عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.51K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


روزی باید تمام شود
این مجازی بودن هایمان !
چرا زودتر تلگرام مان را پاک نکنیم ؟
چرا زودتر از این همه پنهان شدن ها واقعی تر جدا نشویم ؟
چرا زودتر از لست سین ریسنتلی خلاص نشویم ؟
اصلاً چرا باید اِموجی ها تقاصِ شکسته شدن هایِ مان را بدهند ؟
انگار سازنده تلگرام میدانست
قرار است سالها بعد،
روزی یک غریبه یِ فراموش شده
از طریقِ آی دی دوباره بیاید
پیدایت کند
و از نو دوباره شکستن را امتحان کنی !
انگار این سازنده بد بخت کلِ عقده هایش را گذاشت
برایِ نسل هایِ دور ..
گذاشت برایِ فاصله گرفتن هایِ مان !
گذاشت برایِ دروغ هایمان ،
اِدیت را به آن اضافه کرد !
گذاشت برایِ پنهان شدن هایِ مان
(لست سین ریسنتلی) را اضافه کرد ..
گذاشت ..
روزی باید رفت !
باید از اینستگرام،
تلگرام،
فِیسبوک یا حتی واتساپ هم برایِ همیشه خداحافظی کرد .
روزی باید زندگی ات را برداری
دِلَت را به دریا بزنی
و با همان نوکیایِ ساده شروع به زندگی کنی !
لعنتی !
انگار همین یک اپیلکشن ساده میدانست قرار است 
تظاهر به دوست داشتن کنیم و
قلبِ آبی را به آن اضافه کرد !
انگار حرف هایِ ما را از قبل زده بود
که وقتی دلش گرفت
یا دیگر از طرف خسته شد:
Last seen a long time a go
را بالایِ پُروفایلِ دیگری بِبینیم !
اگر سازنده یِ بیچاره میدانست
کسی که فقط با عکس هایِ او زندگی میکند
چه دردی میکشد
وقتی آن 6 کلمه ای ساده یِ باور نکردنی را میبیند
روزی چند بار میمیرد
خودش شروع میکرد
به آپدِیتِ دوباره یِ تلگرام !
یا اصلاً شاید دیگر ..
انگار باید رفت ..
جایی که نه گوشی آنتِن دهد ،
نه خبری از وای فای یا فعال کردنِ موبایل دِیتا باشد !


#حانیه_صادقی
و من
روزگاری است
به زنی محتاجم
که غمگینم کند
به زنی که میان بازوانش
چون گنجشک گریه کنم
به زنی که تکه پاره هایم را
چون سفالی شکسته
بند بزند...

#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


من چرا اینهمه تنهام نمیدانی تو؟
محو در قصه و رویام نمیدانی تو؟

چقدرپشت سرت شعر نوشتم درباد
من چرا خسته ز دنیام نمیدانی تو؟

آخرش میکشد این قصه تردید مرا
دلخورم از همه اوهام نمیدانی تو

شعر من آینه دار غم سنگین من است
زخم دارم به دوپاهام نمیدانی تو

زندگی ماتم و درد است کمی منصف باش
من چرا بی تو در اینجام نمیدانی تو؟

راز چشمان تو را هیچ نفهمیدم من
من چرا خسته وتنهام,نمیدانی تو؟

#امیر_اخوان
@asheghanehaye_fatima


برایِ من این ساعت‌ها جورِ خاصی‌ می گذرند
نمی‌دانی
هیچکس نمی‌داند
پشت نبودن‌های تو زمان چه بی‌رحمانه نبضش میزند
تیک
تیک
تیک
نیست
نیست
نیست
هیچ چیز آنقدر تکانم نمی دهد
که حالی‌‌ام شود
تو هرگز نبوده ای
حتی اگر هزار بار تکرار کنم
نبود
نبود
نبود
باز یک نفر در درونم لج می‌کند
و دلش می‌خواهد که تو بوده باشی‌
می‌فهمی؟؟
یک نفر دلش می‌‌خواهد که تو باشی‌
که تو بوده باشی .

(حتی نوشتنش هم غمگین ترم می‌کند ... تو ... دیگر ... نیستی‌) .

#نیکی_فیروزکوهی
@asheghanehaye_fatim


دلم برای چه خبر چه خبر هایمان تنگ شده
همان چه خبرهایی که یعنی
چه خوب تو پشت خطمی و صدایت می آید
همان چه خبرهایی که مهم نیست چه می گویی فقط حرف بزن
همان چه خبرهایی که بوی دوستت دارم
می داد
همان چه خبرهایی که هر دفعه یک طور دیگری می چسبید
همان چه خبرهایی که رو به سقف می گفتیم
دلمان برای آسمان هم پر می زد
همان چه خبرهایی که صدبار گفته بودیم اما
ته هر حرف دوباره بر می گشتیم...
چه خبر؟
همان چه خبر هایی که لعنتی دلم برایت تنگ شده پس کی ببینمت
همان چه خبرهایی که همین یکی دوساعت پیش،
تا در خانه رساندمت ولی باز بگو
بگو
باز چه خبر
همان چه خبر هایی که نه قبض تلفن
می فهمید
و نه می دانست خواب رفتن دست عشاق
از چیست
همان چه خبرهایی که غذا یخ می شد
کار بی کار
همان چه خبرهایی که برق به چشم ها
می انداخت
همان چه خبرهایی که شب را به صبح
می چرخاند
همان چه خبرهایی که لبم را از این گوشواره،
آهسته به آن گوشواره می بخشید
یادش به خیر
می نشستم یک گوشه از اتاق در بسته اما
خبر از تمام دنیا داشتم
دلم برای هیچ هایی که می گفتی تنگ شده
هیچ هایی که همه چیز با خود داشت
دلم برای حال آن موقع ِ گوشی تنگ شده
مثل بچه ها روی گهواره ی گوادهمی
اب
می رفت
و دوباره فردا
با صدای چه خبر روز را می فهمید
من هیچ این بیچاره گناه دارد
برای او که با صدای تو عمری سر کرده
سفارش تاکسی
پیتزا
الو سلام های بیهوده با این و آن
مثل این است که شاهی
بعد یک عمر درخشان
به گدایی بیفتد



#رسول_ادهمی
@asheghanehaye_fatima


آیا عاشقانه هایم را
هنگامی که سکوت کرده ام
می شنوی ؟
سکوت ، بانوی من
بهترین سلاح من است
هنگامی که نزد منی بهتر است سکوت کنی
سکوت رساتر از هرصدایی است
و بهتر از هر زمزمه ای


#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه 🇸🇾
ترجمه :
#شهاب_گودرزی
@asheghanehaye_fatima


می خواستم پرنده باشی
پر بکشی
و هرگز برنگردی!

حالا سالهاست در من لانه کرده ای؛
شاخه هایم را شکسته ای،
هر شب خوابهایم را ریخت و پاش می کنی
و هر روز نُک می زنی به زندگی ام . . .


#روجا_چمنکار
@asheghanehaye_fatima


سالهاست که در سرم زنی مضطرب با دستانی زخمی و انگشتانی تاول زده ، رخت میشورد
سال هاست که در سرم مردمانِ شهری مشغول اند به زندگی کردن
و هر روز در سرم انفجاری رخ میدهد
این روزها سرم سیّاره ی ناشناخته ایست که میتوان در آن زندگی کرد و خانه ای ساخت و هر واحد از آن را اجاره داد
من سالهاست که از قطار جا مانده ام و بلیط در دست به انتظارِ قطار بعدی نشسته ام
دیگر گوش هایم صدایِ سوت قطار را نمیشنوند
دیگر چشمانم از دور آمدنِ قطار را نمیبینند
سالهاست که سرم سنگینی میکند و کوهی از غم درونم را می آزارد
فوران که کُند و آتشفشان که شَود اندکی آرام میگیرم
آواری از نبودن ها در گلویم سرازیر شده اند و بهمنی از بُغض وجودم را فرا گرفته است
باران که از چشمانم سرازیر شود هوا صاف و افتابی میشود و رنگین کمانی در دلم نقش میبندد
از وقتی که سرم به شانه هایت دیگر تکیه نمیدهند و لبانم طعم بوسه هایت را نچشیده اند
یک چیز انگار کم است
یک نفر باید باشد که نیست
یک چیز باید پیدا شود که گم است 
کاش میشد دوباره تو را پیدا کرد
و کاش میشد چشمانم دوباره تو را ببینند


#علیرضابهجتی
@asheghanehaye_fatima


اگر دری ميان ما بود،
می‌کوفتم؛
درهم می‌کوفتم!

اگر ميان ما، ديواری بود،
بالا می‌رفتم، پايين می‌آمدم؛
فرو می‌ريختم!

اگر کوه بود، دريا بود،
پا می‌گذاشتم
بر نقشه‌ جهان و
نقشه‌ای ديگر، می‌کشيدم!

اما ميان ما، هيچ نيست
هيچ؛
و تنها با هيچ،
هيچ کاری نمی‌شود کرد...

#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima


درد دارد
حال خرابت را ببینند و
برای خفه کردنت
بگویند خوبی‌
کاش این آدمها کمی‌ لطف کنند و
حال کسی‌ را نپرسند ..

#امیر_وجود
@asheghanehaye_fatima


قند و عسل من ! « غزل » من ! گل نازم !
کوته شده ی رشته ی امید درازم !
خرّم شده اکنون چمن دیگری از تو
ای ابر نباریده به صحرای نیازم !
با شوق تو عالم همه سجاده ی عشق است
آه ای دهن کوچک تو ، مُهر نمازم !
شاید برسم با تو بدان عشق حقیقی
ابرویت اگر پل زند از عشق مَجازم
شاید که از این پس به هوای تو ببندد
از هر هوسی چشم ، دل وسوسه بازم
یادت دل پُر عاطفه ای چون تو ندارد
هر چند که دیری است شده محرم رازم
دیری است نغلتیده و با خویش نبرده است
جز زیر و بم غم به فرود و به فرازم
بزدای غبار از رخم و پنجه ی مهری
بر من بکش ، آن گاه بساز و بنوازم
بنواز که صد زمزمه ی عشق نهفته است
خاموش و فراموش به هر پرده ی سازم
اینک تو و آن زخمه و اینک من و این زخم
خواهی بنوازم تو و خواهی بگدازم
هر چند رقیب است ولی تنگ نظر نیست
دریا دلی ِ ساحلی ِ دوست بنازم
من گم شده بودم که مرا یافت برایت
عشق و سپس افکند به آغوش تو بازم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* این غزل را در سال 3-62 سروده بودم
و همچنان که مشخص است برای دخترم
« غزل » بعد ها در سال 69 ، چند بیتی به
آن اضافه کردم و یکی دو ــ سه جایش
را هم عوض کردم ، آن چه در این مجموعه
می خوانید ، صورت نهایی غزل « غزل »
است که ترتیب اصلاح شده و کاسته و
افزوده ی هر دو سروده است .

از مجموعه : #شوکران_وشکر
.....................................................
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima



دارمت یا ندارمت؟! سخت است
با دلی تکه پاره گریه کنم
یا بمان یا برو... نمیخواهم
بعد ازین نیمه کاره گریه کنم

نگرانم برای بال و پرت
زخم های تنم فدای سرت
تو برو با خیال راحت تا
با تنی پاره پاره گریه کنم

"مرگ مارا جدا نخواهد کرد"
نکند مرده ای... زبانم لال
زنده شو من دلم نمیخواهد
روی این سنگواره گریه کنم

دوستم داری و نمی مانی
دوستت دارم و نمیخواهی
بروم یا بمانمت؟! نگذار
بین این استخاره گریه کنم

با کسی که نمانده خوش بختم
آن کسی را که رفته می خواهم
چند قرن از تو بگذرد خوب است؟!
آه چندین هزاره گریه کنم؟!

بغض نشکسته...آه بی باران
آسمان گرفته ی تهران
غربتِ در وطن... رهایم کن
غرق در استعاره گریه کن

دارمت یا ندارمت؟! تلخ است
فکر کردن به این که فردا را...
در خیابان میان مردم شهر
خانه را تا اداره گریه کنم



قبل رفتن فقط بگو که چرا
هرکسی را که زخممان بزند
بیشتر عاشقانه میخواهیم؟!
بغلم کن دوباره گریه کنم...

#اهورا_فروزان
آدم
یک " تـــــو " را ..
کنار خودش داشته باشد
و چای بنوشد .


#پوریا_نبی_پور

@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatima قند و عسل من ! « غزل » من ! گل نازم ! کوته شده ی رشته ی امید درازم ! خرّم شده اکنون چمن دیگری از تو ای ابر نباریده به صحرای نیازم ! با شوق تو عالم همه سجاده ی عشق است آه ای دهن کوچک تو ، مُهر نمازم ! شاید برسم با تو بدان عشق حقیقی ابرویت…
غزلين غزلى

آچ گؤزون قوى يوخودان گول لر اويانسين غزليم!
آچ گوزون قوى باخيشيندان گون اوتانسين غزليم!
.
گؤره بيلمز گؤزه ليم، آى دا، اؤزوندن گؤزه لين
باخ آيا، قوى حسديندن، پارالانسين غزليم!
.
سن اولان يئرده گولوم! گول نه دى؟ دور گشلنى گز
قوى سنين باشيوا، پروانه دولانسين غزليم!
.
چيخ چمن سيرينه، مدهوش ائله سروى، سمنى
قوى آدين عطر كيمى باغدا جالانسين غزليم!
.
گون نه دى؟ آى نه دى؟ اولدوز نه دى؟ گؤيچك لر آدى
سن اولان يئرده گرك دير قارالانسين غزليم!
.
قالميشام قاشيوى، كيپريك لريوى، گؤزلريوى
قلميم هانسى نى وصف ائيلييه؟ هانسين؟ غزليم!
.
سنى آغوشه چكنده اوره گيمدن دييه رم
اولا كاش دور زامان بوردا، دايانسين غزليم!
.
يا دايانسين يا دا هر لحظه سى هر ثانيه سى
بير ايل اولسون، ايلى بير عؤمر اوزانسين، غزليم!
.
سنى هر كيم ديله چالسا، گؤروم آغزى قوروسون
گؤروم آغزيندا، عؤموركن ديلى يانسين غزليم!
.
ائليمين غم لرى بس دير منه، سن غم يئمه داى
قويما غم، غم لريمين اوسته قالانسين غزليم!
.
آغلاما، غم يئمه، قوى گول لر آچيلسن، بالاجان!
ائله گول كى قوى آتان، غم لرى دانسين، غزليم!..
.
#حسين_منزوى

ممنون #فرنازم بابت ارسال این ترجمه زیبا

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


تنها زنده ی این خانه
تلوزیون بود

در ساعت اخبار سراسری
خبر از جنگ داشت

وهنوز
از کشف گوری دسته جمعی
در آپارتمان کوچک ما
خبر نداشت


#سارا_ابراهیمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلتنگی یعنی همین چند دقیقه پیش که می خواستمت اما نبودی...
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


رابطه هایی كه از یک سال بگذرد ديگر يك رابطه نيست، تقريبا همه چيز است. رابطه تان را اگر ميخواهيد تمام كنيد ، حتى شده در يازدهمين ماه و بيست و نهمين روز تمام كنيد. نگذاريد به سال بيفتد.
بعد از آن هيچ كس نميتواند كارى برايتان بكند؛
دل کندن بعد از اینکه دیگر به همه ی رفتارهای هم خو گرفته اید کار سختیست.
البته زمان..
زمان گاهی
همه كار از دستش بر می آید

#دلارام_انگورانى
@asheghanehaye_fatima
😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔

نه،اشتباه نمیدیدم
گرچه هی پلک زدم که ای چشمان لامصب دارید اشتباه میبینید!
اما نه!
خودش بود
داشت شانه به شانه غریبه ای راه می آمد!
نه برای او
برای من غریبه بود.
دستانش را نگرفته بود ولی.

آخر با من که بود دستم را ول نمیکرد که، خیس میشد دستمان اما ول کنیم؟عمرا!
صورتش ذوق نداشت، آرایش داشت، موهایش را هم رنگ کرده بود..موهایش،،موهایش باشد برای بعد،حرف دارم!

آرایش داشت اما صورتش سرد بود،خیره بود
راستش با من که به خیابان میزدیم چشم و ابرویش شلوغ میکردند،صورتش با دماغ و گوش و پلک و ابرو همه با هم میخندیدند.

اما الان ساکت بود،خیره بود
این خستگی از پشت ارایش غلیظش داد میزد.
معلوم بود روزی هزار و صد بار کسی نمیگوید "ای قربون چشمای سیاهت برم من"
گیسو نمیبافدو رژ بیرون زده ازگوشه ی لبش را پاک نمیکند.
وسط جمع چشم غره نمیرود که دکمه مانتوات را ببنند،آرام بخند..آخرش هم بگوید میخواستی انقدر خوشگل نباشی..به من چه!

نه معلوم بود این یارو مال این حرف ها نبود
عزیزم این یارو اصلا دستهایت را وسط خیابان به صورتش نزدیک کرده و بو کشیده!!؟
این یارو؟

برگشت و یکهو دیدمرا که ای کاش نمیدید!
لعنت که مسیرم به این خیابان افتاد و دل جفتمان ریش شد!
دیدکه دارم شانه به شانه ی دیگری راه می آیم
دیدکه خال لب دارد
دیدکه گردنبند فیروزه ای انداخته
دیدکه چقدر شبیه خودش است!
و دیدکه دستانش را نگرفته ام!
شاید من هم یکی بودم مثل همان مردک!
مثل تمام یارو های شهر!
راستش
مردها
فقط یک بار میتوانند آن همه دیوانه باشند.
موهایش؟!
هیچ..موهایش را کوتاه کرده بود
اخر میدانست
فقط من میتوانم دو ساعت وقت بذارم و آن موهای بر هم ریخته و فرفری اش را مرتب کنم!!
مردها؟!
مردها فقط یک بار جنون را زندگی میکنند.
جنون؟
نمیدانم
شاید تو را دیدن و دوستت دارم نگفتن هم جنون باشد
دوستت دارم؟!
آسمان که بدون باران نمیشود!
باران؟!
خاطره
بوی موی تو
بویِ موهایِ تو خیابان را برداشته بود!

#علی_سلطانی
@asheghanehaye_fatima


قانونِ پيچيده اي  دارند آدمها
كمى بيشتر كه ماندى
كمى بيشتر كه دوستشان داشتى
قيدِ همه چيز را مى زنند و رهايت مى كنند..


#سپيده_اميدی
@asheghanehaye_fatima


خشت به خشت دیوار فراموش کردنت را میچینم
یک هو میایی
و
عزیزم خطابم میکنی؟!!!
هوار میشود دیوار فراموشی ام...
نگو...
مرا عزیزم خطاب نکن...
دلم را نلرزان...
دلم که تکیه کلام نمی فهمد !!
چه میداند که تو،
جوجه رنگی های سر چهار راه را هم عزیزم ‌خطاب میکنی ...
دلم که
تکیه کلام نمیفهمد چیست !


#گیلدا_عبداللهی.