عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنگام درست کردن صبحانه،
به دیگران فکر کن
فراموش نکن کبوتران را غذا دهی
هنگام رفتن به جنگ،
به دیگران فکر کن
فراموش نکن آن‌ها را که در جست و جوی صلح‌اند
هنگام پرداخت قبض آب،
به دیگران فکر کن
به آن‌ها که تنها از ابرها می‌نوشند
هنگام رفتن به خانه، به خانۀ خودت،
به دیگران فکر کن
فراموش نکن آن مردمی را که خانه‌هاشان خیمه‌هاست
هنگام خوابیدن و دم شمردن ستاره‌ها،
به دیگران فکر کن
به آن‌ها که جایی برای خواب نیافته‌اند
آن دم که وجودت را با استعارات
رهایی می‌بخشی،
به دیگران فکر کن
آنان که حقی برای صحبت کردن ندارند
هنگام فکر کردن به آشنایان دور و نزدیک، در خویش درنگ کن
و با خود بگو:
ای کاش شمعی بوده باشم در تاریکی

#محمود_درویش


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی عزیز ....
امروز هم برای گرفتن حال ما زور خودت را بزن مهم نیست ما به خودمان قول داده‌ایم همه جوره حالمان خوب باشد 🌤🌤

@asheghanehaye_fatima
#صبح
🔝
من يکی را می‌شناسم صبح‌ها
ليبرال است ، ظهرها چپ می‌زند
و غروب که از کوچه‌ی تاريک می‌گذرد ..
زيرِ لب آهسته می‌گويد :
“ بسم‌الله “ .!!

#سیدعلی_صالحی


@asheghanehaye_fatima
💠
نازی، تو از آب بهتری. تو از ابر بهتری .
تو به سپیده دم خواهی رسید. مبادا بلغزی.
من دوست توام و دست تو را می گیرم.
روان باش که پرندگان چنین اند و گیاهان چنین اند.
چون به درخت رسیدی به تماشا بمان.
تماشا تو را به آسمان خواهد برد. در زمانه ما
نگاه کردن نیاموخته اند و درخت ..
جز آرایش خانه نیست و هیچ کس ،
گلهای حیاط همسایه را باور ندارد.
پیوندها گسسته. کسی در مهتاب راه نمی رود
و از پرواز کلاغی هشیار نمی شود و خدا را
کنار نرده ایوان نمی بیند و
ابدیت را در جام آب خوری نمی یابد.
در چشم ها شاخه نیست.
در رگ ها آسمان نیست. در این زمانه
درخت ها از مردمان خرم ترند.
کوه ها از آرزوها بلند ترند.
نی ها از اندیشه ها راست ترند.
برف ها از دلها سپیدترند.

#سهراب_سپهری



@asheghanehaye_fatima
آفتاب ،پشت پنجره
در انتظار پلک گشودن ،
پرنده،در انتظار پرواز
و عشق
در انتظار بوسیدن و نوازش تو ست.
گوش به راهم ،
تا با عزیزم ُ ،
روزی دیگر بیاغازم .
بیدار شو گل من !
صبح ات بخیر...



#شبنم_نادری

‌‌‎

@asheghanehaye_fatima
▫️

تو را به خدا ..
بگذارید هر کسی
هر چه دلش خواست
لااقل به خواب ببیند .!

#سید_علی_صالحی


@asheghanehaye_fatima
💡
‏جانوران بت نمی پرستند ، قلدر
نمی تراشند و به کثافت کاری های
خودشان نمی بالند، برای همین
تاریخ ندارند ..

#صادق_هدایت

@asheghanehaye_fatima
📌




از پله های یک ساختمان بلند بالا رفتم .
حتی ، فکر برگشت خسته ام می کرد .
تو چطور ، چطور از ایــن همه
" دوست داشتن " برگشتی ‌.!؟

#پوریا_نبی_پور
#نامه_هايي_براي_حنا

@asheghanehaye_fatima
خيلی وقتا بعضی از كلمات بدون اين‌كه بهشون فكر كنيم از دهنمون می‌پره بيرون. فقط كافيه توی موقعيتش قرار بگيريم. «خداحافظ» يكی از اون كلماته. اما همیشه «خداحافظ» یه دعای معمولی نیست، معنيش رفتنه، بريدنه، دل كندنه...
گاهی آدم یه بار به يه نفر می‌گه خداحافظ، اما يه عمر بهش فكر می‌كنه.

#پویا_جمشیدی
#دلتنگی‌های_احمقانه



@asheghanehaye_fatima
شادمانی نزدیک بودن
به شخصی است که ..؛
از صمیم قلب دوستش‌ داری .

#اورهان_پاموک


@asheghabehaye_fatima
.
خیلی دلم می خواست صبح که توی فکرم داشتی باهام حرف میزدی صداتو بشنوم. مثلا یجاش گفتی عزیزم، یجای دیگه بلند خندیدی، یجاشم یه فحش خوب دادی...
فقط حس می کردم چی میگی... نمیشنیدم. صدای خودمم نمیشنیدم.

اصلا چطور میشه "صداهایی" رو که باهاش فکر کنیم، بشنویم...!؟

#روز_نوشت
#حمید_جدیدی👇
.
"رعنا میگه می شنویم چرا. صداها منحصر بفردن."
پس اگه میشنویم، آدمای کر و لال وقتی تو فکرشون حرف میزنن، با چه لحنی، چه تُنی، چه لهجه‌ای می شنون...؟!

#روز_نوشت
#حمید_جدیدی👇
.

یبار تو فکرم دعوامون شد. بعد تو رفتی. من خیلی دلم می خواست تو فکرم داد بزنم که نرو...

چرا نمیتونیم تو فکرمون با صدای بلند داد بزنیم. چرا ثابته ؟!
اگه اینطوری نبود، مطمئنم بودم صدامو میشنیدی و برمی گشتی....

#روز_نوشت
#حمید_جدیدی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


کارگر بودیم
پدربزرگم
پدرم
خودم
و این عشق لعنتی...
که از همه کارگرتر بود

#حمید_جدیدی
برشی از کار قدیمی
سیمین موهایش را پشت گوشش مرتب می کند و انگار که دارد از جریانات دیروز یا پریروزش تعریف می کند، می گوید؛ برای من عشق ساعت پنج یک صبح جمعه بهاری، اتفاق افتاد. یک سیب سبز برداشتم، درب خانه را باز کردم و آهسته خزیدم به کوچه. منتظرم بود، درست زیر پنجره اتاقم. سیب را گاز زدم و زدیم به دل طبیعت. شد اولین بیرون رفتنمان. شد اولین بار که فهمیدم عطر تن کسی که دوستش دارم چقدر با همه بوهای دنیا متفاوت است . شد اولین بار که دستم را گرفت. اولین بار که از شرم سرخ شدم. اولین بار که دلم چنان بی محابا لرزید

امثال سیمین و سیمین ها حتی فکرش را هم نمی کنند که عشق و دلبستگی می تواند از یک روز جمعه و در دل طبیعت آغاز شود. فکرش را هم نمی کنند که یک روز وابسته آدمی شوند که یک ساعت زودتر بیدار می شود، تا زودتر خودش را به آنها برساند، تا زودتر بزنند به دل طبیعت. و من ایمان دارم که به اندازه یک ارزن به مخیله امثال سیمین و سیمین ها خطور نخواهد کرد که یک روز شوم، همین آدم آنها را ترک کند. آدمی که که در گرگ و میش یک صبح جمعه، شریک سیب سبز و دست پر شرم آنها شده است.

مگر ما فکرش را می کردیم محبوبم؟ مگر ما فکرش را می کردیم؟

#نیکی_فیروزکوهی
📚راس ساعت هیچ/نشر ایجاز



@asheghanehaye_fatima
دوست‌ات دارم؛
چون با تو پدیده‌ی تازه و غریبی را شناختم که نام‌اش شادی است.
همه‌ی کسانی که پیش از تو دوست‌شان داشتم،
برای‌ام قفس ساخته بودند
و تازیانه
و لگام
و قیچی برای بال‌هایم
و دهان‌بندی برای ترانه‌های لولی‌وارِ درون‌ام


أحبك
لأنني عرفت معك شيئاً جديداً غريباً عني، اسمه الفرح...
كل الذين أحببتهم قبلك، صنعوا لي قفصاً وسوطاً ولجاماً، ومقصاً لأجنحتي، وكمامة لأغاني الغجرية في أعماقي...

■●شاعر: #غادة_السمان | سوریه، ۱۹۴۲ |

■●برگردان: #حسین_خسروی



@asheghanehaye_fatima