@asheghanehaye_fatima
مثل زندان
همه چیز در من
با سیگار معامله می شود
و هر کسی را که دوست دارم
پیش از من کسی دوست داشته است
کاش می شد به تو گفت که دوستت دارم
و تنه زد در خیابان
به زیبایی زنی
که از روبرو می آید.
#مهدی_اشرفی
مثل زندان
همه چیز در من
با سیگار معامله می شود
و هر کسی را که دوست دارم
پیش از من کسی دوست داشته است
کاش می شد به تو گفت که دوستت دارم
و تنه زد در خیابان
به زیبایی زنی
که از روبرو می آید.
#مهدی_اشرفی
@asheghanehaye_fatima
ما دو، دستادست
همه جا خود را در خانه ى خويش
مى انگاريم
زير درخت مهربان زير آسمان سياه
زير تمامى ِ بامها كنار آتش
در كوچه ى تهى در زلّ آفتاب
در چشمان ِ مبهم جمعيت
كنار فرزانه گان و ديوانه گان
ميان كودكان و كلانسالان.
عشق را نكته ى پوشيده اى نيست
ما آشكارى ِ مطلقيم
عاشقان، خود را در خانهى ما مى انگارند
#پل_الوار
#شاعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه : #احمد_شاملو
ما دو، دستادست
همه جا خود را در خانه ى خويش
مى انگاريم
زير درخت مهربان زير آسمان سياه
زير تمامى ِ بامها كنار آتش
در كوچه ى تهى در زلّ آفتاب
در چشمان ِ مبهم جمعيت
كنار فرزانه گان و ديوانه گان
ميان كودكان و كلانسالان.
عشق را نكته ى پوشيده اى نيست
ما آشكارى ِ مطلقيم
عاشقان، خود را در خانهى ما مى انگارند
#پل_الوار
#شاعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه : #احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
باران می شوم
و در خود می بارم
خورشید می شوم
و در خود می تابم
سبزه می شوم
و در خود می رویم
باد می شوم
و در خود می وزم
خاک می شوم
و در خود فرو می افتم
شب می شوم
و بر خود سایه می افکنم
عشق می شوم
و در خود بر تنهایی خود
می گریم...
■بیژن جلالی
#بیژن_جلالی
باران می شوم
و در خود می بارم
خورشید می شوم
و در خود می تابم
سبزه می شوم
و در خود می رویم
باد می شوم
و در خود می وزم
خاک می شوم
و در خود فرو می افتم
شب می شوم
و بر خود سایه می افکنم
عشق می شوم
و در خود بر تنهایی خود
می گریم...
■بیژن جلالی
#بیژن_جلالی
@asheghanehaye_fatima
❑صداها
وقتی که شب
به خانه برمی گردی
و صدای کلید را در قفل می شنوی
بدان که تنهایی.
وقتی کلید برق را می زنی
صدای تیک را میشنوی
بدان که تنهایی.
وقتی در تخت خواب
از صدای قلب خودت نمی توانی بخوابی
بدان که تنهایی.
وقتی که زمان
کتاب ها و کاغذ ها را در خانه می جود
و تو صدایش را می شنوی
بدان که تنهایی.
اگر صدایی از گذشته
تو را به روزهای قدیمی دعوت کند
بدان که تنهایی.
و تو بی آن که قدر تنهایی را بدانی
دوست داری
خودت را خلاص کنی
اگر این کار هم بکنی
باز تک و تنهایی.
■عزیز نسین
■ترجمه : رسول یونان
#عزیز_نسین
❑صداها
وقتی که شب
به خانه برمی گردی
و صدای کلید را در قفل می شنوی
بدان که تنهایی.
وقتی کلید برق را می زنی
صدای تیک را میشنوی
بدان که تنهایی.
وقتی در تخت خواب
از صدای قلب خودت نمی توانی بخوابی
بدان که تنهایی.
وقتی که زمان
کتاب ها و کاغذ ها را در خانه می جود
و تو صدایش را می شنوی
بدان که تنهایی.
اگر صدایی از گذشته
تو را به روزهای قدیمی دعوت کند
بدان که تنهایی.
و تو بی آن که قدر تنهایی را بدانی
دوست داری
خودت را خلاص کنی
اگر این کار هم بکنی
باز تک و تنهایی.
■عزیز نسین
■ترجمه : رسول یونان
#عزیز_نسین
@asheghanehaye_fatima
طرف ِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمیکند
کلمات انتظار میکشند
من با تو تنها نیستم، هیچکس با هیچکس تنها نیست
شب از ستارهها تنهاتر است...
طرف ِ ما شب نیست
چخماقها کنار ِ فتیله بیطاقتاند
خشم ِ کوچه در مُشت ِ توست،
در لبان ِ تو، شعر ِ روشن صیقل میخورد...
من تو را دوست میدارم
و شب از ظلمت ِ خود وحشت میکند.
#احمد_شاملو
طرف ِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمیکند
کلمات انتظار میکشند
من با تو تنها نیستم، هیچکس با هیچکس تنها نیست
شب از ستارهها تنهاتر است...
طرف ِ ما شب نیست
چخماقها کنار ِ فتیله بیطاقتاند
خشم ِ کوچه در مُشت ِ توست،
در لبان ِ تو، شعر ِ روشن صیقل میخورد...
من تو را دوست میدارم
و شب از ظلمت ِ خود وحشت میکند.
#احمد_شاملو
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
مصمم شدم در نهایت
که تنها تورا دوست دارم!
که چیزی که انسان برایش بمیرد نمانده
به جز عشق تو،
و جایی که انسان درنگی نماید که جانی دوباره بگیرد نمانده
به جز ایستگاه شبانگاهی موی تو،
و آیین بی عیب و نقصی
که انسان به رغبت پذیرد نمانده
به جز روی تو،
و جای بلند
که انسان خودش را زمین افکند تا بمیرد نمانده
مگر قله سینه هایت...
#نزار_قبانی
مصمم شدم در نهایت
که تنها تورا دوست دارم!
که چیزی که انسان برایش بمیرد نمانده
به جز عشق تو،
و جایی که انسان درنگی نماید که جانی دوباره بگیرد نمانده
به جز ایستگاه شبانگاهی موی تو،
و آیین بی عیب و نقصی
که انسان به رغبت پذیرد نمانده
به جز روی تو،
و جای بلند
که انسان خودش را زمین افکند تا بمیرد نمانده
مگر قله سینه هایت...
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
سردم است. مثل بچهها گریه میکنم. دلم میخواهد هرجایی جز اینجا باشم. از خودم میپرسم با چه حالی برگردم خانه.
رو به آسمان میکنم؛ حتی یک ستاره هم در آسمان نیست.
گریهام بیشتر و بیشتر میشود.
امیدم از همه جا ناامید شده.
کاش کسی جایی منتظرم باشد...
این آرزوی زیادی است؟
#آنا_گاوالدا
کتاب #کاش_کسی_جایی_منتظرم_باشد
ترجمه #ناهید_فروغان
سردم است. مثل بچهها گریه میکنم. دلم میخواهد هرجایی جز اینجا باشم. از خودم میپرسم با چه حالی برگردم خانه.
رو به آسمان میکنم؛ حتی یک ستاره هم در آسمان نیست.
گریهام بیشتر و بیشتر میشود.
امیدم از همه جا ناامید شده.
کاش کسی جایی منتظرم باشد...
این آرزوی زیادی است؟
#آنا_گاوالدا
کتاب #کاش_کسی_جایی_منتظرم_باشد
ترجمه #ناهید_فروغان
@asheghanehaye_fatima
سهم آغوش دیگری باشم؟!
این برای تو کار آسانیست؟!
رفتم از خاطرت، ولی روحم،
زیر پیراهن تو زندانیست
شکل دنیای من عوض شده است،
عالمی در میان بازوهات
تنگ کن حلقه جهانم را،
نوبت بوسه های طولانیست
شب به شب با صدای قلب تو و
لمس گرمای عشق میخوابم
حال چشمان نیمه ابری من
بی تو اما همیشه بارانیست
مرد شبهای شعر و موسیقی
شمع ها را دوباره روشن کن
خودکشی کرده آفتاب دلم
فصلهای تنم زمستانیست
مرد من بوده ای و خواهی ماند
فاصله علت جدایی نیست
من صبورانه معتقد هستم
عاشقی یک مسیر طولانیست
#مهتاب_فدایی
سهم آغوش دیگری باشم؟!
این برای تو کار آسانیست؟!
رفتم از خاطرت، ولی روحم،
زیر پیراهن تو زندانیست
شکل دنیای من عوض شده است،
عالمی در میان بازوهات
تنگ کن حلقه جهانم را،
نوبت بوسه های طولانیست
شب به شب با صدای قلب تو و
لمس گرمای عشق میخوابم
حال چشمان نیمه ابری من
بی تو اما همیشه بارانیست
مرد شبهای شعر و موسیقی
شمع ها را دوباره روشن کن
خودکشی کرده آفتاب دلم
فصلهای تنم زمستانیست
مرد من بوده ای و خواهی ماند
فاصله علت جدایی نیست
من صبورانه معتقد هستم
عاشقی یک مسیر طولانیست
#مهتاب_فدایی
@asheghanehaye_fatima
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
✨
داشت برایم شعر میخواند
که پریدم میان یکی از مصرع ها و گفتم:
بوسه دارید؟
ابروهایش را گره زد و با لبخند نگاهم کرد!
تکرار کردم شما بوسه دارید!؟
از آن بوسه ها که انتها ندارند!
که دوستت دارم هایم را لابه لایش بچشی و بفهمی!
از آن بوسه ها که دهانم را طوری پر کند
از گوشه ی لبهایم بچکد روی لباسم؛
گل کند،شکوفه بزند،بهار برسد!
از آن بوسه ها که تا ماه ها لبهایم را بچشم و با لبخند بگویم چقدر شیرینی!
خندید...
خندید و با چشم های بسته نگاهم کرد!
خندید و با لب بسته دیوانه خطابم کرد!
بلند گفت:دوستت دارم مجنون جان!
و من از خوشی میان شعری که میخواند
قافیه در قافیه،ردیف شدم!
زندگی انگار این بود؛
دو مصرع،کنار هم،یک شاه بیت!
با طعم بوسه!
#حامد_نیازی✅
#نامه_های_سوخته✔️
✨
داشت برایم شعر میخواند
که پریدم میان یکی از مصرع ها و گفتم:
بوسه دارید؟
ابروهایش را گره زد و با لبخند نگاهم کرد!
تکرار کردم شما بوسه دارید!؟
از آن بوسه ها که انتها ندارند!
که دوستت دارم هایم را لابه لایش بچشی و بفهمی!
از آن بوسه ها که دهانم را طوری پر کند
از گوشه ی لبهایم بچکد روی لباسم؛
گل کند،شکوفه بزند،بهار برسد!
از آن بوسه ها که تا ماه ها لبهایم را بچشم و با لبخند بگویم چقدر شیرینی!
خندید...
خندید و با چشم های بسته نگاهم کرد!
خندید و با لب بسته دیوانه خطابم کرد!
بلند گفت:دوستت دارم مجنون جان!
و من از خوشی میان شعری که میخواند
قافیه در قافیه،ردیف شدم!
زندگی انگار این بود؛
دو مصرع،کنار هم،یک شاه بیت!
با طعم بوسه!
#حامد_نیازی✅
#نامه_های_سوخته✔️
@asheghanehaye_fatima
💫
-تنها چیزی که میدونم اینه که؛
دوست داشتن نه وابستهی لمس تنه،
نه محتاج دیدار.
تنها چیزی که میدونم اینه که؛
توی تمام کتابا، توی تمام فیلما، توی هر جایی که بوی ادبیات و هنر رو بده میتونی پیدام کنی. میتونم پیدات کنم!.
یه کلمه، یه تصویر از هزاران کیلومتر اونورتر میتونه ما رو به هم وصل کنه، یکیمون کنه...
تو منو توی این کتابا و کلمهها پیدا کردی.
چهجور میتونی
تا وقتی این کلمهها نفس میکشن گمم کنی؟!
چهجور میتونم گمت کنم؟!...
#سید_مهدی_موسوی💥
کتاب #گفتگو_در_تهران✅
💫
-تنها چیزی که میدونم اینه که؛
دوست داشتن نه وابستهی لمس تنه،
نه محتاج دیدار.
تنها چیزی که میدونم اینه که؛
توی تمام کتابا، توی تمام فیلما، توی هر جایی که بوی ادبیات و هنر رو بده میتونی پیدام کنی. میتونم پیدات کنم!.
یه کلمه، یه تصویر از هزاران کیلومتر اونورتر میتونه ما رو به هم وصل کنه، یکیمون کنه...
تو منو توی این کتابا و کلمهها پیدا کردی.
چهجور میتونی
تا وقتی این کلمهها نفس میکشن گمم کنی؟!
چهجور میتونم گمت کنم؟!...
#سید_مهدی_موسوی💥
کتاب #گفتگو_در_تهران✅
@asheghanehaye_fatima
من عشق می ورزم و عشق از حیطه
ی نظم خارج است. عشق، یک
جانور خطرناک است که کسانی که
قرار نبوده با هم آشنا شوند را، به
هم پیوند می دهد.
#اریک_امانوئل_اشمیت
من عشق می ورزم و عشق از حیطه
ی نظم خارج است. عشق، یک
جانور خطرناک است که کسانی که
قرار نبوده با هم آشنا شوند را، به
هم پیوند می دهد.
#اریک_امانوئل_اشمیت
و
عطر گردنش
چیزی شبیه بوی دشت
آغشته به زنبق و شهد،
بوی نم ...
بوی خیس کوچه،
بوی خاک مزارع باران خورده...
#حميد_جديدى
@asheghanehaye_fatima
عطر گردنش
چیزی شبیه بوی دشت
آغشته به زنبق و شهد،
بوی نم ...
بوی خیس کوچه،
بوی خاک مزارع باران خورده...
#حميد_جديدى
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
در رویاهای من
هیچ عشق دیگری
نمیخوابد
تو خواهی رفت
ما با هم خواهیم رفت
بر فراز آب هایی از جنس زمان
دیگر هیچکس
در کنار من
به درون سایه ها
سفر نخواهد کرد
تتها تو
همیشه سبزی
همیشه خورشید
همیشه ماه...
«پابلو نرودا»
ترجمه : سارا عبدی
#پابلو_نرودا
در رویاهای من
هیچ عشق دیگری
نمیخوابد
تو خواهی رفت
ما با هم خواهیم رفت
بر فراز آب هایی از جنس زمان
دیگر هیچکس
در کنار من
به درون سایه ها
سفر نخواهد کرد
تتها تو
همیشه سبزی
همیشه خورشید
همیشه ماه...
«پابلو نرودا»
ترجمه : سارا عبدی
#پابلو_نرودا
@asheghanehaye_fatima
کسی چه میداند
شاید ماه بالن بزرگی است
آمده از شهری پراشتیاق
در آسمان
که مردمانی زیباروی
در آن میزیند
چه کسی میداند
اگر زیبارویان من و تو را
پذیرا شوند
شاید من و تو
بر آن سوار شویم
و پرواز کنیم
بر فراز خانهها
اصطبلها
و ابرها
دور
و دور
تا آن شهر پر اشتیاق
در آسمان
که هرگز غریبهای
پای بر خاکش ننهاده است
جایی که
سرتاسر بهار است
همه همدیگر را دوست میدارند
و گلها خودشان
خودشان را میچینند...
■ #ادوارد_استیلن_کامینگز
■ترجمه: عباس صفاری
کسی چه میداند
شاید ماه بالن بزرگی است
آمده از شهری پراشتیاق
در آسمان
که مردمانی زیباروی
در آن میزیند
چه کسی میداند
اگر زیبارویان من و تو را
پذیرا شوند
شاید من و تو
بر آن سوار شویم
و پرواز کنیم
بر فراز خانهها
اصطبلها
و ابرها
دور
و دور
تا آن شهر پر اشتیاق
در آسمان
که هرگز غریبهای
پای بر خاکش ننهاده است
جایی که
سرتاسر بهار است
همه همدیگر را دوست میدارند
و گلها خودشان
خودشان را میچینند...
■ #ادوارد_استیلن_کامینگز
■ترجمه: عباس صفاری
@asheghanehaye_fatima
داشتم حرف می زدم
که خوابش برد...
صبح فرداش مدام عذرخواهی
وای نفهمیدم
اصلا کی خوابم برد
وای ببخشید خسته بودم
چشم هایم رفت
ادامه می داد و نمی دانست
برای یک مرد
عاشقانه ترین کاری که یک زن می تواند
انجام دهد همین خواب است.
همین خواب که یعنی کنارت آرامم
همین خواب که یعنی صدایت خوب است
همین خواب که یعنی شب با تو برایم تمام و
روز با تو آغاز خواهد شد.
همین خواب ها هستند
که به مرد می فهمانند
یک زن چقدر دوستشان دارد
همین خواب ها که زن گاهی به جای گفتن دوستت دارم،
انجام می دهد.
مو روی صورت اما
خنده ای ریز گوشه ی لب پیدا
که یعنی خوابم
ولی تو باز حرف بزن
ادامه بده لالایی ات را...:)
#رسول_ادهمی
داشتم حرف می زدم
که خوابش برد...
صبح فرداش مدام عذرخواهی
وای نفهمیدم
اصلا کی خوابم برد
وای ببخشید خسته بودم
چشم هایم رفت
ادامه می داد و نمی دانست
برای یک مرد
عاشقانه ترین کاری که یک زن می تواند
انجام دهد همین خواب است.
همین خواب که یعنی کنارت آرامم
همین خواب که یعنی صدایت خوب است
همین خواب که یعنی شب با تو برایم تمام و
روز با تو آغاز خواهد شد.
همین خواب ها هستند
که به مرد می فهمانند
یک زن چقدر دوستشان دارد
همین خواب ها که زن گاهی به جای گفتن دوستت دارم،
انجام می دهد.
مو روی صورت اما
خنده ای ریز گوشه ی لب پیدا
که یعنی خوابم
ولی تو باز حرف بزن
ادامه بده لالایی ات را...:)
#رسول_ادهمی