@asheghanehaye_fatima
دوست داشتن، چیزی شبیه به گم شدنه، توی یه آدم دیگه. حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی، عمیقتر گم میشی. یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی یا برای اون. حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.
همون کاری رو انجام میدی که اون میخواد.
همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.
حالا دیگه حق داری حسادت کنی، حالا دیگه چشم به راه بودن معنی پیدا میکنه، حالا دیگه دوست داری نگران باشی.
از یه جایی به بعد، اون نفس میکشه تا تو زندگی کنی.
«آدم برای دوست داشتن، به دلیل احتیاج نداره، اما برای زندگی کردن بهانه میخواد».
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
دوست داشتن، چیزی شبیه به گم شدنه، توی یه آدم دیگه. حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی، عمیقتر گم میشی. یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی یا برای اون. حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.
همون کاری رو انجام میدی که اون میخواد.
همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.
حالا دیگه حق داری حسادت کنی، حالا دیگه چشم به راه بودن معنی پیدا میکنه، حالا دیگه دوست داری نگران باشی.
از یه جایی به بعد، اون نفس میکشه تا تو زندگی کنی.
«آدم برای دوست داشتن، به دلیل احتیاج نداره، اما برای زندگی کردن بهانه میخواد».
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
دنیا پُره از آدمایی که میان، نمیمون و میرن. هر آدمی باید یه پنجرهی شخصی داشته باشه رو به یه خیابون بیانتها که هروقت دلش گرفت و هیچکس نبود، سرش رو به اون تکیه بده، به یه نقطهی نامشخص خیره بشه و همهی عمرش رو گریه کنه.
گاهی فکر نکردن به کسی، از زندگی کردن سختتره، وقتی نمیتونی خودت رو دور بریزی، وقتی نمیتونی از یاد ببری، باید یه گوشه بشینی و برای هرچی نداری گریه کنی.
یه پنجره، بیشتر از هر آدمی میتونه حرفات رو بشنوه و هیچی نگه، انقدر که با اولین بارون، بهت فکر کنه و گوله گوله اشک بریزه. پشت هر پنجره یه آدم نگران هست که حرف نمیزنه، فقط اشک میریزه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
گاهی فکر نکردن به کسی، از زندگی کردن سختتره، وقتی نمیتونی خودت رو دور بریزی، وقتی نمیتونی از یاد ببری، باید یه گوشه بشینی و برای هرچی نداری گریه کنی.
یه پنجره، بیشتر از هر آدمی میتونه حرفات رو بشنوه و هیچی نگه، انقدر که با اولین بارون، بهت فکر کنه و گوله گوله اشک بریزه. پشت هر پنجره یه آدم نگران هست که حرف نمیزنه، فقط اشک میریزه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
گاهی وقتا معنیِ «هیچی»، واقعا هیچی نیست. تناقض یعنی جایی که یه کلمه، معنیش برعکس خودش باشه. مثل وقتایی که یـه نفـر رو صدا میزنی و بد از جوابش، فقط میگی: «هیچی»
کی میدونه توی این «هیچی»، چهقدر «دوستت دارم» جا مونده؟ مهـم نیست چهقـدر دور، چهقدر نزدیک، مهـم اینه که یه نفر توی زندگیت باشه، تا بتونی صداش كنی و بهش بگی «هیچی»
دقیقا «هیچی»....
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
کی میدونه توی این «هیچی»، چهقدر «دوستت دارم» جا مونده؟ مهـم نیست چهقـدر دور، چهقدر نزدیک، مهـم اینه که یه نفر توی زندگیت باشه، تا بتونی صداش كنی و بهش بگی «هیچی»
دقیقا «هیچی»....
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
خيلی وقتا بعضی از كلمات بدون اينكه بهشون فكر كنيم از دهنمون میپره بيرون. فقط كافيه توی موقعيتش قرار بگيريم. «خداحافظ» يكی از اون كلماته. اما همیشه «خداحافظ» یه دعای معمولی نیست، معنيش رفتنه، بريدنه، دل كندنه...
گاهی آدم یه بار به يه نفر میگه خداحافظ، اما يه عمر بهش فكر میكنه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
گاهی آدم یه بار به يه نفر میگه خداحافظ، اما يه عمر بهش فكر میكنه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
توی دنیای من هیچکس به اندازهی اون نتونست ذهنم رو به خودش مشغول کنه. عجیب بود اما من توی زندگیم به هیچکس به اندازهی اون فکر نکردم و هیچکس قد اون توی خواب و خیالم قدم نزد.
روزی که فهمیدم دوستش دارم، حس کردم مهرش توی قلبم، مثل یه جام بلور شکست و هزاران هزار ذره شد، تا سرتاسر قلبم رو پُر کنه. مثل رویاست که یه نفر یه جوری قلبت رو فرا بگیره که نتونی به هیچ چیز دیگهای جز اون فکر کنی، اما نه وقتی که مجبور بشی برای فراموش کردنش، دوره توی قلبت راه بیفتی، وجب به وجبش رو بگردی تا دونه به دونهی ذرهها رو پیدا کنی و دور بریزی، تا قلبت از یه نفر پاک بشه، که یه شب آروم بخوابی.
سالها گذشته و علیرغم تلاش من، هنوزم توی گوشه و کنار قلبم، ذرههای کوچیکی از بلوری که اون روز توی قلبم شکست وجود داره، که وادارم میکنه بهش فکر کنم، که یادم میندازه هنوز دوستش دارم.
عشق و دلتنگی، توی قلب آدم با هم زاییده میشن. گاهی به این فکر میکنم که اگه بود، میتونستم مرگ رو شکست بدم، اما حالا که نیست، یه روز از دلتنگی میمیرم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
روزی که فهمیدم دوستش دارم، حس کردم مهرش توی قلبم، مثل یه جام بلور شکست و هزاران هزار ذره شد، تا سرتاسر قلبم رو پُر کنه. مثل رویاست که یه نفر یه جوری قلبت رو فرا بگیره که نتونی به هیچ چیز دیگهای جز اون فکر کنی، اما نه وقتی که مجبور بشی برای فراموش کردنش، دوره توی قلبت راه بیفتی، وجب به وجبش رو بگردی تا دونه به دونهی ذرهها رو پیدا کنی و دور بریزی، تا قلبت از یه نفر پاک بشه، که یه شب آروم بخوابی.
سالها گذشته و علیرغم تلاش من، هنوزم توی گوشه و کنار قلبم، ذرههای کوچیکی از بلوری که اون روز توی قلبم شکست وجود داره، که وادارم میکنه بهش فکر کنم، که یادم میندازه هنوز دوستش دارم.
عشق و دلتنگی، توی قلب آدم با هم زاییده میشن. گاهی به این فکر میکنم که اگه بود، میتونستم مرگ رو شکست بدم، اما حالا که نیست، یه روز از دلتنگی میمیرم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
هیچ وقت نفهمیدم که دلیل واقعی «دلتنگی» چیه؟ نفهمیدم چی توی سرم بالا یا پایین میشه که قلبم میگیره و نفسم به شماره میافته. چی باعث میشه که روزها و ماهها و سالها به یهنفر فکر کنم و از این دور باطل خسته نشم؟ چی باعث میشه از این زخم لعنتی بمیرم و لذت ببرم؟
برای من دلتنگی یه زخمه. زخمی که آدم به خودش میزنه و هیچکس غیر خودش نمیبیندش. از او زخما که هیچکس جز خودت، حالت رو نمیفهمه. بعضی از زخما اولش سطحین، اما به مرور زمان عمیق میشن. انقدر عمیق که میتونی خودت و آرزوهات رو توش گم کنی. اگه دست من بود، اگه میتونستم ذهنش رو تسخیر کنم، کاری میکردم که دلش برام تنگ بشه. اگه دست من بود، بهش میگفتم من رو بخواه، باهام حرف بزن، همین الان. تو تنها کسی هستی که هیچوقت از شنیدن صداش خسته نمیشم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
برای من دلتنگی یه زخمه. زخمی که آدم به خودش میزنه و هیچکس غیر خودش نمیبیندش. از او زخما که هیچکس جز خودت، حالت رو نمیفهمه. بعضی از زخما اولش سطحین، اما به مرور زمان عمیق میشن. انقدر عمیق که میتونی خودت و آرزوهات رو توش گم کنی. اگه دست من بود، اگه میتونستم ذهنش رو تسخیر کنم، کاری میکردم که دلش برام تنگ بشه. اگه دست من بود، بهش میگفتم من رو بخواه، باهام حرف بزن، همین الان. تو تنها کسی هستی که هیچوقت از شنیدن صداش خسته نمیشم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
روز اولی که دیدمش، دقیقا مطمئن نبودم که دوستش دارم. اولین باری که دلم خواست کسی رو بغل کنم، فهمیدم عاشقش شدم. گاهی وقتا زندگی خلاصه میشه بین سلام اول و خداحافظی آخر.به خودم که اومدم، هنوزم هر بیست و چهار ساعت میشد یه شبانه روز. هنوزم هفته، هفت روز داشت و به هر دوازده ماه میگفتند یه سال. به خودم که اومدم، دیگه خودم نبودم. بعد از اون انگار، روزا کوتاهتر شده بود و دلِ آسمون بیشتر میگرفت. بعد از اون چاه تنهاییم عمیقتر شده بود و هر شب بارون میومد. انگار فقط اومده بود که بفهمم، روزای بعد از اون، اسمش «زندگی» نیست.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
روز اولی که دیدمش، دقیقا مطمئن نبودم که دوستش دارم. اولین باری که دلم خواست کسی رو بغل کنم، فهمیدم عاشقش شدم. گاهی وقتا زندگی خلاصه میشه بین سلام اول و خداحافظی آخر.به خودم که اومدم، هنوزم هر بیست و چهار ساعت میشد یه شبانه روز. هنوزم هفته، هفت روز داشت و به هر دوازده ماه میگفتند یه سال. به خودم که اومدم، دیگه خودم نبودم. بعد از اون انگار، روزا کوتاهتر شده بود و دلِ آسمون بیشتر میگرفت. بعد از اون چاه تنهاییم عمیقتر شده بود و هر شب بارون میومد. انگار فقط اومده بود که بفهمم، روزای بعد از اون، اسمش «زندگی» نیست.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
«اتفاقی افتاده؟»
گاهی برای بعضی از سوالا، هیچ جوابی نداری. دست خودت نیست، طوری رفتار میکنی که انگار نشنیدی. اگرچه جواب سوال مثل روز روشنه، اما تو بدون هیچ توضیحی، با گفتن «نه»، احمقانهترین دروغ زندگیت رو میگی. بعضی سوالا رو نباید پرسید، بعضی جوابا رو هم نباید داد. همیشه یه حرفایی هست که اگه نگفته بمونه، شنیدنیتره.
«اتفاقی افتاده؟»
جواب میدی نه. بعد به چشماش خیره میشی و توی دلت تکرار میکنی: «آره. واقعا آره. اتفاق تو بودی، که هیچوقت برای من نیفتادی.»
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
گاهی برای بعضی از سوالا، هیچ جوابی نداری. دست خودت نیست، طوری رفتار میکنی که انگار نشنیدی. اگرچه جواب سوال مثل روز روشنه، اما تو بدون هیچ توضیحی، با گفتن «نه»، احمقانهترین دروغ زندگیت رو میگی. بعضی سوالا رو نباید پرسید، بعضی جوابا رو هم نباید داد. همیشه یه حرفایی هست که اگه نگفته بمونه، شنیدنیتره.
«اتفاقی افتاده؟»
جواب میدی نه. بعد به چشماش خیره میشی و توی دلت تکرار میکنی: «آره. واقعا آره. اتفاق تو بودی، که هیچوقت برای من نیفتادی.»
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
بعضی از خیابونا، مثل دفترچه یادداشت میمونن، فقط کافیه دلت گرفته باشه، اونوقت با هر قدمی که برمیداری، از در و دیوارش خاطره روی سرت میریزه. يادمه بهش گفتم: «اگه يه روز ديدی كه دیگه نمیخوای بهم فکر کنی، اشكالی نداره. فقط كاری كن نفهمم! دلم نمیخواد حس کنم کسی رو ندارم. من با تَوهُم بودنت هم میتونم زندگی کنم.
بهش گفتم اونی که میره، واسه رفتنش دلیل داره، اما اونی که میمونه، حتی دلیل موندنش رو هم نمیدونه! نذار روزی بیاد که از دیدن خودم توی آینه خجالت بکشم.»
ما حرفامون رو با هم زده بودیم، قولامون رو به هم داده بودیم، اما يه روز چشم باز كردم و ديدم نيست. از اون روز به بعد، با هيچكس، توی هيچ خيابونی قدم نزدم. وقتی کسی ترکت میکنه، تنها نمیره، اعتماد به نفْست رو هم با خودش میبره.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
بعضی از خیابونا، مثل دفترچه یادداشت میمونن، فقط کافیه دلت گرفته باشه، اونوقت با هر قدمی که برمیداری، از در و دیوارش خاطره روی سرت میریزه. يادمه بهش گفتم: «اگه يه روز ديدی كه دیگه نمیخوای بهم فکر کنی، اشكالی نداره. فقط كاری كن نفهمم! دلم نمیخواد حس کنم کسی رو ندارم. من با تَوهُم بودنت هم میتونم زندگی کنم.
بهش گفتم اونی که میره، واسه رفتنش دلیل داره، اما اونی که میمونه، حتی دلیل موندنش رو هم نمیدونه! نذار روزی بیاد که از دیدن خودم توی آینه خجالت بکشم.»
ما حرفامون رو با هم زده بودیم، قولامون رو به هم داده بودیم، اما يه روز چشم باز كردم و ديدم نيست. از اون روز به بعد، با هيچكس، توی هيچ خيابونی قدم نزدم. وقتی کسی ترکت میکنه، تنها نمیره، اعتماد به نفْست رو هم با خودش میبره.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
نمیدونم اسمش توی دفتر لعنتیم چیکار میکنه؟ داشتم باور میکردم که تموم شده. اما تا اسمش رو دیدم، بند دلم پاره شد. چند نفر توی دنیا با دیدن ناگهانی یه اسم، یا شنیدن یه صدای لعنتی بند دلشون پاره شده؟ مثل افتادنه، از ارتفاعی که هر لحظه احتمال میدی زمین بخوری و متلاشی بشی. چیه این دل، که از هرجا ولش میکنی، برمیگرده سر خونهی اول. اسمش رو نمیتونم فراموش کنم، این تنها چیزیه از اون که برام باقی مونده. هر روز به خودم میگم: «دیگه همهچیز تموم شده»، بعد یه لبخند تلخ به خودم میزنم و میرم به دنیای نادر ابراهیمی، وقتی که مینویسه: «چه کسی میتواند بگوید تمام شد و دروغ نگفته باشد؟»
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
نمیدونم اسمش توی دفتر لعنتیم چیکار میکنه؟ داشتم باور میکردم که تموم شده. اما تا اسمش رو دیدم، بند دلم پاره شد. چند نفر توی دنیا با دیدن ناگهانی یه اسم، یا شنیدن یه صدای لعنتی بند دلشون پاره شده؟ مثل افتادنه، از ارتفاعی که هر لحظه احتمال میدی زمین بخوری و متلاشی بشی. چیه این دل، که از هرجا ولش میکنی، برمیگرده سر خونهی اول. اسمش رو نمیتونم فراموش کنم، این تنها چیزیه از اون که برام باقی مونده. هر روز به خودم میگم: «دیگه همهچیز تموم شده»، بعد یه لبخند تلخ به خودم میزنم و میرم به دنیای نادر ابراهیمی، وقتی که مینویسه: «چه کسی میتواند بگوید تمام شد و دروغ نگفته باشد؟»
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
توی زندگی، آدما با خيليا حرف میزنن، اما با همشون درد دل نمیكن. درد دل كردن، مثل جار زدن نقطه ضعفه. عين اين میمونه كه خودت رو در برابر يكی ديگه خلع سلاح كنی. حالا دیگه آدم بیدفاع با يه تلنگر زمين میخوره. واقعیت اینه که همهی حرفا رو نبايد گفت، همهی اشكا رو نبايد ريخت، اما كسی كه تا پای درد دل كردن میره، یعنی ديگه چيزی واسهی از دست دادن نداره. سخته يه روز مو به مو، خودت رو واسه يه نفر وا كنی، بعد همون يه نفر، كنار بشينه و آب شدنت رو تماشا كنه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
توی زندگی، آدما با خيليا حرف میزنن، اما با همشون درد دل نمیكن. درد دل كردن، مثل جار زدن نقطه ضعفه. عين اين میمونه كه خودت رو در برابر يكی ديگه خلع سلاح كنی. حالا دیگه آدم بیدفاع با يه تلنگر زمين میخوره. واقعیت اینه که همهی حرفا رو نبايد گفت، همهی اشكا رو نبايد ريخت، اما كسی كه تا پای درد دل كردن میره، یعنی ديگه چيزی واسهی از دست دادن نداره. سخته يه روز مو به مو، خودت رو واسه يه نفر وا كنی، بعد همون يه نفر، كنار بشينه و آب شدنت رو تماشا كنه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
سختتر از قبول کردن یه واقعیت تلخ، کنار اومدن باهاشه. واقعیت اینه که توی دنیا، هر چیزی عمر خودش رو داره. هر اتفاق خوب، از یه جا شروع میشه، به اوج میرسه و کمکم سقوط میکنه و محو میشه. یه روز میشینی و امروز رو با خاطراتت خوبت مقایسه میکنی و میبینی هیچیش مثل قبل نیست. هيچيش! هرچی بیشتر تقلا کردی، دورتر رفتی. انگار داشتی برای پاره نشدن یه طناب پوسیده دست و پا میزدی. یه وقتا دلت میخواد روزا رو برگردی عقب، میخوای آینده رو با گذشته عوض کنی، ولی نمیتونی. یه آدمی توی گذشتهت هست، که دیگه هیچوقت نمیتونی بهش برگردی.
یه روزایی توی زندگی هست که هرچی بیشتر نفس میکشی، بیشتر میمیری. روزایی که فقط میتونی برای خودت و كسی كه نيست گریه کنی.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
یه روزایی توی زندگی هست که هرچی بیشتر نفس میکشی، بیشتر میمیری. روزایی که فقط میتونی برای خودت و كسی كه نيست گریه کنی.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
اگه هزار سال هم بگذره، اگه هزار بار دیگه ترکم کنه، من بازم دوستش دارم. این «دوستداشتن» تنها چیزیه که از اون برام باقی مونده. بهش گفته بودم هیچ آدمی توی دنیا به اندازهی من بهت احتیاج نداره. گفته بودم نیاز من به تو، چیزی فراتر از دوستداشتنه. من از همهی آدمای دنیا فاصله گرفته بودم و اون تموم دنیام شده بود. میدونست بدون اون تموم میشم، میدونست بی اون، برای خودمَم وجود ندارم، اما هر روز دور و دورتر رفت. انقدر دور که باور کردم انقدری که من بهش نیاز دارم، اون بهم محتاج نیست. جایی که امروز ایستادم، برام آخر دنیاست. من به گذشتهام احتیاجی ندارم، اما به آدماش چرا. یه نفر توی گذشتهی من هست، که نبودنش داره پیرم میکنه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
اگه هزار سال هم بگذره، اگه هزار بار دیگه ترکم کنه، من بازم دوستش دارم. این «دوستداشتن» تنها چیزیه که از اون برام باقی مونده. بهش گفته بودم هیچ آدمی توی دنیا به اندازهی من بهت احتیاج نداره. گفته بودم نیاز من به تو، چیزی فراتر از دوستداشتنه. من از همهی آدمای دنیا فاصله گرفته بودم و اون تموم دنیام شده بود. میدونست بدون اون تموم میشم، میدونست بی اون، برای خودمَم وجود ندارم، اما هر روز دور و دورتر رفت. انقدر دور که باور کردم انقدری که من بهش نیاز دارم، اون بهم محتاج نیست. جایی که امروز ایستادم، برام آخر دنیاست. من به گذشتهام احتیاجی ندارم، اما به آدماش چرا. یه نفر توی گذشتهی من هست، که نبودنش داره پیرم میکنه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
گاهی يه اسم، يه عكس، يه آهنگ، میتونه پرتت كنه به ناشناختهترين جای ذهنت. جايی كه حالا آرامگاه صدها «خاطرهی خاموش» شده. خاطراتی كه بدون هياهو، يادآور روزای خاص زندگی هستن و براي بيدار شدن، فقط به يه تلنگر كوچيك احتياج دارن. يه تلنگر كوچيك كه میتونه حاصلش حلقه زدن اشك توی چشم يا افتادن لبخند روی لب باشه.
يه وقتا كه اتفاقی اين خاطرهها بيدار میشن، همون وقتا كه عطرِ يه نفر رو برام تازه میكنن، همون وقتا كه بغض قد میكشه و میخوام ازشون عبور كنم، يه حسی بهم میگه: «با خاطراتت مهربون باش، اينا، تنها چيزايی هستن كه برات باقی موندن»
با خاطراتت مهربون باش.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
يه وقتا كه اتفاقی اين خاطرهها بيدار میشن، همون وقتا كه عطرِ يه نفر رو برام تازه میكنن، همون وقتا كه بغض قد میكشه و میخوام ازشون عبور كنم، يه حسی بهم میگه: «با خاطراتت مهربون باش، اينا، تنها چيزايی هستن كه برات باقی موندن»
با خاطراتت مهربون باش.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
دنیا پُره از آدمایی که میان، نمیمون و میرن. هر آدمی باید یه پنجرهی شخصی داشته باشه رو به یه خیابون بیانتها که هروقت دلش گرفت و هیچکس نبود، سرش رو به اون تکیه بده، به یه نقطهی نامشخص خیره بشه و همهی عمرش رو گریه کنه.
گاهی فکر نکردن به کسی، از زندگی کردن سختتره، وقتی نمیتونی خودت رو دور بریزی، وقتی نمیتونی از یاد ببری، باید یه گوشه بشینی و برای هرچی نداری گریه کنی.
یه پنجره، بیشتر از هر آدمی میتونه حرفات رو بشنوه و هیچی نگه، انقدر که با اولین بارون، بهت فکر کنه و گوله گوله اشک بریزه. پشت هر پنجره یه آدم نگران هست که حرف نمیزنه، فقط اشک میریزه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
دنیا پُره از آدمایی که میان، نمیمون و میرن. هر آدمی باید یه پنجرهی شخصی داشته باشه رو به یه خیابون بیانتها که هروقت دلش گرفت و هیچکس نبود، سرش رو به اون تکیه بده، به یه نقطهی نامشخص خیره بشه و همهی عمرش رو گریه کنه.
گاهی فکر نکردن به کسی، از زندگی کردن سختتره، وقتی نمیتونی خودت رو دور بریزی، وقتی نمیتونی از یاد ببری، باید یه گوشه بشینی و برای هرچی نداری گریه کنی.
یه پنجره، بیشتر از هر آدمی میتونه حرفات رو بشنوه و هیچی نگه، انقدر که با اولین بارون، بهت فکر کنه و گوله گوله اشک بریزه. پشت هر پنجره یه آدم نگران هست که حرف نمیزنه، فقط اشک میریزه.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
وقتی كسی ناگهانی وارد زندگیت میشه، باید همیشه آماده باشی تا همونقدر ناگهانی ترکت کنه. کاش، انقدر قدرت داشتم تا مدت حضور آدمای توی زندگیم رو خودم تعیین كنم. اونوقت به بعضیا سلام نکرده، پشت میکردم و بعضیا رو واسه شنیدنِ «خداحافظ»، حسرت به دل میذاشتم.
حس بدیه اینکه هرگز درجهی اهمیتت رو توی زندگی کسی که بهش فکر میکنی نفهمی.
تلخه که دوره راه بيفتی و از اين و اون بپرسی، كجاس؟
خوبه؟
باهاش حرف زدی؟
در مورد من چيزی نگفته!!!؟
آخ كه چقدر اين سوال آخر میتونه نابود كننده باشه.
*
من هروقت خواستمت نبودی، هروقت دنبالت گشتم توی خاطرهها پیدات کردم.
من..
هیچوقت نفهمیدم کجای زندگی تواَم. هیچوقت!
.
اينكه آدم چندسال عمر كنه اسمش زندگی نيست. مهم اينه كه خودش و حواسش يه جا باشن.
«زندگی، یعنی دقيقا همونجایی نفس بکشی، که دلت اونجاست...»
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
حس بدیه اینکه هرگز درجهی اهمیتت رو توی زندگی کسی که بهش فکر میکنی نفهمی.
