🔵 نیمای غزل
عباس خلیلی، نویسنده و #دیپلمات تاثیر گذار معاصر، در سال 1303 با فخرعظمی ارغون، شاعر و فعال در #جنبش_زنان_ایران، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری بود به نام سیمین. #سیمین_خلیلی در 28 تیر 1306 متولد شد، دختری که بعد ها ادامه دهنده ی راه والدینش بود.
سیمین خلیلی بعد از ازدواج با #حسن_بهبهانی به نام خانوادگی همسرش شناخته میشد. #فعالیت های سیاسی خود را در جوانی با عضویت در حزب توده آغاز کرد. سیمین بهبهانی، #غزل_سرای معاصر، در اکثر آثارش به مسائل اجتماعی پرداخته است. در شعر هایش میتوان تضاد های زیادی با ساختار های اجتماعی زمان خودش یافت.
او میگوید هیچ تاثیری از غرب نگرفته و شعرش مربوط به خود #ایران است.او از بنیان گذاران #کانون_نویسندگان است. کانونی که هدف آن مبارزه با #سانسور، حمایت از #آزادی_بیان و #اندیشه است که با انتشار یک بیانیه به امضاء 134 نویسنده اعلام وجود کرد.
اشعار سیمین بهبهانی با مفاهیمی مثل #ظلم_ستیزی، حمایت از #حقوق_زنان، مبارزه با فقر و #اختلاف_طبقاتی همراه هستند. سیمین بهبهانی در تمام دوران زندگی اش در حال مبارزه با مشکلات اجتماعی بود، او از مشارکت کنندگان «کمپین یک میلیون امضاء برای احقاق حقوق زنان» بود و در این راستا تلاش های زیادی کرد. در کنفرانس خبری این کمپین سیمین بهبهانی میگوید: "ما میتوانیم نظر مردم را تغییر دهیم، اما برای اینکار باید به آنها دسترسی داشته باشیم. "
سیمین بهبهانی معتقد بود در برابر اشتباهات باید ایستاد؛ «هرجا خلافی افتاده است، جای حضور فریاد است/ من رمز کامیابی را در این حضور میبینم».
او هیچگاه #سکوت نکرد، همیشه با وضعیت نامطلوب موجود در جامعه #مبارزه می کرد و نمیتوانست در برابر مشکلات آرام باشد؛ «هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن / گویم خموش بودن را، تنها به گور میبینم» و در نهایت در تاریخ 28 مرداد 1393 این خروش، #خاموش شد.
هنوز میتوان #فریاد های #عدالت_خواهی سیمین بهبهانی را در اشعارش یافت.
#كميته_فرهنگي
@AnjomanPolytechnic
عباس خلیلی، نویسنده و #دیپلمات تاثیر گذار معاصر، در سال 1303 با فخرعظمی ارغون، شاعر و فعال در #جنبش_زنان_ایران، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری بود به نام سیمین. #سیمین_خلیلی در 28 تیر 1306 متولد شد، دختری که بعد ها ادامه دهنده ی راه والدینش بود.
سیمین خلیلی بعد از ازدواج با #حسن_بهبهانی به نام خانوادگی همسرش شناخته میشد. #فعالیت های سیاسی خود را در جوانی با عضویت در حزب توده آغاز کرد. سیمین بهبهانی، #غزل_سرای معاصر، در اکثر آثارش به مسائل اجتماعی پرداخته است. در شعر هایش میتوان تضاد های زیادی با ساختار های اجتماعی زمان خودش یافت.
او میگوید هیچ تاثیری از غرب نگرفته و شعرش مربوط به خود #ایران است.او از بنیان گذاران #کانون_نویسندگان است. کانونی که هدف آن مبارزه با #سانسور، حمایت از #آزادی_بیان و #اندیشه است که با انتشار یک بیانیه به امضاء 134 نویسنده اعلام وجود کرد.
اشعار سیمین بهبهانی با مفاهیمی مثل #ظلم_ستیزی، حمایت از #حقوق_زنان، مبارزه با فقر و #اختلاف_طبقاتی همراه هستند. سیمین بهبهانی در تمام دوران زندگی اش در حال مبارزه با مشکلات اجتماعی بود، او از مشارکت کنندگان «کمپین یک میلیون امضاء برای احقاق حقوق زنان» بود و در این راستا تلاش های زیادی کرد. در کنفرانس خبری این کمپین سیمین بهبهانی میگوید: "ما میتوانیم نظر مردم را تغییر دهیم، اما برای اینکار باید به آنها دسترسی داشته باشیم. "
سیمین بهبهانی معتقد بود در برابر اشتباهات باید ایستاد؛ «هرجا خلافی افتاده است، جای حضور فریاد است/ من رمز کامیابی را در این حضور میبینم».
او هیچگاه #سکوت نکرد، همیشه با وضعیت نامطلوب موجود در جامعه #مبارزه می کرد و نمیتوانست در برابر مشکلات آرام باشد؛ «هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن / گویم خموش بودن را، تنها به گور میبینم» و در نهایت در تاریخ 28 مرداد 1393 این خروش، #خاموش شد.
هنوز میتوان #فریاد های #عدالت_خواهی سیمین بهبهانی را در اشعارش یافت.
#كميته_فرهنگي
@AnjomanPolytechnic
⭕️ #سیاوش_کسرایی، زاده ۵ اسفند ۱۳۰۵ در اصفهان، #شاعر، #نقاش و از اعضای #کانون_نویسندگان ایران و از فعالان سیاسی تاریخ معاصر ایران بود.
او پس از کودتای ۱۳۳۲ مدت کوتاهی زندانی شد و در ۱۳۶۲ همزمان با سرکوب شدن #حزب_توده، از طریق زاهدان، ایران را به قصد کابل ترک کرد.
او در سال ۱۳۵۸ به همراه دیگر اعضای تودهای، از کانون نویسندگان ایران اخراج شده بود.
سیاوش کسرایی در طول اقامتش در افغانستان، در «#رادیو_زحمتکشان» که از کابل پخش می شد، شروع به کار کرد.
⭕️ او از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۵ در شوروی زندگی می کرد و گویی از آن رنج میبرد و رنج روحی خود را در سرودهی «#دلم_هوای_آفتاب_میکند» وصف کردهاست:
«نه آشنا نه همدمی
نه شانهای ز دوستی که سر نهی بر آن دمی
تویی و رنج و بیم تو
تویی و بی پناهی عظیم تو
نه شهر و باغ و رود و منظرش
نه خانهها و کوچهها نه راه آشناست
نه این زبان گفتگو زبان دلپذیر ماست
تو و هزار درد بی دوا
تو و هزار حرف بی جواب
کجا روی؟ به هر که رو کنی تو را جواب میکند»
او پس از فروپاشی شوروی به اتریش مهاجرت کرد و در سن ۶۹ سالگی در اثر جراحی قلب و ابتلا به ذاتالریه در وین، پایتخت اتریش، درگذشت.
⭕️ در سال ۲۰۱۶ در بیستمین سالگرد سیاوش کسرایی، #جمشید_برزگر فیلم مستندی دربارهی او ساخت و این فیلم با نام «#در_جستجوی_خورشید» پخش شد.
به گفتهی صدرالدین الهی، اصطلاح «#جهانپهلوان» در اشاره به غلامرضا #تختی، نخستین بار توسط سیاوش کسرائی در قصیدهای از او به نام «جهانپهلوان» بکار برده شد و این لقب روی تختی ماند.
⭕️ دومین کتاب کسرائی، «#آرش_کمانگیر»، او را به شهرت رساند. این اثر، که دربارهٔ چهرهای افسانهای است که با پرتاب جانفرسای یک تیر، میهن را از تحقیر و تیرهبختی نجات میدهد، اولین نمونه شعر نوی حماسی به سبک نیمایی است. آرش کمانگیر از طرف شاعر به #خسرو_روزبه، فعال تندروی حزب توده، پس از اعدام وی در اوایل ۱۳۳۷، تقدیم شدهاست.
بخشی از شعر آرش:
آری، آری، #زندگی زیباست.
زندگی آتشگَهی دیرنده پابرجاست.
گر بیفروزیاش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.
#سیاوش_کسرایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
او پس از کودتای ۱۳۳۲ مدت کوتاهی زندانی شد و در ۱۳۶۲ همزمان با سرکوب شدن #حزب_توده، از طریق زاهدان، ایران را به قصد کابل ترک کرد.
او در سال ۱۳۵۸ به همراه دیگر اعضای تودهای، از کانون نویسندگان ایران اخراج شده بود.
سیاوش کسرایی در طول اقامتش در افغانستان، در «#رادیو_زحمتکشان» که از کابل پخش می شد، شروع به کار کرد.
⭕️ او از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۵ در شوروی زندگی می کرد و گویی از آن رنج میبرد و رنج روحی خود را در سرودهی «#دلم_هوای_آفتاب_میکند» وصف کردهاست:
«نه آشنا نه همدمی
نه شانهای ز دوستی که سر نهی بر آن دمی
تویی و رنج و بیم تو
تویی و بی پناهی عظیم تو
نه شهر و باغ و رود و منظرش
نه خانهها و کوچهها نه راه آشناست
نه این زبان گفتگو زبان دلپذیر ماست
تو و هزار درد بی دوا
تو و هزار حرف بی جواب
کجا روی؟ به هر که رو کنی تو را جواب میکند»
او پس از فروپاشی شوروی به اتریش مهاجرت کرد و در سن ۶۹ سالگی در اثر جراحی قلب و ابتلا به ذاتالریه در وین، پایتخت اتریش، درگذشت.
⭕️ در سال ۲۰۱۶ در بیستمین سالگرد سیاوش کسرایی، #جمشید_برزگر فیلم مستندی دربارهی او ساخت و این فیلم با نام «#در_جستجوی_خورشید» پخش شد.
به گفتهی صدرالدین الهی، اصطلاح «#جهانپهلوان» در اشاره به غلامرضا #تختی، نخستین بار توسط سیاوش کسرائی در قصیدهای از او به نام «جهانپهلوان» بکار برده شد و این لقب روی تختی ماند.
⭕️ دومین کتاب کسرائی، «#آرش_کمانگیر»، او را به شهرت رساند. این اثر، که دربارهٔ چهرهای افسانهای است که با پرتاب جانفرسای یک تیر، میهن را از تحقیر و تیرهبختی نجات میدهد، اولین نمونه شعر نوی حماسی به سبک نیمایی است. آرش کمانگیر از طرف شاعر به #خسرو_روزبه، فعال تندروی حزب توده، پس از اعدام وی در اوایل ۱۳۳۷، تقدیم شدهاست.
بخشی از شعر آرش:
آری، آری، #زندگی زیباست.
زندگی آتشگَهی دیرنده پابرجاست.
گر بیفروزیاش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.
#سیاوش_کسرایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
نادر نادرپور، #مترجم، #شاعر نیمایی، #غزل_سرا، از نوادگان نادرشاه افشار و متولد ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در خانواده ای فرهیخته و هنردوست بود.
با اینکه پدرش، تقی میرزا را در نوجوانی از دست داد اما نادرپور ادبیات و اشعار سنتی را از او که نقاشی چیره دست و مردی آشنا به شعر و ادب فارسی بود، از سنین کودکی، آموخت. مادرش نیز که در نواختن تار مهارت داشت، در ایجاد علاقه ی نادرپور به موسیقی بسیار تاثیرگذار بود.
در دوران تحصیلش در دبیرستان "ایران شهر" تهران و در بحبوحه جنگ جهانی دوم، درگیر فعالیت های سیاسی شد و بعد ها نیز برای مدتی به "حزب توده ی ایران" پیوست. در این دوره اشعاری در مجلات "مردم"، "ایران ما" و "رهبر" منتشر کرد که مورد حمایت حزب توده قرار گرفتند. پس از آن فعالیت های سیاسی وی همچنان ادامه داشت و ردپایش در ماجراهایی چون "غائله ی آذربایجان" و حمایتش از "جبهه ملی" به رهبری "محمد مصدق" دیده می شود.
نادر پور در سال ۱۳۲۸ برای ادامه ی تحصیل به فرانسه مهاجرت کرد و لیسانس زبان و ادبیات فرانسه خود را از دانشگاه "سوربن" پاریس گرفت. در آن زمان برای "نیروی سوم" نیز نویسندگی می کرد. تحصیلاتش در اروپا و تسلطی که بر زبان های دیگر داشت از دلایل متعدد آشنایی نادرپور با شعر جهان و تاثیر این امر در شعر او هستند. به زعم بسیاری، او توانست مرزهای شعرش را از بومی گرایی به سوی نوعی نگاه جهانی در شعر سوق دهد. محمد علی بهمنی در این باره می گوید: "نادرپور نگاهی جهانی به شعر داشت و به دلیل تسلطی که به زبان های خارجی داشت و شعر را به زبان های دیگر می خواند، متوجه این موضوع بود که شعری - خصوصا شعر بعد از نیما - ماندگارتر خواهد بود که در کنار نگاه اقلیمی، نگاهی جهانی داشته باشد و خودش این نوع نگاه را در شعر داشت و در واقع این آموزه ای برای شاعران و دیگرانی چون من بود که می خواستند غزل بعد از نیما را ادامه بدهند. نادرپور جزء اولین کسانی بود که بعد از شعر نیما، گستره ای را فراهم کرد تا بگوید نیما با تحولی که در شعر ایجاد کرده، آینده ی ما را به شعر جهان پیوند زده است و این اتفاق کمی نبود."
در سال های آتی پس از بازگشت به تهران در سال ۱۳۳۱، علاوه بر فعالیتی که در رادیو و تلویزیون داشت در زمینه های مختلفی مشغول به فعالیت شد از جمله به عنوان مشاور در "وزارت فرهنگ و هنر"، ویراستار "مجله ی نمایش" و سردبیر ماهنامه ی "هنر و مردم". او همچنین به رم سفر کرد تا تحصیلاتش را در زمینه ی ادبیات ایتالیایی تکمیل کند. در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور، در تاسیس "#کانون_نویسندگان" ایران نقش داست و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران کانون انتخاب گردید.
پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، نادر پور از ایران رفت و به فعالیت های ادبی خود در خارج از کشور ادامه داد. با وجود تمام شور و اشتیاقی که برای بازگشت به وطن داشت، تا بهمن ماه سال ۱۳۷۹ که بر اثر سکته ی قلبی در لس آنجلس آمریکا در گذشت، به ایران بازنگشت.
" آری در این دیار
با غربتی به وسعت اندوه و انتظار
ما با زمان به سوی فنا کوچ میکنیم
بی هیچ اشتیاق
بی هیچ یادگار"
علارغم شهرت و اعتباری که نادرپور در زمان خود داشت، او و اشعارش امروزه کمتر در میان جوانان شناخته شده هستند. او یکی از مهم ترین ادامه دهندگان راه نیما بود و در کنار شعر نیمایی، غزل های خوبی می سرود اما هیچ گاه مدعی غزل سرایی نبود. این شاعر، شعر بعد از نیما را با نگاه فرا ایرانی اش متحول کرد و هم تراز با شاعرانی چون اخوان ثالث، فرخزاد، شاملو، مشیری و سپهری، جزء اولین کسانی بود که مرزهای شعر نو فارسی را گستراند.
از مجموعه اشعار نادرپور میتوان به "چشم ها و دست ها" و "از آسمان تا ریسمان" اشاره کرد.
بخشی از شعر انگور سروده ی نادر نادرپور:
"شما هم ای خریداران شعر من
اگر در دانه های نازک لفظم
و یا در خوشه های روشن شعرم
شراب و شهد می بینید، غیر از اشک و خونم نیست
کجا شهد است؟ این اشک است، این خون است..."
#نادر_نادرپور
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
با اینکه پدرش، تقی میرزا را در نوجوانی از دست داد اما نادرپور ادبیات و اشعار سنتی را از او که نقاشی چیره دست و مردی آشنا به شعر و ادب فارسی بود، از سنین کودکی، آموخت. مادرش نیز که در نواختن تار مهارت داشت، در ایجاد علاقه ی نادرپور به موسیقی بسیار تاثیرگذار بود.
در دوران تحصیلش در دبیرستان "ایران شهر" تهران و در بحبوحه جنگ جهانی دوم، درگیر فعالیت های سیاسی شد و بعد ها نیز برای مدتی به "حزب توده ی ایران" پیوست. در این دوره اشعاری در مجلات "مردم"، "ایران ما" و "رهبر" منتشر کرد که مورد حمایت حزب توده قرار گرفتند. پس از آن فعالیت های سیاسی وی همچنان ادامه داشت و ردپایش در ماجراهایی چون "غائله ی آذربایجان" و حمایتش از "جبهه ملی" به رهبری "محمد مصدق" دیده می شود.
نادر پور در سال ۱۳۲۸ برای ادامه ی تحصیل به فرانسه مهاجرت کرد و لیسانس زبان و ادبیات فرانسه خود را از دانشگاه "سوربن" پاریس گرفت. در آن زمان برای "نیروی سوم" نیز نویسندگی می کرد. تحصیلاتش در اروپا و تسلطی که بر زبان های دیگر داشت از دلایل متعدد آشنایی نادرپور با شعر جهان و تاثیر این امر در شعر او هستند. به زعم بسیاری، او توانست مرزهای شعرش را از بومی گرایی به سوی نوعی نگاه جهانی در شعر سوق دهد. محمد علی بهمنی در این باره می گوید: "نادرپور نگاهی جهانی به شعر داشت و به دلیل تسلطی که به زبان های خارجی داشت و شعر را به زبان های دیگر می خواند، متوجه این موضوع بود که شعری - خصوصا شعر بعد از نیما - ماندگارتر خواهد بود که در کنار نگاه اقلیمی، نگاهی جهانی داشته باشد و خودش این نوع نگاه را در شعر داشت و در واقع این آموزه ای برای شاعران و دیگرانی چون من بود که می خواستند غزل بعد از نیما را ادامه بدهند. نادرپور جزء اولین کسانی بود که بعد از شعر نیما، گستره ای را فراهم کرد تا بگوید نیما با تحولی که در شعر ایجاد کرده، آینده ی ما را به شعر جهان پیوند زده است و این اتفاق کمی نبود."
در سال های آتی پس از بازگشت به تهران در سال ۱۳۳۱، علاوه بر فعالیتی که در رادیو و تلویزیون داشت در زمینه های مختلفی مشغول به فعالیت شد از جمله به عنوان مشاور در "وزارت فرهنگ و هنر"، ویراستار "مجله ی نمایش" و سردبیر ماهنامه ی "هنر و مردم". او همچنین به رم سفر کرد تا تحصیلاتش را در زمینه ی ادبیات ایتالیایی تکمیل کند. در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور، در تاسیس "#کانون_نویسندگان" ایران نقش داست و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران کانون انتخاب گردید.
پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، نادر پور از ایران رفت و به فعالیت های ادبی خود در خارج از کشور ادامه داد. با وجود تمام شور و اشتیاقی که برای بازگشت به وطن داشت، تا بهمن ماه سال ۱۳۷۹ که بر اثر سکته ی قلبی در لس آنجلس آمریکا در گذشت، به ایران بازنگشت.
" آری در این دیار
با غربتی به وسعت اندوه و انتظار
ما با زمان به سوی فنا کوچ میکنیم
بی هیچ اشتیاق
بی هیچ یادگار"
علارغم شهرت و اعتباری که نادرپور در زمان خود داشت، او و اشعارش امروزه کمتر در میان جوانان شناخته شده هستند. او یکی از مهم ترین ادامه دهندگان راه نیما بود و در کنار شعر نیمایی، غزل های خوبی می سرود اما هیچ گاه مدعی غزل سرایی نبود. این شاعر، شعر بعد از نیما را با نگاه فرا ایرانی اش متحول کرد و هم تراز با شاعرانی چون اخوان ثالث، فرخزاد، شاملو، مشیری و سپهری، جزء اولین کسانی بود که مرزهای شعر نو فارسی را گستراند.
از مجموعه اشعار نادرپور میتوان به "چشم ها و دست ها" و "از آسمان تا ریسمان" اشاره کرد.
بخشی از شعر انگور سروده ی نادر نادرپور:
"شما هم ای خریداران شعر من
اگر در دانه های نازک لفظم
و یا در خوشه های روشن شعرم
شراب و شهد می بینید، غیر از اشک و خونم نیست
کجا شهد است؟ این اشک است، این خون است..."
#نادر_نادرپور
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
❗️ چرا زود میزنند؛ و چرا دیر میزنند؛ و چرا هر شب و هر روز میزنند؛ و چرا هر دم و ساعت؟ آیا خواهم توانست ننالم و خشنود نکنم آنها را که به #خون من روی خود سرخ میکنند؟
#قتل_های_زنجیره_ای
#کانون_نویسندگان
#انجمن_پلی_تکنیک
#کمیته_سیاسی
🆔@AnjomanPolytechnic
#قتل_های_زنجیره_ای
#کانون_نویسندگان
#انجمن_پلی_تکنیک
#کمیته_سیاسی
🆔@AnjomanPolytechnic