انجمن اسلامی دانشجویان ترقی‌خواه پلی‌تکنیک
1.89K subscribers
1.23K photos
250 videos
59 files
197 links
انجمن اسلامی دانشجویان ترقی‌خواه پلی‌تکنیک
#انجمن_پلی_تکنیک

اکانت روابط عمومی انجمن پلی‌تکنیک
@Anjomanpolytechniccc


Instagram: http://instagram.com/Anjoman_Polytechnic
Download Telegram
⭕️ پنجم دی زادروز #بهرام_بیضایی

🔶 «می‌گويند انسان که به درجات بالا رسيد نام‌های متعدد به خود می‌گيرد پس او، هم آرش است هم #بهرام، هم سياوش است هم سهراب، هم تهمينه است و هم تهمتن و هم گردآفريد و هر آنکه هست و هر آنچه هست جام جم در دست دارد و نگران ميراث نياکان خويش است.»
نام دیگرش شرزین است. شیخ شرزین، او تمام عمرش را به #جدال_با_جهل پرداخته و خود را با دانش پرورده. تا بدانجا رسیده که میگوید: «آری آدمیان به #آینه ها شبیه‌اند. آینه‌ی زنگار بسته ترا کدر نشان می‌دهد، و آینه‌ی ترک خورده ترا شکسته، و آینه‌ی صیقلی یا مواج ترا صاف یا معوج. و این جز آنست که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگار بسته. من گاهی آینه‌ی دق بوده‌ام، و گاهی به تلنگری ترک برداشته‌ام. من گاهی به کلی خرد شده‌ام، و در هزار تکه‌ی من هزار #تصویر خود شما پیدا بود.»
امروز من در این آینه مینگرم. خود را میبینم هزار تکه و هرتکه بخشی از وجودم. من در این آینه ها به دنبال خود میگردم. عکسی واضح از سال‌های کودکی‌ام، تصویری معوج از امروز و تصاویری زنگار گرفته از نیاکانم. باید از آینه گذشتگان زنگار گرفت، تا تصویر معوج امروزم صاف شود.
به #آرش می‌نگرم در پای #دماوند. که از خود میگریزد. آرشی که می‌ترسد، دستانش می‌لرزد و سزاوار تیراندازی نیست. آرشی آشفته و ناتوان. آرش #بیزار و #ناامید. که ناامیدی و بیزاری در رگ‌هایش می‌دود او را به پیش می‌راند. بیزاری آرش را به آرش باز می‌گرداند. بازوانش قوت می‌یابد و قلبش را در تیر می‌گذارد.
———————————
🔷 همه ی آن #سرگردانی که در اکثر آثار #بیضایی هست جستوجو در راه یافتن #هویت است. آنچه آرش در راه بالا رفتن از دماوند و پرتاب تیر با قلبش آن را یافت. همان چیزی که #تارا را از زندگی سرخوشانه و بی دغدغه‌ی‌اش خارج می‌کند و در مسیری پر پیچ و خم با آگاهی از گذشته به سوی شناخت خود حرکت می‌کند. تمام سرگردانی‌ای که در فیلم #کلاغ موج می‌زند. گروهی در جستوجوی گمشده‌ای هستند. #گمشده عکسی است از جوانی «#مادر» فیلم.
🔷 «مادر» در این سرگردانی‌ها و پریشانی‌ها نقش مهمی دارد. در شاهکار «باشو غریبه کوچک» این جایگاه به حد اعلی دیده می‌شود. غریبه‌ای کوچک به سرزمینی ناشناس وارد می‌شود و مهر مادری «ناهید» او را در بر می‌گیرد و به باشو می‌فهماند که هنوز در دامان وطن است. این پیوند میان مهر مادری و جستوجوی هویت، در نمایش ‌#سهراب_کشی سوزناک‌ترین سوگواری را می‌آفریند، آنجا که #تهمینه بر نعش #سهراب زاری می‌کند، و می‌غرد که: «تو #فرزند من بودی و بیهوده گرد جهان می‌گشتی، تا بدانی فرزند کئی! تو فرزند من بودی نه پدرت. من بودم که تو را خواستم و خود را چون «#ناهید» آسمان آراستم. من بودم که به شبستان او شدم و گفتم دوستدار آن سهرابم که در توست.»
🔷 عنصر دیگری که در این جستوجو اهمیت بالایی دارد «#تاریخ» است. توجه به گذشتگان و #نیاکان. این پیوند با تاریخ در #چریکه_تارا به روشنی روز است. تمام آنچه برای تارا اتفاق می‌افتد و بازی سرخوشانه او در آب دریا را به نبرد سهمگینش با امواج تبدیل می‌کند، آگاهی از تاریخ است. آگاهی از آنچه در قلعه‌ی چهل تن برای قبیله‌ای جنگاور و دلاور رخ داده. این آگاهی در کمال زیبایی به صورت رابطه‌ی #عاشقانه میان تارا و #مرد_تاریخی نشان داده می‌شود. مرد تاریخی در میان عشق ورزیدن به تارا از زخم‌ها و نبردهایش می‌گوید: «دشمنان به تیرم ببند، #کلمات رجز بیهوده است! در تمام ساحل #کلماتی است که من در وصف تو گفته‌ام.» تارا عاشق بدبختی او و دلبسته‌ی زخم‌هایش می‌شود. او با گذشته‌اش پیوند برقرار می‌کند و در پی این ارتباط و اجرا تمام دیدگاهش به زندگی تغییر میکند.
🔷 «نام» دیگر عنصری است که در ارتباط تنگاتنگ با هویت است. در نمایش #خاطرات_مطبوعاتی_آقای_اسراری، تمام تلاش و مبارزه‌ی شیرزاد در راه باز پس گیری نامش است. در این نمایش جهانگیر اسراری داستان‌هایی را از محمود شیرزاد می‌دزدد، به نام خود چاپ می‌کند و به شهرت می‌رسد. از آنجا که شیرزاد در سلسله مراتب اداری زیر دست اسراری است مجبور می‌شود به خواست او تن دهد و برایش داستان بنویسد. اما نمی‌تواند با این وضع کنار بیاید. او هویت خود را مخدوش و آسیب دیده می‌بیند. چراکه نمی‌تواند به کسی ثابت کند نویسنده‌ی واقعی داستان‌ها آقای اسراری نیست، تا آنجا که حتی توان #تفکیک خودش با آقای اسراری را نیز از دست میدهد. اما زمانی می‌رسد، متوجه می‌شود که «شیرزاد» است و تصمیم به #مبارزه برای پس گرفتن نامش می‌کند. ما آن چیزی هستیم که می‌سازیم و او می‌خواهد صاحب آنچه واقعا ساخته بشود.

#بهرام_بیضایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
📷 http://ytre.ir/eEH
🆔@AnjomanPolytechnic
📍 رعیت تصویر پادشاه

📝 یادبود #بهرام_بیضایی:

«#پادشاه را سوارانی اندر پی‌اند که می‌رسند.» این پیش بینی قطعی ترسناکی است که آسیابان را هر لحظه از کشتن پادشاه منع میکند. همین همراهی سرداران و سربازان است که بینوایی و تنهایی پادشاه را بیشتر میکند. در #مرگ_یزدگرد، پادشاهی شکست خورده روایت می‌شود که از صحنه‌ی نبرد و رکاب دارانش، به سوی مرگ گریخته و در آسیایی همراهانش او را می‌یابند. خانواده‌ی آسیابان افتاده در دام گناه قتل پادشاه، با نقل‌های گوناگون و روایات تو در تو، همچون #شهرزاد قصه گو، سعی دارند از مرگ حتمی خود را نجات دهند. قصد پرداختن به این روایات را نداریم، مسئله‌ی ما بررسی رابطه‌ی رعیت و پادشاه در آثار #بیضایی است. این یادداشت کوتاه شرحی است از گزاره‌ی عنوان: «رعیت تصویر پادشاه».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آخرین و درخشان ترین اثر برای بررسی این مفهوم، #اژدهاک است. روایت #شوریدن رعیت بر پادشاه: در این داستان یاما (جمشید) پدر اژدهاک مرزبان را می‌کشد. مارهای #کینه درون اژدهاک رشد میکنند و او سرگردان در سرزمین میگردد. حتی شهرهای #فراموشی که هر چیزی را در خود میبلعند، نمیتوانند بیدادگری یاما را در خود فروبرند. اژدهاک هیچ راهی برای آرام گرفتن نمی‌یابد. به دنبال شورش بر یاما، به سوی او میرود. نبرد با یاما می‌طلبد و یاما به او از پیشگویی پیشگویان می‌گوید. یامای پادشاه نمی‌میرد، تا زمانی که اژدهاک زنده باشد. او در رویینه دژ امن خود پناه برده است و اژهاک به سویش راهی ندارد. در آخرین بندهای برخوانی، اژدهاک به نبرد با یاما می‌رود، شکافتن دژ را دست‌ها باید و اژدهاک، دست تنها نمی‌تواند پایه‌های دژ یاما را بشکافد. و در بند دهم، یاما فرمان می‌دهد تا اژدهاک در بند باشد و افسانه‌ها از او در جهان بپراکنند تا در بند نگه داشتنش ساده تر بنماید. در این برخوان تصویر یاما هر قدر #مقتدر تر باشد، اژدهاک (رعیت) تنها تر و ناتوان تر می‌شود. اما این پایان نیست. پایان تصویر مقتدرِ یاما، می‌رسد به آغاز این یادداشت، مرگ یزدگرد. هر قدر که این اقتدار بیشتر و سهماگین‌تر خود را ظاهر سازد، در روزگاری که «مردمان با نان و خرما دشمنان را پیشواز می‌کنند» #شکست و #بینوایی پادشاه نیز سهماگین‌تر خواهد بود. چرا که در نهایت پادشاه خود تصویر همین رعیت است. همین دلیل عامل پیشگوییِ پیشگویان یاماست که گفته اند با مرگ اژدهاک او نیز خواهد اسیر مرگ خواهد بود.

این تصویر در نمایش‌های دیگر همچون نمایش‌های عروسکی نیز به خوبی دیده می‌شود. در فیلم #غریبه_و_مه نیز، زمانی که هفت مرد جنگی به دنبال کشتن غریبه هستند، هر ضربه ای که به مردان جنگی وارد میشود، غریبه نیز از آن آسیب می‌بیند. که به گونه ای نمایش دهنده‌ی همین مفهوم است.

📜 متن کامل:
🔗 yun.ir/d0a

#انجمن_پلی_تکنیک
#کمیته_فرهنگی

🆔@AnjomanPolytechnic