تلخه که دوره راه بيفتی و از اين و اون بپرسی، كجاس؟
خوبه؟
باهاش حرف زدی؟
در مورد من چيزی نگفته!!!؟
آخ كه چقدر اين سوال آخر میتونه نابود كننده باشه.
*
من هروقت خواستمت نبودی، هروقت دنبالت گشتم توی خاطرهها پیدات کردم.
من..
هیچوقت نفهمیدم کجای زندگی تواَم. هیچوقت!
.
اينكه آدم چندسال عمر كنه اسمش زندگی نيست. مهم اينه كه خودش و حواسش يه جا باشن.
«زندگی، یعنی دقيقا همونجایی نفس بکشی، که دلت اونجاست...»
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
بعضی روزا جلوی آینه، دنبال جای لبخند روی صورتم میگردم. گاهی سعی میکنم از پشت لبای خشکم، سفیدی دندونام رو به نمایش بذارم. اما این خندههای پژمرده، واقعی نیستن و حالم رو عوض نمیکنن. واقعی نیستن، چون روح ندارن. روح ندارن، چون چیزی که از قلب من بیرون رفته، حس زندگی کردن رو هم با خودش برده. حسی که درونم کشته شده، من رو به یه مردهی متحرک تبدیل کرده. حالا منم و آیندهای که دیگه دوستش ندارم. وقتی آدم تمام خودش رو به یه نفر میسپره، شکننده میشه. انقدر شکننده که با یه تلنگر فرو میریزه. من فرو ریختم، چون خودم رو به کسی سپردم که حواسش به بیپناهی من نبود.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@dast_sazehaye_fatima
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@dast_sazehaye_fatima
به گفتن نيست، هميشه چشمای آدم همهی ناگفتهها رو داد میزنن. فقط كافيه چند ثانيه بهشون خيره بشی.
من فكر میكنم اگر كسی حرفت رو از توی چشمات نتونه بخونه، به زبون هم بياری متوجه نمیشه.
بعضی حرفا رو نبايد گفت.
بعضی حرفا رو نبايد شنيد.
بعضي حرفا رو بايد سير تماشا كرد..
چشمای آدم، دروغ نمیگن.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
من فكر میكنم اگر كسی حرفت رو از توی چشمات نتونه بخونه، به زبون هم بياری متوجه نمیشه.
بعضی حرفا رو نبايد گفت.
بعضی حرفا رو نبايد شنيد.
بعضي حرفا رو بايد سير تماشا كرد..
چشمای آدم، دروغ نمیگن.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
موندن بهانه میخواد. وقتی توی دلگيرترين غروب هفته، چشمات رو میبندی، بغضت رو میخوری، دار و ندارت رو میريزی تووی خودت.. يعنی بريدی. وقتی خودت رو صفر میكنی و از خاطراتت میزنی بيرون، يعنی ديگه دليلی برای موندن نداری. انگار خيلی زودتر از اينها بايد میفهميدی، بندِ ناف بريده شده رو به زور گره نمیزنن. چقدر دير فهميدی، برای موندن، بايد كسی میبود، تا بودنت رو به چنگ و دندون بكشه. اما نبود! بايد كسی میبود تا ترس از نبودنت، كابوس همهی عمرش بشه. اما نشد! چقدر دير فهميدی از يه جايی به بعد، بايد نباشی، بايد نمونی، بايد بری، وقتی «اتفاقِ كسی» نيستی. موندن، بهانه میخواست.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
موندن بهانه میخواد. وقتی توی دلگيرترين غروب هفته، چشمات رو میبندی، بغضت رو میخوری، دار و ندارت رو میريزی تووی خودت.. يعنی بريدی. وقتی خودت رو صفر میكنی و از خاطراتت میزنی بيرون، يعنی ديگه دليلی برای موندن نداری. انگار خيلی زودتر از اينها بايد میفهميدی، بندِ ناف بريده شده رو به زور گره نمیزنن. چقدر دير فهميدی، برای موندن، بايد كسی میبود، تا بودنت رو به چنگ و دندون بكشه. اما نبود! بايد كسی میبود تا ترس از نبودنت، كابوس همهی عمرش بشه. اما نشد! چقدر دير فهميدی از يه جايی به بعد، بايد نباشی، بايد نمونی، بايد بری، وقتی «اتفاقِ كسی» نيستی. موندن، بهانه میخواست.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima