عاشقانه های فاطیما
796 subscribers
20.9K photos
6.38K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
وقتی تو را دوست می‌دارم
از من ماه طلوع می‌کند
تابستان زاده می‌شود
گنجشکانِ مهاجر باز می‌گردند
چشمه‌ها پرآب می‌شوند

#نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

@asheghanehaye_fatima
.

چه كسى مى گويد كلمات نمى‌توانند كارى كنند؟!

آن ها، نوازش مى‌كنند
غرق مى‌كنند و نجات مى‌بخشند!
گرما بخش‌اند و به تو قدرت پرواز
و شكوفايى عطا مى‌كنند!
و گاه؛
چنان تو را
بر زمين می‌زنند كه از هم گسيخته شوى!

#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
عندما تحبُك المرأةُ :

فهي تستطيعُ أن تأتيك من ”باريس” لتلبي دعوتك على فنجانِ قهوةٍ في الشام
و حين تنصرفُ بقلبها عنك، فهي أكثرُ كسلاً من أن تناولك “علبة السُكّر

اگر زنی دوستت داشته باشد،
می تواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید؛

و اگر قلبش را به روی تو ببندد،
خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!


#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
.

آه بلقیس!
آی بلقیس!
عزیزکم بلقیس...
بر تو می‌گریند تمامِ ابرها...
حال، که مویه کند بر ما؟
آه بلقیس
چه‌سان در سکوت کوچیدی وُ
              دست خویش در دستم ننهادی؟

.
#نزار_قبانی
مترجم
#صالح_بوعذار
کتاب
#مسافر_آینه


@asheghanehaye_fatima
شادمانی از کجا آید به سوی ما،
وقتی که رنگ موردعلاقه‌مان سیاه است؟
وقتی که جان‌هامان سیاه؛
اندیشه‌هامان سیاه
و درون‌مان سیاه است؟
در نزد ما، حتا سپیدی هم
مایل به سیاهی‌ست!

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima
قسم به انجیر و زیتون؛
به سپیده دم چشمانت،
به انگور لبانت،

قسم به شب
آن هنگام که در آغوشم آرام میگیری

و قسم به تو!
ای ستایش شده، محبوب من!

نامت معراج من است
سوگند که مبعوث شده ام به عشق ورزیدن!

و کتابی آسمانی خواهم سرود
از آیه های دستانت موسیقی صدای و صلح ابدی آغوشت؛

قسم به تو!
به یکتایی گل سرخ لبانت
آنگاه که برای آخرین بار مرا میبوسی

و به بی نیازی موهایت، رها شده در باد
که مرزهای سرزمینم را در می نوردند

قسم که تو نزاده ای مگر اندوه را در من
و زاده نشده ای مگر از میان بازوانم

قسم به عطر تو، عطر کاجهای جنگل دور

شگرفی تو!
محبوب آرامم؛
چون شراب هزار ساله
و زیتونهای سبز بیت المقدس!

قسم به خورشید
آنگاه که لابلای موهای تو میدرخشد
به دستان تو بر لبهایم!

قسم به فرشتگان،
که تقدیرمان را رقم میزنند
قسم به ماه و ستارگان
که روی پلکهای تو میچرخند
که تو یگانه ترینی در قلبم!

قیامتی به پا کن!
مرا در آتش غمت بسوزان به جزای عاشقی!

اما بار دگر در معاد بوسه هایت
زنده ام کن به عشقی دوباره،
تا در بهشت نگاهت جاودانه بمانم به مهر ورزیدن!


#نزار_قبانی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
بگذار دوستت بدارم
تا از اندوهِ بی‌کرانِ درونم
رهایی یابم.
تا از روزگار زشتی و تاریکی برَهَم.
بگذار دمی
در بسترِ دستانت بیارامم.
ای شیرین‌ترین آفریده‌ها!
با عشق می‌توانم
هندسه‌ی جهان را دگرگون کنم،
می‌توانم در برابرِ این پریشانی
تاب آورم...

#نزار_قبانی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای ابرِ موسیقی که بر من سایه می‌افکنی!
باران نیز نم‌نم همین‌گونه برفرازِ بهشت می‌بارد
ای آن‌ که آن‌قدر دوست‌ات داشته‌ام
که خون‌ام بدل شد به شرابِ پخته از آتشِ عشق!
محبت چون شمشیری در تن‌ام سفر می‌کند
و هرگز سد راه‌اش نمی‌شوم
چرا که تقدیرِ من است.
شکست‌هایم در عشق، عطرآگین به مشام می‌رسند
در عشق‌ات شکست خورده و پیروزم!
تمام افتخارات‌ام را پشت‌سر رها کرده‌ام
و تنها به بلندای گیسوان تو می‌بالم.

#نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

@asheghanehaye_fatima
آرام باش عزیزکم!
هنوز هم روح و جان‌ام لب‌ریزِ عشق توست
هنوز هم سرگشته‌ی عشق والای توام
هنوز هم در رؤیاهایم از آنِ منی
ای تو دلاورم... شاه‌زاده‌ام!
اما من... اما من...
می‌ترسم از عاطفه‌ام
از احساس‌ام
می‌ترسم دل‌افگار شویم از اشتیاق‌مان
می‌ترسم از وصال‌مان
از هم‌آغوشی‌مان
و به نامِ عشقِ شگفت
که به‌ سانِ بهار جوانه زده‌ است
در ژرفنای‌مان
و چون خورشید می‌درخشد
در نی‌نیِ چشمان‌مان
و به نامِ شیرین‌ترین داستانِ عشقِ روزگارمان
از تو می‌خواهم بروی...
تا عشق‌مان زیبا بماند
و دیر...
از تو می‌خواهم بروی...

شاعر: #نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸–۱۹۲۳ ]

📕●از کتاب: #تاریخ_از_چشمان_تو_آغاز_میشود

@asheghanehaye_fatima
آرام باش عزیزکم!
هنوز هم روح و جانم لبریز عشق توست
هنوز هم سرگشته‌ی عشق والای توئم
هنوز هم در رؤیاهایم از آنِ منی
ای تو دلاورم... شاهزاده‌ام!
اما من... اما من...
می‌ترسم از عاطفه‌ام
از احساسم
می‌ترسم دل‌افگار شویم از اشتیاقمان
می‌ترسم از وصالمان
از هم‌آغوشی‌مان
و به نام عشق شگفت
که بسان بهار جوانه زده‌است
در ژرفنایمان
و چون خورشید می‌درخشد
در نی‌نیِ چشمانمان
و به نام شیرین‌ترین داستان عشق روزگارمان
از تو می‌خواهم بروی...
تا عشقمان زیبا بماند
و دیر...
از تو می‌خواهم بروی...


#نزار_قبانی
برگردان: #طیبه_حسین‌_زاده


@asheghanehaye_fatima
آیا شک داری که ورودت به قلبم،
باشکوه‌ترين روز تاریخ
و زیباترین خبر جهان بود؟


#نزار_قبانی
برگردان: سعید هلیچی


@asheghanehaye_fatima
.

ای پرنده سبز
تا تو عشق منی
خدا در آسمان است.


#نزار_قبانی
برگردان: #احمد_پوری


@asheghanehaye_fatima
.

محبوبم می‌پرسد:
تفاوت میان من و آسمان چیست؟
تفاوت این است عشق من
وقتی تو می‌خندی
آسمان از یادم می‌رود.


#نزار_قبانی
برگردان: #احمد_پوری


@asheghanehaye_fatima
غمگین‌ترین سوال رو هم #نزار_قبانی پرسیده،
اونجایی که میگه:

«و من مدام از خود می‌پرسم
چرا سرنوشت تو را به من رساند
و به من فرصتی برای زندگی با تو را نداد؟»


@asheghanehaye_fatima
أعرف امرأة على هيئة ورد
فكلما قلت لها أحبك
فاحت منها رائحة الحُب.

«زنی را می‌شناسم
"شبیه یک گُل"،
که هروقت به او می‌گفتم دوستَت دارم
بویِ عشق همه جا می‌پیچید...»  🌱

#نزار_قبانی
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
.

كوني عُصفورَتي
و ساَكونُ سَمائَكِ الزَرقاءْ.

«پَرنده من باش،
و من آسمانِ آبی تو خواهم شد.»
🌱

#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
تو را دوست می‌دارم به گاهِ گریستنت
دوست می‌دارم سیمایت به گاهِ ابرناکی وُ اندوهگینی
می‌گدازاند ما را «اندوهان»
از آنجا که نه تو دانی وُ نه من
دوست می‌دارم:
آن اشک‌های ریزان وُ
شیدای خزانی‌ام ورایِ باریدن‌شان
برخی زنان رخسارشان زیباست وُ
زیباتر شوند
به گاهِ اندوه.



#نزار_قبانی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
بلقیس...
چگونه من را چونان برگی
در میان بادها رها کردی و رفتی؟
پس از تو
ما همچون پری
در باران گم شدیم.
آیا به این روزها فکر کرده بودی؟


#نزار_قبانی
برگردان: #محمد_کرمانشاهی


@asheghanehaye_fatima
و من كيف حالك
كانت تعني اشتقت لك
و لم يفهموا

و چه بسیار "حالت چطوره؟" هایی
که معنیش "دلم برایت تنگ شده" بود
و نفهمیدند...

#نزار_قبانی🌱

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ممکن نیست
سخاوت‌مندتر از یک زن باشی
اگر به او امنیت دادی،
برای تو وطن خواهد شد

■شاعر: #نزار_قبانی [ Nizar Qabbani / سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

■برگردان: #احمد_دریس 

@asheghanehaye_fatima