دومان
173 subscribers
500 photos
67 videos
242 files
3.4K links
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
Download Telegram
نازی
دارم نگاه می کنم و چیزها در من می روید. در این روز ابری چه روشنم. همه رود های جهان به من می ریزد. به من که با هیچ پر می شوم. خاک انباشته از زیبایی است. دیگر چشم های من جا ندارد... چشم های ما کوچک نیست. زیبایی کرانه ندارد.

به سایه تابستان بود که تو را دیدم و دیروز که نامه ات رسید هنوز شیار دیدنت روی زمین بود و تازه بود. در نیمروز «شمیران» از چه سخن می گفتیم؟ دستهای من از روشنی جهان پر بود و تو در سایه روشن روح خود ایستاده بودی. گاه پرنده وار شگفت زده به جای خود می ماندی.

نازی، تو از آب بهتری. تو از ابر بهتری. تو به سپیده دم خواهی رسید. مبادا بلغزی. من دوست توام و دست تو را می گیرم. روان باش که پرندگان چنین اند و گیاهان چنین اند. چون به درخت رسیدی به تماشا بمان. تماشا تو را به آسمان خواهد برد. در زمانه ما نگاه کردن نیاموخته اند و درخت جز آرایش خانه نیست و هیچ کس گلهای حیاط همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته. کسی در مهتاب راه نمی رود و از پرواز کلاغی هشیار نمی شود و خدا را کنار نرده ایوان نمی بیند و ابدیت را در جام آب خوری نمی یابد.

در چشم ها شاخه نیست. در رگ ها آسمان نیست. در این زمانه درخت ها از مردمان خرم ترند. کوه ها از آرزوها بلند ترند. نی ها از اندیشه ها راست ترند. برف ها از دلها سپیدترند.

خرده مگیر. روزی خواهد رسید که من بروم خانه همسایه را آب پاشی کنم و تو به کاج همسایه سلام کنی و سارها بر خوان ما بنشینند و مردمان مهربان تر از درخت شوند. اینک رنجه مشو اگر در مغازه ها پای گل ها بهای آن را می نویسند و خروس را پیش از سپیده دم سر می برند و اسب را به گاری می بندند... خوراک مانده را به گدا می بخشند. چنین نخواهد ماند.

بر بلندای خود بالا رو و سپیده دم خود را چشم براه باش. جهان را نوازش کن. دریچه را بگشا. پیچک راببین. بر روشنی بپیچ. از زباله ها رو مگردان که پاره حقیقت است. جوانه بزن.

لبریز شو تا سرشاری ات به هر سو رو کند. صدایی تو را می خواند. روانه شو. سرمشق خودت باش. با چشمان خودت ببین. با یافته خویش بزی. در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی. پیک خود باش. پیام خودت را بازگوی. میوه از باغ درون بچین. شاخه ها چنان بارور بینی که سبد ها آرزو کنی و زنبیل ترا گرانباری شاخه ای بس خواهد بود.

میان این روز ابری من تو را صدا زدم. من ترا میان جهان صدا خواهم کرد و چشم براه صدایت خواهم ماند و در این دره تنهایی تو آب روان باش و زمزمه کن. من خواهم شنید

#هنوز_در_سفرم
#سهراب_سپهری

پ.ن: نامه سهراب به نازی/فروردین 1342

https://telegram.me/nimaasakk
تنها
در بی چراغی شب ها می رفتم
دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود
همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود
مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد
لحظه ام از طنین ریزش پیوند ها پر بود.

تنها می رفتم
می شنوی؟
تنها!

من از شادابی باغ زمرد کودکی
به راه افتاده بودم
آیینه ها انتظار تصویرم را می کشیدند
درها
عبور غمناک مرا می جستند.
و من می رفتم
می رفتم
تا در پایان خودم
فرو افتم.

ناگهان
تو از بیراهه لحظه ها
میان دو تاریکی
به من پیوستی.
صدای نفس هایم
با طرح دوزخی اندامت
در آمیخت
همه تپش هایم از آن تو باد
چهره به شب پیوسته!
همه تپش هایم!

من از برگریز سرد ستاره ها گذشته ام
تا در خط های عصیانی پیکرت شعله گمشده را بربایم.

دستم را به سراسر شب کشیدم
زمزمه نیایش در بیداری انگشتانم تراوید
خوشه فضا را فشردم
قطره های ستاره در تاریکی درونم درخشید
و سرانجام
در آهنگ مه آلود نیایش
تو را
گم کردم.

میان ما
سرگردانی بیابان هاست
بی چراغی شب ها
بستر خاکی غربت ها
فراموشی آتش هاست.

میان ما
هزار و یک شب ِ
جست و جوهاست...!

#سهراب_سپهری

https://telegram.me/nimaasakk
در دل من چیزی ست
مثل یک بیشه ی نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد
بروم تا سر کوه
بدوم تا ته دشت

دورها آوایی ست
که مرا می خواند...!

#سهراب_سپهری

https://telegram.me/nimaasakk
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته ست
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو
که روی شاخهٔ نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی
که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد!

#سهراب_سپهری

https://telegram.me/nimaasakk
Forwarded from اتچ بات
من به آغاز زمین
نزدیکم...

شعر:
#سهراب_سپهری

دکلمه:
#خسرو_شکیبایی

@nimaasakk
و من
در طلوع گل یاسی
از پشت انگشت های تو،
بیدار خواهم شد...

#سهراب_سپهری

https://telegram.me/nimaasakk
Forwarded from اتچ بات
‍ چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جُست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی ترشدن پی‌درپی
زندگی آبتنی کردن در حوضچه‌ی اکنون است

#سهراب_سپهری

https://telegram.me/nimaasakk