عاشقانه های فاطیما
785 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
.

پس‏ مرا دوست بدار
آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من
مکوش‏
مرا بپذیر آنچنان که هستم.

#غادة‌_السمان
برگردان: دکتر عبدالحسین فرزاد

@asheghanehaye_fatima
عشقِ تو مرا از جزییاتِ ابلهانه
آزاد می‌کند
تا آن‌گونه که هستم باشم:
فرشته‌ی سپیده‌دم
که از گام‌زدن می‌پرهیزد
در آرزوی پرواز...

عشقِ تو در من می‌رویاند
بال‌های شفافِ فراوان
و پرواز می‌کنم
هم‌چون پروانه‌ی افسانه‌یی
که تازه از پیله به درآمده باشد

عشقِ تو مرا از زندانِ لحظه
آزاد می‌کند
تا من و بی‌انتهایی
یگانه شویم.

#غادة_السمان [ سوریه، زاده‌ی ۱۹۴۲ ]

برگردان: #عبدالحسین_فرزاد 


@asheghanehaye_fatima
.

تو را دوست داشتم
چنان که انگار تو آخرینِ عزیزانِ من بر روی زمینی!
و تو رنجم دادی
چنان که گویی من آخرینِ دشمنانِ تو بر روی زمینم!
.
#غادة_السمان


@asheghanehaye_fatima
أشرعُ كفّي اللتين لم تعرفا، منذ تركتك، غير الظمأ وأقول: تعالي.
---------------------
کف دستانم را که از وقتی ترکت کردم چیزی جز تشنگی نشناختند، باز می‌کنم و می‌گویم: بیا.

#غسان_كنفاني به #غادة_السمان ١٩٦٨
ترجمه: #محمد_حمادی
@asheghanehaye_fatima
دل من میخی بر دیوار نیست
که کاغذپاره‌های عشق را بر آن بیاویزی
و چون دلت خواست آن را جدا کنی
ای دوست!

خاطره در برابر خاطره
نسيان در برابر نسيان

و آغازگرِ جدایی ستمگر است.

#غادة_السمان

@asheghanehaye_fatima
Audio
نامه‌ای بدون تاریخ | از کتاب تپش‌های شیدایی | #نامه‌های #غسان_کنفانی به #غادة_السمان | ترجمه‌ی: غسان حمدان

اجرا: محسن عظیمی
موسیقی:
The Andalusian Princess
(Al Amira Al)
omar & munir

@asheghanehaye_fatima
من‌ام آن زنی که تمامِ کشتی‌ها
در او غرق گشته و تنهایش گذاشتند
و آن‌گاه که هیچ بادبانی
جز بال‌هایش برای او نمانده بود
آموخت که چگونه از زن بودن رها شود
و به پرنده‌ی دریایی تبدیل شود...!

#غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]

@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیش از همه چیز، گواهی می‌دهم
اگر عشقِ تو نبود
جسمِ من هم‌چو مشتی خاکستر پراکنده می‌شد
در شبی وجودین و ژرف و بی‌انتها!!
و پایانِ دالان را روشنایی نیست
اگر عشقِ تو نبود، صبرم را از دست می‌دادم و
قطب‌نما و چتر و گاه‌شمارم را...


  #غادة_السمان


@asheghanehaye_fatima
#دیالوگ
حال که از ساده‌ترین چیزها متاثر می‌شوی،
‏بسی رنج خواهی برد دوستِ من،
‏این جهان با آدم‌های بسیار حساس،
‏سر سازگاری ندارد.
‏‌
‏‌ #غادة_السمان


@asheghanehaye_fatima
عشق تو را اختراع کردم
تا زیر باران بدون چتر نباشم
پیام‌هایی دروغین از عشق تو
برای خودم فرستادم.

عشق تو را اختراع کردم
چونان کسی که در تاریکی
تنها
می‌خواند تا نترسد.


#غادة_السمان
برگردان: عبدالحسین فرزاد


@asheghanehaye_fatima
پیش از همه چیز، گواه میدهم
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مشتی خاکستر
پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بی انتها...
و پایان دالان را روشنایی نیست.
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم
و قطب نما و چتر و گاه‌ شمارم را...

#غادة_السمان

@asheghanehaye_fatima
از آن روز که تو را شناختم،
در لحظه، می‌خندم و می‌گریم،
پس، نیمی از عشقت نور است و باقی سیاهی،
تابستان و زمستان همسنگ‌اند،
چه بسا بدین جهت است،
که همواره دوستت می‌دارم...

#غادة_السمان
@asheghanehaye_fatima
.
چشمانت سرنوشت من است
هیچکس از سرنوشت خود
نمیگریزد!
.
#غادة_السمان

@asheghanehaye_fatima
دست‌هایت خیلی مهربان‌تر از تواند
دست‌هایت مانند کنده‌ی درختی‌ست
که من هنگامِ غرق شدن به آن می‌چسبم 
دست‌هایت مانندِ بخاری‌اند
که من هنگامِ سرد شدن به آن‌ها نزدیک می‌شوم و گرم می‌شوم 
ای مردی که به صداقت دست‌هایت می‌بالی
اگر روزی از روزها آن‌ها را در کافه‌های بینِ راه دیدی
سلام مرا به آن‌ها برسان و بگو دوست‌شان دارم.

■شاعر: #غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]

@asheghanehaye_fatima
زدم زیر خنده. شرافت زن برایشان مهم‌تر از شرافت زمین است. با اختراع بی‌آبرویی‌های کوچک و صحبت از تن، خود را از یاد بی‌آبرویی بزرگ، یعنی شکست وطن خلاص می‌کنند.


#غادة_السمان


@asheghanehaye_fatima
ما گناه را نمی‌بینیم، مگر آن‌که زنی مرتکب آن شود.


#غادة_السمان


@asheghanehaye_fatima
از روزی که شناختمت،
ماهیان در فضا پرواز می‌کنند
گنجشگکان در آب شنا...
و مرگ خودکشی می‌کند اما نمی‌میرد...
از روزی که شناختمت،
همزمان می‌خندم و می‌گریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکی‌ست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم...


#غادة_السمان
برگردان: #زهرا_ابومعاش


@asheghanehaye_fatima
.

چگونه شب‌هنگام
به‌ سوی تو به پرواز درآیم
تا به خوابت شبیخون بزنم؟
چگونه جنگل را به ‌تن کنم
و پنجره‌ ات را با درختان تصرف کنم
و به تو بگویم دوستت دارم؟


#غادة_السمان (سوریه)
مترجم: #محمد_حمادی

@asheghanehaye_fatima
نمی‌توانم به تو بگویم:
دوستت دارم
اما می‌توانم وقتی به خواب رفته‌ای
در سکوت
با لب‌هایم روی پیشانی‌ات بنویسمش
تا انگشتان رویاهایت آن را بردارند

#غادة_السمان

@asheghanehaye_fatima
لا يزال التحديق في عينيك
يشبه متعة إحصاء النجوم في ليلة صحراوية
ولا يزال اسمك
الاسم الوحيد «الممنوع من الصرف» في حياتي
لا تزال في خاطري
نهراً نهراً
وكهفاً كهفاً
وجرحاً جرحاً
وأذكر جيداً رائحة كفك..
خشب الأبنوس والبهارات العربية الغامضة
تفوح في ليل السفن المبحرة إلى المجهول
لو لم تكن حنجرتي مغارة جليد،
لقلت لك شيئاً عذباً
يشبه كلمة «أحبك»

همچنان خیره شدن به چشمانت
شبیه لذتِ شمارش ستارگان
در شبی کویری‌ است
و همچنان نامت
در زندگی‌ام تنها نامی‌ است که
«ممنوع از تجزیه» و بحث و گفت‌وگوست
در یادِ منی همچنان
رود رود
و غار غار
و زخم زخم
و خوب به یاد می‌آورم
عطر دستانت را
چوب‌های آبنوس
و ادویه های عربی مبهم
پراکنده در شبِ کشتی‌های سفر کرده به نامعلوم‌ها
اگر حنجره‌ام غاری کولاک شده نبود،
به تو می‌گفتم سخنی شیرین و گوارا
شبیه به جمله‌ «دوستت دارم»


#غادة_السمان


@asheghanehaye_fatima