@asheghanehaye_fatima
بیانصاف، زندگی ..،
هی همين معنی ارزانِ از ما گرفتهی
مجبور ، تو که ما را کُشتی!
حالا که چمدانم را اين همه سنگين
و بیکليد بستهام تازه میپرسی کجا،
چرا، از چه سبب .!؟ :))
#سید_علی_صالحی
بیانصاف، زندگی ..،
هی همين معنی ارزانِ از ما گرفتهی
مجبور ، تو که ما را کُشتی!
حالا که چمدانم را اين همه سنگين
و بیکليد بستهام تازه میپرسی کجا،
چرا، از چه سبب .!؟ :))
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﻻﺍﻗﻞ ، ﺑﻪ " ﺧﻮﺍﺏ " ﺑﺒﯿﻨﺪ ...
#سید_علی_صالحی
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﻻﺍﻗﻞ ، ﺑﻪ " ﺧﻮﺍﺏ " ﺑﺒﯿﻨﺪ ...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima☘
من در غیاب تو
با سنگ سخن گفته ام
من در غیاب تو
با صبح، با ستاره، با سلیمان سخن گفته ام
من در غیاب تو
زخم های بی شمار شب ایوب را شسته ام
من در غیاب تو
کلمات سربریده بسیاری را شفا داده ام
هنوز هم در غیاب تو
نماز ملائک قضا می شود
کبوتر از آرایش آسمان می ترسد
پروانه از روشنایی گل سرخ هراسان است
بگو کجا رفته ای
که بعد از تو
دیگر هیچ پیامبری از بیعت ستاره با نور
سخن نگفت.
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima☘
من در غیاب تو
با سنگ سخن گفته ام
من در غیاب تو
با صبح، با ستاره، با سلیمان سخن گفته ام
من در غیاب تو
زخم های بی شمار شب ایوب را شسته ام
من در غیاب تو
کلمات سربریده بسیاری را شفا داده ام
هنوز هم در غیاب تو
نماز ملائک قضا می شود
کبوتر از آرایش آسمان می ترسد
پروانه از روشنایی گل سرخ هراسان است
بگو کجا رفته ای
که بعد از تو
دیگر هیچ پیامبری از بیعت ستاره با نور
سخن نگفت.
#سید_علی_صالحی
▫️
تو را به خدا ..
بگذارید هر کسی
هر چه دلش خواست
لااقل به خواب ببیند .!
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
تو را به خدا ..
بگذارید هر کسی
هر چه دلش خواست
لااقل به خواب ببیند .!
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرگ،
خسته از دقالباب نوبتم
آهسته زیر لب...
چیزی،
حرفی،
سخنی بگوید
مثلاً وقت بسیار است
و دوبار باز خواهم گشت!
هِه!
مرا نمیشناسد مرگ
یا کودک است هنوز
و یا شاعران ساکتند!
حالا برو ای مرگ،
برادر،
ای بیم سادهی آشنا
تا تو دوباره بازآیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد
#سید_علی_صالحی
#خسرو_شکیبایی
@asheghanehaye_fatima
خسته از دقالباب نوبتم
آهسته زیر لب...
چیزی،
حرفی،
سخنی بگوید
مثلاً وقت بسیار است
و دوبار باز خواهم گشت!
هِه!
مرا نمیشناسد مرگ
یا کودک است هنوز
و یا شاعران ساکتند!
حالا برو ای مرگ،
برادر،
ای بیم سادهی آشنا
تا تو دوباره بازآیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد
#سید_علی_صالحی
#خسرو_شکیبایی
@asheghanehaye_fatima
———
.
دست خودم نيست
که پيراهنم را پناهِ پروانه میگيرم
خبر آوردهاند باد میآيد
#سید_علی_صالحی
🎨Fletcher Sibthorp
@asheghanehaye_fatima
.
دست خودم نيست
که پيراهنم را پناهِ پروانه میگيرم
خبر آوردهاند باد میآيد
#سید_علی_صالحی
🎨Fletcher Sibthorp
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
هرجا و هر کجای جهان که باشم
باز به بسترِ بیخواب خود برمیگردم
باز این عطر و اسم توست
که مرا
به مرور واژهها میخواند
من از شروعِ تو بوده
که شب را
برای رسیدن به صبح میخواهم
و تو هر جا و هرکجای جهان که باشی
باز به رؤیاهای من بازخواهی گشت...
#سید_علی_صالحی
هرجا و هر کجای جهان که باشم
باز به بسترِ بیخواب خود برمیگردم
باز این عطر و اسم توست
که مرا
به مرور واژهها میخواند
من از شروعِ تو بوده
که شب را
برای رسیدن به صبح میخواهم
و تو هر جا و هرکجای جهان که باشی
باز به رؤیاهای من بازخواهی گشت...
#سید_علی_صالحی
می شود یک شب خوابید
و صبح باخبر شد ،
غم ها را از یک کنار به دور ریخته اند؟!
که اگر اشکی هست
یا از عمق شادمانی دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدن های دور
یا گریه ی کودکی
که دست بی حواسش ،
بادبادکی را بر باد می دهد
کاش می شد
یک صبح
کسی زنگ خانه هامان را بزند بگوید:
با دست پر آمده ام
با لبخند
با قلب هایی آکنده از عشق های واقعی
از آن سوی دوست داشتن ها
آمده ام بمانم و
هرگز نروم ...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
و صبح باخبر شد ،
غم ها را از یک کنار به دور ریخته اند؟!
که اگر اشکی هست
یا از عمق شادمانی دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدن های دور
یا گریه ی کودکی
که دست بی حواسش ،
بادبادکی را بر باد می دهد
کاش می شد
یک صبح
کسی زنگ خانه هامان را بزند بگوید:
با دست پر آمده ام
با لبخند
با قلب هایی آکنده از عشق های واقعی
از آن سوی دوست داشتن ها
آمده ام بمانم و
هرگز نروم ...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
هرجا و هر کجای جهان که باشم
باز به بسترِ بیخواب خود برمیگردم
باز این عطر و اسم توست
که مرا
به مرور واژهها میخواند
من از شروعِ تو بوده
که شب را
برای رسیدن به صبح میخواهم
و تو هر جا و هرکجای جهان که باشی
باز به رؤیاهای من بازخواهی گشت...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
باز به بسترِ بیخواب خود برمیگردم
باز این عطر و اسم توست
که مرا
به مرور واژهها میخواند
من از شروعِ تو بوده
که شب را
برای رسیدن به صبح میخواهم
و تو هر جا و هرکجای جهان که باشی
باز به رؤیاهای من بازخواهی گشت...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
می شود یک شب خوابید
و صبح باخبر شد ،
غم ها را از یک کنار به دور ریخته اند؟!
که اگر اشکی هست
یا از عمق شادمانی دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدن های دور
یا گریه ی کودکی
که دست بی حواسش ،
بادبادکی را بر باد می دهد
کاش می شد
یک صبح
کسی زنگ خانه هامان را بزند بگوید:
با دست پر آمده ام
با لبخند
با قلب هایی آکنده از عشق های واقعی
از آن سوی دوست داشتن ها
آمده ام بمانم و
هرگز نروم ...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
و صبح باخبر شد ،
غم ها را از یک کنار به دور ریخته اند؟!
که اگر اشکی هست
یا از عمق شادمانی دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدن های دور
یا گریه ی کودکی
که دست بی حواسش ،
بادبادکی را بر باد می دهد
کاش می شد
یک صبح
کسی زنگ خانه هامان را بزند بگوید:
با دست پر آمده ام
با لبخند
با قلب هایی آکنده از عشق های واقعی
از آن سوی دوست داشتن ها
آمده ام بمانم و
هرگز نروم ...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
.
تو را به اسم آب؛
تو را به روح روشن دریا؛
به دیدنم بیا!
مقابلم بنشین.
بگذار آفتاب
از کنار چشمهای کهنسال من بگذرد...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
تو را به اسم آب؛
تو را به روح روشن دریا؛
به دیدنم بیا!
مقابلم بنشین.
بگذار آفتاب
از کنار چشمهای کهنسال من بگذرد...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
.
تو را به اسم آب؛
تو را به روح روشن دریا؛
به دیدنم بیا!
مقابلم بنشین.
بگذار آفتاب
از کنار چشمهای کهنسال من بگذرد...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
تو را به اسم آب؛
تو را به روح روشن دریا؛
به دیدنم بیا!
مقابلم بنشین.
بگذار آفتاب
از کنار چشمهای کهنسال من بگذرد...
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
میشود باز
با بعضی از همین دلخوشیهای ساده
زندگیها کرد،
مثلاً با آوازِ بیمنظور باد رفت یک طرفی
ترانهی آسانی را به یاد آورد.
میشود با هر چه آشناست
آشناتر شد.
چمدانی کوچک
خیالی روشن
راهی معلوم
بعد هم هوای رفتن به جایی دور!
یکی دو کتابِ ورق خورده،
خُرده نانی برای کبوتری در راه،
سایهسار دو کاج، دوسایه، دوسبز
یکیشان سر بر شانهی دیگری انگار
منتظرِ قصهنویسِ قدیمیِ همان برفها و
بارانها...!
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
با بعضی از همین دلخوشیهای ساده
زندگیها کرد،
مثلاً با آوازِ بیمنظور باد رفت یک طرفی
ترانهی آسانی را به یاد آورد.
میشود با هر چه آشناست
آشناتر شد.
چمدانی کوچک
خیالی روشن
راهی معلوم
بعد هم هوای رفتن به جایی دور!
یکی دو کتابِ ورق خورده،
خُرده نانی برای کبوتری در راه،
سایهسار دو کاج، دوسایه، دوسبز
یکیشان سر بر شانهی دیگری انگار
منتظرِ قصهنویسِ قدیمیِ همان برفها و
بارانها...!
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
من
برای همین آمده ام
تا نور
سر مستِ امکانِ وزیدن شود،
تا سنگ
آهسته از اذانِ اسمِ تو بگذرد.
تا تو از آنِ من باشی
تا من از آنِ علاقه،از آنِ آدمی،از آنِ امید...!
من
برای همین آمده ام
تا عین از حروفِ الفباء بگذرد به عشق تو
تا شین از تولدِ نوشتن بگذرد به عشق تو
تا قاف از قوسِ آسمان بگذرد به عشق تو
هی دخترِ دلنشینِ حوّاها!
#سید_علی_صالحی
"این شفا برسد به دست مجروحترین رؤیاها"
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
برای همین آمده ام
تا نور
سر مستِ امکانِ وزیدن شود،
تا سنگ
آهسته از اذانِ اسمِ تو بگذرد.
تا تو از آنِ من باشی
تا من از آنِ علاقه،از آنِ آدمی،از آنِ امید...!
من
برای همین آمده ام
تا عین از حروفِ الفباء بگذرد به عشق تو
تا شین از تولدِ نوشتن بگذرد به عشق تو
تا قاف از قوسِ آسمان بگذرد به عشق تو
هی دخترِ دلنشینِ حوّاها!
#سید_علی_صالحی
"این شفا برسد به دست مجروحترین رؤیاها"
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
محبوب من
شما، تجلی عشقی
در ثانیه ثانیههای زمان
در لحظه لحظهی عمر
و در سلول به سلول تنِ من
هر وقت هرجا
سخنی از عشق به میان میاید
من ناخودآگاه یاد شما میافتم
عنصر وجودی شما حتما از عشق است
و عشق بنیادی ترین عنصر این دنیای
بینهایت است ...!
#سید_علی_صالحی☘
@asheghanehaye_fatima
محبوب من
شما، تجلی عشقی
در ثانیه ثانیههای زمان
در لحظه لحظهی عمر
و در سلول به سلول تنِ من
هر وقت هرجا
سخنی از عشق به میان میاید
من ناخودآگاه یاد شما میافتم
عنصر وجودی شما حتما از عشق است
و عشق بنیادی ترین عنصر این دنیای
بینهایت است ...!
#سید_علی_صالحی☘
@asheghanehaye_fatima
.
مثل بارانم
بینیاز از آواز آدمی،
همین سایه برای من کافی است
همین سکوت برای من ...
تمام!
دست از کلمات کشیده
کنار خودم به خواب می روم،
و در خواب میبینم گاهی
دارم به دعوت دریا
دور میشوم از درد و از آدمی ...
محشر است این
که از هفت دولت دنیا آزادم ،
من عین بارانم
یک وقتهایی
خنکای آرام خداوندم
یک وقتهایی
عطرِ آهستهی هوا ...
#سید_علی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
مثل بارانم
بینیاز از آواز آدمی،
همین سایه برای من کافی است
همین سکوت برای من ...
تمام!
دست از کلمات کشیده
کنار خودم به خواب می روم،
و در خواب میبینم گاهی
دارم به دعوت دریا
دور میشوم از درد و از آدمی ...
محشر است این
که از هفت دولت دنیا آزادم ،
من عین بارانم
یک وقتهایی
خنکای آرام خداوندم
یک وقتهایی
عطرِ آهستهی هوا ...
#سید_علی_صالحی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
اصلا بگذار این ترانه
همین حوالیِ بوسه تمام شود،
من خستهام میخواهم به عطرِ تشنهی
گیسو و گریه نزدیکتر شوم
کاری اگر نداری برو...
ورنه نزدیکتر بیا
میخواهم ببوسمت...
#سید_علی_صالحی
...🚶♂...
@asheghanehaye_fatima
اصلا بگذار این ترانه
همین حوالیِ بوسه تمام شود،
من خستهام میخواهم به عطرِ تشنهی
گیسو و گریه نزدیکتر شوم
کاری اگر نداری برو...
ورنه نزدیکتر بیا
میخواهم ببوسمت...
#سید_علی_صالحی
...🚶♂...
@asheghanehaye_fatima
.
دوست داشتنت بهانه بود..
من تو را،
برای نفس کشیدن می خواستم!
برای زنده ماندن!
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
دوست داشتنت بهانه بود..
من تو را،
برای نفس کشیدن می خواستم!
برای زنده ماندن!
#سید_علی_صالحی
@asheghanehaye_fatima