روح بوداست که برگشته به عصر آتش
یا تو بر هم زدهای خواب رُم و آتن را!؟
#محمدتقی_اکبری
https://telegram.me/nimaasakk
یا تو بر هم زدهای خواب رُم و آتن را!؟
#محمدتقی_اکبری
https://telegram.me/nimaasakk
بنفشه ها را دور از ما کاشتهاند
اما نمیدانند که ما
آرامآرام به بهار نزدیک میشویم
#احمدرضا_احمدی
https://telegram.me/nimaasakk
اما نمیدانند که ما
آرامآرام به بهار نزدیک میشویم
#احمدرضا_احمدی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
ای غنچهی دمیدهی من! یک دهن بخند
خورشیدِ من! ستارهی من! باغِ من! بخند
افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو
ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند
ای گرمپویِ گرمتر از عطرِ گُل! برقص
ای خوبرویِ خوبتر از نسترن! بخند
تا خونِ نور در رگِ شبهایِ من دَوَد
یک لحظه، ای سپیدهی سیمینبدن! بخند
ای خندههایِ دلکشِ روشنگرت مرا
تنها ستارههایِ شبِ زیستن! بخند
وی نازخندهی تو شکوفانده بر دلم
همچون بهار اینهمه باغِ سخن، بخند
#حسین_منزوی
https://telegram.me/nimaasakk
خورشیدِ من! ستارهی من! باغِ من! بخند
افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو
ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند
ای گرمپویِ گرمتر از عطرِ گُل! برقص
ای خوبرویِ خوبتر از نسترن! بخند
تا خونِ نور در رگِ شبهایِ من دَوَد
یک لحظه، ای سپیدهی سیمینبدن! بخند
ای خندههایِ دلکشِ روشنگرت مرا
تنها ستارههایِ شبِ زیستن! بخند
وی نازخندهی تو شکوفانده بر دلم
همچون بهار اینهمه باغِ سخن، بخند
#حسین_منزوی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
رقص این چلچلهها، وین همه آوا و نوا
همه گویند که از راه رسیدهست بهار
کاروانِ گل و زیبایی و شادی در راه
سخت در جلگهی پُربرف دویدهست بهار
عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیدهست بهار
ارمغانیست که هر سال به ایثار و نثار
مهربانانه سر راه تو چیدهست بهار
بیدبُن غرق جوانهست و به رقص آمده است
از در و بام و هوا بس که شنیدهست بهار
خیز و آغوش در آغوش لطیفش بگشای
روح هستیست که جانبخش وزیدهست بهار
چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خوابهای شکرین بهر تو دیدهست بهار
#فریدون_مشیری
https://telegram.me/nimaasakk
همه گویند که از راه رسیدهست بهار
کاروانِ گل و زیبایی و شادی در راه
سخت در جلگهی پُربرف دویدهست بهار
عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیدهست بهار
ارمغانیست که هر سال به ایثار و نثار
مهربانانه سر راه تو چیدهست بهار
بیدبُن غرق جوانهست و به رقص آمده است
از در و بام و هوا بس که شنیدهست بهار
خیز و آغوش در آغوش لطیفش بگشای
روح هستیست که جانبخش وزیدهست بهار
چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خوابهای شکرین بهر تو دیدهست بهار
#فریدون_مشیری
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
میآید از دشت سحر عطر بهاران
در کوچه میپیچد صدای پای باران
وقتی بهاران میرسد عید است و شادی
در مقدمش گل وا شود در کوهساران
جان میدهد بر پیکر هر شاخهی خشک
پوشد لباس سبز را بر شاخساران
گلواژههای نغمهاش را میرساند
بانگ رسای او به گوش کشتزاران
اینک چمن زیبا شده از مقدم گل
در آب و آیینه شکوه نقرهباران
بر قلهی ذوق و هنر رنگینکمانهاست
از رقص نور و بافهای از آبشاران
سوی تو می آید کنون آغوش بگشای
از بوی عطرش مست شو چون بادهخواران
غافل مشو از نوشخند مهربانش
خیز و ببین شور و نشاط چشمهساران
اکنون بهاران میرسد با شوق و شادی
در قلب او روشن چراغ لالهزاران
عمر دوباره میدهد بر پیکر خاک
رقصان به راه مقدم او گلعِذاران
در پیچ و تاب ناز میبینی چمن را
تصویر صد آیینه در روح بهاران
در شاخ و برگ باغهای پر شکوفه
جاری شده صد نغمه از نای هزاران
صحرا پر از عطر شقایقهای وحشیست
سنبل نشسته در کنار جویباران
میجوشد از لبهای غنچه نافهی مشک
آیینهها در مقدم او بیقراران
از شور ابر و روح باران بهاری
میجوشد از اعجاز باران چشمهساران
در خلوت سبز درختان جشن برپاست
شور و نشاطی در میان شاخساران
میآید از دشت سحر عطر بهاران
در کوچه میپیچد صدای پای باران
#ناصر_عرفانیان
https://telegram.me/nimaasakk
در کوچه میپیچد صدای پای باران
وقتی بهاران میرسد عید است و شادی
در مقدمش گل وا شود در کوهساران
جان میدهد بر پیکر هر شاخهی خشک
پوشد لباس سبز را بر شاخساران
گلواژههای نغمهاش را میرساند
بانگ رسای او به گوش کشتزاران
اینک چمن زیبا شده از مقدم گل
در آب و آیینه شکوه نقرهباران
بر قلهی ذوق و هنر رنگینکمانهاست
از رقص نور و بافهای از آبشاران
سوی تو می آید کنون آغوش بگشای
از بوی عطرش مست شو چون بادهخواران
غافل مشو از نوشخند مهربانش
خیز و ببین شور و نشاط چشمهساران
اکنون بهاران میرسد با شوق و شادی
در قلب او روشن چراغ لالهزاران
عمر دوباره میدهد بر پیکر خاک
رقصان به راه مقدم او گلعِذاران
در پیچ و تاب ناز میبینی چمن را
تصویر صد آیینه در روح بهاران
در شاخ و برگ باغهای پر شکوفه
جاری شده صد نغمه از نای هزاران
صحرا پر از عطر شقایقهای وحشیست
سنبل نشسته در کنار جویباران
میجوشد از لبهای غنچه نافهی مشک
آیینهها در مقدم او بیقراران
از شور ابر و روح باران بهاری
میجوشد از اعجاز باران چشمهساران
در خلوت سبز درختان جشن برپاست
شور و نشاطی در میان شاخساران
میآید از دشت سحر عطر بهاران
در کوچه میپیچد صدای پای باران
#ناصر_عرفانیان
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
اگرچه باغ شکستهست و دورهی تبر است
برو بگو به درختان، بهار پشت در است
برو به سرو بگو که قسم به قامت تو
تمام کوه پر از ابرهای بارور است
هزار چشمهی جوشان که راهی است از کوه
برای هر چه لب خشک، هر چه چشم تر است
برو به باغ بگو ریشه را نگه دارد
اگر تنور زمستان هنوز شعلهور است
چه خوابهای عجیبی که دیده است نهال
سپرده جان خودش را به باد و در سفر است
بریده است دل از خانه و نمیداند
که باد خانه ندارد که باد دربهدر است
اگر چه کندهی پیر از مُحال لبریز است
اگر چه خاطرههای قشنگ پشت سر است
همیشه باغ ولی اینچنین نخواهد ماند
درخت! مژده بده، روزگار در گذر است
پرندههای وطن عطر صبح میپاشند
خجسته باد که این از نتایج سحر است
شعر:
#عبدالله_مقدمی
دکلمه:
#قاسم_فرخی
https://telegram.me/nimaasakk
برو بگو به درختان، بهار پشت در است
برو به سرو بگو که قسم به قامت تو
تمام کوه پر از ابرهای بارور است
هزار چشمهی جوشان که راهی است از کوه
برای هر چه لب خشک، هر چه چشم تر است
برو به باغ بگو ریشه را نگه دارد
اگر تنور زمستان هنوز شعلهور است
چه خوابهای عجیبی که دیده است نهال
سپرده جان خودش را به باد و در سفر است
بریده است دل از خانه و نمیداند
که باد خانه ندارد که باد دربهدر است
اگر چه کندهی پیر از مُحال لبریز است
اگر چه خاطرههای قشنگ پشت سر است
همیشه باغ ولی اینچنین نخواهد ماند
درخت! مژده بده، روزگار در گذر است
پرندههای وطن عطر صبح میپاشند
خجسته باد که این از نتایج سحر است
شعر:
#عبدالله_مقدمی
دکلمه:
#قاسم_فرخی
https://telegram.me/nimaasakk
مکتبیها چه باکلاس شدند
عرب از بیخ و از اساس شدند
همه مشغولِ اختلاس شدند
لاجرم در قبای سالوسی
گرگهایی به هیئت میشاند
گرچه بیریشهاند با ریشاند
دستبوسان سالها پیشاند
مُبدعِ شیوههای پابوسی
ظاهراً جمله بایزید از دم
باطناً پیرو یزید از دم
همه در حرف، «بوسعید» از دم
رنگ دلخواهشان فقط «طوسی»!
همگی بندهی زر و سیماند
روز و شب فکر ضرب و تقسیماند
خودشان کاسبان تحریماند
بچههاشان به فکر جاسوسی
بس که نان میچکد از آجرشان
جملگی از طلاست آخورشان
هیچ شغلی نبود درخورشان
غیرِ شغلِ شریفِ دیوثی!
اهل دین و دیانتاند اما
منکران خیانتاند اما
فکرِ طرحِ صیانتاند اما
همهٔ خط و ربطشان روسی
ما نشستیم و روزگار گذشت
گرد و خاکی شد و سوار گذشت
چه بگویم کنون که کار گذشت
دیگر از فحشهای ناموسی
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
عرب از بیخ و از اساس شدند
همه مشغولِ اختلاس شدند
لاجرم در قبای سالوسی
گرگهایی به هیئت میشاند
گرچه بیریشهاند با ریشاند
دستبوسان سالها پیشاند
مُبدعِ شیوههای پابوسی
ظاهراً جمله بایزید از دم
باطناً پیرو یزید از دم
همه در حرف، «بوسعید» از دم
رنگ دلخواهشان فقط «طوسی»!
همگی بندهی زر و سیماند
روز و شب فکر ضرب و تقسیماند
خودشان کاسبان تحریماند
بچههاشان به فکر جاسوسی
بس که نان میچکد از آجرشان
جملگی از طلاست آخورشان
هیچ شغلی نبود درخورشان
غیرِ شغلِ شریفِ دیوثی!
اهل دین و دیانتاند اما
منکران خیانتاند اما
فکرِ طرحِ صیانتاند اما
همهٔ خط و ربطشان روسی
ما نشستیم و روزگار گذشت
گرد و خاکی شد و سوار گذشت
چه بگویم کنون که کار گذشت
دیگر از فحشهای ناموسی
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم
از آنطرف همه چشم و دهن دریده شدند
از اینطرف هم با قوم کور و کر طرفیم
دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامهی شبهای بیسحر طرفیم
برای زندگیِ ساده با هزار "امّا"
برای شرط بقا با هزار "اگر" طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارّهی دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با نسل بیپدر طرفیم!
هنر میار و زبانآوری مکن شاعر
که با جماعت بیذوق و بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم
از آنطرف همه چشم و دهن دریده شدند
از اینطرف هم با قوم کور و کر طرفیم
دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامهی شبهای بیسحر طرفیم
برای زندگیِ ساده با هزار "امّا"
برای شرط بقا با هزار "اگر" طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارّهی دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با نسل بیپدر طرفیم!
هنر میار و زبانآوری مکن شاعر
که با جماعت بیذوق و بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
خـیـزیـد حریفان کـه به میخانه درآییم
سلخ رمضان است به می روزه گشاییم
دردســر تـسـبـیـح و تــراویـح شــد آخر
گـلـبـانگزنـان رخ بـه در مــیکده ساییم
#جامی
https://telegram.me/nimaasakk
سلخ رمضان است به می روزه گشاییم
دردســر تـسـبـیـح و تــراویـح شــد آخر
گـلـبـانگزنـان رخ بـه در مــیکده ساییم
#جامی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
چون عمر بهسررسد چهشیرین و چهتلخ
پیمانه چـو پُـر شـود چه بغداد و چه بلخ
مـی نـوش کـه بعد از مـن و تو ماه بسی
از سَـلـخ بــه غٌـرّه آیــد از غُـرّه بــه سَلخ
#خیام
https://telegram.me/nimaasakk
پیمانه چـو پُـر شـود چه بغداد و چه بلخ
مـی نـوش کـه بعد از مـن و تو ماه بسی
از سَـلـخ بــه غٌـرّه آیــد از غُـرّه بــه سَلخ
#خیام
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
ما گرچه در بلندیِ فطرت یگانهایم
صد پِله خاکسارتر از آستانهایم
دیدیم اگرچه سنگ در او بارها گداخت
ما غافل از گداز، در این شیشهخانهایم
در گلشنیکه خرمنِ گل میرود به باد
در فکر جمع خار و خسِ آشیانهایم
از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را
در زندگی به خواب و به مردن فسانهایم
چون صبح زیر خیمهی دلگیر آسمان
در آرزوی یک نفسِ بیغمانهایم
چون زلف، هرکهرا که فتد کار در گره
با دست خشک عقدهگشا همچو شانهایم
دائم کمانِ چرخ بُوَد در کمین ما
در خاکدانِ دهر همانا نشانهایم
آنجاست آدمی که دلش سِیر میکند
ما در میان خلق همان بر کرانهایم
ما را زبان شِکوهِ ز بیداد یار نیست
هرچند آتشیم ولی بیزبانهایم
گر تو گل همیشهبهاری زمانه را
ما بلبل همیشهبهار زمانهایم
در محفلیکه روی تو عرض صفا دهد
سرگشتهتر ز طوطیِ آیینهخانهایم
صائب گرفتهایم کناری ز مردمان
آسوده از کشاکشِ اهل زمانهایم
#صائب_تبریزی
https://telegram.me/nimaasakk
صد پِله خاکسارتر از آستانهایم
دیدیم اگرچه سنگ در او بارها گداخت
ما غافل از گداز، در این شیشهخانهایم
در گلشنیکه خرمنِ گل میرود به باد
در فکر جمع خار و خسِ آشیانهایم
از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را
در زندگی به خواب و به مردن فسانهایم
چون صبح زیر خیمهی دلگیر آسمان
در آرزوی یک نفسِ بیغمانهایم
چون زلف، هرکهرا که فتد کار در گره
با دست خشک عقدهگشا همچو شانهایم
دائم کمانِ چرخ بُوَد در کمین ما
در خاکدانِ دهر همانا نشانهایم
آنجاست آدمی که دلش سِیر میکند
ما در میان خلق همان بر کرانهایم
ما را زبان شِکوهِ ز بیداد یار نیست
هرچند آتشیم ولی بیزبانهایم
گر تو گل همیشهبهاری زمانه را
ما بلبل همیشهبهار زمانهایم
در محفلیکه روی تو عرض صفا دهد
سرگشتهتر ز طوطیِ آیینهخانهایم
صائب گرفتهایم کناری ز مردمان
آسوده از کشاکشِ اهل زمانهایم
#صائب_تبریزی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
الحذار ای غافلان زین وحشتآباد الحذار
الفرار ای عاقلان زین دیومردم الفرار
ای عجب دلْتان بِنٓگرفت و نشد جانْتان ملول
زین هواهای عَفِن وین آبهای ناگوار
عرصهای نادلگشا و بقعهای نادلپذیر
قُرصهای ناسودمند و شربتی ناسازگار
مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشا
ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار
امن در وی مستحیل و عدل در وی ناپدید
کام در وی ناروا صحت در او ناپایدار
سر در او ظرف صُداع و دل در او عین بلا
گُل در او اصل زکام و مُل در او تخم خمار
صبح او پردهدر آمد شام او وحشتفزای
ابر او پیک گذار و برق او خنجرگذار
اندرو بی تهمتی سیمرغ مُتواری شده
وانگهی خیل کلنگان در قطار اندر قطار
مِهر را خفاشْ، دشمن، شمع را پروانهْ، خصم
جهل را در دستْ، تیغ و عقل را در پایْ، خار
ماه را نقص مُحاق و مِهر را ننگ کسوف
خاک را عیب زَلازِل، چرخ را رنج دَوار
نرگسش بیمار یابی لالهاش دلسوخته
غنچهاش دلتنگ بینی و بنفشهش سوگوار..
شیر را از مور صد زخم، اینت انصافِ جهان
پیل را از پشه صدرنج، اینت عدلِ روزگار
از پی قصد من و تو، موش همدست پلنگ
وز پی قتل من و تو، چوب و آهن گشته یار...
#جمالالدین_عبدالرزاق
#گزیده
کلنگ=پرندهای درازپای و درازگردن بزرگتر از لکلک
https://telegram.me/nimaasakk
الفرار ای عاقلان زین دیومردم الفرار
ای عجب دلْتان بِنٓگرفت و نشد جانْتان ملول
زین هواهای عَفِن وین آبهای ناگوار
عرصهای نادلگشا و بقعهای نادلپذیر
قُرصهای ناسودمند و شربتی ناسازگار
مرگ در وی حاکم و آفات در وی پادشا
ظلم در وی قهرمان و فتنه در وی پیشکار
امن در وی مستحیل و عدل در وی ناپدید
کام در وی ناروا صحت در او ناپایدار
سر در او ظرف صُداع و دل در او عین بلا
گُل در او اصل زکام و مُل در او تخم خمار
صبح او پردهدر آمد شام او وحشتفزای
ابر او پیک گذار و برق او خنجرگذار
اندرو بی تهمتی سیمرغ مُتواری شده
وانگهی خیل کلنگان در قطار اندر قطار
مِهر را خفاشْ، دشمن، شمع را پروانهْ، خصم
جهل را در دستْ، تیغ و عقل را در پایْ، خار
ماه را نقص مُحاق و مِهر را ننگ کسوف
خاک را عیب زَلازِل، چرخ را رنج دَوار
نرگسش بیمار یابی لالهاش دلسوخته
غنچهاش دلتنگ بینی و بنفشهش سوگوار..
شیر را از مور صد زخم، اینت انصافِ جهان
پیل را از پشه صدرنج، اینت عدلِ روزگار
از پی قصد من و تو، موش همدست پلنگ
وز پی قتل من و تو، چوب و آهن گشته یار...
#جمالالدین_عبدالرزاق
#گزیده
کلنگ=پرندهای درازپای و درازگردن بزرگتر از لکلک
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
Audio
#سعدیخوانی
آوا
به ترتیب:
۱- محسن افشارنادری
۲- صفیه پاپی
۳- محمدرضا کاکایی
۴- مهناز محمودی
۵- محمدرضا مؤمننژاد
۶- قاسم فرخی
۷- محمدمهدی ناصری
۸- آذر امروزیان
۹- طیبه افشاری
۱٠- سیما اسعدی
۱۱- الهام قلیزاده
https://telegram.me/nimaasakk
آوا
به ترتیب:
۱- محسن افشارنادری
۲- صفیه پاپی
۳- محمدرضا کاکایی
۴- مهناز محمودی
۵- محمدرضا مؤمننژاد
۶- قاسم فرخی
۷- محمدمهدی ناصری
۸- آذر امروزیان
۹- طیبه افشاری
۱٠- سیما اسعدی
۱۱- الهام قلیزاده
https://telegram.me/nimaasakk
به نومیدی خوشم ناکامیام کام است پنداری
دلم را بیسرانجامی سرانجام است پنداری
شراب ناامیدی خوش گوارا شد مزاجم را
حریفان را میِ وصلِ تو در جام است پنداری
میان روز و شب بی دوستان فرقی نمیبینم
به چشمم اول صبح آخر شام است پنداری
به گوشم امشب آواز جرس نزدیک میآید
ز من تا محمل مقصود یک گام است پنداری
خیال وصل بستن بهتر از وصلش کند شادم
نشاط نشئهام در خندهی جام است پنداری
ز اهل خانقه قدسی! بسی شید و ریا دیدم
به چشمم حلقهی توحیدشان دام است پنداری
#قدسی_مشهدی
https://telegram.me/nimaasakk
دلم را بیسرانجامی سرانجام است پنداری
شراب ناامیدی خوش گوارا شد مزاجم را
حریفان را میِ وصلِ تو در جام است پنداری
میان روز و شب بی دوستان فرقی نمیبینم
به چشمم اول صبح آخر شام است پنداری
به گوشم امشب آواز جرس نزدیک میآید
ز من تا محمل مقصود یک گام است پنداری
خیال وصل بستن بهتر از وصلش کند شادم
نشاط نشئهام در خندهی جام است پنداری
ز اهل خانقه قدسی! بسی شید و ریا دیدم
به چشمم حلقهی توحیدشان دام است پنداری
#قدسی_مشهدی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
زِ شیرینی عتاب او شکرخند است پنداری
زبان در کام او بادام در قند است پنداری
به پیچ و تاب طی میگردد ایام حیات من
رگ جانم به آن موی میان، بند است پنداری
چو شاخ گُل به هر جا از سراپایش نظر افتد
چو آن لبهای شیرین در شکرخند است پنداری
کند چون حلقههای دام، وحشت از نظربازان
نگاه او غزالِ جَسته از بند است پنداری
به عیب خود نیفتد دیده هرگز عیبجویان را
به چشم بیبصیرت عیب، فرزند است پنداری
پَر کاهی زِ احسان سبکمغزانِ بیحاصل
به چشم غیرت من کوه الوند است پنداری
به استقبال لیلی برنمیخیزد ز جای خود
ز چشم آهوان مجنون، نظربند است پنداری
ندارد بی پرِ پروانه آب و تاب در محفل
نهال شمع، سبز از برگ پیوند است پنداری
به چشم هر که پوشیدهست چشم از عالم امکان
فلک بر طاق نسیان شیشهای چند است پنداری
نمیآید به چشم موشکافان صائب از تنگی
دهان تنگ او رزقِ هنرمند است پنداری
#صائب_تبریزی
https://telegram.me/nimaasakk
زبان در کام او بادام در قند است پنداری
به پیچ و تاب طی میگردد ایام حیات من
رگ جانم به آن موی میان، بند است پنداری
چو شاخ گُل به هر جا از سراپایش نظر افتد
چو آن لبهای شیرین در شکرخند است پنداری
کند چون حلقههای دام، وحشت از نظربازان
نگاه او غزالِ جَسته از بند است پنداری
به عیب خود نیفتد دیده هرگز عیبجویان را
به چشم بیبصیرت عیب، فرزند است پنداری
پَر کاهی زِ احسان سبکمغزانِ بیحاصل
به چشم غیرت من کوه الوند است پنداری
به استقبال لیلی برنمیخیزد ز جای خود
ز چشم آهوان مجنون، نظربند است پنداری
ندارد بی پرِ پروانه آب و تاب در محفل
نهال شمع، سبز از برگ پیوند است پنداری
به چشم هر که پوشیدهست چشم از عالم امکان
فلک بر طاق نسیان شیشهای چند است پنداری
نمیآید به چشم موشکافان صائب از تنگی
دهان تنگ او رزقِ هنرمند است پنداری
#صائب_تبریزی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
نگه در دیدهام خواب پریشان است پنداری
نفس در سینه، مارم در گریبان است پنداری
بزرگان کواکب را جهالتْجلوه میبینم
بساط چرخ، بازیگاه طفلان است پنداری
چنان خوش آب و رنگ از گریهام شد دامن صحرا
که هر خارش رگِ کانِ بدخشان است پنداری
به حسن حیرتافزا کرده واله کفر و ایمان را
دو عالم بر رخش یک چشمِ حیران است پنداری
بلنداقبالی دنیا به مغروری نمیارزد
سرم بر دوش گردون در گریبان است پنداری
به جای سبزهی شاداب، دود از خاک میروید
بهارِ تربیت را برق باران است پنداری
دمی در مجلس واعظ شدم حاضر، چه دانستم
چنان زد راه ایمانم که شیطان است پنداری
لباس عافیت، صاحبْتکبّر کرده ناظم را
چنان بر خویش مینازد که عریان است پنداری
#ناظم_هروی
https://telegram.me/nimaasakk
نفس در سینه، مارم در گریبان است پنداری
بزرگان کواکب را جهالتْجلوه میبینم
بساط چرخ، بازیگاه طفلان است پنداری
چنان خوش آب و رنگ از گریهام شد دامن صحرا
که هر خارش رگِ کانِ بدخشان است پنداری
به حسن حیرتافزا کرده واله کفر و ایمان را
دو عالم بر رخش یک چشمِ حیران است پنداری
بلنداقبالی دنیا به مغروری نمیارزد
سرم بر دوش گردون در گریبان است پنداری
به جای سبزهی شاداب، دود از خاک میروید
بهارِ تربیت را برق باران است پنداری
دمی در مجلس واعظ شدم حاضر، چه دانستم
چنان زد راه ایمانم که شیطان است پنداری
لباس عافیت، صاحبْتکبّر کرده ناظم را
چنان بر خویش مینازد که عریان است پنداری
#ناظم_هروی
https://telegram.me/nimaasakk