🔵 نیمای غزل
عباس خلیلی، نویسنده و #دیپلمات تاثیر گذار معاصر، در سال 1303 با فخرعظمی ارغون، شاعر و فعال در #جنبش_زنان_ایران، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری بود به نام سیمین. #سیمین_خلیلی در 28 تیر 1306 متولد شد، دختری که بعد ها ادامه دهنده ی راه والدینش بود.
سیمین خلیلی بعد از ازدواج با #حسن_بهبهانی به نام خانوادگی همسرش شناخته میشد. #فعالیت های سیاسی خود را در جوانی با عضویت در حزب توده آغاز کرد. سیمین بهبهانی، #غزل_سرای معاصر، در اکثر آثارش به مسائل اجتماعی پرداخته است. در شعر هایش میتوان تضاد های زیادی با ساختار های اجتماعی زمان خودش یافت.
او میگوید هیچ تاثیری از غرب نگرفته و شعرش مربوط به خود #ایران است.او از بنیان گذاران #کانون_نویسندگان است. کانونی که هدف آن مبارزه با #سانسور، حمایت از #آزادی_بیان و #اندیشه است که با انتشار یک بیانیه به امضاء 134 نویسنده اعلام وجود کرد.
اشعار سیمین بهبهانی با مفاهیمی مثل #ظلم_ستیزی، حمایت از #حقوق_زنان، مبارزه با فقر و #اختلاف_طبقاتی همراه هستند. سیمین بهبهانی در تمام دوران زندگی اش در حال مبارزه با مشکلات اجتماعی بود، او از مشارکت کنندگان «کمپین یک میلیون امضاء برای احقاق حقوق زنان» بود و در این راستا تلاش های زیادی کرد. در کنفرانس خبری این کمپین سیمین بهبهانی میگوید: "ما میتوانیم نظر مردم را تغییر دهیم، اما برای اینکار باید به آنها دسترسی داشته باشیم. "
سیمین بهبهانی معتقد بود در برابر اشتباهات باید ایستاد؛ «هرجا خلافی افتاده است، جای حضور فریاد است/ من رمز کامیابی را در این حضور میبینم».
او هیچگاه #سکوت نکرد، همیشه با وضعیت نامطلوب موجود در جامعه #مبارزه می کرد و نمیتوانست در برابر مشکلات آرام باشد؛ «هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن / گویم خموش بودن را، تنها به گور میبینم» و در نهایت در تاریخ 28 مرداد 1393 این خروش، #خاموش شد.
هنوز میتوان #فریاد های #عدالت_خواهی سیمین بهبهانی را در اشعارش یافت.
#كميته_فرهنگي
@AnjomanPolytechnic
عباس خلیلی، نویسنده و #دیپلمات تاثیر گذار معاصر، در سال 1303 با فخرعظمی ارغون، شاعر و فعال در #جنبش_زنان_ایران، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری بود به نام سیمین. #سیمین_خلیلی در 28 تیر 1306 متولد شد، دختری که بعد ها ادامه دهنده ی راه والدینش بود.
سیمین خلیلی بعد از ازدواج با #حسن_بهبهانی به نام خانوادگی همسرش شناخته میشد. #فعالیت های سیاسی خود را در جوانی با عضویت در حزب توده آغاز کرد. سیمین بهبهانی، #غزل_سرای معاصر، در اکثر آثارش به مسائل اجتماعی پرداخته است. در شعر هایش میتوان تضاد های زیادی با ساختار های اجتماعی زمان خودش یافت.
او میگوید هیچ تاثیری از غرب نگرفته و شعرش مربوط به خود #ایران است.او از بنیان گذاران #کانون_نویسندگان است. کانونی که هدف آن مبارزه با #سانسور، حمایت از #آزادی_بیان و #اندیشه است که با انتشار یک بیانیه به امضاء 134 نویسنده اعلام وجود کرد.
اشعار سیمین بهبهانی با مفاهیمی مثل #ظلم_ستیزی، حمایت از #حقوق_زنان، مبارزه با فقر و #اختلاف_طبقاتی همراه هستند. سیمین بهبهانی در تمام دوران زندگی اش در حال مبارزه با مشکلات اجتماعی بود، او از مشارکت کنندگان «کمپین یک میلیون امضاء برای احقاق حقوق زنان» بود و در این راستا تلاش های زیادی کرد. در کنفرانس خبری این کمپین سیمین بهبهانی میگوید: "ما میتوانیم نظر مردم را تغییر دهیم، اما برای اینکار باید به آنها دسترسی داشته باشیم. "
سیمین بهبهانی معتقد بود در برابر اشتباهات باید ایستاد؛ «هرجا خلافی افتاده است، جای حضور فریاد است/ من رمز کامیابی را در این حضور میبینم».
او هیچگاه #سکوت نکرد، همیشه با وضعیت نامطلوب موجود در جامعه #مبارزه می کرد و نمیتوانست در برابر مشکلات آرام باشد؛ «هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن / گویم خموش بودن را، تنها به گور میبینم» و در نهایت در تاریخ 28 مرداد 1393 این خروش، #خاموش شد.
هنوز میتوان #فریاد های #عدالت_خواهی سیمین بهبهانی را در اشعارش یافت.
#كميته_فرهنگي
@AnjomanPolytechnic
‼️ دکتر صادقی:#استقلال نهاد وکالت لازمه ی استقلال نهاد #قضاوت است. امروزه گویا بیش از آنکه برای استقلال وکلا نگران باشیم باید برای استقلال قضات نگران بوده و برای آن #مبارزه کنیم."
@AnjomanPolytechnic
@AnjomanPolytechnic
❌ #حافظی_نیامد ‼️
ساعاتی پیش درب های فرمانداری تهران بسته شد تا دیدن #رحمت_الله_حافظی در #شورای پنجم شهر تهران به یک آرزو بدل شود. آرزویی که این روزها فعالین سیاسی، اجتماعی و مردم این شهر برای تحققش کوشیدند و صد افسوس که در رسیدن به آن موفق نشدند. حافظی در این چهار سال به حق #نماینده مردم بود و #فریادش در شورا ، صدای آنانی که استخوان هایشان در زیر چرخ دنده های #فساد خرد شده بود. حافظی با تمام تصمیمات درست و غلطش امروز از مردم بابت چهار سال نمایندگی اش نمره قبولی گرفت. نمره ای که اگر بگوییم به دلیل #مقابله اش با فساد بوده چندان اشتباه نکرده ایم.
سوال اینجاست که چرا باید فردی مثل او که به راستی برای #بهبود اوضاع شهر و مقابله با فساد #تلاش کرد از حرکت در این مسیر منصرف شود و کسانی که با تصمیماتشان کارد را به استخوان تهران رساندهاند، در صف اول ثبت نام دیده شوند؟ چرا باید در این سیستم کار برای افرادی از این دست سخت باشد و راه برای هر گونه #فساد_مالی و #اداری باز؟ آیا ما مردم برای گرفتن #حقمان در کنار امثال او #ایستاده ایم؟ آیا همفکران او به هنگام انجام وظیفه در کنارش بوده اند یا هر یک به #منافع شخصی و سیاسی خود فکر کرده اند؟ چگونه باید به آینده ایران زمين امیدوار بود وقتی با وجود تاکیدهای مکرر بر لزوم مبارزه با فساد، تنها افرادی که در این راه قدم گذاشته اند به کناری رانده شده اند و مفسدین هنوز در صحنه حضور دارند؟
حافظی نیامد و شاید در بهترین حالت فقط بتوان از #تخصص و #پاکدستی افرادی چون او در مدیریت پایتخت استفاده کرد؛ اما مطمئنا فکر کردن به پاسخ این سوالات و #اصلاح رویه های موجود می تواند جلوی زوال بیشتر این سیستم را بگیرد. اگر مردم #آگاهانه انتخاب کنند و برای تحقق مطالبات به حق خود از صدایشان در شورای شهر حمایت کنند می توان #امید داشت که اوضاع شهر بهبود یابد.
اگر نامزدهای امروز برای مدیریت شهری دیدگاهی #فراجناحی و #تخصص_گرایانه اتخاذ کنند و به #مبارزه با #فساد برخیزند، می توان همچنان امیدوار بود. می توان امید داشت مردم با رای دادن به لیستی شامل افراد #کارآمد و متخصص، راهی را که حافظی ها آغاز کرده اند ادامه دهند. می توان امید داشت بذر #اعتمادی که در دل مردم کاشته شده در نطفه خفه نشود.
#شورای_۹۶
#خانه_سبز
#کارگروه_محیط_زیست
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
ساعاتی پیش درب های فرمانداری تهران بسته شد تا دیدن #رحمت_الله_حافظی در #شورای پنجم شهر تهران به یک آرزو بدل شود. آرزویی که این روزها فعالین سیاسی، اجتماعی و مردم این شهر برای تحققش کوشیدند و صد افسوس که در رسیدن به آن موفق نشدند. حافظی در این چهار سال به حق #نماینده مردم بود و #فریادش در شورا ، صدای آنانی که استخوان هایشان در زیر چرخ دنده های #فساد خرد شده بود. حافظی با تمام تصمیمات درست و غلطش امروز از مردم بابت چهار سال نمایندگی اش نمره قبولی گرفت. نمره ای که اگر بگوییم به دلیل #مقابله اش با فساد بوده چندان اشتباه نکرده ایم.
سوال اینجاست که چرا باید فردی مثل او که به راستی برای #بهبود اوضاع شهر و مقابله با فساد #تلاش کرد از حرکت در این مسیر منصرف شود و کسانی که با تصمیماتشان کارد را به استخوان تهران رساندهاند، در صف اول ثبت نام دیده شوند؟ چرا باید در این سیستم کار برای افرادی از این دست سخت باشد و راه برای هر گونه #فساد_مالی و #اداری باز؟ آیا ما مردم برای گرفتن #حقمان در کنار امثال او #ایستاده ایم؟ آیا همفکران او به هنگام انجام وظیفه در کنارش بوده اند یا هر یک به #منافع شخصی و سیاسی خود فکر کرده اند؟ چگونه باید به آینده ایران زمين امیدوار بود وقتی با وجود تاکیدهای مکرر بر لزوم مبارزه با فساد، تنها افرادی که در این راه قدم گذاشته اند به کناری رانده شده اند و مفسدین هنوز در صحنه حضور دارند؟
حافظی نیامد و شاید در بهترین حالت فقط بتوان از #تخصص و #پاکدستی افرادی چون او در مدیریت پایتخت استفاده کرد؛ اما مطمئنا فکر کردن به پاسخ این سوالات و #اصلاح رویه های موجود می تواند جلوی زوال بیشتر این سیستم را بگیرد. اگر مردم #آگاهانه انتخاب کنند و برای تحقق مطالبات به حق خود از صدایشان در شورای شهر حمایت کنند می توان #امید داشت که اوضاع شهر بهبود یابد.
اگر نامزدهای امروز برای مدیریت شهری دیدگاهی #فراجناحی و #تخصص_گرایانه اتخاذ کنند و به #مبارزه با #فساد برخیزند، می توان همچنان امیدوار بود. می توان امید داشت مردم با رای دادن به لیستی شامل افراد #کارآمد و متخصص، راهی را که حافظی ها آغاز کرده اند ادامه دهند. می توان امید داشت بذر #اعتمادی که در دل مردم کاشته شده در نطفه خفه نشود.
#شورای_۹۶
#خانه_سبز
#کارگروه_محیط_زیست
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
امیرکبیریها
🔸به مناسبت هفته ملی مبارزه با سرطان، مرکز بهداشت و درمان دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار می کند ✔ اطلاعات بیشتر در پوستر @Amirkabiriha
بسم الله الرحمن الرحیم
حدود یک ماه پیش مرکز #اورژانس تهران _پایگاه 240 شهدای دانشگاه_ در #دانشگاه_صنعتی_امیرکبیر به همت ریاست محترم و کمیته بهداشت، ایمنی و محیط زیست دانشگاه افتتاح شد. این اقدامی بسیار قابل تقدیر از سوی #مدیریت_دانشگاه است زیرا با وجود 14 هزار دانشجو و تعداد زیادی هیئت علمی و کارمندان و کارکنان دانشگاه و همچنین قرار داشتن خوابگاه های دانشجویی در مجاورت دانشگاه، خلاء وجود چنین مرکزی در دانشگاه حس میشد و دانشجویانی که به خدمات درمانی اورژانسی نیاز داشتند، اکثرا به بیمارستانهای خصوصی اطراف دانشگاه منتقل شده و مجبور به پرداخت هزینههای گزافی میشدند و با افتتاح این مرکز، این مشکل دانشجویان حل شده است. همچنین به مناسبت هفته ملی #مبارزه_با_سرطان، طرح #مشاوره رایگان جهت پیشگیری از سرطان سینه و سرطان دهانه رحم از سوی مرکز بهداشت دانشگاه انجام میشود که طرحی مفید و اقدامی قابل تقدیر از سوی این مرکز میباشد. #انجمن_اسلامی_دانشجویان_ترقی_خواه مراتب تشکر و قدردانی خود از این اقدامات اخیر مسئولین دانشگاه و مرکز بهداشت اعلام میدارد.
#انجمن_پلی_تکنیک
#کارگروه_امور_دانشگاه
@AnjomanPolytechnic
حدود یک ماه پیش مرکز #اورژانس تهران _پایگاه 240 شهدای دانشگاه_ در #دانشگاه_صنعتی_امیرکبیر به همت ریاست محترم و کمیته بهداشت، ایمنی و محیط زیست دانشگاه افتتاح شد. این اقدامی بسیار قابل تقدیر از سوی #مدیریت_دانشگاه است زیرا با وجود 14 هزار دانشجو و تعداد زیادی هیئت علمی و کارمندان و کارکنان دانشگاه و همچنین قرار داشتن خوابگاه های دانشجویی در مجاورت دانشگاه، خلاء وجود چنین مرکزی در دانشگاه حس میشد و دانشجویانی که به خدمات درمانی اورژانسی نیاز داشتند، اکثرا به بیمارستانهای خصوصی اطراف دانشگاه منتقل شده و مجبور به پرداخت هزینههای گزافی میشدند و با افتتاح این مرکز، این مشکل دانشجویان حل شده است. همچنین به مناسبت هفته ملی #مبارزه_با_سرطان، طرح #مشاوره رایگان جهت پیشگیری از سرطان سینه و سرطان دهانه رحم از سوی مرکز بهداشت دانشگاه انجام میشود که طرحی مفید و اقدامی قابل تقدیر از سوی این مرکز میباشد. #انجمن_اسلامی_دانشجویان_ترقی_خواه مراتب تشکر و قدردانی خود از این اقدامات اخیر مسئولین دانشگاه و مرکز بهداشت اعلام میدارد.
#انجمن_پلی_تکنیک
#کارگروه_امور_دانشگاه
@AnjomanPolytechnic
⭕️ پنجم دی زادروز #بهرام_بیضایی
🔶 «میگويند انسان که به درجات بالا رسيد نامهای متعدد به خود میگيرد پس او، هم آرش است هم #بهرام، هم سياوش است هم سهراب، هم تهمينه است و هم تهمتن و هم گردآفريد و هر آنکه هست و هر آنچه هست جام جم در دست دارد و نگران ميراث نياکان خويش است.»
نام دیگرش شرزین است. شیخ شرزین، او تمام عمرش را به #جدال_با_جهل پرداخته و خود را با دانش پرورده. تا بدانجا رسیده که میگوید: «آری آدمیان به #آینه ها شبیهاند. آینهی زنگار بسته ترا کدر نشان میدهد، و آینهی ترک خورده ترا شکسته، و آینهی صیقلی یا مواج ترا صاف یا معوج. و این جز آنست که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگار بسته. من گاهی آینهی دق بودهام، و گاهی به تلنگری ترک برداشتهام. من گاهی به کلی خرد شدهام، و در هزار تکهی من هزار #تصویر خود شما پیدا بود.»
امروز من در این آینه مینگرم. خود را میبینم هزار تکه و هرتکه بخشی از وجودم. من در این آینه ها به دنبال خود میگردم. عکسی واضح از سالهای کودکیام، تصویری معوج از امروز و تصاویری زنگار گرفته از نیاکانم. باید از آینه گذشتگان زنگار گرفت، تا تصویر معوج امروزم صاف شود.
به #آرش مینگرم در پای #دماوند. که از خود میگریزد. آرشی که میترسد، دستانش میلرزد و سزاوار تیراندازی نیست. آرشی آشفته و ناتوان. آرش #بیزار و #ناامید. که ناامیدی و بیزاری در رگهایش میدود او را به پیش میراند. بیزاری آرش را به آرش باز میگرداند. بازوانش قوت مییابد و قلبش را در تیر میگذارد.
———————————
🔷 همه ی آن #سرگردانی که در اکثر آثار #بیضایی هست جستوجو در راه یافتن #هویت است. آنچه آرش در راه بالا رفتن از دماوند و پرتاب تیر با قلبش آن را یافت. همان چیزی که #تارا را از زندگی سرخوشانه و بی دغدغهیاش خارج میکند و در مسیری پر پیچ و خم با آگاهی از گذشته به سوی شناخت خود حرکت میکند. تمام سرگردانیای که در فیلم #کلاغ موج میزند. گروهی در جستوجوی گمشدهای هستند. #گمشده عکسی است از جوانی «#مادر» فیلم.
🔷 «مادر» در این سرگردانیها و پریشانیها نقش مهمی دارد. در شاهکار «باشو غریبه کوچک» این جایگاه به حد اعلی دیده میشود. غریبهای کوچک به سرزمینی ناشناس وارد میشود و مهر مادری «ناهید» او را در بر میگیرد و به باشو میفهماند که هنوز در دامان وطن است. این پیوند میان مهر مادری و جستوجوی هویت، در نمایش #سهراب_کشی سوزناکترین سوگواری را میآفریند، آنجا که #تهمینه بر نعش #سهراب زاری میکند، و میغرد که: «تو #فرزند من بودی و بیهوده گرد جهان میگشتی، تا بدانی فرزند کئی! تو فرزند من بودی نه پدرت. من بودم که تو را خواستم و خود را چون «#ناهید» آسمان آراستم. من بودم که به شبستان او شدم و گفتم دوستدار آن سهرابم که در توست.»
🔷 عنصر دیگری که در این جستوجو اهمیت بالایی دارد «#تاریخ» است. توجه به گذشتگان و #نیاکان. این پیوند با تاریخ در #چریکه_تارا به روشنی روز است. تمام آنچه برای تارا اتفاق میافتد و بازی سرخوشانه او در آب دریا را به نبرد سهمگینش با امواج تبدیل میکند، آگاهی از تاریخ است. آگاهی از آنچه در قلعهی چهل تن برای قبیلهای جنگاور و دلاور رخ داده. این آگاهی در کمال زیبایی به صورت رابطهی #عاشقانه میان تارا و #مرد_تاریخی نشان داده میشود. مرد تاریخی در میان عشق ورزیدن به تارا از زخمها و نبردهایش میگوید: «دشمنان به تیرم ببند، #کلمات رجز بیهوده است! در تمام ساحل #کلماتی است که من در وصف تو گفتهام.» تارا عاشق بدبختی او و دلبستهی زخمهایش میشود. او با گذشتهاش پیوند برقرار میکند و در پی این ارتباط و اجرا تمام دیدگاهش به زندگی تغییر میکند.
🔷 «نام» دیگر عنصری است که در ارتباط تنگاتنگ با هویت است. در نمایش #خاطرات_مطبوعاتی_آقای_اسراری، تمام تلاش و مبارزهی شیرزاد در راه باز پس گیری نامش است. در این نمایش جهانگیر اسراری داستانهایی را از محمود شیرزاد میدزدد، به نام خود چاپ میکند و به شهرت میرسد. از آنجا که شیرزاد در سلسله مراتب اداری زیر دست اسراری است مجبور میشود به خواست او تن دهد و برایش داستان بنویسد. اما نمیتواند با این وضع کنار بیاید. او هویت خود را مخدوش و آسیب دیده میبیند. چراکه نمیتواند به کسی ثابت کند نویسندهی واقعی داستانها آقای اسراری نیست، تا آنجا که حتی توان #تفکیک خودش با آقای اسراری را نیز از دست میدهد. اما زمانی میرسد، متوجه میشود که «شیرزاد» است و تصمیم به #مبارزه برای پس گرفتن نامش میکند. ما آن چیزی هستیم که میسازیم و او میخواهد صاحب آنچه واقعا ساخته بشود.
#بهرام_بیضایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
📷 http://ytre.ir/eEH
🆔@AnjomanPolytechnic
🔶 «میگويند انسان که به درجات بالا رسيد نامهای متعدد به خود میگيرد پس او، هم آرش است هم #بهرام، هم سياوش است هم سهراب، هم تهمينه است و هم تهمتن و هم گردآفريد و هر آنکه هست و هر آنچه هست جام جم در دست دارد و نگران ميراث نياکان خويش است.»
نام دیگرش شرزین است. شیخ شرزین، او تمام عمرش را به #جدال_با_جهل پرداخته و خود را با دانش پرورده. تا بدانجا رسیده که میگوید: «آری آدمیان به #آینه ها شبیهاند. آینهی زنگار بسته ترا کدر نشان میدهد، و آینهی ترک خورده ترا شکسته، و آینهی صیقلی یا مواج ترا صاف یا معوج. و این جز آنست که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگار بسته. من گاهی آینهی دق بودهام، و گاهی به تلنگری ترک برداشتهام. من گاهی به کلی خرد شدهام، و در هزار تکهی من هزار #تصویر خود شما پیدا بود.»
امروز من در این آینه مینگرم. خود را میبینم هزار تکه و هرتکه بخشی از وجودم. من در این آینه ها به دنبال خود میگردم. عکسی واضح از سالهای کودکیام، تصویری معوج از امروز و تصاویری زنگار گرفته از نیاکانم. باید از آینه گذشتگان زنگار گرفت، تا تصویر معوج امروزم صاف شود.
به #آرش مینگرم در پای #دماوند. که از خود میگریزد. آرشی که میترسد، دستانش میلرزد و سزاوار تیراندازی نیست. آرشی آشفته و ناتوان. آرش #بیزار و #ناامید. که ناامیدی و بیزاری در رگهایش میدود او را به پیش میراند. بیزاری آرش را به آرش باز میگرداند. بازوانش قوت مییابد و قلبش را در تیر میگذارد.
———————————
🔷 همه ی آن #سرگردانی که در اکثر آثار #بیضایی هست جستوجو در راه یافتن #هویت است. آنچه آرش در راه بالا رفتن از دماوند و پرتاب تیر با قلبش آن را یافت. همان چیزی که #تارا را از زندگی سرخوشانه و بی دغدغهیاش خارج میکند و در مسیری پر پیچ و خم با آگاهی از گذشته به سوی شناخت خود حرکت میکند. تمام سرگردانیای که در فیلم #کلاغ موج میزند. گروهی در جستوجوی گمشدهای هستند. #گمشده عکسی است از جوانی «#مادر» فیلم.
🔷 «مادر» در این سرگردانیها و پریشانیها نقش مهمی دارد. در شاهکار «باشو غریبه کوچک» این جایگاه به حد اعلی دیده میشود. غریبهای کوچک به سرزمینی ناشناس وارد میشود و مهر مادری «ناهید» او را در بر میگیرد و به باشو میفهماند که هنوز در دامان وطن است. این پیوند میان مهر مادری و جستوجوی هویت، در نمایش #سهراب_کشی سوزناکترین سوگواری را میآفریند، آنجا که #تهمینه بر نعش #سهراب زاری میکند، و میغرد که: «تو #فرزند من بودی و بیهوده گرد جهان میگشتی، تا بدانی فرزند کئی! تو فرزند من بودی نه پدرت. من بودم که تو را خواستم و خود را چون «#ناهید» آسمان آراستم. من بودم که به شبستان او شدم و گفتم دوستدار آن سهرابم که در توست.»
🔷 عنصر دیگری که در این جستوجو اهمیت بالایی دارد «#تاریخ» است. توجه به گذشتگان و #نیاکان. این پیوند با تاریخ در #چریکه_تارا به روشنی روز است. تمام آنچه برای تارا اتفاق میافتد و بازی سرخوشانه او در آب دریا را به نبرد سهمگینش با امواج تبدیل میکند، آگاهی از تاریخ است. آگاهی از آنچه در قلعهی چهل تن برای قبیلهای جنگاور و دلاور رخ داده. این آگاهی در کمال زیبایی به صورت رابطهی #عاشقانه میان تارا و #مرد_تاریخی نشان داده میشود. مرد تاریخی در میان عشق ورزیدن به تارا از زخمها و نبردهایش میگوید: «دشمنان به تیرم ببند، #کلمات رجز بیهوده است! در تمام ساحل #کلماتی است که من در وصف تو گفتهام.» تارا عاشق بدبختی او و دلبستهی زخمهایش میشود. او با گذشتهاش پیوند برقرار میکند و در پی این ارتباط و اجرا تمام دیدگاهش به زندگی تغییر میکند.
🔷 «نام» دیگر عنصری است که در ارتباط تنگاتنگ با هویت است. در نمایش #خاطرات_مطبوعاتی_آقای_اسراری، تمام تلاش و مبارزهی شیرزاد در راه باز پس گیری نامش است. در این نمایش جهانگیر اسراری داستانهایی را از محمود شیرزاد میدزدد، به نام خود چاپ میکند و به شهرت میرسد. از آنجا که شیرزاد در سلسله مراتب اداری زیر دست اسراری است مجبور میشود به خواست او تن دهد و برایش داستان بنویسد. اما نمیتواند با این وضع کنار بیاید. او هویت خود را مخدوش و آسیب دیده میبیند. چراکه نمیتواند به کسی ثابت کند نویسندهی واقعی داستانها آقای اسراری نیست، تا آنجا که حتی توان #تفکیک خودش با آقای اسراری را نیز از دست میدهد. اما زمانی میرسد، متوجه میشود که «شیرزاد» است و تصمیم به #مبارزه برای پس گرفتن نامش میکند. ما آن چیزی هستیم که میسازیم و او میخواهد صاحب آنچه واقعا ساخته بشود.
#بهرام_بیضایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
📷 http://ytre.ir/eEH
🆔@AnjomanPolytechnic
" #میرحسین_موسوی زنده است. "
❇️ #25_بهمن که میرسد نمیتوان به تقویم بیاهمیت بود.
بهمن ماه سال 1389، هنوز بیش از یک سال از #انتخابات88 و اعتراضات گسترده مردم به حاکمیت میگذشت. اعتراضات #مسالمتآمیزی که با حضور جمعیتهای میلیونی در خیابانها و در اعتراض به نتایج انتخابات آغاز شد و با مطالبات گستردهتر مردم تحت لوای #قانون_اساسی و تحقق آرمانهای راستین #انقلاب 57 ادامه پیدا کرد و سعی داشت انقلاب را به ریشههای اصیل، و شرایط پیش از انحراف شعارهای آن بکشاند.
موسوی، که نامش مترادف بازدمیدن در رویایی عمومی بود که انقلاب را به پیروزی رساند، تلفیق و ترکیب خاطرهها و خواهشها و امیدهای سه نسل پس از انقلاب بود و در نقطهای ایستاده بود که #قانون_اساسی را در برابر قانون و قانونگذاران، #مردم را در برابر #دولت، و #جمهوری اسلامی را در برابر #حکومت اسلامی قرار داده بود و در مقابل، به حاکمیت گوشزد میکرد که آنانی #ساختارشکن و هرج و مرج طلب هستند که بابهانه و بیبهانه از اصول اسلامی عدول میکنند و بنابر امیال شخصیشان یا حفظ منافعشان دست به تعطیلی اصولی از قانون اساسی میزنند.
میرحسین #جمهوری_اسلامی را مساوی #مردم قرار داده بود و مدام تاکید میکرد که اوضاع و احوال کشور آن چیزی نیست که سی سال بیش از این مردم آرزویش را داشتند (و امروز، 40سال). او به درستی زندگی را به سیاست گره زده بود و مدام به مردم و مخالفان وضع موجود توصیه میکرد همانگونه که در طول یک قرن گذشته همواره دستآوردهای ملت، با تلاش و جهاد و مبارزهی مستمرشان بدست آمده، اکنون هم نباید پس از چندی احساس خستگی کرد یا تصور این را برد که کار تمام شده و باید به خانهها بازگردیم، زیرا که محصول از بین میرود. همانگونه که در یکی از بیانیههایش گفت: #مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست، آنچه که دائمیست #زندگی ست.
بهمن 89 مصادف شده بود با خود سوزی دستفروشی در تونس، در اعتراض به وضعیت کشور. آتشی که شعلهاش زبانه کشید و دامان #دیکتاتور های کشورهای عربی را در خود گرفت و به زیرشان افکند. روزهایی بود که مردم برای همبستگی با این معترضین قصد داشتند به خیابانها بیایند و #موسوی و #کروبی نیز در نامه مشترکی به وزیر کشور درخواست برپایی راهپیمایی مسالمتآمیز در 25 بهمن کردند. نامه بیپاسخ ماند و آنها هنگام بیرون آمدن از درب منزلشان با سد #نیروهای_امنیتی مواجه شدند. و از این روز به بعد محصور شدند.
❌ #صنوبرها هم در خیابان به #نجوا چیزی گفتند. #گزمگان به هیاهو #شمشیر در پرندگان نهادند و چندتن از هموطنانمان از جمله دو دانشجو به نامهای #صانع_ژاله و #محمد_مختاری به #شهادت رسیدند.
#۲۵بهمن
#انتظار۸ساله
#انجمن_پلی_تکنیک 🍀
🆔@AnjomanPolytechnic
❇️ #25_بهمن که میرسد نمیتوان به تقویم بیاهمیت بود.
بهمن ماه سال 1389، هنوز بیش از یک سال از #انتخابات88 و اعتراضات گسترده مردم به حاکمیت میگذشت. اعتراضات #مسالمتآمیزی که با حضور جمعیتهای میلیونی در خیابانها و در اعتراض به نتایج انتخابات آغاز شد و با مطالبات گستردهتر مردم تحت لوای #قانون_اساسی و تحقق آرمانهای راستین #انقلاب 57 ادامه پیدا کرد و سعی داشت انقلاب را به ریشههای اصیل، و شرایط پیش از انحراف شعارهای آن بکشاند.
موسوی، که نامش مترادف بازدمیدن در رویایی عمومی بود که انقلاب را به پیروزی رساند، تلفیق و ترکیب خاطرهها و خواهشها و امیدهای سه نسل پس از انقلاب بود و در نقطهای ایستاده بود که #قانون_اساسی را در برابر قانون و قانونگذاران، #مردم را در برابر #دولت، و #جمهوری اسلامی را در برابر #حکومت اسلامی قرار داده بود و در مقابل، به حاکمیت گوشزد میکرد که آنانی #ساختارشکن و هرج و مرج طلب هستند که بابهانه و بیبهانه از اصول اسلامی عدول میکنند و بنابر امیال شخصیشان یا حفظ منافعشان دست به تعطیلی اصولی از قانون اساسی میزنند.
میرحسین #جمهوری_اسلامی را مساوی #مردم قرار داده بود و مدام تاکید میکرد که اوضاع و احوال کشور آن چیزی نیست که سی سال بیش از این مردم آرزویش را داشتند (و امروز، 40سال). او به درستی زندگی را به سیاست گره زده بود و مدام به مردم و مخالفان وضع موجود توصیه میکرد همانگونه که در طول یک قرن گذشته همواره دستآوردهای ملت، با تلاش و جهاد و مبارزهی مستمرشان بدست آمده، اکنون هم نباید پس از چندی احساس خستگی کرد یا تصور این را برد که کار تمام شده و باید به خانهها بازگردیم، زیرا که محصول از بین میرود. همانگونه که در یکی از بیانیههایش گفت: #مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست، آنچه که دائمیست #زندگی ست.
بهمن 89 مصادف شده بود با خود سوزی دستفروشی در تونس، در اعتراض به وضعیت کشور. آتشی که شعلهاش زبانه کشید و دامان #دیکتاتور های کشورهای عربی را در خود گرفت و به زیرشان افکند. روزهایی بود که مردم برای همبستگی با این معترضین قصد داشتند به خیابانها بیایند و #موسوی و #کروبی نیز در نامه مشترکی به وزیر کشور درخواست برپایی راهپیمایی مسالمتآمیز در 25 بهمن کردند. نامه بیپاسخ ماند و آنها هنگام بیرون آمدن از درب منزلشان با سد #نیروهای_امنیتی مواجه شدند. و از این روز به بعد محصور شدند.
❌ #صنوبرها هم در خیابان به #نجوا چیزی گفتند. #گزمگان به هیاهو #شمشیر در پرندگان نهادند و چندتن از هموطنانمان از جمله دو دانشجو به نامهای #صانع_ژاله و #محمد_مختاری به #شهادت رسیدند.
#۲۵بهمن
#انتظار۸ساله
#انجمن_پلی_تکنیک 🍀
🆔@AnjomanPolytechnic
📝 راوی سرگردانی
«#ادبیات زمانی معنا و شایستگی خود را می یابد که به مورد خطابش افرادی باشند که خود را به طرح هایی ملزم کرده اند، وقتی معنا می یابد که به آنها کمک کند که به سوی افق های گسترده تری حرکت کنند. ادبیات باید جزئی از #جنبش_تعالی_انسان باشد.»
📷http://yon.ir/cz3Co
❇️ آثار #صادق_چوبک نیز یک قوری تزئینی یا یک تابلو برای زینت بخشیدن به #کتابخانه ی #تاریخ_ادبیات #زبان_فارسی نیست. #داستان های چوبک ذره بینی هستند که مشکلات و #مصائب_اجتماعی و #خرافه_پرستی و #کوته_نظری ها را در یک جغرافیای فرهنگی روایت میکند. در آثار چوبک راه فراری وجود ندارد و بوی هیچ بهبودی از اوضاع جهانش به مشام نمیرسد. اکثر شخصیت های اصلی صادق چوبک، #سرگردان و ناتوان در مواجهه درست با شرایط خود هستند و به قول خودش «#برزخ شده» اند. برزخ شدن کامل ترین توضیح برای این سرگردانی است.
انتری را تصور کنید که هر روز با لوتیش در سفر به شهر های مختلف باشد. در میدان شهر ها و کافه ها با حرکاتش مردمی را به خود جلب کند و درآمد اندکی از این نمایش نصیب لوتیش کند. مقداری غذا و مبلغی دود تریاک نیز دستمزد این خوش رقصی خواهد بود. این یک زندگی آرام و ایده آل برای یک انتر دست آموز است. اما حالا در جاده ای، لوتیش از خواب بیدار نمیشود. ساعت هاست پایش به درختی زنجیر شده، خبری از تریاک و غذا هم نیست. صدای تبر و برزمین افتادن درختان اطراف نیز ترسش را بیشتر میکند. به سختی #زنجیر را میشکند، سراغ لوتیش میرود و میفهمد که لوتیش مرده.
❗️ #انتری_که_لوتیش_مرده_بود، میداند که باید کاری بکند و میفهمد که لازم است تصمیمی بگیرد. اما هیچ وقت نمیداند چه کاری و چه تصمیمی او را از این شرایط خارج میکند. این وضعیت سرگردان یا «#برزخ_شدن» است که اکثر شخصیت های چوبک به آن دچار میشوند. آنها برزخ می شوند، سرگردانند و نمیتوانند تصمیم گیری درستی انجام دهند، چراکه اصلا نمیدانند چه نسبتی با جهان پیرامونشان دارند. اما ناچارند که کاری بکنند. در داستان ها این سرگردانی تا حدی پیش می رود و در نهایت مجبور به #مبارزه خشونت آمیز با شرایط میشوند. مبارزه ای که شاید بی اثر باشد اما به نظر #رهایی_بخش می آید. حداقل محصول این نبرد، #تسلیم_نشدن به شرایط ناگوار است. همانند #تنگسیر که میداند کشتن ظالمانی که زندگی را بر او تنگ کرده اند شرایط خودش را بهتر نمیکند، حتی باعث مرگش می شود، اما برای تنگ کردن نفس ظلم هم که شده دست به این کار میزند.
❇️ رمان تنگسیر روایت نسبتا متفاوتی نسبت به دیگر آثار صادق چوبک دارد. #قهرمان این داستان که تمام دارایی اش را به نا حق از او گرفته اند، دست به #قتل ظالمان می زند و مردم در این مسیر او را همراهی میکنند و در فرار یاری میدهند.
❗️ #ابر_سیاهی فضای غالب داستان های چوبک را پر کرده است. در جایی این ابر سیاه #خرافه است، در داستان «#آتما_سگ_من» خود شخصیت داستان و در «#چشم_شیشهای» چشم مصنوعی یک کودک. شاید شخصیت های چوبک تمام توانشان را برای #مقابله با این ابر سیاه به کار بگیرند اما در واقع اتفاقی که نهایت می افتد این است که کاری از هیچ کدام بر نمی آید. تلاش آنها یک اثر حداقلی بر سیاهی جهان دارد. درواقع جهان مسیر خودش را طی میکند و #جنبش های کوچک در آن بی اثر هستند. روایت های چوبک تلاش در نمایش مشکلات و مصائب زندگی در دنیایی دارد که #مانع حرکت در مسیر تعالی انسانی هستند.
#صادق_چوبک
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
«#ادبیات زمانی معنا و شایستگی خود را می یابد که به مورد خطابش افرادی باشند که خود را به طرح هایی ملزم کرده اند، وقتی معنا می یابد که به آنها کمک کند که به سوی افق های گسترده تری حرکت کنند. ادبیات باید جزئی از #جنبش_تعالی_انسان باشد.»
📷http://yon.ir/cz3Co
❇️ آثار #صادق_چوبک نیز یک قوری تزئینی یا یک تابلو برای زینت بخشیدن به #کتابخانه ی #تاریخ_ادبیات #زبان_فارسی نیست. #داستان های چوبک ذره بینی هستند که مشکلات و #مصائب_اجتماعی و #خرافه_پرستی و #کوته_نظری ها را در یک جغرافیای فرهنگی روایت میکند. در آثار چوبک راه فراری وجود ندارد و بوی هیچ بهبودی از اوضاع جهانش به مشام نمیرسد. اکثر شخصیت های اصلی صادق چوبک، #سرگردان و ناتوان در مواجهه درست با شرایط خود هستند و به قول خودش «#برزخ شده» اند. برزخ شدن کامل ترین توضیح برای این سرگردانی است.
انتری را تصور کنید که هر روز با لوتیش در سفر به شهر های مختلف باشد. در میدان شهر ها و کافه ها با حرکاتش مردمی را به خود جلب کند و درآمد اندکی از این نمایش نصیب لوتیش کند. مقداری غذا و مبلغی دود تریاک نیز دستمزد این خوش رقصی خواهد بود. این یک زندگی آرام و ایده آل برای یک انتر دست آموز است. اما حالا در جاده ای، لوتیش از خواب بیدار نمیشود. ساعت هاست پایش به درختی زنجیر شده، خبری از تریاک و غذا هم نیست. صدای تبر و برزمین افتادن درختان اطراف نیز ترسش را بیشتر میکند. به سختی #زنجیر را میشکند، سراغ لوتیش میرود و میفهمد که لوتیش مرده.
❗️ #انتری_که_لوتیش_مرده_بود، میداند که باید کاری بکند و میفهمد که لازم است تصمیمی بگیرد. اما هیچ وقت نمیداند چه کاری و چه تصمیمی او را از این شرایط خارج میکند. این وضعیت سرگردان یا «#برزخ_شدن» است که اکثر شخصیت های چوبک به آن دچار میشوند. آنها برزخ می شوند، سرگردانند و نمیتوانند تصمیم گیری درستی انجام دهند، چراکه اصلا نمیدانند چه نسبتی با جهان پیرامونشان دارند. اما ناچارند که کاری بکنند. در داستان ها این سرگردانی تا حدی پیش می رود و در نهایت مجبور به #مبارزه خشونت آمیز با شرایط میشوند. مبارزه ای که شاید بی اثر باشد اما به نظر #رهایی_بخش می آید. حداقل محصول این نبرد، #تسلیم_نشدن به شرایط ناگوار است. همانند #تنگسیر که میداند کشتن ظالمانی که زندگی را بر او تنگ کرده اند شرایط خودش را بهتر نمیکند، حتی باعث مرگش می شود، اما برای تنگ کردن نفس ظلم هم که شده دست به این کار میزند.
❇️ رمان تنگسیر روایت نسبتا متفاوتی نسبت به دیگر آثار صادق چوبک دارد. #قهرمان این داستان که تمام دارایی اش را به نا حق از او گرفته اند، دست به #قتل ظالمان می زند و مردم در این مسیر او را همراهی میکنند و در فرار یاری میدهند.
❗️ #ابر_سیاهی فضای غالب داستان های چوبک را پر کرده است. در جایی این ابر سیاه #خرافه است، در داستان «#آتما_سگ_من» خود شخصیت داستان و در «#چشم_شیشهای» چشم مصنوعی یک کودک. شاید شخصیت های چوبک تمام توانشان را برای #مقابله با این ابر سیاه به کار بگیرند اما در واقع اتفاقی که نهایت می افتد این است که کاری از هیچ کدام بر نمی آید. تلاش آنها یک اثر حداقلی بر سیاهی جهان دارد. درواقع جهان مسیر خودش را طی میکند و #جنبش های کوچک در آن بی اثر هستند. روایت های چوبک تلاش در نمایش مشکلات و مصائب زندگی در دنیایی دارد که #مانع حرکت در مسیر تعالی انسانی هستند.
#صادق_چوبک
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic