عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




از وقتی که دوستم مرا ترک کرده است
کاری ندارم به جز راه رفتن
راه می‌روم تا فراموش کنم
راه می‌روم
می‌گريزم
دور می‌شوم
دوستم ديگر برنمی‌گردد
اما من حالا
دونده دوی استقامت شده‌ام...




#شل_سیلوراستاین
@asheghanehaye_fatima



در کلان شهر ما زنی پیدا نمی شود که دنده های دوزاری را مثل من با لذت عوض کند یا دخلش که پر شد خوشی بزند زیر دلش و ویرش بگیرد آینه بنز پارک شده ی بغل خیابان را ببوسد. یا سر ظهر و سر چراغ که راهی می شود خانه شیشه های تاکسی اش را بالا بکشد و ولوم استریو را تا اند سرسام بلند کند تا کوفتگی کت و کولش در برود. در کلان شهر ما زن ها محتاط رانندگی می کنند و نمی دانند چه کیفی دارد شنیدن ناله موتور وقت دنده ی معکوس... در کلان شهر ما زن ها یک دنده می شناسند. دنده ی مرده.

#برشی_از_رمان
#این_خیابان_سرعت_گیر_ندارد
#مریم_جهانی
#نشرمرکز
@asheghanehaye_fatima




... مردهای من عاشق نمی‌شدند. دم دست بودند ولی مال من نبودند. با آمدنشان این حس گزنده به سراغت می‌آمد که یک روز می‌روند و وقت رفتنشان می‌دانستی مرده‌هایی هستند که توانایی فکر کردن به بازمانده‌ها را ندارند...

#فریبا_وفی
رمان #رویای_تبت
در این دنیا هیچ چیز خرد کننده تر از صدای
گریه ای نیست که دست نوازشگری برای
آرام کردنش پیدا نمی شود .


کتاب: پدرکشتگی
#سلمان_امین
📸 : florian weiler
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

.
چشم های منی
دیده ای که می خواهمت
و هر بار پیراهنت
کار دستم می دهد بپرم

می خوانم ات به بلندی
که دست دراز کنی    از شانه ام
درد بتکانی
و چون سطر مقابل
به دهان تو عادت دارد
حرف بزن
صدایت را ببوسم


_مه همه جا رو گرفته بود
انگار درخت ها سیگار‌کشیده باشن
موهام تو مه سفید شده بودن

فرار می‌کنم
دست از تو بکشم
اما به تو باز خواهد گشت دهانم
و این پیری مه رس ‌را فوت می‌کند از سرت

چشم ‌های منی
و درست آن قدری
که مه گرفته در تاریکی موهایت
چند واژه کشته ام ‌نمی دانم
حرف بزن
صدایت را ببوسم
چه دیده ای
که می خواهمت؟



#سحر_یحیی_پور
@asheghanehaye_fatima



تو به دوست داشتن من هم فکر می کنی؟
مثلا یک روز،
وقتی کسی دور و برت نیست ُو
داری برای خودت قهوه دم می کنی ُو
موسیقی مورد علاقه ات را می شنوی...
یا یک شب،
وقتی سرت را روی بالش گذاشتی ُو
خودت بودی و فکرهایت...
یا با دیدن زن و مردی کنار پیاده رو...

من زیاد به دوست داشتن تو فکر می کنم.
حتی گاهی خیلی بیشتر از یک وضعیت معمولی...



#شیما_سبحانی
📚خيال بافی ها
@asheghanehaye_fatima



ناگزیر از سفرم،
بی سر و سامان چون باد
به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند؟
مگر میشود از خویش گریخت
بال، تنها غمِ غربت به پرستوها داد..



#فاضل_نظری
@asheghanehaye_fatima




هر چیزی را ،
می‌توانی پاره کنی و دور بیاندازی !
اما روزی داخل کتابی ،
نامه‌ یا عکسی پنهان شده
و غافگیرانه به تو شلیک می‌کند !
تو خواهی مُرد ، اما خاطره‌ها ابدی‌اند !

#کادیر_آیدمیر
آنجا که بادو باران با هم موافق بود
دیوانگی کردی به‌جای رفت ، برگشتی...

#سارا_ابراهیمی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




دیگر از یک لیوان نخواهیم خورد
نه آبی، نه شرابی
دیگر بوسه‌های صبحگاهی نخواهند بود
و تماشای غروب از پنجره نیز
تو با خورشید زندگی می‌کنی
من با ماه
در ما ولی فقط یک عشق زنده است
‌برای من
دوستی وفادار و ظریف
برای تو‌ دختری سرزنده و شاد

اما من
وحشت را در چشمان خاکستری تو می‌بینم
توئی که بیماری‌ام را سبب شده‌ای
دیدارها کوتاه و دیر به دیر
در شعر من فقط صدای توست که می خواند
در شعر تو روح من است که سرگردان است
آتشی برپاست که نه فراموشی
و نه وحشت می‌تواند بر آن چیره شود
و ای کاش می‌دانستی در این لحظه
لب‌های خشک و صورتی رنگت را چقدر دوست دارم.



#آنا_آخماتووا
#احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima



درد دارد همه‌یِ عمر
به "او" فکر کنی،
او به عکسی ته جیبش
که شبیهت هم نیست...!



#فاطمه_اختصاری
@asheghanehaye_fatima





با تمام فروتنی دوستت دارم
ببین
حتی دستم را دوست دارم
زیرا که زمانی آن هم مال تو بود
پس انگار می توان
هر چه را که زمانی از آنِ آدمی بود
ترک کرد
و بدون حتی نگاهی به پشت سر
رفت
و انگار می‌توان
میان خاک سرد ماند



#هالینا_پوشفیاتوفسکا
ترجمه #دکتر_ضیاء_قاسمی
#نشر_سرزمین_اهورایی
.
+ این آهنگی که برات فرستادمو گوش کن، خیلی قشنگه!
- برای من فقط "تو"یی که "قشنگی"؛
بقیه ی چیزا نهایتا می تونن خوب باشن...!

#حمید_جدیدی

@asheghanehaye_fatima
📎

میﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ
ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ
ﺁﻳﺎ ﻣﻤﻜﻦﺍﺳﺖ ﺩﻭﻧﻔﺮ ﻭَﻟﻮ ﺩﻭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺻﺎﻑ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﻛﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ
ﻭﺍﻓﻜﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍﺑﻪﻫﻢ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ!
ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﺍﺯﭘﺸﺖ ﺻﻮﺭﺗﮏ
ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺸﻮﺩ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺖ!


📚 صورتک ها
🕴 #صادق_هدایت


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




به یکدیگر عشق بورزید، اما عشق را به بند نکشانید... بگذارید میان با هم بودنتان فضایی و فاصله‌ای باشد. با یکدیگر بخوانید و برقصید و شادمان باشید، اما بگذارید هر یک از شما تنها باشد... در کنار هم بمانید نه چسبیده به هم. هرگز آنچه را که خیر و صلاحتان باشد، از دست نمی‌دهید. هرگاه چنین به نظر برسد که چیزی را از کف داده‌اید، تنها به علت این بوده که دیگر برایتان سودمند یا موهبتی بی‌نظیر نبوده است. البته شاید خودتان فکر کنید که بهترین بوده است، اما عملا آن را پشت سر گذاشته‌اید و دیگر به آن نیاز ندارید.




#کاترین_پاندر
از کتاب #دولت_عشق
ترجمه #گیتی_خوشدل
@asheghanehaye_fatima


آن‌سوی شیشه‌ها
آفتاب که نه
چیزی شبیه تکرار
در حنجره‌ی کلاغانِ جوان
اعلام می‌شود

پنجره را باز می‌شوم
کجایید سال‌های خیس
تقویم‌های معطل
جوانیِ مچاله‌ی ما؟

گنجشکی که خاطرِ آسمان را
بسیار می‌خواست
روی سیم برق
غروب کرده است
پاسخِ پنجره که نه
پرده می‌شوم

#گراناز_موسوی
@asheghanehaye_fatima

جمعه ها
حس عجیبی ست
مـيـان مــن و دل
دل آواره
به تڪـرار
تو را می خواند ..!
@asheghanehaye_fatima



سخت نیست...
اصلا سخت نیست از روی شانه ام...
تاب بخوری روی دستم...
توی چشمهایم زل بزنی و
بگویی حواست هست امروز جمعه است؟!
سخت نیست...
بگویم مگر حواس گذاشته ای؟
سخت نیست چنان ببوسمت...
که جمعه در تقویم از خجالت سرخ شود گونه اش!
سخت نیست...
جمعه ها صدایت کنم و بگویم من رفتم!
بگویی کجا؟
بگویم قربان عطر تنت...!!
سخت نیست من و تو این طور جان جمعه را بگیریم...
قبل از اینکه بفهمد غصه را چطور توی دلهایمان جا کند!
سخت نیست...
فقط دستت را به من بده...!
راستی...من رفتم...!



#حامد_نیازی
@asheghanehaye_fatima



در سرنوشت مبهم اين جمعه ها
سالهاست صداى وزش تنهاييست
در جنگلى تاريك...
درختانى پير و درهم تنيده كه
حسرت تبر بدستى را ميكشند تا
رهايشان كند از رخوت زمين ...
افتاب ، رفع تكليف طبيعت است در ذات اين تاريكى،
وهم و خيال اين حجم اندوه را
باران ميشوراند از باور درخت،
اين تراژدى جمعه ها و حجم اندوه
دير گاهيست ميعادگاه قيام عاشقان زخم خورده است...
عاشقانى قسم خورده كه
باورشان را در جنگل
به خاك سپرده اند....



#پويا_مجيدی