_نعیمه
#برگردان_صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
.
#کتاب_مرداد
#میخائیل_نعیمه
#برگردان_صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima