عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



در فاصله من و آنجا که تو بودی
باران های بسیار آمدند و شستند
هرچه بود
باران های بسیار
باران ها که چیزی به جای نگذاشتند
دارند هنوز می بارند
در فاصله من و آنجا که تویی



#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima



دور بودیم
دور
صدای هم را نمی‌شنیدیم

نزدیک شدیم
تکان خوردنِ لب‌ها را می‌دیدیم
صدای هم را نمی‌‌شنیدیم

نزدیک‌تر شدیم
صدای هم را می‌شنیدیم
کلماتِ هم را نمی‌فهمیدیم

نزدیک‌تر شدیم
کلماتِ هم را می‌فهمیدیم
طعمِ کلماتِ هم را نمی‌دانستیم

نزدیک‌تر شدیم
آن‌قدر که لب‌ها را به هم دوختیم
و کلمات به هم پیچیدند

کلماتِ پیچیده دورمان کردند
دور...




#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima



همه‌ی کلمات
معنای تو را می‌دهند
مثل گل‌ها همه
که بوی تو را پراکنده‌اند .
سکوت کرده‌ام
که فراموشت کنم
اما مدام
مثل زنبوری سرگردان ،
رانده از کندویش
دور گلم می‌گردم .



#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima




 اگر دری میانِ ما بود
می‌کوفتم
در هم می‌کوفتم
اگر میانِ ما دیواری بود
بالا می‌رفتم
پایین می‌آمدم
فرو می‌ریختم
اگر کوه بود
دریا بود
پا می‌گذاشتم
بر نقشه‌ی جهان
و نقشه‌ای دیگر می‌کشیدم
اما میان ما هیچ نیست
هیچ
و تنها با هیچ
هیچ کاری نمی‌شود کرد...!

#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima


دنبال دو کلمه می گشتم
دو کلمه
مانند پچ پچ دو برگ
در گوش هم
یا زمزمه ی دو لب
در جست و جوی یک بوسه

دنبال دو کلمه می گشتم
مانند دو گوش واره
که آویزه ی گوشـت کنم

کلمات صف کشیدند
دسته دسته
دست بندِ تو شدند
کلماتی که دستت را دوست می داشتند

تو چنگ زدی
از هم گسیختی
رشته ی کلمات را
در هم ریختی
فرو انداختی
هر یک را به گوشه ای
دنبال یک کلمه می گردم
یک کلمه ی خاموش
مانند یک بوسه
که جمع کند همه ی کلمات را
روی لب های تو




#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima



دنبال دو کلمه می گشتم

دو کلمه

مانند پچ پچ دو برگ

در گوش هم

یا زمزمه ی دو لب

در جست و جوی یک بوسه

 

دنبال دو کلمه می گشتم

مانند دو گوشواره

که آویزه ی گوشـت کنم

 

کلمات صف کشیدند

دسته دسته

دستبند تو شدند

کلماتی که دستت را دوست می داشتند

 

تو چنگ زدی

از هم گسیختی

رشته ی کلمات را

در هم ریختی

فرو انداختی

هر یک را به گوشه ای

دنبال یک کلمه می گردم

یک کلمه ی خاموش

مانند یک بوسه

که جمع کند همه ی کلمات را

روی لب های تو

 

  #شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima



در دو سوی تُشَک ایستاده‌اند
مثل دو قهرمان آرام‌اند

به هم نزدیک می‌شوند
مثل دو دوست دست می‌دهند

به هم نگاه می‌کنند
مثل دریا و ماه
عمیق
به هم نگاه می‌کنند

آن‌گاه
کُشتی آغاز می‌شود

خم می‌شوند
دست در بازوی هم
کمرگاه و
ران‌ها

ناآرام
در هم می‌پیچند
وحشی و حمله‌ور
 
سرانجام
آن کس به خاک می‌افتد
که زودتر می‌گوید
دوستت دارم 




#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima

7

همه‌ی کلمات
معنای تو را می‌دهند
مثل گل‌ها همه
که بوی تو را پراکنده‌اند .
سکوت کرده‌ام
که فراموشت کنم
اما مدام
مثل زنبوری سرگردان ،
رانده از کندویش
دور گلم می‌گردم ...



#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima



همه‌ی کلمات
معنای تو را می‌دهند
مثل گل‌ها همه
که بوی تو را پراکنده‌اند .
سکوت کرده‌ام
که فراموشت کنم
اما مدام
مثل زنبوری سرگردان ،
رانده از کندویش
دور گلم می‌گردم ...


#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima



مي‌خواستم دنيا را عوض كنم
دنيا عوض شد اما كار من نبود
مي‌خواستم انسان را دگرگون كنم
انسان‌ها دگرگون شدند
نه آن‌گونه كه من مي‌خواستم
 
حالا ديگر فقط مي‌خواهم
تو را نگه دارم
همان گونه كه بودي
بي هيچ تغييري
پيچيده در روياهاي كاغذي‌ام
و تو مي‌دانم
عوض نخواهي شد!!
همان گونه كه بودي گريزپا؛
پر طغيان و تغير؛
ويران‌گر!
رودخانه‌ی آتش!!


 
#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima



از میان جمله‌ی آدم‌ها
بیرونت کشیدم
تو یک کلمه‌ی شیرین بودی

کلمه‌ی عشق نه
عشق تلخ است
کلمه‌ی دوستی نه ، شوق نه
دوستی گَس است و  شوق شور

تو مثل کلمه‌ی خیال ، مثل کلمه‌ی خواب
شیرین بودی
 
از میان جمله‌ی آدم‌ها
بیرونت آوردم
آوردم چون کلمه‌ای عزیز
در پرانتزِ آغوشم
 
مثل کلمه‌ی خواب
پریدی و رفتی
میان جمله‌ی آدم‌ها
 
#شهاب_مقربین
گلی هرجایی ، آبت را نوشیده
خاکت را تسخیر کرده
نامت را چون برگی نورسته از خود کرده است
امروز بازی‌هایت را فراموش کرده‌ام
فردا چشمانت را از یاد خواهم برد
نامت را در پاییزی که هر چیزی را با خود خواهد برد
اما باران که تا ابد بر تو می‌بارد
بر من می‌بارد
چیزی از تو با خود دارد
که همواره این‌جا بازی می‌کند
نگاه می‌کند
صدایت می‌زنم

#شهاب_مقربین


@asheghanehaye_fatimq
Breathe
Chris Snelling
«نفس»...

▪️دیگر چیزی نمی‌خواهم

مگر صدای نجوایی

که چیزی بگوید پنهان

پنهان کند سکوت مرا

مثل زمین گورستان

که چیزی نمی‌خواهد

مگر صدای خش‌خش برگی از باد▪️

#شهاب_مقربین

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما
دو شاخه‌‌ی یک درختیم،
آه اگر باد
از دو سو می‌وزید

#شهاب_مقربین


@asheghanehaye_fatima
اگر ميان ما ديواری بود،
بالا می‌رفتم، پايين می‌آمدم
فرو می‌ريختم!

اگر کوه بود،
دريا بود،
پا می‌گذاشتم بر نقشهٔ جهان و
نقشه‌ای ديگر می‌کشيدم!

اما ميان ما،
هيچ نيست
هيچ!
و تنها با هيچ،
هيچ کاری نمی‌شود کرد...

#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima
اگر شعری داشتم
که غمگین نبود
زبانی داشتم
زمان نداشت
گذشته می‌گذشت از من
تنها حالِ تو را می‌پرسیدم
و تو حالِ مرا می‌فهمیدی...

#شهاب_مقربین


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حقیقتی‌ست آشکار: تو دریایی.
پلک‌هایت
خمیده بر آشوب‌هاست.

دستان من
هر جای تو را لمس می‌کنند
جزیره‌های کوچکی می‌سازند؛
زندگی در آن‌ها جاری.

به زودی تمامِ زمین خواهی بود:
دیاری آشنا،
موطنی.
Axiom: you are a sea.
Your eye-
lids curve over chaos

My hands
where they touch you, create
small inhabited islands

soon you will be
all earth: a known
land, a country.

#مارگارت_آتوود
برگردان: #شهاب_مقربین

@asheghanehaye_fatima
همه ی راه ها ....

   که با پا پیموده نمی شوند ...؟

     دستت را به من بده .....!!!


#شهاب_مقربین
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
اگر دری ميان ما بود،
می‌کوفتم؛
درهم می‌کوفتم!
اگر ميان ما، ديواری بود،
بالا می‌رفتم، پايين می‌آمدم؛
فرو می‌ريختم!
اگر کوه بود، دريا بود،
پا می‌گذاشتم
بر نقشه‌ جهان و
نقشه‌ای ديگر، می‌کشيدم!
اما ميان ما، هيچ نيست
هيچ؛
و تنها با هيچ،
هيچ کاری نمی‌شود کرد...

#شهاب_مقربین

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


نمی‌خواستم
این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم،
دیدم همه کلمات راز مرا می دانند
این است که
هر چه می نویسم
عاشقانه ای برای تو می شود

#شهاب_مقربین