و ما دوباره زمستانِ دیگری را سپری خواهیم کرد
در میانِ خشمِ عظیممان؛ و با گرم شدن از آتشِ مقدسِ امیدمان...*
■✍: #ناظم_حکمت | #ناظیم_حیکمت
[ Nâzım Hikmet • ترکیه، ۱۹۶۳–۱۹۰۲ ]
■برگردان: #علیرضا_شعبانی
*از نامههای ناظم حکمت به همسرش پیرایه
@asheghanehaye_fatima
در میانِ خشمِ عظیممان؛ و با گرم شدن از آتشِ مقدسِ امیدمان...*
■✍: #ناظم_حکمت | #ناظیم_حیکمت
[ Nâzım Hikmet • ترکیه، ۱۹۶۳–۱۹۰۲ ]
■برگردان: #علیرضا_شعبانی
*از نامههای ناظم حکمت به همسرش پیرایه
@asheghanehaye_fatima
.
میان انسانها هستم و دوست میدارمشان
جنبوجوش را دوست دارم
و تفکر و اندیشه را نیز.
تقلای درونم را دوست دارم؛
محبوب من!
تو انسانی هستی در قلب بهار
تو را دوست میدارم...
#ناظم_حکمت
برگردان:فرید فرخ زاد
@asheghanehaye_fatima
میان انسانها هستم و دوست میدارمشان
جنبوجوش را دوست دارم
و تفکر و اندیشه را نیز.
تقلای درونم را دوست دارم؛
محبوب من!
تو انسانی هستی در قلب بهار
تو را دوست میدارم...
#ناظم_حکمت
برگردان:فرید فرخ زاد
@asheghanehaye_fatima
.
برخی از آدمها انواعِ گیاهان
و برخی انواعِ ماهیان را میشناسند
من جداییها را...
برخی آدمها نامِ ستارگان را
از حفظ میشمارند
من حسرتها را...
#ناظم_حکمت (#ناظیم_حیکمت)
[ ترکیه، ۱۵ ژانویه ۱۹۰۲ - ۳ ژوئن ۱۹۶۳ ]
@asheghanehaye_fatima
برخی از آدمها انواعِ گیاهان
و برخی انواعِ ماهیان را میشناسند
من جداییها را...
برخی آدمها نامِ ستارگان را
از حفظ میشمارند
من حسرتها را...
#ناظم_حکمت (#ناظیم_حیکمت)
[ ترکیه، ۱۵ ژانویه ۱۹۰۲ - ۳ ژوئن ۱۹۶۳ ]
@asheghanehaye_fatima
.
تو همهچیزِ منی.
و اگر از این همهچیز،
حتا ذرهیی کم شود
من خالی میشوم،
من تهی میمانم...
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
تو همهچیزِ منی.
و اگر از این همهچیز،
حتا ذرهیی کم شود
من خالی میشوم،
من تهی میمانم...
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
.
تو سرزمین ِ منی
در چشم های بلوطی ِ تو ؛
هاله های سبز
تو بزرگ ،زیبا ،پیروز
تو ،حسرت ِ دور و نزدیک ِ منی
#ناظم_حکمت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
تو سرزمین ِ منی
در چشم های بلوطی ِ تو ؛
هاله های سبز
تو بزرگ ،زیبا ،پیروز
تو ،حسرت ِ دور و نزدیک ِ منی
#ناظم_حکمت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
حسی که گفتم شاید
با کمی قدم زدن بگذرد
مرا وسط خیابان به گریه انداخت.
#ناظم_حکمت
برگردان: #مزمل_کریمی
@asheghanehaye_fatima
حسی که گفتم شاید
با کمی قدم زدن بگذرد
مرا وسط خیابان به گریه انداخت.
#ناظم_حکمت
برگردان: #مزمل_کریمی
@asheghanehaye_fatima
دوست داشتنِ تو
در وجود من است
خاکش، آبش، نورش
زندگی و خیالش با عشق
با هم آمیخته است...
تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد...
محبوب من!
به هرچه بیندیشم به تو فکر میکنم
به هرچه مینگرم تو را میبینم...
#ناظم_حکمت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
شبها از فراقت دیوانه میشوم. وقتی که بیمار میشوی، یا زمانی که داغدار کسی هستی یا وقتی که در تنگنای زندگی گیر میکنی، من کیلومترها به دور از تو کاری از دستم بر نمیآید. مفهوم عجز و بیچارگی همین باید باشد.
#نامه_ها
#ناظم_حکمت به پیرایه
@asheghanehaye_fatima
شبها از فراقت دیوانه میشوم. وقتی که بیمار میشوی، یا زمانی که داغدار کسی هستی یا وقتی که در تنگنای زندگی گیر میکنی، من کیلومترها به دور از تو کاری از دستم بر نمیآید. مفهوم عجز و بیچارگی همین باید باشد.
#نامه_ها
#ناظم_حکمت به پیرایه
@asheghanehaye_fatima
"محبوب من..!"
دل بستن به تو
مثل شادمانی نفس ڪشیدن است
در یڪ درختزار پوشیده از برف..!!
شـ؏ـرهایم
به تمناے چشمان توست
چشمهایت را نبند
هستیام به باد میرود...!!
#ناظم_حکمت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
"محبوب من..!"
دل بستن به تو
مثل شادمانی نفس ڪشیدن است
در یڪ درختزار پوشیده از برف..!!
شـ؏ـرهایم
به تمناے چشمان توست
چشمهایت را نبند
هستیام به باد میرود...!!
#ناظم_حکمت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
صدایِ ترانهای غمگین
در رادیو شنیده میشود
و من
به چیزی غیرِ تو فکر نمیکنم
زنده ماندن،
در روزهایی که
این قدر از تو دور افتادهام
کارِ آسانی نیست.
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
در رادیو شنیده میشود
و من
به چیزی غیرِ تو فکر نمیکنم
زنده ماندن،
در روزهایی که
این قدر از تو دور افتادهام
کارِ آسانی نیست.
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
میان انسانها هستم و دوست میدارمشان
جنبوجوش را دوست دارم
و تفکر و اندیشه را نیز.
تقلای درونم را دوست دارم؛
محبوب من!
تو انسانی هستی در قلب بهار
تو را دوست میدارم...
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
جنبوجوش را دوست دارم
و تفکر و اندیشه را نیز.
تقلای درونم را دوست دارم؛
محبوب من!
تو انسانی هستی در قلب بهار
تو را دوست میدارم...
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
آنقدر دوستت دارم
و آنچنان دلتنگت هستم
که جز این دو فعل،
اگر چیز دیگری بگویم
بیهودهست...
#ناظم_حکمت
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
و آنچنان دلتنگت هستم
که جز این دو فعل،
اگر چیز دیگری بگویم
بیهودهست...
#ناظم_حکمت
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
تو سرزمین ِ منی
در چشم های بلوطی ِ تو ؛
هاله های سبز
تو بزرگ ،زیبا ،پیروز
تو ،حسرت ِ دور و نزدیک ِ منی
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
تو سرزمین ِ منی
در چشم های بلوطی ِ تو ؛
هاله های سبز
تو بزرگ ،زیبا ،پیروز
تو ،حسرت ِ دور و نزدیک ِ منی
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
.
از به دوش کشیدن من خسته شدی
سنگین بودم
از دستهایم خسته شدی
و از چشمهایم
و از سایهام
حرفهایم تند و آتشین بودند
روزی میآید
ناگهان روزی میآید
که سنگینی ردپاهایم را
در درونت حس کنی
ردپاهایی که دور میشوند
و این سنگینی
از هر چیزی
طاقتفرساتر خواهد بود.
#ناظم_حکمت
برگردان: #رسول_یونان
@asheghanehaye_fatima
از به دوش کشیدن من خسته شدی
سنگین بودم
از دستهایم خسته شدی
و از چشمهایم
و از سایهام
حرفهایم تند و آتشین بودند
روزی میآید
ناگهان روزی میآید
که سنگینی ردپاهایم را
در درونت حس کنی
ردپاهایی که دور میشوند
و این سنگینی
از هر چیزی
طاقتفرساتر خواهد بود.
#ناظم_حکمت
برگردان: #رسول_یونان
@asheghanehaye_fatima
ناگهان دلم از دوستی او سرشار شد. او را با ستایشی بیمرز دوست داشتم. انگار که سالهای سال با هم فکر کرده بودیم، دوش به دوش هم جنگیده بودیم و یک دهان ترانه خوانده بودیم…
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
ناگهان دلم از دوستی او سرشار شد. او را با ستایشی بیمرز دوست داشتم. انگار که سالهای سال با هم فکر کرده بودیم، دوش به دوش هم جنگیده بودیم و یک دهان ترانه خوانده بودیم…
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
ﻣﻦ هنوز ﮔﺎﻫﯽ
یواشکی خواب تو را می بینم
یواشکی نگاهت می کنم
صدایت می کنم
بین خودمان باشد
اما من هنوز تو را
یواشکی دوست دارم... ❤️
#ناظم_حکمت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
یواشکی خواب تو را می بینم
یواشکی نگاهت می کنم
صدایت می کنم
بین خودمان باشد
اما من هنوز تو را
یواشکی دوست دارم... ❤️
#ناظم_حکمت
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
در این چیزی که به آن کائنات میگویند، دلی
که بیش از همه دوست دارم [و] قلبی - قلب
یک انسان - که بیشترین مهر را به آن ورزیدهام
در سینهی تو قرار دارد.*
#ناظم_حکمت [ Nâzım Hikmet / ترکیه، ۱۹۶۳–۱۹۰۲ ]
■برگردان: #علیرضا_شعبانی
*از نامههای ناظم حکمت به همسرش پیرایه
@asheghanehaye_fatima
که بیش از همه دوست دارم [و] قلبی - قلب
یک انسان - که بیشترین مهر را به آن ورزیدهام
در سینهی تو قرار دارد.*
#ناظم_حکمت [ Nâzım Hikmet / ترکیه، ۱۹۶۳–۱۹۰۲ ]
■برگردان: #علیرضا_شعبانی
*از نامههای ناظم حکمت به همسرش پیرایه
@asheghanehaye_fatima
ابرها را،
باد ها را،
کتاب ها را دوست بدار
دردِ شاخهی خشکیده را دریاب
و دردِ ستارهای را که خاموش میشود.
و درد جانوری مجروح را
اما بیش از همه
درد انسانها را دریاب
بگذار طبیعتِ غنی شادمانت کند
بگذار نور و تاریکی شادیات بخشند
بگذار چهار فصل به وجدت آورند
اما بیش از همه
بگذار انسانها شادمانت کنند.
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
باد ها را،
کتاب ها را دوست بدار
دردِ شاخهی خشکیده را دریاب
و دردِ ستارهای را که خاموش میشود.
و درد جانوری مجروح را
اما بیش از همه
درد انسانها را دریاب
بگذار طبیعتِ غنی شادمانت کند
بگذار نور و تاریکی شادیات بخشند
بگذار چهار فصل به وجدت آورند
اما بیش از همه
بگذار انسانها شادمانت کنند.
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
ناگهان دلم از دوستی او سرشار شد. او را با ستایشی بیمرز دوست داشتم. انگار که سالهای سال با هم فکر کرده بودیم، دوش به دوش هم جنگیده بودیم و یک دهان ترانه خوانده بودیم…
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima