عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
تو به دوست داشتن من هم فکر می‌کنی؟
مثلا یک روز وقتی کسی دور و برت نیست و داری برای خودت قهوه دم می‌کنی و موسیقی مورد علاقه‌ات را می شنوی...
یا یک شب وقتی سرت را روی بالشت گذاشتی و خودت بودی و فکرهایت...
یا با دیدن زن و مردی کنار پیاده رو...

من زیاد به دوست داشتن تو فکر می کنم.
حتا گاهی خیلی بیشتر از یک وضعیت معمولی...

#شیما_سبحانی
كتاب: خيال‌بافی‌ها

@asheghanehaye_fatima
احساس من به تو
نه شبیه بوسه‌ای ممنوعه است
نه پرنده‌ای آزاد
و نه بوته‌ای محتاج به خاک
احساس من به تو
شبیه آرزویی برآورده است
شبیه پیچکی بی‌تاب که تا خدا می‌رود


#شیما_سبحانی



@asheghanehaye_fatima
با خودم عهد بسته‌ام
بار دیگری که به زمین سفر کنم
کوله‌پشتی‌ام پر از شکوفه و شراب باشد
برای اولین سلام خورشید را به خانه‌ام بیاورم
باغ را به قلب‌ام
به دالان ترانه سفر کنم
به آنجا که سهمی از خوشبختی و آزادی فراهم است
در آنجا واژه‌های عشق و امید را بردارم و برای زمین سوغات بیاورم
در باغچه‌ی خانه‌ام نرگس بکارم
و کسی را دوست بدارم
کسی را که باغ را می‌شناسد
و به قناری‌ها دانه می‌دهد
کسی که کوله‌پشتی‌اش پر از شکوفه و شراب باشد

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
اگر من می‌دانستم زندگی دایره‌ایست که باید در آن چرخید و رقصید و کامی از لذت‌هایش گرفت، هرگز نه می‌جنگیدم و نه کسی را از خود می‌رنجاندم و نه به هر اتفاق خوب با تردید نگاه می‌کردم.
و شعور را مثل ضرورت نان جزء جدانشدنیِ رفتارم می‌دانستم و کمی به خودم و آدم‌های زندگی‌م فضا می‌دادم تا آزادانه دقیقه‌های بودن‌شان را آنطور که دل‌شان می‌خواهد زندگی کنند، نه آنطور که من می‌خواهم.
و بطور قطع به آن‌هایی که درگیر حسد و بخل و کینه‌ بودند، اجازه‌ی حضور در زندگی‌م نمی‌دادم.
اگر من می‌دانستم زندگی آفرینشِ فضایی سرخوشانه از بودن است، به تمام بایدها پشت می‌کردم و رها می‌شدم.
رها و رها و رها...

#شیما_سبحانی


@asheghanehaye_fatima
گریستم
اشکی نچکید
این یعنی تو سال‌هاست کوچ کرده‌ای

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
هر لبخندی را که نمی‌شود قاب کرد. هر برق نگاهی که به دل نمی‌نشیند.
هر آغوشی که امن نیست.
دوست‌داشتن باید اصیل باشد.
آدم‌اش باید ریشه‌دار باشد.
تا در او بمانی و پای رفتن‌ نداشته باشی.
این‌که زندگی را در چشمانش ببینی.
این‌که حافظه‌ی عاطفی‌ات را پاک کند و از نو خاطره بسازد.
این‌که قدرت آدمیت‌اش تو را در کنارش نگه دارد.
این‌که تردیدت را کنار بگذاری.
این‌که دیگر به عقب برنگردی.
هرگز به عقب برنگردی.
این است جادوی عشق.


#شیما_سبحانی


@asheghanehaye_fatima
بعضی احساسات می‌توانند شبیه اسم‌های جعلی‌ای باشند که آدم‌های خلاف‌کار روی خودشان می‌گذارند.
می‌توانند هر لحظه عوض شوند. گاهی به شکل غرور، گاهی نیاز، گاهی بیزاری و گاهی هم عشق.
بدترین چیز آن وقت است که نمی‌فهمی کدام‌شان واقعی‌ست و کدام‌شان جعلی.
و اگر همه‌ی این‌ها در وجود یک آدم جمع شوند و بخواهد تو را به مهره‌ی بازی‌‌اش تبدیل کند و گاهی تو را جای وزیر بنشاند و گاهی کنارت بزند و تعادل بازی را به هم بزند، آن وقت است که تو به دردسر می‌افتی و نمی‌دانی به این گیجی و گیرافتادن بگویی عشق یا ولع نگه‌داشتنِ کسی که تو را در این بازی گرفتار کرده!
آن وقت است که عشق حکم اسم جعلی‌ای را پیدا می‌کند که یک آدم خلاف‌کار روی خودش می‌گذارد.

#شیما_سبحانی


@asheghanehaye_fatima
.

به من نگویید عشق پوچ است
دیروز مردی را دیدم
پر از ولع زیستن
زیر پنجره‌ی اتاقم داشت شبدرها را می‌چید
دیروز مردی را دیدم
پر از حوصله
که بوی رودخانه می‌داد
می‌گفت،
دست‌هایت را به من بده
صدایش می‌لرزید
من غمگین بودم
او می‌خندید
می‌گفت،
عاشق که می‌شوی پرنده‌ای غمگین رها می‌شود
و آزادی از چنگال مرگ بیرون می‌زند
دیروز مردی را دیدم
پر از بوی شکفتن
و من با او
و من با عشق ترمیم شدم

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
او...
مرا به کافه ای آبی دعوت کرد
برای نوشیدن
و زمزمه ای بی پایان

او...
مرا تنگ در آغوش گرفت
و به نام کوچکم صدا زد
انگار که از قعر جهنم
به باغی ابدی
دعوت شده باشم
رو به روی یکدیگر زانو زدیم
تن های خسته مان را
در هم پهن کردیم
و به شوق پرنده ای
در اوجِ پرواز
اندیشیدیم
به التهابِ داغِ شورانگیزِ

دو تن اعتماد کردیم
و برای همیشگی ماندنمان
به سجده افتادیم...


#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
°

گاهی « دوست‌داشتن » به تن آدم می‌پیچد
گاهی به چشم‌ها می‌ریزد تا انکار را بی‌فایده کند
گاهی زندگی را به مرگ
و مرگ را به زندگی وصل می‌کند
و گاهی از سر انگشتان یک دست می‌چکد
تا شعری غمگین شود و جهانی را به گریه بیاندازد

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
.

با خودم عهد بسته‌ام
بار دیگری که به زمین سفر کنم
کوله‌پشتی‌ام پر از شکوفه و شراب باشد
برای اولین سلام خورشید را به خانه‌ام بیاورم
باغ را به قلب‌ام
به دالان ترانه سفر کنم
به آنجا که سهمی از خوشبختی و آزادی فراهم است
در آنجا واژه‌های عشق و امید را بردارم و برای زمین سوغات بیاورم
در باغچه‌ی خانه‌ام نرگس بکارم
و کسی را دوست بدارم
کسی را که باغ را می‌شناسد
و به قناری‌ها دانه می‌دهد
کسی که کوله‌پشتی‌اش پر از شکوفه و شراب باشد




#شیما_سبحانی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
وقتی بار عاطفی رابطه به تنهايی روی دوش توست، يعنی مدت هاست پايان شكل گرفته و تو بيخودی درگير مانده ای...

انگار كه از يک سراشيبی تند با كلی ذوق بالا بروی و وقتی نفست گرفت، ببينی كه به هيچ جای مشخصی نرسيده ای.
آن وقت نفرت و خستگی را جايی ميان قفسه ی سينه و شكم احساس می كنی. چيزی شبيه به يک دل بهم خوردگی.
حق داری كه دلت بخواهد راه رفته را بازگردی كه لااقل در ناكجاآباد گم و گور نشوی.
يكی از سخت ترين قسمت های هر ماجرای احساسی همين فاجعه ی افتادن بار عاطفی روی دوش يک نفر است.
يا بايد كوله پشتی نفر مقابل هم پر باشد و يا به كل بیخيال ماجرا شد و بدون سرزنش، پايان را پذيرفت.
سخت است اما سخت ترش زمانی ست كه می بينی بخاطر هيچ، مدت ها خودت را از خيلی چيزها محروم كرده ای.
از ديدن مهربانی و لذت همنشينی با ديگران محروم شده ای.
از لحظه های شاعرانه ای كه هر كدام خاطره ای می ساختند، دور مانده ای.
و هيچ چيز بدتر از سرخوردگی در رابطه نيست.
كه نتيجه اش می شود، يک دلمردگی تهوع آور غم انگيز.
حواست باشد مبادا انرژی عشق را برای رابطه ای كه تمام شده، هدر بدهی...

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
Audio
وقتی بار عاطفی رابطه به تنهايی روی دوش توست، يعنی مدت هاست پايان شكل گرفته و تو بيخودی درگير مانده ای...

انگار كه از يک سراشيبی تند با كلی ذوق بالا بروی و وقتی نفست گرفت، ببينی كه به هيچ جای مشخصی نرسيده ای.
آن وقت نفرت و خستگی را جايی ميان قفسه ی سينه و شكم احساس می كنی. چيزی شبيه به يک دل بهم خوردگی.
حق داری كه دلت بخواهد راه رفته را بازگردی كه لااقل در ناكجاآباد گم و گور نشوی.
يكی از سخت ترين قسمت های هر ماجرای احساسی همين فاجعه ی افتادن بار عاطفی روی دوش يک نفر است.
يا بايد كوله پشتی نفر مقابل هم پر باشد و يا به كل بیخيال ماجرا شد و بدون سرزنش، پايان را پذيرفت.
سخت است اما سخت ترش زمانی ست كه می بينی بخاطر هيچ، مدت ها خودت را از خيلی چيزها محروم كرده ای.
از ديدن مهربانی و لذت همنشينی با ديگران محروم شده ای.
از لحظه های شاعرانه ای كه هر كدام خاطره ای می ساختند، دور مانده ای.
و هيچ چيز بدتر از سرخوردگی در رابطه نيست.
كه نتيجه اش می شود، يک دلمردگی تهوع آور غم انگيز.
حواست باشد مبادا انرژی عشق را برای رابطه ای كه تمام شده، هدر بدهی...

#شیما_سبحانی
#فاطیما

@asheghanehaye_fatima
Forwarded from شعرنوش
🔹 نام اثر #رابطه
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش

💠 { کانال ادبی شعرنوش }

🌼 @shernosh
Forwarded from شعرنوش
🔹 نام اثر #رابطه
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش

وقتی بار عاطفی رابطه به تنهايی روی دوش توست،
يعنی مدت هاست پايان شكل گرفته و
تو بيخودی درگير مانده ای...
انگار كه از يک سراشيبی تند با كلی ذوق بالا بروی
و وقتی نفست گرفت،
ببينی كه به هيچ جای مشخصی نرسيده ای.
آن وقت نفرت و خستگی را
جايی ميان قفسه ی سينه و شكم احساس می كنی.
چيزی شبيه به يک دل بهم خوردگی.
حق داری كه دلت بخواهد
راه رفته را بازگردی
كه لااقل در ناكجاآباد گم و گور نشوی.
يكی از سخت ترين قسمت های
هر ماجرای احساسی
همين فاجعه ی افتادن بار عاطفی
روی دوش يک نفر است.
يا بايد كوله پشتی نفر مقابل هم پر باشد
و يا به كل بی خيال ماجرا شد و
بدون سرزنش، پايان را پذيرفت.
سخت است
اما سخت ترش زمانی ست كه می بينی
بخاطر هيچ، مدت ها خودت را
از خيلی چيزها محروم كرده ای.
از ديدن مهربانی و لذت همنشينی با ديگران
محروم شده ای.
از لحظه های شاعرانه ای كه
هر كدام خاطره ای می ساختند،
دور مانده ای.
و هيچ چيز بدتر از سرخوردگی
در رابطه نيست.
كه نتيجه اش می شود،
يک دلمردگی تهوع آور غم انگيز.
حواست باشد
مبادا انرژی عشق را
برای رابطه ای كه تمام شده،
هدر بدهی...

💠 { کانال ادبی شعرنوش }

🌼 @shernosh
آدم گاهی آن‌قدر دلش می‌گیرد که به سایه‌ای گرم می‌شود.
می‌بیند عجب چشم‌های دیوانه‌ای دارد.
و آغوشش بهشت است.
و صدایش آشناست.
سایه‌ای که از قصه‌ای دور آمده. از سرگذشتی دیرین. از دنیایی آشنا و از روزهایی آتشین.
آدم گاهی آن‌قدر دلش می‌گیرد که به سایه‌ای اعتماد می‌کند.
او را به شب‌نشینی رویا دعوت می‌کند. او را به حال خوش خلسه می‌برد.
آدم گاهی آن‌قدر دلش می‌گیرد که به سایه‌ای می‌گوید:
« گرمم کن. »

#شیما_سبحانی


@asheghanehaye_fatima
طول می‌کشد تا بفهمیم يک دوست داشتنِ متعادل برای رابطه كافی‌ست.
زيادی‌اش خوب نيست. آدم را گول می‌زند.
زیادی‌اش آدم را متوقع می‌کند. از شخص مقابل بتی می‌سازیم بدون ایراد و هربار که اشتباهی ببینیم، بیش‌تر از حالت عادی می‌شکنیم چون عشق یک مفهوم کامل و ایده‌آل است و ما به‌صورت ناخودآگاه همان توقع را از رابطه داریم.
و بعد از بارها شکست، می‌فهمیم دوست داشتن‌های زيادی می‌توانند نوعی توطئه باشند که ما را در بی‌دفاع ترین حالت ممکن گیر می‌اندازند.
طول می‌کشد تا بفهمیم يک دوست داشتن متعادل كه از جنس وفاداری و احترام باشد، برای عمری زندگی كافی‌ست.

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
اشتباه در یک رابطه
آنجایی رخ می دهد
که می خواهیم کمبودهای مان را
با هوس های یک شبه جبران کنیم...
به زور می چسبیم به آدم هایی که
از آنِ ما نیستند
و از آنِ شان نیستیم...
روزی از همین روزهاست که
آدمِ اصل کاری مان را از دست می دهیم...
همان کسی را که
فکرهای مان به هم نزدیک بود
و خواسته های مان به هم شبیه...
بیش تر وقت ها هم
هر دو همزمان به یک چیز فکر می کردیم...
و اگر یکی از ما حرفی می زد،
آن یکی می گفت:
_ دقیقا من هم همین را می خواستم بگویم!
و ما اغلب از این آدم های اصل کاری
عبور می کنیم...
درست مثل خیلی چیزهای اصلِ کاری دیگر...
این اتفاق یعنی
نقطه ی پایانِ تشکیل یک رابطه ی درست....
یعنی همان نقطه ی
گم کردنِ آدمِ اصلِ کاری زندگی...


#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
بعضي از زن‌ها
شبيه كفش‌های پشت ويترين مغازه‌ند
از آن‌هایی كه فقط برای نمونه می‌گذارند
و نمی‌شود خريدشان
همانقدر دلچسب و دور از دسترس
بعضی از زن‌ها
بوی مادر می‌دهند
بوی مادربزرگ
بوی بوسه‌ی بكر
بوی چای آلبالوی زير درخت باغچه
همان‌قدر دمِ‌دست كه تا دلت بگيرد
شانه می‌شوند برای گريه‌هايت
اشك می‌شوند برای درد‌دل‌هايت
بعضی از زن‌ها هميشه عاشق‌ند
هميشه عاشق‌ند
همان‌قدر ساده و قابل‌لمس


#شیما_سبحانی



@asheghanehaye_fatima
.



معشوقه‌ ی تو بودن
آن حالتی از خوشبختی‌ ست که
نه در درام عاشقانه‌ و نه
در شعر یافتمش...
معشوقه ‌ی تو بودن، حس خوب 
امنیت است...
حس دویدن زیر باران
مثل زیباترین رویایی که در سر 
داری...
معشوقه‌ ی تو بودن، شبیه
بوسه ‌ای میان ابرهاست...



#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima