@asheghanehaye_fatima
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
به رغمِ خویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام...
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود
#لوئی_آراگون
به رغمِ خویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام...
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود
#لوئی_آراگون
آه دوستانِ من، تریاک، رذالتهای شرمآور، شرابخواری، همه از مد افتادهاند، ما سینما را اختراع کردهایم.....
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
به رغمِ خویش
مقصود من از خدا تویی
در آغوش گرفتنِ تمام دوستداشتنیها
و باقی، تاسی است که میریزند
با دستانِ تو همراه میشوم
لبانت را میبوسم
هر جا که باشی لمست میکنم
و باقی، همه پنداری است
من چلیپای توام
آنگاه که به خواب میروی
جادهای تهی که بر آسمانش تمنا میبارد
سایهی توام ، سایهای سنگسار شده
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعدهی دیداری که هر بار تکرار میشود
دریوزهگرِ درب خانهات
آنکه انتظار دیدارت ، رنجش میدهد
آنکه جان میسپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد.
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
مقصود من از خدا تویی
در آغوش گرفتنِ تمام دوستداشتنیها
و باقی، تاسی است که میریزند
با دستانِ تو همراه میشوم
لبانت را میبوسم
هر جا که باشی لمست میکنم
و باقی، همه پنداری است
من چلیپای توام
آنگاه که به خواب میروی
جادهای تهی که بر آسمانش تمنا میبارد
سایهی توام ، سایهای سنگسار شده
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعدهی دیداری که هر بار تکرار میشود
دریوزهگرِ درب خانهات
آنکه انتظار دیدارت ، رنجش میدهد
آنکه جان میسپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد.
#لوئی_آراگون
@asheghanehaye_fatima
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
برگردان: #ماندانا_حسنلو
@asheghanehaye_fatima
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
برگردان: #ماندانا_حسنلو
@asheghanehaye_fatima
به رغمِ ِخویش،
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
مقصودِ من از خدا تویی،
در آغوش گرفتنِ تمام دوست داشتنی ها
و باقی، تاسی است که می ریزند
با دستانِ تو همراه می شوم،
لبانت را می بوسم
هر جا که باشی لمست می کنم
و باقی، همه پنداری است،
من چلیپایِ توام،
آنگاه که به خواب می روی
جاده ای تهی که بر آسمانش تمنا می بارد،
سایه ی توام، سایه ای سنگسار شده،
سکوتِ توام من
شبی فراموش شده در خاطرِ خویش
و وعده ی دیداری که هر بار تکرار می شود،
دریوزه گرِ درب خانه ات
آنکه انتظار دیدارت، رنج اش می دهد
آنکه جان می سپارد
اگر انتظارش به دیرگاه برسد،
#لوئی_آراگون
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima