anandayoga
1.32K subscribers
3K photos
544 videos
51 files
891 links
زندگی رازی است که باید آن را زیست ، عاشقش شد و تجربه اش کرد
Download Telegram
@mantramusic
راخ راخان هار
‍ ‍ مانترای زیبای راکه راک هان هار
Rakhay rakhanhaar aap ubaariun
Gur kee pairee paa-eh kaaj savaariun
Hoaa aap dayaal manho na visaariun
Saadh janaa kai sung bhavjal taariun
Saakat nindak dusht khin maa-eh bidaariun
Tis saahib kee tayk naanak manai maa-eh
Jis simrat sukh ho-eh saglay dookh jaa-eh


خدا خودش مراقب ماست
به ما نور می دهد و به امور ما رسیدگی می کند.
خداوند مهربان است و ما را فراموش نمی کند.
خدا ما را هدایت می کند، انسان های خوبی را به ما می دهد تا به ما کمک کنند.
خدا اجازه نمی دهد آسیبی به سراغ ما بیاید.
با یاد خدا آرامش می گیرم.
وقتی خدا را یاد می کنم، احساس آرامش و شادی می کنم
و تمام دردهای من از بین می رود.
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

این مانترا برای محافظت کامل است. این مانترا به وجود شما انرژی می بخشد ، و هنگامی که از نظر جسمی ضعیف هستید یا ثروت محدود دارید کمک می کند. این آواز پیروزی است که به ما اجازه می دهد تا توسط دست نازنین و مهربان الهی هدایت شویم. این موانع تحقق سرنوشت فرد را از بین می برد. خواندن یا گوش کردن این مانترا در برابر نوسانات ذهن کمک می کند.
👍3🥰1
😊
99% افکار منفی ما هیچ وقت اتفاق نمیفتند
فقط زندگی را بر کام مان تلخ می کنند

📅 #سه‌شنبه #روز۳ #اسفند #سال۱۴۰۰
بعضی مواقع داستان زندگی ما مثل اين پرنده است!

یک سری عادات غلط داریم که با آنها بزرگ ميشويم و شکل می‌گیریم، وقتی به خودمان میایم که دیر شده و گیر کردیم، آن موقع ما می‌ مانيم و یک زندان و تنهاييم

#تحول_درون
Forwarded from ملودی درون
هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید.شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید. و چه چیزی زیباتر از عشق…

هر رنج دوست داشتن صیقلی ست بر روح. با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلال تر می شود.گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند. برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم.
به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!
برخی ما را سر کار می گذارند،‌ برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد…
برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم. برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند…

گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم.
گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند.و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده. او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی، راه بیفتی، حرکت کنی…او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید: “شاید روزی به هم برسیم ….”،
می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است.این آغاز، این زایش،‌ برایت سخت دردناک است.
بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، ‌کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست…
و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی…



@melodiyedaroun
1
واقعیتی که در دنیای بیرون هست، آلوده به تصوّرات ذهنیِ ماست. ما همواره تصویرهای ذهنی خود را می‌بینیم، به عبارتی آنچه که دریافت می‌کنیم، نه واقعی بلکه شِبه واقعی است.

هیچ کس نمی‌داند که آن بیرون چیست، جز آنکه درون را شناخته باشد و آنکه درون را به تمامی  بشناسد، زبانش ناگویا می‌شود، اگر خواهان حقیقتِ ناب هستی، چاره‌ای نیست جز آنکه با سکوتی همه جانبه با آن روبرو شوی، یعنی خالی از هر برداشت و قضاوتِ ذهنی باشی.

⚜️راستمرد مکانی برای شکوفایی روح

📅 #چهارشنبه #روز۴ #اسفند #سال۱۴۰۰
👍1
نظر یک ریاضی دان را درباره خوش بختی و انسانیت پرسیدند

درجواب گفت:

اگر زن یا مردی دارای اخلاق باشد نمره یک میدهم,
اگر دارای زیبایی هم باشد یک صفر جلوی عدد یک میگذارم ۱۰
اگر پول هم داشته باشد یک صفردیگر جلوی عدد۱۰میگذارم:۱۰۰
اصل و نسب هم باشد یک صفر دیگر جلوی عدد ۱۰۰ میگذارم.۱۰۰۰
ولی اگر زمانی عدد ۱ رفت(اخلاق رفت) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند۰۰۰
و صفر هم به تنهایی هیچ است و آن انسان هیچ ارزشی ندارد.

مواظب" یک " خودتون باشید!

📅 #پنج‌شنبه #روز۵ #اسفند #سال۱۴۰۰
در اين تصویر چه عددی را می‌بينيد؟👀
بسياری با نگاه كردن به اين لوگو، اعداد مختلفي را خواهند ديد؛

برخی فقط قادر به ديدن سه عدد ميانی، برخی ديگر ٤ عدد، برخی ٥ عدد و... خواهند بود، اما خطای ديد در اين تصوير بر پايه دقت در تشخيص كنتراست بنا شده است و هرچه يك فرد، عدد را به صورت كاملتری ببیند، چشم او دقت كنتراست بيشتری دارد تا جايی كه قادر است هر هفت عدد را ببيند. 😳

ضعف كنتراست در موقعيت‌های واقعی مانند رانندگي در نور كم يا مه كه به سطح بالاتري از دقت نیاز دارد، مهم است، زيرا از توان فرد در تشخيص اشيا از پس‌زمينه آنها می‌كاهد. ضعف كنتراست می‌تواند نشانه‌ای از وجود بيماريی‌های چشمی از جمله آب مرواريد و يا گلوكوم باشد.
👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاگردی از استاد خود پرسید: خواهش می‌کنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
استاد جواب داد: تو نمی‌توانی از روی سخنان یک فرد، تشخیص دهی که او یک انسان خوب است؛
حتی از ظاهر هیچ فردی نیز نمی‌توانی به این شناخت برسی،
اما می‌توانی از فضایی که در حضور آن فرد، به وجود می‌آید، او را بشناسی؛
زیرا هیچ کس قادر نیست فضایی در اطراف خود ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد: اين يعني بازتاب شعور دروني و تشعشعات ما به هستي


📅 #جمعه #روز۶ #اسفند #سال۱۴۰۰
👍2
اندکی صبر
بهار
نزدیک است .
🌸 معتقدان به قانون جذب می گویند که از تصویرسازی ذهنی هرچه بخواهی بدست می آوری . مثلا با تصور یک خانه بزرگ
پاسخ اگر اینکه شما یک خانه ی بزرگ تصور بکنی و بعد این خلق بشود ، این غلط است . یا شما تصور سازی بکنید که یک ماشین مدل بالا داشته باشید و بعد بدون کار و تلاش و برنامه ریزی به خواسته ات برسی ، این درست نیست . ولی اگر تصویر سازی ذهنی برای امیدواری ، هدفمندی و امید به آینده باشد و همان اثر تلقینی آن باشد ، این قابل قبول است و بزرگان ما در طول تاریخ از این شیوه استفاده می کردند .

🌸 میکل آنژ، گوته ، والدیزنی ، اینها می گفتند که ما برای موفقیت های خودمان همیشه آنها را تصویر می کردیم . ناپلئون بناپارت می گوید : وقتی من کودک بودم علاقه داشتم که فرمانده ی یک لشکر بزرگ باشم . هر روز می نشستم و تصورمی کردم که فرمانده ی یک لشکر بزرگ هستم و آنها را هدایت می کردم . انیشتن می گوید : شما می توانید با تصویر ذهنی آینده خودتان را به تصویر بکشید...
بوی رایحه خوش از کسی که
زباله حمل می‌کند بر نخواهد خواست.
تا زباله‌ها را دور نریزی و خود را نشویی این بو، هم خودت و هم دیگران را آزار می‌دهد.
زباله‌های درون نیز همچنین.
باید آنان را از وجود خود بزدایی.
زباله‌هایی همچون:
منیت، حسادت،
حرص و تعصب، خشم.
رقابت،
مقایسه و تنفر و....
مراقبه و آگاهی شما را به پاکسازی درونی سوق می‌دهد.
عشق شما را خوشبو می‌کند.

📅 #شنبه #روز۷ #اسفند #سال۱۴۰۰
👍2👏1
در زبان سانسکریت، سه عنوان خاص وجود دارد؛ یکی برای رنج، یکی برای لذت و دیگری که از هر دو فراتر است؛ آناندا یا سرور.

آناندا نه رنج است، نه لذت.
نوع متفاوتی از لذت است که رنج را اصلا نمی‌شناسد و به هیچ وجه نقطه‌ی متضادی ندارد که آن را آلوده کند.

حتی تصور کردن چنین حالتی دشوار است. اگر طعم آن را نچشیده باشید، درک آن دشوار است؛ زیرا تمام چیزهایی که درک می‌کنیم، نیازمند حداقل دو قطب مخالف هستند. ما به سبب زمینه‌ای که پشت اشیا وجود دارد، آنها را می‌بینیم.
ما این لحظه را به سبب وجود روز، شب می‌نامیم. به خاطر فردی زشت است که کسی را زیبا می‌نامیم. به سبب بدی است که چیزی را خوب می‌خوانیم.
وجود قطب مخالف ضروری است.

اما آناندا، یعنی حالتی که در آن قطب مخالفی نیست، یعنی وقتی که به یگانگی رسیده‌اید و امکان وجود چیز دیگری نیست. دریای سرور فقط یک ساحل دارد. غیر منطقی است؛ زیرا چگونه ممکن است فقط یک ساحل وجود داشته باشد؟ حالت سرور، غیر منطقی است.
کسانی که به منطق وابسته‌اند، هرگز نمی‌توانند به آن دست یابند. سرور فقط درهایش را به روی اشخاص دیوانه باز می‌کند.
👆🏻👆🏻👁👆🏻👆🏻
@a444kimiyagari444
We Are One
Forwarded from ملودی درون
مراقبه ای کوتاه برای درد و احساس ناراحتی

همین الان، به جای فکر کردن به درد و ناراحتی خود (و اینکه چگونه از آن خلاص شوید) آیا می توانید چشم‌هایتان را ببندید و مستقیم، درد یا ناراحتی خود را در بدن تجربه کنید؟
آیا می توانید از روایتِ گذشته و آینده، از داستانهایتان درباره این که چه خواهد شد و از جستجوی راه حل بیرون بیایید و به این دقت کنید که «همین الان» چه اتفاقی دارد می افتد؟ شما کجا هستید؟

آیا در گردنتان انقباض و در شانه‌هایتان گرفتگی احساس می‌کنید؟ آیا متوجه فشاری در سر و سوزشی در معده می‌شوید؟
آیا اطراف قلبتان احساس انقباض و گرفتگی می‌کنید؟
به آنچه که آن را درد یا ناراحتی می‌نامید، هوشیاری و آگاهی وارد کنید.
بدون این که تلاش کنید از آن احساسات خلاص شوید یا تغییرشان دهید یا حتی شفایش دهید.
به آنها عمیقا اجازه دهید که حضور داشته باشند. به آنها فضا دهید. جا دهید.
به آن احساسات فکر نکنید. فقط نگاه کنید، بشنوید، مشاهده کنید، توجه کنید. اجازه‌ بودن دهید.
آیا آن احساسات، لرزاننده، مرتعش کننده، تپنده و خفقان آور هستند؟

آیا آن احساسات، تند و تیز، نرم یا دردناک هستند؟
آیا حرکت می کنند؟سریع یا آهسته؟
آیا مرکز و هسته و مرزی دارند؟
داغ، گرم یا سردند؟
تا چه عمقی از بدنتان فرو می‌روند؟
نفس خود را به درون این احساسات وارد کنید. با اکسیژن آنها را برکت دهید.
نفس کشیدن از میان نواحی درد و گرفتگی، یک حرکت عاشقانه‌ی فوق العاده است.
احساسات خود را با نفَس ملایم خود در این لحظه، تنها لحظه ای که وجود دارد، سیراب کنید.
به احساساتان بگویید: الان می توانی اینجا باشی.

به جای اصلاح کردن یا محو کردن درد یا ناراحتی خود، می توانید همین الان، توجه عاشقانه و خوشامدگوییِ خوشایندی را نثارش کنید؟
شاید درد یا ناراحتی شما فقط جایی درون شماست که مشتاق عشق، همدردی، اجازه حضور و پذیرش است.
حتی سعی کنید از کلمه «درد» یا «ناراحتی» استفاده نکنید زیرا آنها تنها قضاوت و برچسبند. به جایش،‌ به آن احساسِ خام و زنده در بدن خود توجه کنید.

انتظار نداشته باشید که ناپدید شوند. اجازه دهید اگر می خواهد بمانند، بمانند.
اجازه دهید حرکت کنند، شدید یا ضعیف شوند، پراکنده یا گسترده شوند.
فشارِ ناشی از کنترل بدن را کنار بگذارید و بدنتان را با توجه و عشقِ، سیراب کنید.




ملودی درون
بگذار نور وجودت بدرخشد
https://tttttt.me/melodiyedaroun
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم ......
گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم ...
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .
گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم . . .
گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم . . .
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم . . .
و گاهی .... گاهی .... گاهی .....
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم … بدونیم ...
کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی ....
گاهی های زندگیمون باشیم

کاش یادمون نره که فقط:
یکبار زنده ایم و زندگی میکنیم فقط یکبار

📅 #جمعه #روز۱۳ #اسفند #سال۱۴۰۰
.
.
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا با صنـمیْ، لاله رُخی خنـدان خور
بسیار مخور و رد مکن، فاش مسـاز
اندک خور و گهگاه خور و پنهان‌خور
.
#حکیم_عمر_خیام
.
دیگه از این جامع‌تر و کامل‌تر هم می‌شد آدابِ مستی‌کردن را تلخیص کرد و در نظم پیچید؟ فقط یک #آپولو است که می‌تواند تا به این ژرفا #دیونیسوس را فهم کند!
.
آپولو،در اساطیر یونان، ایزدِ آفتاب بود و نمادِ عقل و منطق و اخلاق و حد و اندازه. #دیونیسوس را باید خلاف او دانست، ایزد مهتاب، خدای شراب و شعر و شور و وجد عارفانه. این یکی را با حساب و کتاب کاری نیست.
.
هر کدام از این دو اصل که به افراط درآیند کارِ فرد و جامعه را می‌سازند. درست همان‌طور که اگر خورشید یکسره بتابد بیابان می‌کند خاک را، منطق هم خشک می‌کند زندگی را. و اگر مستی هم از حد بگذرد به سیاهی و به جنون می‌انجامد. یک نوار زرین تعادل میان این دو وجود دارد که جانانه زیستن همان است. آنجا که #یونگ می‌گوید: خرد همان‌جاست، همان‌جا که دیگر عقل و دل در ستیز با هم نیستند.

در اساطیر یونان وقتی آئینِ دیونیسوس به شکل کارنوالی از شعر و شراب با پایکوبی از راه رسید، آپولو جایی برای او در معبد خویش باز کرد و سه ماه زمستان را به برادر کوچکش سپرد و خود به شمالِگان رفت، همان‌جا که رازی است که خورشید می‌رود. و چه زیبا #حافظ این نُه‌ماه حضور آپولو در #معبد_دلفی و سه ماه غیابش را به نظم درآورده و راز معرفتِ دیونیسوسی می‌داند:
.
نگویمت که همه‌ ساله می ‌پرستی کن
سه‌ماه می خور و نُه‌ماه پارسا می‌باش
.
.
دکتر #وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچ‌نیستی‌وهیچ‌نیست‌که‌نباشی
👍3
other_1646398988937.mp4
2 MB
فقط کافیه تا چشمت را به زیبایی های اطرافت خوب باز کنی ، آرامش خود بخود پیداش میشه .

📅 #شنبه #روز۱۴ #اسفند #سال۱۴۰۰
چون هیچ‌وقت مجبور به اسباب‌کشی نشدیم، این‌همه آت و آشغالِ به درد نخور توی خونه جمع کردیم.»
این را همسرم می‌گوید. راست هم میگوید.
آدمی که پانزده، شانزده سال یک جا مانده باشد،
که مجبور نشده باشد هر سالی، دو سالی – چندی کمتر و بیشتر – بار و بنه‌اش را جمع کند،
از خرده‌‌‌ریزهایش دل بکند تا بارش سبک‌تر و جمع و جورتر شود،
آن‌قدری که بتواند زندگی‌‌‌اش را پشت یک کامیون جا بدهد و با خودش ببرد هر کجا که خواست
در روشنایی باران
در آفتاب پاک،
خب، هی دلبسته‌تر می‌شود و هی وابسته‌تر.
هی دورش را انبوهی از لباس‌‌‌ها و ظرف‌ها و کاغذها می‌گیرد که دلش نمی‌آید دورشان بیندازد.
یک سال، دو سال، ده سال، شانزده سال هم که شده یک دانه پیچ را نگه میدارد که شاید روزی، سوراخی به اندازه‌اش پیدا شود و آن پیچ به کار آید. که نمی‌آید هم.
هیچ سوراخی وظیفه‌ی خودش نمیبیند که خودش را به اندازه‌ی آن پیچِ منتظر گشاد کند تا شانزده سال صبر و انتظار به ثمر بنشیند.

آدم‌ها شاید کمتر حواس‌شان باشد که اسباب‌‌‌کشی چه دینی به گردن‌شان دارد.
که باورِ «موقت بودن» چه لطفی به زندگی‌‌شان می‌کند.
که عادت به یک‌جا ماندن چه قدر خرده‌ریزِ دست و پا گیر روی سرشان می‌ریزد.
آدمِ گرفتارِ عادت،
آدم وهم زده‌ای که گمان میکند «همه‌چیز»، «همیشه»، «همان‌‌‌‌جا» و «همان‌طور» می‌‌‌ماند،
که یاد نمی‌‌‌‌‌‌گیرد چیزهای دورریختنی زندگی‌‌اش را دور بریزد،
آدمِ پوکِ پر از اعتماد.
آخ از لحظه‌ای که باید برود.
که باید زندگی‌‌‌‌اش را بریزد توی چندتا کارتن، پشت یک کامیون جا بدهد و از خانه‌ای به خانه‌ای دیگر برود.
یا از آدمی به آدمِ دیگر.

═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═

📅 #یک‌شنبه #روز۱۵ #اسفند #سال۱۴۰۰
3👍1
آرامش
3